←عبدالله بن جعده
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
او نیز آنچه را که به حسین{{ع}} گفته بود، گزارش داد. حکمران گفت: «به خدای [[کعبه]] [[سوگند]] که در [[حق]] او [[خیرخواهی]] کردهای»<ref>مسعودی، حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۷۹.</ref> | او نیز آنچه را که به حسین{{ع}} گفته بود، گزارش داد. حکمران گفت: «به خدای [[کعبه]] [[سوگند]] که در [[حق]] او [[خیرخواهی]] کردهای»<ref>مسعودی، حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۷۹.</ref> | ||
===عبدالله بن | ===[[عبدالله بن جعده]]=== | ||
عبدالله بن [[جعدة بن هبیره]] بر [[امام حسین]]{{ع}} [[دلسوزی]] کرد و پسرش [[عون]] را به سوی او فرستاد و نامهای نیز برای [[امام]] نگاشت و از آن حضرت خواست تا باز گردد. عبدالله نوشت که از رفتن او به [[عراق]] بیمناک است، لیک امام به خواسته او عمل نکرد و برایش [[دعای خیر]] نمود<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ق۱، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۸۱.</ref> | عبدالله بن [[جعدة بن هبیره]] بر [[امام حسین]]{{ع}} [[دلسوزی]] کرد و پسرش [[عون]] را به سوی او فرستاد و نامهای نیز برای [[امام]] نگاشت و از آن حضرت خواست تا باز گردد. عبدالله نوشت که از رفتن او به [[عراق]] بیمناک است، لیک امام به خواسته او عمل نکرد و برایش [[دعای خیر]] نمود<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ق۱، ح۱.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۸۱.</ref> | ||