جز
جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)'
جز (جایگزینی متن - 'ه. ق)' به 'ﻫ.ق)') |
|||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
=== [[اتهام]] عایشه به ماریه === | === [[اتهام]] عایشه به ماریه === | ||
[[مقوقس]] [[پادشاه]] اسکندریه در سال ۷ ( | [[مقوقس]] [[پادشاه]] اسکندریه در سال ۷ (ﻫ.ق) کنیزی به نام ماریه با هزار مثقال طلا و ۲۰ پارچه [[لباس]] نرم و یک رأس قاطر به نام [[دلدل]] با الاغی به نام [[یعفور]] به رسم [[هدیه]] به وسیله [[حاطب بن ابی بلتعه]] برای [[پیامبر اکرم]] هدیه فرستاد و این ماریه [[جوان]] و [[زیبا]] بازار دیگر [[زنان پیامبر]] {{صل}} را تقریب کساد کرد و مورد [[محبت پیامبر]] {{صل}} قرار گرفت. مخصوصاً که عایشه عقیم و نازا بود و از ماریه پسری زیبا به نام ابراهیم به دنیا آمد و این موضوع سخت آتش حسادت را در [[دل]] عایشه برافروخت، تا اینکه ابراهیم از دنیا رفت. | ||
عایشه در پوست خود نمیگنجید با کمال بیپروایی و بیعلاقگی و بیملاحظگی با اینکه [[پیامبر اکرم]] بسیار محزون بود، [[عایشه]] به [[حضرت]] عرض کرد: چه [[خبره]]؟ چرا این قدر برای ابراهیم [[ناراحتی]]؟ آخر او که پسر شما نبود، او پسر [[جریح]] قبطی بود. این جریح بود که گاه و بیگاه وقت و بیوقت به [[خانه]] [[ماریه]] میرفت و با او [[خلوت]] میکرد. (جریح غلامی بود خصی که [[پدر]] ماریه او را با وی به عنوان [[خادم]] به [[مدینه]] فرستاده بود) [[خدا]] میداند [[پیامبر]] {{صل}} از این سخن چه اندازه ناراحت شد. این حرفی است که یک نفر [[دشمن]] سرسخت و درجه یک ممکن است به پیامبر {{صل}} بزند! نه [[زن]] [[پیغمبر]]. آیا این [[اتهام]] ناروا [[قلب]] [[مطهر]] پیامبر {{صل}} را به درد نیاورد و عایشه مصداق {{عربی|یوذون الرسول}} نیست؟<ref>استیعاب، ترجمه ماریه؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۵۷، چاپ قدیم؛ اسد الغابه، ترجمه ماریه؛ حیوة الحیوان، ترجمه مقوقس؛ صحیح مسلم، آخر باب توبه بعد از حدیث افک.</ref>. | عایشه در پوست خود نمیگنجید با کمال بیپروایی و بیعلاقگی و بیملاحظگی با اینکه [[پیامبر اکرم]] بسیار محزون بود، [[عایشه]] به [[حضرت]] عرض کرد: چه [[خبره]]؟ چرا این قدر برای ابراهیم [[ناراحتی]]؟ آخر او که پسر شما نبود، او پسر [[جریح]] قبطی بود. این جریح بود که گاه و بیگاه وقت و بیوقت به [[خانه]] [[ماریه]] میرفت و با او [[خلوت]] میکرد. (جریح غلامی بود خصی که [[پدر]] ماریه او را با وی به عنوان [[خادم]] به [[مدینه]] فرستاده بود) [[خدا]] میداند [[پیامبر]] {{صل}} از این سخن چه اندازه ناراحت شد. این حرفی است که یک نفر [[دشمن]] سرسخت و درجه یک ممکن است به پیامبر {{صل}} بزند! نه [[زن]] [[پیغمبر]]. آیا این [[اتهام]] ناروا [[قلب]] [[مطهر]] پیامبر {{صل}} را به درد نیاورد و عایشه مصداق {{عربی|یوذون الرسول}} نیست؟<ref>استیعاب، ترجمه ماریه؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۵۷، چاپ قدیم؛ اسد الغابه، ترجمه ماریه؛ حیوة الحیوان، ترجمه مقوقس؛ صحیح مسلم، آخر باب توبه بعد از حدیث افک.</ref>. |