بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
آن حضرت در [[مقام]] ثناگویی [[پروردگار]] از [[جامعترین]] ستایشها بهره میجوید. تمام [[عنایت خداوند]] را از [[آغاز آفرینش]] خود تا زمانی که به سوی او باز میگردد، بیان میدارد. خود را بندهای تمام نیاز در برابر پروردگاری کاملاً [[بینیاز]] قرار میدهد. [[بیمار]] شدن را به خود نسبت میدهد و [[شفا]] را از آن او میداند. از او نعمتهای [[حقیقی]] ماندگار میخواهد و از نعمتهای پوشالی و فانی [[دنیوی]] [[چشم]] میباشد. [[شریعت]] ماندگار و پیوستن به افراد [[پرهیزکار]] و [[وراثت بهشت]] و [[عزت]] [[اخروی]] [[پایدار]] از دیگر خواستههای او بوده است. او [[پیامبری]] بزرگ بود که برای [[زنده کردن]] [[دین توحیدی]] به پا خاست. ندای او چنان عرصه [[گیتی]] را فراگرفت که تا عصر حاضر، همچنان در [[گوش]] [[موحدان]] [[جهان]] طنینافکن است<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۶۹.</ref>. | آن حضرت در [[مقام]] ثناگویی [[پروردگار]] از [[جامعترین]] ستایشها بهره میجوید. تمام [[عنایت خداوند]] را از [[آغاز آفرینش]] خود تا زمانی که به سوی او باز میگردد، بیان میدارد. خود را بندهای تمام نیاز در برابر پروردگاری کاملاً [[بینیاز]] قرار میدهد. [[بیمار]] شدن را به خود نسبت میدهد و [[شفا]] را از آن او میداند. از او نعمتهای [[حقیقی]] ماندگار میخواهد و از نعمتهای پوشالی و فانی [[دنیوی]] [[چشم]] میباشد. [[شریعت]] ماندگار و پیوستن به افراد [[پرهیزکار]] و [[وراثت بهشت]] و [[عزت]] [[اخروی]] [[پایدار]] از دیگر خواستههای او بوده است. او [[پیامبری]] بزرگ بود که برای [[زنده کردن]] [[دین توحیدی]] به پا خاست. ندای او چنان عرصه [[گیتی]] را فراگرفت که تا عصر حاضر، همچنان در [[گوش]] [[موحدان]] [[جهان]] طنینافکن است<ref>محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۶۹.</ref>. | ||
کوتاه سخن اینکه او از آغاز عمرش همیشه مورد [[عنایت خاص]] [[پروردگار]] بوده و در راه او گام برداشته است. حال چسان میتوان لغزشهایی آنچنانی را به حضرتش نسبت داد؟»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۱۸.</ref>. | کوتاه سخن اینکه او از آغاز عمرش همیشه مورد [[عنایت خاص]] [[پروردگار]] بوده و در راه او گام برداشته است. حال چسان میتوان لغزشهایی آنچنانی را به حضرتش نسبت داد؟»<ref>[[جعفر انواری|انواری، جعفر]]، [[نور عصمت بر سیمای نبوت (کتاب)|نور عصمت بر سیمای نبوت]] ص ۲۱۸.</ref>. | ||
=== ترس ابراهیم از عذاب قوم لوط === | |||
از [[شبهات]] [[عصمت]]، ماجرای [[ترس]] ابراهیم{{ع}}، به هنگام مهمان شدن دو [[ملک]] به هنگام [[عذاب]] [[قوم لوط]] است. برخی بر اساس [[مبانی نقلی]]، شبههای را در مورد [[عصمت حضرت ابراهیم]]{{ع}} مطرح نمودهاند که اگر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} شد [[معصوم]] بوده، پس چرا دچار ترس شده است؟ [[خداوند]] در [[آیات شریفه]] ۲۴ الی ۳۷ در [[سوره مبارکه ذاریات]] میفرماید: | |||
{{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ * فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴و۲۸.</ref> | |||
اولاً، مگر حضرت ابراهیم{{ع}} با [[علم]] [[نبوت]] خود نمیدانست که اینها [[ملائکه]] [[الهی]] هستند که به شکل [[انسان]] در آمدهاند تا از آنها نترسد:{{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؟ بنابراین طبق این [[آیات]] حضرت ابراهیم{{ع}} دچار ترس شده است که این موضوع با عصمت ایشان منافات دارد. | |||
ثانیا، [[مقام نبوت]] ملازم با [[عصمت از گناه]] و منافی باصفات [[ناپسند]] از جمله ترسی است که [[مقاومت]] نفس را گرفته، توان [[تدبیر]] را از [[آدمی]] سلب میکند و [در کتابهای [[اخلاق]]] از آن به «[[جبن]]» که [[تفریط]] در بهکارگیری [[قوه غضبیه]] است، تعبیر میشود، چنانکه «[[تهور]]» یعنی عدم تأثر از [[مشاهده]] [[مکروه]] به طور مطلق، [[افراط]] در بهکارگیری قوه غضبیه و در شمار [[رذایل اخلاقی]] است. عصمت در [[انبیا]]، ملازم با [[شجاعت]] است و آن [[اعتدال]] در بهکارگیری قوه غضبیه به شمار میرود و شجاعت صفتی در برابر جبن است، نه [[خوف]]. | |||
پاسخ این است که ابراهیم{{ع}} [[تصور]] میکرد آنها از جنس بشرند: «و هنگامی که دید دست به سوی [[غذا]] نمیبرند، در [[دل]] [[احساس]] [[وحشت]] کرد. {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً}}؛ زیرا در آن [[زمان]] - و امروز هم در میان بسیاری از [[اقوام]] که پایبند به [[اخلاق]] سنتی هستند - هرگاه کسی از غذای دیگری بخورد به او آزاری نمیرساند و خیانتی نمیکند، و آنجا که نمک خورند، نمکدان را نمیشکنند، و از این رو اگر میهمان دست به غذا [[نبرد]]، این [[گمان]] پیدا میشود که او برای کار خطرناکی آمده است. این ضرب المثل نیز در [[عرب]] معروف است که میگویند: {{عربی|من لم یأکل طعامک، لم یحفظ ذمامک}}؛ «کسی که غذای تو را، نخورد، به [[پیمان]] تو [[وفا]] نخواهد کرد». | |||
«ایجاس» از ماده «وجس» (بر وزن مکث) در اصل به معنای صدای مخفی است؛ به همین مناسبت «ایجاس» به معنای [[احساس]] پنهانی و درونی آمده، گویی [[انسان]] صدایی را از درون خود میشنود و هنگامی که با «خیفه» همراه شود، به معنای احساس [[ترس]] است. در اینجا میهمانان - همان گونه که در [[سوره هود]] [[آیه]] ۷۰ آمده است - «به او گفتند: نترس» و به او [[اطمینان]] خاطر دادند {{متن قرآن|قَالُوا لَا تَخَفْ}}<ref>«و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمیشود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم» سوره هود، آیه ۷۰.</ref>. سپس میافزاید: {{متن قرآن|وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ}}<ref>«آنگاه در دل از آنان ترسی یافت، گفتند: نترس و او را به پسری دانا مژده دادند» سوره ذاریات، آیه ۲۸.</ref>. | |||
در هر حال ترس [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از این بود که نکند آنها در پی شری و طرح خصومتی به [[منزل]] او آمده باشند؛ این [[شر]] میتوانست مربوط به [[مردم]] باشد؛ چراکه آنها از [[اهل]] آن [[دیار]] نبودند. توضیح این که حضرت ابراهیم{{ع}} وقتی برای آنها [[غذا]] آماده کرد، آنها دست به غذا نبردند و این در [[فرهنگ]] آنان و بسیاری از فرهنگهای [[روزگار]] ما معنای خوبی نداشته و ندارد و نشان دهنده [[خصومت]] و [[ناراحتی]] است. حضرت از این نوع برخورد احساس کرد آنها در پی طرح خصومتی به منزل او آمدهاند که با شناختن آنها [[نگرانی]] او برطرف شد»<ref>[[مهدی سازندگی|سازندگی، مهدی]]، [[عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن (کتاب)|عصمت پیامبران اولوالعزم]] ص ۳۰۸.</ref>. | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس}} |