جبری بودن عصمت به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۶
، ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳←پاسخ جامع اجمالی
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== پاسخ جامع اجمالی == | == پاسخ جامع اجمالی == | ||
=== دیدگاه مسلمانان در جبر و اختیار === | |||
در مسئله [[جبر و اختیار]]، [[مسلمانان]] به سه دسته تقسیم میشوند: | |||
# [[معتزله]] قائل به تفویضند؛ یعنی معتقدند که [[خداوند متعال]] [[اعمال]] [[بندگان]] را به خودشان واگذار کرده است. | |||
# [[اشاعره]] و [[پیروان]] آنان نیز قائل به جبرند و معتقدند که اعمال بندگان، اعمال [[خدا]] است و هر آن چه از [[عبد]] سر میزند از خدا سر زده است<ref>ر.ک: فتح الباری، ج۱۳، ص۴۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۵، ص۱۷۷.</ref>. | |||
# در مقابل این دو قول، [[شیعیان]] به [[پیروی از پیشوایان]] خود، هم [[تفویض]] و هم [[جبر]] را مردود میدانند و به «[[امر بین الأمرین]]» قائلند. در [[احادیث]] از [[امامان]] [[اهلبیت]] {{عم}} آمده است: | |||
{{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ}}<ref>الهدایة، ص۱۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۶۰، ح۱۳؛ الاعتقادات فی دین الإمامیه، ص۲۹؛ التوحید (شیخ صدوق)، ص۲۰۶؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۱۴؛ الإحتجاج، ج۲، ص۱۹۸؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲، ح۱۸ و برخی منابع دیگر.</ref>؛ | |||
نه جبر است و نه [[اختیار]]، بلکه امری است میان این دو. | |||
=== علل جبرانگاری عصمت === | |||
برداشت جبریانگارانه از [[عصمت]]، میتواند به یکی از عوامل ذیل مستند باشد: | |||
'''[[بشر]] بودن [[معصومان]]''': ممکن است گفته شود، [[انسان]] همواره ملازم با [[گناه]] و خطاست. هر اندازه که کسی تلاش کند تا خود را از [[لغزشها]] دور نگه دارد. بیگمان مواردی درونی پیش خواهد آمد که عنان [[اختیار]] از دست او ربوده شده، سیل حوادث درونی و بیرونی او را در کام خود خواهد کشید. و از اینجاست که یکی از اصول اساسی و ارکان [[معرفتشناسی]] برخی از مکاتب [[فلسفی]] [[غرب]] "جائز الخطا دانستن بشر" است<ref>ر.ک: جزوه کلام جدید (انسانشناسی)، ص۱۴۳-۱۴۴.</ref>. | |||
میتوان گفت، یکی از انگیزههای مهم [[مخالفت]] با [[انبیا]]، [[بشر]] بودن آنها بود. وقتی که [[اقوام]] [[پیامبران]]، خود و انسانهای همانند خویش را میدیدند که همگی به نحوی گناه آلودند، برای آنها قابل [[تصور]] نبود که [[انسانی]] از یک [[مقام]] و [[منزلت]] آسمانی برخوردار بوده، [[مؤیّد]] به نیروهای قدسی و ماوراء طبیعی و مرتبط با [[عالم غیب]] باشد. | |||
حال با توجه به مطالب فوق، ممکن است کسی [[نبوّت]] و حتّی عصمت [[پیامبری]] را به خاطر وجود ادلّه [[قاطع]] بپذیرد، ولی همچنان مقام و منزلت [[انسانیت]] و تواناییهای بالقوه [[انسان]]، برای او ناشناخته بماند. در این صورت، تنها راهی که در برابر او وجود دارد، این است که عصمت را در اثر [[جبر]] عوامل بیرونی دانسته، در نتیجه، [[معصوم]] را در ترک آلودگیها مجبور بپندارد. | |||
میتوان ادعا کرد که در واقع، کسانی که به دام چنین شبههای افتادهاند، مقام و منزلت انسان را نشناخته و به نیروها و استعدادهای فوقالعادهای که در نهاد [[آدمی]] نهفته است، پی نبردهاند، اینان بینشها و گرایشهای همه [[آدمیان]] را در یک سطح [[تصوّر]] کرده و همه را با خویشتن به [[قیاس]] نشستهاند، و از آنجا که در خود چنین توان و قدرتی نیافته، پنداشتهاند که [[انسان]] دیگری نیز توان [[پرهیز]] از همه [[معاصی]] را ندارد. حال آنکه، [[انسانها]] در [[میزان]] استعداد و [[قدرت]] [[اراده]] با هم متفاوتند و به هر کسی قابلیت و استعداد خاصی عطا شده است. البته برخورداری از چنین استعداد بالایی در اثر شایستگیهای اختیاری [[معصومان]] بوده است. | |||
'''واژه [[عصمت]] و [[معصوم]]''' از آنجا که در [[احادیث]] متعددی برای [[تبیین]] این [[مقام]] و [[منزلت]] [[انبیا]] و [[امامان]] از واژه عصمت و معصوم و مشتقات آنها استفاده شده است، و از طرفی میدانیم که عصمت به معنای منع کردن میباشد، ممکن است [[تصور]] شود که اجتناب از آلودگیها در [[اختیار]] [[اهل]] عصمت نیست؛ بلکه آنان را به [[اجبار]] از انجام [[گناهان]] باز داشتهاند. در نقد این سخن باید گفت، همچنان که در توضیح مفهوم لغوی عصمت گفته شد، مورد استعمال این واژه منحصر در این معنا نیست. بلکه در مواردی هم که شخص دیگری مقدمات و وسایل اجتناب از کاری را در اختیار کسی قرار داده باشد، واژه منع و عصمت کاربرد دارد؛ هر چند آن شخص از سر اختیار از آن کار دوری گزیند.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۷۹.</ref>. | |||
'''[[آیات]] و [[روایات]]''': هر چند [[قرآن کریم]]، واژه عصمت و مشتقات آن را در معنای اصطلاحی آن به کار نبرده؛ اما با بیانات متعددی عصمت [[معصومین]] را تبیین کرده است، که در نظر ابتدایی ممکن است از برخی تعبیرات [[قرآنی]] در این باب، تصور جبری بودن عصمت شود. در پارهای از [[اخبار]] و احادیث نیز، از عصمت به عنوان "[[موهبت]]"، "[[تأیید]]" و "[[توفیق]]" [[الهی]] یاد شده است. این گونه تعبیرات نیز جبری بودن عصمت را به [[ذهن]] میآورد. در این زمینه به چند از این دست آیات و روایات اشاره میکنیم: | |||
# یکی از تعبیرات قرآنی که تقریباً معادل "معصوم" است، تعبیر "[[مخلَص]]" میباشد<ref>راهنماشناسی، ص۱۰۵-۱۰۸؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۴۵.</ref> که اسم مفعول، و به معنای [[خالص]] شده است. [[مخلَصین]] تنها گروهی هستند که [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] آنان را از اغوائات [[شیطانی]] در [[امان]] میداند<ref>{{متن قرآن|قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}} «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.</ref>. همچنین قرآن کریم در [[تکریم]] [[انبیا]] تعبیر {{متن قرآن|أَخْلَصْنَاهُمْ}}<ref>«ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref> را به کار میبرد؛ یعنی، کسانی که [[خداوند]] آنها را [[خالص]] و [[پاک]] نموده است. از این تعبیرات ممکن است توهم شود آنان در اجتناب از [[زشتیها]] و پلیدیها اختیاری ندارند، زیرا [[خلوص]] و [[پاکی]] آنها به خداوند نسبت داده شده است، نه به خود آنها. | |||
# در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> پاک شدن و [[عصمت اهلبیت]] از هر گونه [[رجس]] و [[پلیدی]] به [[اراده الهی]] نسبت داده شده است؛ یعنی، خداوند [[اراده]] کرده است که [[اهلبیت پیامبر]] [[اسلام]] [[معصوم]] و پاک باشند. یقیناً منظور از اراده الهی در این [[آیه]]، [[اراده تشریعی]] نیست؛ زیرا اراده تشریعی [[الهی]] به پاک شدن همه [[انسانها]] تعلق گرفته است و اختصاصی به [[اهلبیت]] ندارد. از این رو باید [[اراده تکوینی]] منظور باشد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳؛ جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۱-۶۸۲.</ref> و اراده تکوینی خداوند تخلفناپذیر است. پس اهلبیت {{عم}} خواه ناخواه باید پاک و [[مطهر]] باشند و الّا نوعی [[تخلف]] در اراده الهی لازم میآید. | |||
# [[امام رضا]] {{ع}} در روایتی میفرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ... {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۲۷-۱۲۸؛ و همچنین ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref>. وقتی [[خداوند]]، شخصی را برای [اداره] امور بندگانش برمیگزیند، سینهای فراخ به او عطا مینماید... و چنین شخصی [[معصوم]] و برخوردار از تأییدات، توفیقات و راهنماییهای [[الهی]] بوده، از هر [[خطا]] و لغزشی در [[امان]] خواهد بود.... و این "[[فضل]]" خداست که به هر کس بخواهد، عطا میکند. | |||
# همچنین آن [[حضرت]]، درباره [[صفات امام]] میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ... الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ بِهِ [مِنْهُ] بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبِ مَنْزِلَةٍ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ بِمَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ}}<ref>معانی الاخبار، ص۹۸-۹۹؛ و همچنین ر.ک: تحف العقول، ص۴۳۹. </ref>. [[امام]] [[پاکیزه]] از [[گناهان]] است و پیراسته از [[عیوب]] , [[علم]] تنها در سینه او است و [[بردباری]] نشانه او... یگانه [[زمان]] خویش است و همانندی ندارد. عالمی با او [[برابری]] نمیکند و مثل و نظیری برایش نیست. تفضّلات ویژه الهی شامل حال اوست. تمامی این اوصاف را داراست بیآنکه خود، آنها را خواسته و بدان رسیده باشد، بلکه آنها همه تفضلات و موهبتهای الهیاند. پس آیا کسی میتواند امام را بشناسد و یا انتخابش کند؟ هرگز! هرگز! | |||
# در [[زیارت جامعه کبیره]] خطاب به [[ائمه اطهار]] {{عم}} عرض میکنیم: {{متن حدیث|عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَن وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ...}}<ref>بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۹؛ مفاتیح الجنان، ص۷۲۳.</ref>؛ خداوند شما را از [[لغزشها]] مصون نگه داشت و از [[فتنهها]] در امان. از آلودگیها پاکتان کرد و از پلیدیها دور. | |||
'''پاسخ''': | |||
آنچه در اینجا، به طور [[اجمال]]، پیرامون این [[آیات]] و [[روایات]] میتوان گفت، این است که: در [[بینش]] اصیل [[اسلامی]]، هیچ یک از پدیدههای [[جهان هستی]] استقلالی از خود ندارند و وجود همه آنها وابسته به [[لطف]] و [[عنایت الهی]] است؛ [[عصمت]] نیز پدیدهای است که همچون سایر پدیدههای [[جهان هستی]]، مستند به [[خداوند]] میباشد و قهراً به [[توفیق]] و [[لطف]] اوست<ref>رسالة الثقلین، ش۱، ص۱۴۱.</ref>. | |||
چنانکه در بیانات [[قرآنی]]، اموری همچون [[هدایت]] و [[ضلالت]] به [[مشیت]] و [[اراده]] [[خداوند متعال]] نسبت داده میشوند: {{متن قرآن|يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«امّا هر که را بخواهد بیراه وا مینهد و هر که را بخواهد راهنمایی میکند» سوره نحل، آیه ۹۳.</ref>؛ ولی این، به معنای [[اجبار]] بر هدایت و ضلالت نیست؛ به طوری که [[آدمیان]] در [[انتخاب]] [[سرنوشت]] خویش هیچگونه اراده و اختیاری نداشته باشند. بر اساس [[بینش]] [[امامیه]] باید گفت، [[انسانها]] نه آنگونهاند که انتخاب سرنوشت خویش گونه [[اختیار]] و ارادهای نداشته باشند. | |||
بر اساس بینش امامیه باید گفت: انسانها نه آنگونهاند که در انتخاب سرنوشت خویش هیچگونه اختیار و ارادهای نداشته باشند و نه آنچنانند که به خویشتن خویش واگذار شده باشند؛ بلکه {{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ، وَ لكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ}}<ref>شیخ صدوق، التوحید، ص۳۶۲. </ref>. به عبارت دیگر باید گفت فاعلیّت [[الهی]] در طول فاعلیت [[انسان]] است؛ یعنی، همچنان که [[افعال]] [[آدمی]] را به خود آنها نسبت میدهیم. در یک بینش [[توحیدی]] میتوان همه آنها را به خداوند متعال نیز استناد داد. هیچگونه فعلی در جهان هستی تحقق نمییابد مگر به [[اراده تکوینی]] الهی "ولی این اراده در طول ارادههای فاعلهای مختار است"<ref>جزوه راه و راهنماشناسی، ص۶۸۲.</ref>. البته تفصیل مطلب را باید در مباحث [[جبر و اختیار]] و همچنین در مباحث [[توحید افعالی]] جستوجو کرد. | |||
ممکن است گفته شود این بیان، [[شبهه]] جبری بودن [[عصمت]] را که از [[روایت]] دوم توهم میشود، دفع نمیکند؛ زیرا که در این روایت، هر گونه فاعلیّتی از [[معصومان]] سلب شده و تصریح شده است که آنها خود در رسیدن به این [[مقام]] هیچ نقشی نداشتهاند: {{متن حدیث|كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ}}. بلکه تنها [[فضل]] و [[موهبت الهی]] بوده است: {{متن حدیث|بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ}}. | |||
پاسخی که میتوان به این اشکال داد، این است که در این [[روایت]] برای [[امام]] اوصافی چند ذکر شده است که یکی از آنها [[پاک]] بودن از [[گناه]] و هر گونه [[عیب]] و [[نقص]] میباشد. افزون بر آن، اوصاف دیگری نیز بیان شده است؛ از جمله اینکه [[علوم]] خاصی از [[ناحیه]] [[خداوند]] به آنها عطا شده که دیگران از آنها بهرهای ندارند. {{متن حدیث|مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ... لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ}}. طبیعی است که اختیاری بودن [[عصمت]]، به این معنا نیست که تمام افراد عادی قادرند به تمام [[مقامات]] [[معصومان]] [[دست]] یابند، به نحوی که مثلاً از ابتدای تولّد حتی از [[خطا]] مصون باشند، و به همه [[علوم غیبی]] که ویژه معصومان است، دسترسی پیدا کنند. بلکه مقامات امام با فروعات مختلفش، در مجموع، امری غیر اکتسابی است»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۱۲۰.</ref>.<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۳۹-۴۴.</ref> | |||
=== فضیلت بودن عصمت === | |||
حال این سؤال پیش میآید که آیا [[اعتقاد]] به [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] بر [[عصمت اهلبیت]] {{عم}}، با قول «[[أمر]] بین الأمرین» سازگاری دارد یا خیر؟ و اگر عصمت اهلبیت {{عم}} به اراده تکوینی خداوند باشد، آیا [[معصوم]] بودن فضیلتی برای اهلبیت خواهد بود؟ | |||
در پاسخ به این [[شبهه]] میگوییم: اگر [[نزول]] [[آیه تطهیر]] برای اهلبیت [[فضیلت]] نبود، [[حضرت]] امّسلمه [[آرزو]] نمیکرد که به زیر کساء داخل گردد و در زمره اهلبیت باشد. | |||
اگر [[اراده خدا]] بر [[پاک]] ساختن اهلبیت {{عم}} فضیلت نبود، بزرگان [[صحابه]] - همچون [[سعد بن ابی وقّاص]] - نمیگفتند که اگر نصیب ما میشد، از [[دنیا]] و مافیها بهتر بود. اگر [[نزول آیه]] در [[شأن]] اهلبیت {{عم}} فضیلت نبود، خود اهلبیت [[افتخار]] نمیکردند که این [[آیه]] در حقّشان نازل شده است<ref>امام حسن مجتبی {{ع}} در خطبهای در برابر معاویه به این شرافت اشاره کرده، فرمودند: {{متن حدیث|نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنَّا الرِّجْسَ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً}}؛ تذکره خواص الأمه، ص۱۹۸.</ref>. | |||
اگر فضیلت نبود، [[عالمان]] بزرگ [[فریقین]]، چه در گفتار و چه در اشعار خود این موضوع را به عنوان یکی از [[فضائل]] و [[مناقب]] [[اهلبیت]] {{عم}} برنمیشمردند. پس [[اراده خداوند]] بر [[پاک]] گردانیدن اهلبیت {{عم}} قطعاً برای ایشان [[فضیلت]] است و جبری در کار نیست. توضیح مطلب این است که اهلبیت مخلوق خدایند و [[خداوند]] پیش از [[آفرینش]] آنان، از حالات آنان و عملکردشان در این [[دنیا]] [[آگاه]] بوده است، چنانکه میفرماید: {{متن قرآن|أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}}<ref>«آیا آنکه آفریده است نمیداند؟ با آنکه او نازکبین آگاه است» سوره ملک، آیه ۱۴.</ref> و چون میدانست که آنان در دنیا هیچگونه [[معصیت]] و خطایی نخواهند داشت، پس [[اراده]] کرد که آنان را از ابتدا چنین قرار دهد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۴۹.</ref>. | |||
با توجه به آنچه گفته شد میتوان گفت: عصمت عملی جبری نیست؛ چون در این صورت [[معصوم]] از زمره انسانهای عادّی خارج بوده و عدم [[ارتکاب گناه]] هیچگونه افتخاری برایش محسوب نمیشود و او [[حجّت]] و مقتدای [[مردم]] نخواهد بود؛ امّا در مورد [[عصمت علمی]] هیچ اشکالی وجود ندارد که امکان هر نوع [[اشتباه]] در [[بینش]] و [[اعتقاد]] و دریافت و اجرای [[پیام الهی]] منفی باشد و این امر با [[اراده]] و [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] تحقّق مییابد؛ یعنی [[معصوم]] با [[اراده]] خاصّ [[الهی]] و توسّط مأموران آسمانی در این زمینه محافظت میشود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۵۶.</ref>. | |||
علاوه بر آنچه گفته شد، [[ادله]] فراوانی دلالت میکند که [[انبیا]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز همانند دیگر [[انسانها]] مکلفاند و خداوند در برابر [[اعمال]] آنان نیز [[پاداش]] میدهد<ref>درباره پیامبر{{صل}} آمده: {{متن قرآن|فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ}} «من نخستین پرستنده (ی اوی) ام» سوره زخرف، آیه ۸۱؛ {{متن قرآن|وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}} «و من نخستین مسلمانم» سوره انعام، آیه ۱۶۳؛ خداوند خطاب به پیامبر{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}} «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ}} «و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است» سوره قلم، آیه ۳؛ یا درباره حضرت داوود و سلیمان{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ}} «و بیگمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود» سوره ص، آیه ۲۵ و ۴۰.</ref> و این نشان میدهد که آنان در اعمال و [[کردار]] خویش کاملاً مختارند و در مورد [[ترک معاصی]] و [[گناهان]] نیز با اختیار خود عمل میکنند؛ زیرا اگر بدون اختیار باشد، گناه نکردن فضیلتی نخواهد بود و هر کس دیگری را هم خداوند به [[زور]] از انجام [[معاصی]] بازدارد، [[مرتکب گناه]] نمیشود. | |||
از اینرو، [[کمال انسان]] معصوم در این است که با [[اختیار]] و [[اراده]] خویش از [[گناه]] و [[آلودگی]] خودداری کند. چنانکه در زمینههای پیدایش [[عصمت]] گفته شد، [[انسان]] [[معصوم]] البته از اِمداد و کمک ویژه [[خداوند]] برخوردار است، ولی این کمکها گزاف نیست<ref>عماد الدین طبری از دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری میفرمایند: «سؤال: بنابراین باید که معصوم به عصمت مستحق مدح نیاید. جواب: ما معصوم را به عصمت مدح نکنیم، بلکه به طاعت مدح کنیم، که آن به مشقت حاصل شود، و وی بدان تحمل مشقت مستحق مدح است». تحفة الأبرار، فصل سیم، در عصمت، ص۶۱.</ref>؛ به این معنا که خداوند کمکی را که به آنان میکند که از گناه خودداری کنند، از دیگران دریغ نمیورزد، بلکه این کمکها کاملاً بر اساس معیار و ضابطه است. هر کس به اندازه شایستگیها و متناسب با تلاشی که در [[راه خدا]] دارد، از این کمکها برخوردار میشود. چون [[معصومان]] با همه توان در راه [[بندگی]] و [[طاعت خدا]] قدم برمیدارند، هنگام نیاز به کمک و اِمداد فوقالعاده [[الهی]]، خداوند آنها را بهرهمند میکند، اما این کمکها به گونهای نیست که آنان را مجبور و اختیارشان را سلب کند<ref>چنانکه طبق دیدگاه شیعیان که انسان نه مجبور است و نه به گونهای که همه چیز به او واگذاشته شده باشد، طبق فرمایش امام صادق{{ع}}: {{متن حدیث|لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ}}، عصمت داشتن نه آنها را مجبور میکند و نه همه چیز را به آنها را میگذارد. ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۳۵۲، ب ۵۹، ح۸.</ref>. | |||
برای مثال، برخی از کارهای زشت وجود دارد که همه ما [[پلید]] بودن آن را قبول داریم و هرگز قصد انجام آن را نیز نمیکنیم؛ در حالیکه، اصلا مجبور به ترک آن نیستیم. کسی که در [[عمر]] خود قصد خوردن [[نجاست]] را نمیکند؛ در حالیکه در این کار کاملا اختیار دارد، چنین است. [[انبیا]] و [[امامان]]{{عم}} نیز در مورد گناه و [[معصیت]] چنین حالتی از [[بیزاری]] را دارند. [[پلیدی]] و پیامدهای [[گناه]] چنان برایشان روشن است که حتی [[هوس]] ارتکاب آن را هم در سر نمیپرورانند و این هرگز به معنای مجبور بودن آنها نیست<ref>ر.ک: مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۰۵.</ref> | |||
=== پاسخ دیگر === | |||
این شبهه را به نحو دیگری نیز میتوان پاسخ داد و آن اینکه: | |||
[[عصمت]] با یکی از راههای زیر به دست میآید: | |||
# [[آفرینش]] آدمی به گونهای باشد که بر اثر فقدان عامل [[معصیت]]، اصلاً میل و رغبتی به [[گناه]] نداشته باشد. به دیگر سخن، چون از [[گناه]] [[احساس]] لذّت نمیکند، زمینه و استعداد [[گناه]] در او پدید نیاید، مانند [[فرشتگان]]. | |||
# بر اثر ممانعت و بازداشتن دیگری، [[قدرت]] [[گناه]] از آدمی گرفته میشود و دیگر توان انجام آن را ندارد مانند سمّی که از دسترس اطفال دور نگه داشته میشود. | |||
# [[بینش]] و [[آگاهی]] شخص به گونهای است که به ضررهای [[گناه]] آشنایی کامل دارد و یا اینکه بهدست آمدن [[لذت]] طبیعی از [[گناه]] ممکن است، به مقابله با آن برمیخیزد و از آن برهیز میکند، مانند مریضی که بر اثر [[نهی]] طبیب، از غذای زیانبار دوری میورزد؛ هر چند ممکن است از خوردن آن لذّت ببرد<ref>ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۱.</ref>. | |||
واژه "[[معصوم]]" که اسم مفعول یا صفت مشبهه است، بر هر یک از سه راه یاد شده اطلاق میگردد؛ زیرا هر سه گونه، از [[گناه]] و [[نافرمانی]] محفوظ ماندهاند. | |||
این مقدمه را به گونه دیگر نیز میتوان عنوان کرد و آن اینکه گفته شود. عصمت [[معصومین]] به واسطۀ دو امر حاصل میشود: | |||
# امر موهبتی که همان ملکه و [[قوه]] و یا [[علم خدادادی]] است، چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: «[[معصوم]] به واسطۀ [[لطف الهی]] از جمیع [[محارم]] [[الهی]] مصون و [[معصوم]] است چنانکه [[خداوند]] فرموده: {{متن قرآن|وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ}}<ref>سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲. </ref>.<ref>{{متن حدیث|الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِیعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم}}؛ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.</ref> در واقع چنین موهبتی قبل از [[خلقت]] [[جهان مادی]] در [[عالم ذر]] برای آنان حاصل شد<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص ۱۲۸. </ref>. | |||
# امر اکتسابی یعنی [[اختیار]] و [[اراده]] برای جلوگیری از هر [[گناه]] و اشتباهی: به این بیان که ملکه و [[علم موهبتی]] [[خداوند]] سبب تامه برای عصمت [[معصومین]] نیست و چنین عصمتی تنها با [[علم خدادادی]] و بدون [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصوم]] حاصل نمیشود، زیرا [[علم موهبتی]] و [[لطف الهی]] [[قدرت]] برای [[گناه]] کردن را در [[معصوم]] معدوم نمیکند، به عبارتی [[علم موهبتی]] فقط ابزاری برای [[گناه]] نکردن [[معصومین]] است و نمیتواند [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومین]] برای [[گناه]] کردن و یا نکردن را از آنها سلب کند، اما اگر این [[علم موهبتی]]، قویتر و شدیدتر شود ارادۀ اکتسابی [[معصومین]] به مقتضای علمشان، قویتر خواهد شد و با همین [[اختیار]] و [[اراده]] [[معصیت]] نمیکنند<ref>ر.ک: [[علی قربانی|قربانی، علی]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۶۲. </ref>. | |||
بر پایه مقدمه یاد شده، آنچه شامل [[اهل بیت]] {{عم}} میشود، قسم سوم است؛ چرا که امکان [[ارتکاب گناه]] و زمینه آن در [[ائمه اطهار]] {{عم}} هست؛ از این رو، [[شیطان]] میخواهد به سراغ آنها نیز برود و برای [[وسوسه]] کردن آنها تلاش میکند: {{متن قرآن|وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و اگر دمدمهای از شیطان تو را برانگیزد به خداوند پناه جو که او شنوایی داناست» سوره اعراف، آیه ۲۰۰.</ref>؛ ولی آنها با [[توفیق]] ویژه [[الهی]] و [[انتخاب]] و [[اختیار]] خود بر خواسته [[شیطان]] [[غلبه]] میکنند و به [[وسوسه]] او بیاعتنایند: "[[امام]]، نگهداری شده، [[تأیید]] شده، [[توفیق]] داده شده، [[استوار]] گشته (از جانب [[خدای سبحان]]) است و از [[خطا]]، [[لغزش]] و [[گناه]] در [[امان]] نگه داشته شده است"<ref>{{متن حدیث|فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ}}؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۲، ص۴۳۶؛ {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا وَ لَوْ وَكَلَنَا إِلَى أَنْفُسِنَا لَكُنَّا كَبَعْضِ النَّاسِ...}}؛ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۱۰.</ref>. | |||
از اینرو، [[امامان معصوم]] {{عم}} در [[اطاعت]] کردن و ترک [[معصیت]] مجبور نیستند؛ زیرا با [[جبر]]، [[وسوسه]] [[شیطان]] بیمعنا بود. | |||
از سویی دیگر، [[اهل بیت]] {{عم}} به [[روحالقدس]] و [[برهان]] [[الهی]] [[تأیید]] شدهاند. [[خداوند]] با اشاره به حالت بشری و طبع اوّلی و [[انسانی]] [[حضرت رسول]] {{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref>. آنگاه به تثبیت و [[توفیق الهی]] اشاره کرده، میفرماید: اگر ما گامهایت را [[استوار]] نمیکردیم، نزدیک بود که به آنها اندکی [[تمایل]] پیدا کنی (لکن تثبیت و [[توفیق]] ما [[مانع]] از این انعطاف شد): {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.<ref>ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۵۲.</ref> | |||
درباره [[حضرت یوسف]] {{ع}} نیز آمده است: آن [[زن]] آهنگ [[یوسف]] کرد. [[یوسف]] نیز، اگر [[برهان]] پروردگارش را نمیدید، آهنگ وی میکرد. این ارائه [[برهان]] برای آن بود که [[زشتی]] و ناپسندی را از [[یوسف]] دور کنیم تا به سراغ وی نرود: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ}}<ref>«و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ پس {{متن قرآن|هَمَّ بِهَا}} به جنبه شخصی و طبع بشری حضرت و {{متن قرآن|لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ}} به جنبه شخصیتی و [[معنوی]] ایشان اشاره دارد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۵۹-۶۲.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۷۹.</ref> | |||
=== نتیجه === | |||
با توجه به آنچه گذشت میگوییم: اگر عصمت معنا و [[فضیلت]] دارد و یکی از ویژگیهای مهم [[پیامبران]]{{عم}} و [[ائمه اطهار]]{{عم}} به شمار میآید، به دلیل آن است که هیچگونه ناسازگاری با [[اختیار]] آنها نداشته، آنها را مجبور نساخته است. همین داشتن اختیار همراه با عصمت فضیلت است و آنها را برجسته و درخور [[ستایش]] کرده است<ref>[[سید موسی هاشمی تنکابنی|هاشمی تنکابنی، سید موسی]]، [[عصمت ضرورت و آثار (کتاب)|عصمت ضرورت و آثار]]، ص۲۰۷.</ref>. | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == |