ابوحنیفه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۷: خط ۲۷:
هر چند [[ابو حنیفه]] مخالف حکومت‌های وقت بود، امّا دیری نپایید که [[سرنوشت]] [[مذهب]] فقهی‌اش در [[قوّت]] و [[ضعف]]، با سرنوشت [[حکومت‌ها]] گره خورد<ref>ابوحنیفه حیاته و عصره ۱۲ و ۴۶۴.</ref>.
هر چند [[ابو حنیفه]] مخالف حکومت‌های وقت بود، امّا دیری نپایید که [[سرنوشت]] [[مذهب]] فقهی‌اش در [[قوّت]] و [[ضعف]]، با سرنوشت [[حکومت‌ها]] گره خورد<ref>ابوحنیفه حیاته و عصره ۱۲ و ۴۶۴.</ref>.


معروف است که [[ابوحنیفه]] مذهب [[فقهی]] خود را بر این اساس نهاد که جز به [[کتاب خدا]]، [[سنّت پیامبر]] که با [[اسناد]] معتبر [[روایت]] شده باشد، و قول [[صحابی]]، استناد نکند و در صورت عدم دسترسی به آنها و فقدان [[اجماع]] و عرف، بر اساس [[اجتهاد]] و [[قیاس]] و [[استحسان]] [[فتوا]] دهد<ref>اخبار ابی حنیفه و اصحابه ۱۰ - ۱۱؛ تاریخ بغداد ۱۳/ ۳۶۸ و ابوحنیفه حیاته و عصره ۲۳۹.</ref>. همچنین گفته‌اند که در مذهب او خبر [[ضعیف]] بر قیاس و [[رأی]] مقدم است، اما چنان که گذشت، او بارها با نصوصِ صحیح از [[احادیث نبوی]] [[مخالفت]] کرده و رأیی جز رأی [[صحابه]] را برگزیده است. [[محدّث]] [[کلینی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌‌کند که ابوحنیفه می‌‌گفت: (علی{{ع}} چنین گفت و من چنین می‌‌گویم)<ref>نک: الکافی ۱/ ۵۶ - ۵۸؛ المنتظم ۸/ ۱۳۵ - ۱۴۳؛ اعلام الموقعین ۱/ ۷۷و الجرح و التعدیل ۴/ ق ۱/ ۴۵۰.</ref>. [[دل]] مشغولی نخستین او، [[گفتگو]] در باره [[اصول عقاید]] و مباحث [[کلامی]] بود و از آنجا که [[بصره]] یکی از کانون‌های فعال چنین اندیشه‌هایی بود، او ده‌ها بار به آن [[شهر]] رفت و گاه تا یک سال در آنجا اقامت می‌‌کرد. این [[گرایش]] هرچند بعدها جای خود را به [[فقه]] داد، لیکن از یک طرف شالوده [[فکری]] او را پی ریزی کرد و از سوی دیگر، وی را به عنوان جدلیِ [[تیزهوش]] و توانا [[تربیت]] نمود<ref>نوشته‌اند که ابوحنیفه در مدت هفتاد سال از زندگانی‌اش ۵۵ بار به حج رفت. این ارقام هرچند مبالغه آمیز است، لیکن شدت علاقه او را نسبت به سفرهای معنوی و علمی نشان می‌‌دهد، حاصل این تلاش‌ها، گفت وگوهای زیاد او با عالمان مذاهب گوناگون آن عصر است که شماری از آنها در منابع تاریخی و روایی نقل شده است. بخشی از این گفت وگوها به مناظره‌های او با امامان معصوم وشیعیان و اصحاب آنان اختصاص دارد. (نک: امالی طوسی ۶۲۸/ ح ۱۲۹۴؛ الاحتجاج ۲/ ۲۶۶، ۲۶۹، ۳۱۳ - ۳۱۵ و ۳۳۱؛ الاختصاص ۹۰، ۱۰۹، ۱۸۹، ۲۰۶؛ علل الشرایع ۸۸ / باب ۸۱؛ بحار الانوار/ ۲۸۶ ۲ - ۲۹۶؛ ۴۷/ ۲۴۰ ۲۱۳، ۴۰۰، ۴۱۲ و ۴۸/ ۷۹؛ الجواهر المضیئة ۲/ ۵۰۱؛ ابو حنیفه حیاته و عصره ۷۲ و فهرست هر سه جلد مواقف الشیعة.).</ref>. بغدادی می‌‌نویسد: او نخستین [[متکلم]] از طبقه فقهاست و کتابی به نام الفقه الاکبر در ردّ [[قدریه]] نوشته است که به قول [[ملا علی قاری]]، در برگیرنده اکثر [[قواعد]] [[اهل]] [[سنّت]] و [[جماعت]] است. <ref>الجواهر المضیئه ۲/ ۴۶۱ و ۴۶۸ و ترجمة الفرق بین الفرق ۲۶۳.</ref> برای او دو رساله دیگر به نام‌های العالم و المتعلم و رسالة الی العثمان البتّی یاد کرده‌اند که در آنها نیز بخشِ دیگری از آرای کلامی وی منعکس شده است. چیزی که در باره آرای کلامی او قابل توجه است آنکه اولاً، این آرا در هیچ یک از آثار دو [[شاگرد]] برجسته‌اش [[ابویوسف قاضی]] و [[محمد بن حسن]] [[شیبانی]]، نیامده است. ثانیاً، در میان آنها اشاره ای به [[عقیده]] او در باب [[امامت]] نیست<ref> ابوحنیفه حیاته و عصره ۱۲.</ref>.
معروف است که [[ابوحنیفه]] مذهب [[فقهی]] خود را بر این اساس نهاد که جز به [[کتاب خدا]]، [[سنّت پیامبر]] که با [[اسناد]] معتبر [[روایت]] شده باشد، و قول [[صحابی]]، استناد نکند و در صورت عدم دسترسی به آنها و فقدان [[اجماع]] و عرف، بر اساس [[اجتهاد]] و [[قیاس]] و [[استحسان]] [[فتوا]] دهد<ref>اخبار ابی حنیفه و اصحابه ۱۰ - ۱۱؛ تاریخ بغداد ۱۳/ ۳۶۸ و ابوحنیفه حیاته و عصره ۲۳۹.</ref>. همچنین گفته‌اند که در مذهب او خبر [[ضعیف]] بر قیاس و [[رأی]] مقدم است، اما چنان که گذشت، او بارها با نصوصِ صحیح از [[احادیث نبوی]] [[مخالفت]] کرده و رأیی جز رأی [[صحابه]] را برگزیده است. [[محدّث]] [[کلینی]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌‌کند که ابوحنیفه می‌‌گفت: (علی{{ع}} چنین گفت و من چنین می‌‌گویم)<ref>نک: الکافی ۱/ ۵۶ - ۵۸؛ المنتظم ۸/ ۱۳۵ - ۱۴۳؛ اعلام الموقعین ۱/ ۷۷و الجرح و التعدیل ۴/ ق ۱/ ۴۵۰.</ref>. [[دل]] مشغولی نخستین او، [[گفتگو]] در باره [[اصول عقاید]] و مباحث [[کلامی]] بود و از آنجا که [[بصره]] یکی از کانون‌های فعال چنین اندیشه‌هایی بود، او ده‌ها بار به آن [[شهر]] رفت و گاه تا یک سال در آنجا اقامت می‌‌کرد. این [[گرایش]] هرچند بعدها جای خود را به [[فقه]] داد، لیکن از یک طرف شالوده [[فکری]] او را پی ریزی کرد و از سوی دیگر، وی را به عنوان جدلیِ [[تیزهوش]] و توانا [[تربیت]] نمود<ref>نوشته‌اند که ابوحنیفه در مدت هفتاد سال از زندگانی‌اش ۵۵ بار به حج رفت. این ارقام هرچند مبالغه آمیز است، لیکن شدت علاقه او را نسبت به سفرهای معنوی و علمی نشان می‌‌دهد، حاصل این تلاش‌ها، گفت وگوهای زیاد او با عالمان مذاهب گوناگون آن عصر است که شماری از آنها در منابع تاریخی و روایی نقل شده است. بخشی از این گفت وگوها به مناظره‌های او با امامان معصوم وشیعیان و اصحاب آنان اختصاص دارد. (نک: امالی طوسی ۶۲۸/ ح ۱۲۹۴؛ الاحتجاج ۲/ ۲۶۶، ۲۶۹، ۳۱۳ - ۳۱۵ و ۳۳۱؛ الاختصاص ۹۰، ۱۰۹، ۱۸۹، ۲۰۶؛ علل الشرایع ۸۸ / باب ۸۱؛ بحار الانوار/ ۲۸۶ ۲ - ۲۹۶؛ ۴۷/ ۲۴۰ ۲۱۳، ۴۰۰، ۴۱۲ و ۴۸/ ۷۹؛ الجواهر المضیئة ۲/ ۵۰۱؛ ابو حنیفه حیاته و عصره ۷۲ و فهرست هر سه جلد مواقف الشیعة.).</ref>. بغدادی می‌‌نویسد: او نخستین [[متکلم]] از طبقه فقهاست و کتابی به نام الفقه الاکبر در ردّ [[قدریه]] نوشته است که به قول [[ملا علی قاری]]، در برگیرنده اکثر [[قواعد]] [[اهل]] [[سنّت]] و [[جماعت]] است. <ref>الجواهر المضیئه ۲/ ۴۶۱ و ۴۶۸ و ترجمة الفرق بین الفرق ۲۶۳.</ref> برای او دو رساله دیگر به نام‌های العالم و المتعلم و رسالة الی العثمان البتّی یاد کرده‌اند که در آنها نیز بخشِ دیگری از آرای کلامی وی منعکس شده است. چیزی که در باره آرای کلامی او قابل توجه است آنکه اولاً، این آرا در هیچ یک از آثار دو [[شاگرد]] برجسته‌اش [[ابویوسف قاضی]] و [[محمد بن حسن شیبانی]]، نیامده است. ثانیاً، در میان آنها اشاره ای به [[عقیده]] او در باب [[امامت]] نیست<ref> ابوحنیفه حیاته و عصره ۱۲.</ref>.


مرجئی بودنِ [[ابو حنیفه]]، بارزترین مشخّصه [[مذهب]] کلامیِ اوست. این عنوان که پس از [[شهادت امام علی]]{{ع}} پیدا شد، به کسانی اطلاق می‌‌شد که در برابر جناح اقلیّت [[شیعه علی]] از یک سو و [[فرقه]] [[خوارج]] از سوی دیگر، [[اکثریت]] [[جامعه]] آن [[روز]] را تشکیل می‌‌دادند. آنان بر این عقیده بودند که بر [[امت اسلامی]] [[واجب]] است در برابر [[امویان]] [[کرنش]] کنند و [[حکم]] به [[کفر]] و [[شرک]] آنان را تا [[قیامت]] به تأخیر بیندازند. <ref>ترجمة الفرق بین الفرق ۳۷۲.</ref>.
مرجئی بودنِ [[ابو حنیفه]]، بارزترین مشخّصه [[مذهب]] کلامیِ اوست. این عنوان که پس از [[شهادت امام علی]]{{ع}} پیدا شد، به کسانی اطلاق می‌‌شد که در برابر جناح اقلیّت [[شیعه علی]] از یک سو و [[فرقه]] [[خوارج]] از سوی دیگر، [[اکثریت]] [[جامعه]] آن [[روز]] را تشکیل می‌‌دادند. آنان بر این عقیده بودند که بر [[امت اسلامی]] [[واجب]] است در برابر [[امویان]] [[کرنش]] کنند و [[حکم]] به [[کفر]] و [[شرک]] آنان را تا [[قیامت]] به تأخیر بیندازند. <ref>ترجمة الفرق بین الفرق ۳۷۲.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش