حقوق بشر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲٬۱۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
# حقوق سائلان و [[محرومان]]: سائلان و محرومان در هر [[مالی]] که در دست [[مردم]] است، حقی دارند و باید از سوی دارندگان به این افراد داده شود.<ref>معارج، آیات ۲۴ و ۲۵؛ ذاریات، آیه ۱۹</ref>
# حقوق سائلان و [[محرومان]]: سائلان و محرومان در هر [[مالی]] که در دست [[مردم]] است، حقی دارند و باید از سوی دارندگان به این افراد داده شود.<ref>معارج، آیات ۲۴ و ۲۵؛ ذاریات، آیه ۱۹</ref>
# [[حقوق مستضعفان]]: [[مستضعفان]] [[جامعه]] دارای [[حقوق]] خاص خویش از جمله [[حقوق اقتصادی]] هستند که باید از سوی [[مردم]] و اولیای امور تأمین شود.<ref>{{متن قرآن|وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا}} «از تو درباره زنان نظر می‌خواهند، بگو خداوند برای شما درباره آنان و (نیز درباره) آنچه برای شما در این کتاب خوانده می‌شود نظر می‌دهد (از جمله) درباره دختران یتیمی که مقرّری ایشان را نمی‌پردازید و به ازدواج با آنها رغبت دارید و (نیز) درباره کودکان ناتوان شمرده شده (که حقوق آنان را بپردازید) و اینکه برای یتیمان به دادگری برخیزید و هر خیری انجام دهید خداوند به آن داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسان در قرآن (مقاله)|حقوق انسان در قرآن]].</ref>.
# [[حقوق مستضعفان]]: [[مستضعفان]] [[جامعه]] دارای [[حقوق]] خاص خویش از جمله [[حقوق اقتصادی]] هستند که باید از سوی [[مردم]] و اولیای امور تأمین شود.<ref>{{متن قرآن|وَيَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ فِي يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا}} «از تو درباره زنان نظر می‌خواهند، بگو خداوند برای شما درباره آنان و (نیز درباره) آنچه برای شما در این کتاب خوانده می‌شود نظر می‌دهد (از جمله) درباره دختران یتیمی که مقرّری ایشان را نمی‌پردازید و به ازدواج با آنها رغبت دارید و (نیز) درباره کودکان ناتوان شمرده شده (که حقوق آنان را بپردازید) و اینکه برای یتیمان به دادگری برخیزید و هر خیری انجام دهید خداوند به آن داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[حقوق انسان در قرآن (مقاله)|حقوق انسان در قرآن]].</ref>.
==حقوق بشر==
[[حق تعالی]] کسی جز [[خداوند تبارک و تعالی]] نیست که خاستگاه هر حقی است که در هستی تحقق می‌‌یابد. از نظر [[قرآن]]، [[انسان]] به طور [[فطری]] [[گرایش]] به [[حق]] داشته و از [[باطل]] گریزش دارد؛ اما وقتی که [[فطرت]] [[دفن]] و [[دسیسه]] شده و [[تغییر]] یابد، [[گرایش‌ها]] وارونه می‌‌شود؛ زیرا شخص در این حالت [[توانایی]] و [[قدرت]] [[شناختی]] خود را از دست می‌‌دهد و به سبب عدم [[درک]] و [[شناخت حق]]، به سمت باطل کشیده می‌‌شود. این گونه است که علیه حق به [[ستیز]] می‌‌نشیند و حق خواهان و حق جویان را به [[تمسخر]] می‌‌گیرد یا علیه آنان اقداماتی را انجام می‌‌دهد که می‌‌تواند به نوعی [[عذاب]] و [[شکنجه]] باشد. در این شرایط است که [[صبر بر حق]] لازم می‌‌شود تا انسان حق را تحت شکنجه و عذاب [[حمایت]] کند. از همین روست که [[خدا]] از بر دو امر «حق و [[صبر]]» سفارش می‌‌دهد تا این گونه از [[خسران]] و [[زیان]] [[ابدی]] [[رهایی]] و [[نجات]] یابد.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] قرآن، صبر بر حق هر چند که کاری سخت و دشوار است، ولی بسیار با اهمیت و اساسی است. اما [[پرسش]] این است که صبر بر حق را چگونه می‌‌توان تحقق بخشید و چه راه‌ها و روش‌هایی برای تحقق آن است؟ [[استعانت]] به صبر در راستای صیانت از حق چگونه امکان پذیر است؟ نویسنده با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن، به این [[پرسش‌ها]] پاسخ داده است. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
==حق تعالی [[خاستگاه حقایق]]==
{{اصلی|منشأ حق}}
از نظر قرآن، حق تعالی تنها حق ثابت در هستی است، و غیر از حق تعالی و شئونات و مظاهرش چیزی جز باطل نیست. از همین روست که خدا در قرآن بیان می‌‌کند: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه [[الحق]] او لم یکف بربک انه علی کل شی [[شهید]]؛ به تحقیق نشانه‌های خود را در کرانه‌ها و اطراف [[جهان]] و در [[نفوس]] خودشان به آنان نشان دهیم تا برای روشن شود که [[حق]] است. آیا کافی نیست که پروردگارت با ظاهر کردن [[آیات]] بر هر چیزی مشهود است؟<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>
به سخن دیگر، هر چیزی در هستی است، شئونات و مظاهر [[حق تعالی]] است، و غیر حق تعالی چیزی نیست؛ اما آن چیزی که ما آن را به عنوان «[[باطل]]» می‌‌شناسیم، چیزی جز «توهم» نیست؛ یعنی اسمی بی‌مسمی است که هیچ «[[سلطان]]» برای وجودش نیست؛ زیرا غیر [[خدا]] کسی نیست تا در برابر خدا قرار گیرد. از این روست که آن را باطل می‌‌نامند.<ref>{{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.</ref> از همین روست که وقتی به هستی می‌‌نگریم، تنها حق تعالی را می‌‌بینیم؛ زیرا غیر از خدا هیچ چیز نیست تا مشهود باشد، بلکه هر چیزی که مشهود است و [[حقیقت]] دارد، همان حق تعالی و مظاهر و شئونات اوست.<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>
بنابراین، وقتی از [[حق]] در برابر [[باطل]] سخن می‌‌گویم، در [[حقیقت]] سخن از [[حق تعالی]] است که در برابرش چیزی جز «عدم» نیست که هیچ است. پس باطل چیزی نیست تا بدان اشاره کرد، بلکه توهم و تخیلی است که در برخی از افراد [[انسانی]] و جنّی شکل می‌‌گیرد که توانایی‌های خاصی دارند؛ زیرا توهم و تخیل پایین‌ترین سطوح [[عقلانیت]] است که به سبب فقدان [[نور]] کامل و تمام در [[فکر]] و [[ذهن]] [[انسان]] و [[جن]] شکل می‌‌گیرد. بنابراین، اگر [[عقل]] انسانی به تمام و کمال رسیده و شخص به [[رشد]] تمام دست یافته باشد، دیگر جایی برای باطل در ذهن و فکر او نیست؛ زیرا [[عاقل]] [[رشید]] جز به [[علم]] و [[سلطان]] چیزی را نمی‌پذیرد و نسبت به هر چیزی ظنی و ریبی توقف می‌‌کند تا پس از تحقق علم، موضع‌گیری خودش را داشته باشد<ref>{{متن قرآن|مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰؛ {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}} «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref>؛ زیرا [[ظن]] هرگز انسان را به حق نمی‌رساند و «[[غنا]]» را موجب نمی‌شود؛ بلکه هماره هم چنان نیاز و [[فقر]] در [[فهم]] وگرایش باقی خواهد بود.<ref>{{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}} «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>
اگر بخواهیم برای فهم [[توده]] [[مردم]] مثالی از [[حق و باطل]] بزنیم، که البته مثال است و نه تمام [[حقیقت]]، این که گفته شود داستان حق و باطل مانند آب و کف روی آب است؛ زیرا حباب‌های روی آب چیزی جز تظاهری از آب نیست که [[خودنمایی]] می‌‌کند و هیچ اصالتی ندارد، بلکه به سبب [[وابستگی]] به آب و تحرکات شدید آن شکل گرفته است<ref>{{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}} «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref> یا در مثالی دیگر می‌‌توانیم نسبت حق و باطل را چیزی شبیه آب و سراب بدانیم که در بیابان شکل می‌‌گیرد. از همین روست که [[خدا]] [[اعمال]] [[کافران]] را «سراب» می‌‌داند که کافران آن را آن آب می‌‌بییند و توهم می‌‌زنند؛ در حالی که وقتی به آن می‌‌رسند چیزی را نمی‌یابند که «وجود» داشته باشد؛ بلکه آن چیزی که «وجود» دارد و شخص آن را می‌‌یابد تنها خدا است که در آنجا به [[انتظار]] مواخذه کافران نشسته است.<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.</ref>
در [[حقیقت]] از نظر [[قرآن]]، [[حق تعالی]] خاستگاه هر حقی است. از همین رو، از قرآن [[خدا]] در هر چیزی مشهود است و هر چیزی وجودش چیزی جز [[نشانه بودن]] نیست؛ زیرا از نظر قرآن هر چیزی «آیتی» از [[آیات]] و نشانه ای از نشانه‌های اوست<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>، و آن چه که [[انسان]] به عنوان «[[باطل]]» از آن یاد می‌‌کند، حقیقتی ندارد، و باطل، اصلا «چیز» نیست، بلکه توهم و تخیل انسان‌های [[بیماردل]] است که «[[بصیرت]]» ندارند تا حقیقت را ببیند، بلکه در بیابان از شدت [[تشنگی]] و عدم دست یابی به آب حقیقت، «هیچ» را آب می‌‌بینند و به دنبال آن می‌‌روند و در نهایت به [[پوچی]] می‌‌رسند.<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.</ref>
[[خدا]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن]]، خود را خاستگاه [[حق]] دانسته است و هر چیزی را در هستی از مظاهر و شئونات [[حق تعالی]] شمرده است.<ref>{{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> از این رو، تعابیری چون «[[الحق]] من ربک» در قرآن بسیار آمده است تا این [[حقیقت]] آشکار شود که خدا فقط خاستگاه هر حقی چه در آیات تدوین و چه در آیات [[تکوین]] و چه در درون و چه در برون است.<ref>بقره، آیات ۲۶ و ۹۱ و ۱۴۴ و ۱۴۷؛ {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}} «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰؛ {{متن قرآن|وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}} «و قوم تو آن را دروغ شمردند در حالی که آن، حقّ است؛ بگو: من بر (نگهداشت) شما گمارده نیستم» سوره انعام، آیه ۶۶.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
==[[گرایش فطری]] [[انسان]] به [[حقایق]]==
{{اصلی|حق‌گرایی}}
از نظر قرآن، انسان دارای [[فطرت الهی]] است که [[توانایی]] [[شناختی]] و گرایشی خاصی به او می‌‌دهد تا در مسیر [[هدایت]] قرار گرفته و به تمامیت کمالی بایسته و [[شایسته]] خویش برسد؛ البته همه موجودات ازاین [[هدایت فطری]] و [[حجت باطنی]] [[تکوینی]] برخوردار هستند و اختصاصی به انسان ندارد، ولی سطح این توانایی در انسان بسیار عالی‌تر و [[برتر]] از هر مخلوق دیگری است؛ زیرا انسان برای [[خلافت الهی]] [[انتخاب]] و [[گزینش]] شده است؛ بنابراین، برای آنکه بتواند دیگر [[مخلوقات]] هستی را بر اساس «[[تسخیر]]» [[مدیریت]] کرده و در [[مقام]] مظهریت در خلافت الهی، پروردگاری و [[ربوبیت]] کند، لازم است تا در چنین سطح عالی از [[شناخت]] و [[گرایش]] قرار گیرد که سطح عالی‌تری برای [[مخلوقات]] نیست.<ref>{{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}} «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰؛ {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ * وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید * و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟ * و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۰ - ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ}} «آیا ندیده‌اید که [[خداوند]] آنچه را در [[آسمان‌ها]] و در [[زمین]] است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از [[مردم]] بی‌هیچ [[دانش]] و رهنمود و کتاب روشنی درباره [[خدا]] چالش می‌ورزند» [[سوره لقمان]]، [[آیه]] ۲۰؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}} «و به سوی ([[قوم]]) [[ثمود]] [[برادر]] آنان [[صالح]] را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به [[آبادانی]] گمارد پس، از او [[آمرزش]] بخواهید سپس به درگاه وی [[توبه]] کنید که [[پروردگار]] من، پاسخ دهنده‌ای است» [[سوره هود]]، آیه ۶۱.</ref>
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]]، [[نفس انسانی]] در مرتبه [[قلب]] و فؤاد از این [[توانایی]] [[فطری]] برخوردار است تا ضمن [[شناخت حق]] از [[باطل]] و مصادیق آنها، به [[حق]] و مصادیق آن [[گرایش]] یافته و از باطل و مصادیق آن گریزش داشته باشد؛ بنابراین، به طور فطری [[عدالت]]، [[صداقت]]، [[امانت]]، [[ایمان]]، [[شکر]]، و مانند آنها را می‌‌شناسد و از اضداد آنها یعنی [[ظلم]] و [[دروغ]] و [[خیانت]] و [[کفر]] و [[کفران]] و مانند آنها گریزش دارد.
البته باید توجه داشت که اضداد حق، که همان باطل است، چیزی جز امر «عدم» نیست که [[تظاهر]] به «وجود» می‌‌کند و خود را در تظاهری «آب» نشان می‌‌دهد که در [[حقیقت]] «سراب» است که در حالت توهم شکل می‌‌گیرد. پس وقتی ما از ظلم سخن به میان می‌‌آوریم می‌‌بایست نسبت میان آنها در سطح نقیضین بدانیم؛ زیرا مراد از اضدادی چون [[ظلم]] و [[کذب]] و [[خیانت]] در برابر [[عدالت]] و [[صداقت]] و [[امانت]]، چیزی جز «لا [[عدل]]» و «لا [[صدق]]» و «لاامانت» نیست. در [[حقیقت]] آن چه اضداد [[حق]] می‌‌دانیم، همان نقیض آنها است و گویی می‌‌بایست گفت نسبت میان آنها همان «لاوجود» در برابر «وجود» است؛ از همین روست که وقتی [[کافران]] دنبال «سراب» می‌‌روند، چیزی را نمی‌یابند و [[وجدان]] تحقق نمی‌یابد؛ زیرا [[باطل]] اصلا «وجود» ندارد و «لاوجود» است و آن چیزی که در هستی «وجود» دارد و [[انسان]] آن را به عنوان «وجدان» می‌‌یابد و از وجودش [[آگاه]] می‌‌شود، همان [[وجود خدا]] است که وجود [[حقیقی]] است.<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}} «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.</ref>
بنابراین، از نظر [[قرآن]]، انسان به سبب [[سلامت]] [[فطرت]] و نفس و [[قلب سالم]] و [[سلیم]]، حقیقت را می‌‌شناسد و بدان [[گرایش]] دارد و باطل را به عنوان عدم [[حقانیت]] نمی‌پذیرد و از آن گریزش دارد؛ زیرا آن را توهم و تخیل می‌‌شمارد که «[[سلطان]]» برای وجود و حقانیت آن نیست.
البته از نظر قرآن، نفس وقتی از حالت استوا و [[اعتدال]] ذاتی و [[فطری]] و [[تکوینی]] خویش خارج شود و [[تغییر]] یابد و در حقیقت به تعبیر [[قرآنی]]، [[دفن]] و [[دسیسه]] و طبع و ختم شود، دیگر نمی‌تواند کارکردهای فطری خودش را داشته باشد. این گونه است که دچار عدم [[شناخت]] و گرایش وارونه می‌‌شود؛ زیرا دیگر [[تفقه]] و [[تعقل]] ندارد.<ref>شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۸؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ رعد، آیه ۱۱؛ انفال، آیه ۵۳</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.
==صبر بر حق در شرایط عذاب==
«صبر» میوه تلخ گیاهی در بیابان است که دارای مصارف دارویی و درمانی است. [[مرگ]] صبر، کشتن شخص با عذاب و [[شکنجه]] سخت و تلخ و دردناک است که در [[اسلام]] از آن [[نهی]] شده است؛ زیرا اگر کسی را بخواهند بکشند او را خلاص کنند نه آنکه او را با شکنجه و عذاب چنان بیازارند که از مرگ به سراغ بیاید.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]]، [[انسانی]] از [[خسران]] و [[زیان]] [[ابدی]] رها خواهد شد که در عصر کوتاه [[زندگی دنیوی]] در [[زمین]] بتواند به چهار عمل اصلی [[ایمان به خدا]] و [[عمل صالح]] بپردازد و دیگران را به حق و صبر [[دعوت]] کند.<ref>{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}} «سوگند به روزگار، * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۱- ۳.</ref>
مراد از این صبر آن است که [[انسان]] [[سختی‌ها]] را برای [[احقاق حق]] [[تحمل]] کرده و دیگران را به آن توصیه کند؛ زیرا آن چه اصالت دارد، [[شناخت حق]] و استقامت بر آن است؛ زیرا این گونه انسان در مسیر کمالی قرار می‌‌گیرد که برای آن [[خلق]] شده است. صبر و [[شکیبایی]] زمانی لازم است که فشار درونی یا بیرونی بسیار سنگین و سخت و دشوار باشد. در این شرایط هر چند که شخص فشار سهمگینی را بر خود [[احساس]] می‌‌کند، اما آستانه تحمل آن بالا است و به [[جزع]] و فزع نمی‌افتد و واکنش‌های تند عصبی و غیر [[متعادل]] از او صادر نمی‌شود؛ البته این بدان معنا نیست که هیچ بروز و ظهوری در [[جسم]] و بدن شخص نداشته باشد، بلکه ممکن است در همان هنگامه صبر، آهی داشته باشد و اشکی از دیدگان فرو ریزد یا چهره درهم شود و [[بشاشت]] خود را از دست دهد؛ اما با این همه گفتار یا کرداری یا [[رفتاری]] نخواهد داشت که بیانگر خروج از [[اعتدال]] و [[تعادل]] و استوا باشد.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] [[قرآن]]، هنگامی که [[انسان]] در [[دنیا]] [[زندگی]] می‌‌کند، با انواع [[ابتلائات]] و [[مصیبت‌ها]] و [[فتنه‌ها]] مواجه می‌‌شود که بر اساس [[سنت الهی]] است.<ref>{{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ}} «هر کسی (مزه) مرگ را می‌چشد و شما را با بد و نیک می‌آزماییم و به سوی ما بازگردانده می‌شوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵؛ {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷؛ {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ}} «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟ * و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳؛ {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} «هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref> بنابراین، اگر [[صبر]] ورزد و جزو [[صابرین]] باشد از [[آثار صبر]] برخوردار می‌‌شود.<ref>{{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ}} «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش! * همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم) * بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته‌اند» سوره بقره، آیه ۱۵۵-۱۵۷</ref> البته بهترین حالت صبر همان «[[صبر جمیل]]»<ref>{{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ * قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ}} «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست * (یعقوب) گفت: (نه چنین است) بلکه هوای نفستان کاری را در چشمتان آراست پس (کار من) شکیبی نیکو (خواهد بود)، باشد که خداوند همه آنان را به نزد من باز آورد، اوست که دانای فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۱۸ و ۸۳؛ معارج، آیه ۵</ref> است که [[زیباترین]] صبر نیز است که [[پیامبران]] بدان آراسته هستند و [[معصومان]]{{ع}} بر این باورند که در [[ابتلائات]] ومصیبت‌ها «ما [[رایت]] الا جمیلا».
از نظر [[قرآن]]، [[مؤمنان]] افزون بر ابتلائات و [[مصیبت‌ها]] که به [[حکم]] [[سنت]] [[ابتلاء]] عارض می‌‌شود، در مسیر [[دعوت]] به [[حق]] و عمل به آنکه همان [[آموزه‌های وحیانی اسلام]] است، گرفتار [[اذیت]] و آزارهای دیگران می‌‌شوند که [[صبر]] بر آن لازم و ضروری است. در [[حقیقت]] صبر بر اذیت در راه حق امری ضروری و لازم است و [[خدا]] [[مردم]] را بدان توصیه و سفارش می‌‌کند.
از نظر [[آموزه‌های وحیانی]] قرآن، [[انسان]] در طول [[زندگی]] به سه دسته مسائل مواجه است که صبر بر آن لازم است: صبر در [[اطاعت]] و انجام [[تکالیف الهی]]، صبر در مصیبت‌ها، و صبر در هنگامه مواجه [[معصیت]] و عدم خروج از [[تعادل]] و گرفتار شدن به آن.
از نظر قرآن، مؤمنان در زندگی خویش می‌‌بایست به «صبر» به عنوان یک عامل مهم برای صیانت از [[حق‌گرایی]] خویش توجه کرده و به آن [[استعانت]] جویند.<ref>{{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ * وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بی‌گمان این کار جز بر فروتنان دشوار است * و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۴۵ و ۱۳۵.</ref>
از آثار بهره‌مندی از صبر این خواهد بود که «[[معیت]]» خدا را با خود خواهیم داشت و خدا در شرایط سخت به [[امداد]] و [[یاری]] [[صابر]] می‌‌آید و او را در [[مشکلات]] به [[سلامت]] عبور می‌‌دهد.
از آن جایی که صبر در زندگی نقش اساسی برای عبور از همه مشکلاتی دارد که شخص با آن مواجه می‌‌شود، سفارش و توصیه دیگران به آن جزو یکی از [[وظایف]] و [[تکالیف]] اصلی مؤمنان دانسته شده است.<ref>{{متن قرآن|ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ}} «آنگاه، از کسانی خواهد بود که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به شکیبایی و یکدیگر را به مهرورزی سفارش می‌کنند» سوره بلد، آیه ۱۷.</ref>
[[خدا]] در [[قرآن]] بارها [[پیامبر]]{{صل}} را [[فرمان]] می‌‌دهد تا بر اساس [[وحی]] عمل کرده و تابع آن باشد و تا [[زمان]] به نتیجه رسیدن یا [[حکم]] و [[حکومت الهی]] بر [[صبر]] به عنوان مهم‌ترین عامل [[استعانت]] جوید؛ زیرا صبر از مصادیق [[احسان]] است.<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ}} «و از آنچه به تو وحی می‌گردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹؛ {{متن قرآن|وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}} «و شکیبایی ورز که خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره هود، آیه ۱۱۵.</ref> این صبر می‌‌بایست برای خدا و به خدا باشد؛ یعنی قصد آن باشد تا برای خدا صبر ورزد و دیگر آنکه تکیه گاه خویش را در صبر خدا قرار دهد نه به [[توانایی]] خویش.<ref>{{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ}} «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷؛ {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}} «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref> در چنین شرایطی است که خدا «[[معیت]]» داشته و [[صابر]] را به عنوان [[متقی]] و [[محسن]] [[یاری]] می‌‌رساند.<ref>نحل، آیات ۱۲۷ و ۱۲۸؛ انفال، آیه ۴۶</ref>
از نظر قرآن، از مهم‌ترین ویژگی [[پیامبران]] [[اولوا العزم]] همین ویژگی صبر است که در [[رسالت]] خویش به نمایش گذاشته و هرگز میدان را برای [[دشمن]] خالی نگذاشته و در هر شرایطی [[سختی]] را [[تحمل]] کرده و ماموریت خویش را به پایان رساندند و تحت تاثیر [[امور دنیوی]] یا شرایط سخت [[عقب نشینی]] نکردند و همه [[مصیبت‌ها]] را تحمل کردند. البته [[مؤمنان]] نیز می‌‌بایست هم چون آنان [[صبر]] ورزند و این گونه عمل و [[زندگی]] کنند؛ زیرا صبر ورزی از مصادیق اصلی «[[عزم]] الامور» <ref>آل عمران، آیه ۱۸۶؛ شوری، آیه ۴۳؛ احقاف، آیه ۳۵</ref> و رسیدن به [[مقام]] [[اولوالعزم]] وصاحبان عزم است که هرگز در [[مقام عمل]] جز رسیدن به مقصود در مقصد [[اندیشه]] ای دیگر ندارند و تحت تاثیر [[اذیت]] و [[افکار]] و اقوال دیگر از راه [[حق]] کوتاه نمی‌آیند و [[افراط]] و [[تفریط]] نمی‌کنند.<ref>کهف، آیه ۲۸؛ لقمان، آیه ۱۷؛ ص، آیه ۱۷؛ طور، آیه ۴۸؛ مزمل، آیه ۱۰؛ آل عمران، آیه ۲۰۰</ref>
از نظر [[قرآن]]، صبر برای حق و به حق در برابر [[باطل]] می‌‌تواند جلوی هر ضرری را بگیرد که از سوی دیگران متوجه [[اهل حق]] است؛ زیرا [[خدا]] [[مکر]] و [[کید]] [[دشمنان]] را به خودشان باز می‌‌گرداند و به [[یاری]] مؤمنان [[صابر]] می‌‌شتابد.<ref>{{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ * بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ}} «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است * چرا؛ (بی‌گمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰ و ۱۲۵؛ {{متن قرآن|وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ}} «و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۵۰.</ref>
پس از نظر [[قرآن]]، [[صبر]] در [[حق]] و بر حق و با حق و به حق می‌‌تواند مهم‌ترین [[وظیفه]] وتکلیف باشد که [[انسان]] را در شرایط [[دنیا]] از [[مشکلات]] و [[مصیبت]] و [[اذیت]] و [[ابتلاء]] عبور می‌‌دهد و بستر [[امداد الهی]] را در دنیا فراهم می‌‌آورد و [[حزن]] و [[خوف]] را بر می‌‌دارد؛ از این روست که صبر را به عنوان «خیر» معرفی می‌‌کند.<ref>{{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابین‌هایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوست‌های پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.</ref>
به هر حال، از نظر قرآن، [[صبر بر حق]] امری است که می‌‌بایست [[مؤمن]] به عنوان یک اصل بپذیرد وبه دیگران توصیه و سفارش کند و در این راه [[صبر]] ورزی تنها تکیه گاه و [[توکل]] و اعتمادش به [[خدا]] باشد؛ چنان که خدا به پیامبرش می‌‌فرماید: و اصبر و ما صبرک الا بالله؛ و صبر کن و [[شکیبایی]] ورز و صبر تو جز به خدا نیست.<ref>{{متن قرآن|وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ}} «و شکیبا باش! و شکیب تو جز با (یاری) خداوند نیست و برای آنان اندوه مخور و از نیرنگی که می‌بازند در تنگدلی به سر مبر» سوره نحل، آیه ۱۲۷.</ref>.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[صبر بر حق از نظر قرآن (مقاله)|صبر بر حق از نظر قرآن]].</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش