←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
همۀ اسیران بدر پس از [[آزادی]] به [[مکه]] بازگشتند، جز «عباس» و «عقیل» و «[[نوفل]]» که [[قبول اسلام]] کردند و در [[مدینه]] ماندند. | همۀ اسیران بدر پس از [[آزادی]] به [[مکه]] بازگشتند، جز «عباس» و «عقیل» و «[[نوفل]]» که [[قبول اسلام]] کردند و در [[مدینه]] ماندند. | ||
در مورد اسلام آوردن عباس در بعضی از [[تواریخ]] چنین آمده که پس از قبول اسلام به مکه بازگشت، و پیامبر{{صل}} را به وسیلۀ [[نامه]] از توطئههای [[مشرکان]] [[آگاه]] میساخت سپس قبل از [[سال هشتم هجرت]] سال [[فتح مکه]] به مدینه [[هجرت]] نمود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۹۰.</ref> | در مورد اسلام آوردن عباس در بعضی از [[تواریخ]] چنین آمده که پس از قبول اسلام به مکه بازگشت، و پیامبر{{صل}} را به وسیلۀ [[نامه]] از توطئههای [[مشرکان]] [[آگاه]] میساخت سپس قبل از [[سال هشتم هجرت]] سال [[فتح مکه]] به مدینه [[هجرت]] نمود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۵۹۰.</ref> | ||
==[[غزوه بدر]] بزرگ== | |||
با صدور [[فرمان]] [[جنگ]] از سوی [[خداوند]]، [[رسالت اسلامی]] در [[نبرد]] با قدرتهای [[شرک]] و [[گمراهی]] وارد مرحله جدیدی شد. [[مهاجران]] برای بازگرداندن [[حقوق]] از دست رفته قبلی خود، تمایلی جدّی در دلشان راه یافت زیرا [[قریش]] تنها به [[جرم]] اینکه [[مسلمانان]] به [[خدای یگانه]] [[ایمان]] آورده بودند، حقوق آنها را به یغما برده بودند. | |||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} حرکت کاروان قریش را، که در مسیر رفتن به [[شام]] در [[غزوه ذات العشیره]] از چنگ او گریخته بود، زیرنظر داشت و با ساز و برگی اندک و افرادی انگشتشمار به [[امید]] برخورد با قافلهای که کالاهای [[بازرگانی]] هنگفتی برای اغلب [[مردم]] [[مکه]] با خود داشت، از [[شهر]] بیرون رفت. حرکت [[پیامبر]] آشکارا انجام پذیرفت و خبر آن به مکه و [[ابو سفیان]]، [[امیر]] کاروان رسید و او به سمت دیگری [[تغییر]] مسیر داده بود تا مسلمانان به او برنخورند... | |||
[[قریشیان]] در پی دستیابی به [[اموال]] خود با [[ترس]] و [[دلهره]] درحالیکه [[آتش]] [[کینه]] و [[حسد]] نسبت به مسلمانان در وجودشان زبانه میکشید، از شهر خارج شدند، با اینکه عدهای از سران آنها [[با تدبیر]] و [[دوراندیشی]]، خروج از مکه و [[رویارویی]] با مسلمانان را به ویژه پس از آنکه خبر [[نجات]] کاروان بازرگانی را شنیدند، به [[مصلحت]] ندانسته بودند. | |||
قریش با سپاهی نزدیک به هزار تن و با ساز و برگی فراوان، با [[تکبر]] و [[خودبینی]] و [[مغرور]] از جایگاه خود میان [[اعراب]]، به اتفاق جمع دیگری که به [[یاری]] آنان شتافته بودند از مکه خارج و بر رویارویی با مسلمانان پافشاری نشان داده و یا قصد داشتند خود را دارای [[پشتیبان]] جلوه دهند تا بار دیگر مورد تعرّض مسلمانان قرار نگیرند و آنگونه که ([[ابوبکر]]) در هنگام نخستین رویارویی با قریش عنوان کرد: قریش از آن [[زمان]] که به [[عزّت]] دست یافت، به [[خواری]] و [[ذلت]] نیفتاد.<ref>مغازی واقدی، ج۱، ص۴۸؛ سیره حلبی، ج۲، ص۱۶۰؛ بحار الأنوار، ج۱۹، ص۲۱۷.</ref> | |||
[[سپاه قریش]] در نزدیکی (چاههای [[بدر]]) فرود آمد و صفوف خود را برای [[نبرد]] آراست، ولی [[مسلمانان]] با تعداد ۳۱۳ تن قبل از آنان بدان منطقه رسیده بودند و [[خدای متعال]] مقدمات و علل و اسباب [[پیروزی]] را برای [[رسول]] گرامیاش{{صل}} و مسلمانان مهیا ساخته بود؛ رسیدن به محل نبرد را برایشان آسان نموده و آنان را [[امنیت]] و [[آرامش]] بخشیده بود و [[وعده]] [[ظفر]] بر دشمنانشان و پیروزی [[آیین حق]] را داده بود.<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ * إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ * وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ * إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ * إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ * ذَلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ}} «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند به شما وعده میفرمود که (پیروزی بر) یکی از دو دسته از آن شما باشد و شما دوست میداشتید که آن دسته بیجنگافزار از آن شما گردد اما خداوند میخواست که حقّ را با کلمات خویش تحقّق بخشد و ریشه کافران را بر کند * تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند * (یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود * و خداوند آن را جز مژدهای (برایتان) قرار نداد و اینکه دلتان بدان آرام یابد و یاری جز از سوی خداوند نیست که خداوند پیروزمندی فرزانه است * (یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد * (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید * این بدان روست که اینان با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدند و هر کس با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزد بیگمان خداوند سخت کیفر است * چنین است، آن را بچشید و (بدانید که) عذاب دوزخ برای کافران است * ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید! * و هر کس در آن روز از آنان واپس گریزد - مگر آنکه برای کارزاری (بهتر) کناره جوید یا جوینده جایی (بهتر) نزد گروهی (خودی) باشد- خشم خداوند را به گردن گرفته و جایگاه (نهایی) او دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره انفال، آیه ۷-۱۶.</ref> | |||
با اینکه [[مسلمانان]] [[انتظار]] خروج [[قریش]] از [[مکه]] و [[رویارویی]] با خود را نداشتند، ولی پس از آنکه کاروان از دست آنها گریخت و کار به [[جنگ]] انجامید، [[نبی اکرم]]{{صل}} خواست از تصمیم [[مهاجران]] و [[انصار]] [[آگاه]] شود و آنان را بیازماید لذا بهپا خاست و فرمود: [[مردم]]! دراینباره اظهارنظر کنید. | |||
یکی از مهاجران ([[عمر]]) بهپا خاست و بهگونهای سخن گفت که حاکی از [[ترس]] و [[بیم]] [[رویارویی]] با [[دشمن]] بود. سپس [[مقداد بن عمرو]] از جا برخاست و عرضه داشت: ای [[رسول خدا]]! هرگونه شما تصمیم بگیری برای انجام [[فرمان الهی]] با تو هستیم. به [[خدا]] [[سوگند]]! ما آنگونه که [[بنی اسرائیل]] با پیامبرشان سخن گفتند، با شما سخن نخواهیم گفت، آنها در برابر [[موسی]] اظهار داشتند: «تو و خدایت بروید و [[نبرد]] کنید و ما اینجا مینشینیم.».. | |||
ولی ای رسول خدا! اکنون شما و خدایت بروید و ما در کنار شما [[مبارزه]] خواهیم کرد. سوگند به آنکه تو را به [[حق]] برانگیخت! اگر ما را به «برک الغماد»<ref>برک الغماد، منطقهای است در آن سوی مکه از سمت دریا.</ref> ببری، با تو خواهیم آمد. | |||
رسول خدا{{صل}} فرمود: [[نیک]] سخن گفتی و سپس سخن خود را تکرار کرد و فرمود: «دراینباره اظهار نظر کنید». | |||
[[هدف]] [[رسول اکرم]]{{صل}} از تکرار سخن خود پیبردن به دیدگاه [[انصار]] بود؛ زیرا آنان [[قبل از هجرت]] جهت [[دفاع]] و [[حراست]] از او با [[جان]] و [[مال]] خود، در [[عقبه]] با وی [[پیمان]] بسته بودند. | |||
ازاینرو [[سعد بن معاذ]] بهپا خاست و عرضه داشت: من به [[نمایندگی]] انصار عرضه میدارم: ای رسول خدا{{صل}}! گویی منظور شما ماییم؟ حضرت فرمود: آری. سعد عرض کرد: ما به حضرتت [[ایمان]] آوردیم و شما را [[تصدیق]] نمودیم و [[گواهی]] دادیم آنچه را [از نزد خدا] آوردهای، حق است و بر [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] از شما [[عهد]] و پیمان بستیم، اکنون هرگونه تصمیم بگیری، اطاعت خواهیم کرد. سوگند به آنکس که شما را به حق برانگیخته است، اگر وارد این دریا ([[دریای سرخ]]) شوی تا آخرین نفر همراه با شما وارد آن خواهیم شد و اگر فردا با دشمن روبهرو گردیم ترسی به خود راه نخواهیم داد به هنگام نبرد [[اهل]] [[پایداری]] و استقامتیم و [[صادقانه]] میجنگیم، شاید [[خداوند]] بخشی از [[جانفشانی]] ما را برای شما نمودار سازد تا دیدگانتان به واسطه آن روشن گردد. | |||
اینجا بود که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: | |||
با [[توفیق الهی]] حرکت کنید؛ زیرا [[خداوند]] به من [[وعده]] فرموده با یکی از دو گروه روبرو خواهید شد، به [[خدا]] [[سوگند]]! گویی [[قتلگاه]] [[قریش]] را مینگرم. | |||
پس از مهیا شدن تدارکات مورد نیاز و [[انتخاب]] منطقه مناسب و تدارکات آب، لوازم ضروری جهت [[رویارویی]] با [[دشمن]] آماده شد. رسول خدا{{صل}} در هر منطقهای که حضور مییافت دست به [[دعا]] برمیداشت و از خداوند درخواست [[پیروزی]] مینمود. [[رهبر]] بزرگ [[مسلمانان]]، همواره نیروی جوشانی بود که در [[دل]] [[رزمندگان]] [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[آرامش]] برمیانگیخت و در آنها [[شور و هیجان]] میآفرید و از [[کمکهای غیبی]] [[آگاه]] میساخت.<ref>مغازی، ج۱، ص۴۸- ۴۹.</ref> | |||
مسلمانان، با حلقهزدن پیرامون وجود [[مقدس]] [[پیامبر]]{{صل}}، شگفتانگیزترین جلوه [[آمادگی]] برای [[جانفشانی]] در راه [[عقیده]] و [[آرمان]] را به نمایش گذاشتند و در این [[اندیشه]] بودند که اگر دایره [[جنگ]] به شکل غیردلخواه آنان بگردد، طرح [[جایگزینی]] ارائه دهند. بدینسان، جایگاهی به عنوان مقرّ [[فرماندهی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} [[تدارک]] دیدند تا حضرت از آنجا بر میدان [[کارزار]] [[نظارت]] داشته باشد، سپس گروه اطلاعات عملیات برای پیبردن به وضعیت قریش، راهی منطقه شد و اطلاعات مهمی را در [[اختیار]] پیامبر{{صل}} نهاد. و حضرت تعداد [[دشمنان]] را بین ۹۵۰ تا هزار تن [[جنگجو]] تخمین زد<ref>به مغازی، ج۱، ص۵۰ مراجعه شود.</ref>. | |||
رسول خدا{{صل}} صفوف مسلمانان را برای جنگ آراست و [[پرچم]] بزرگ را به دست [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} سپرد و از آنجا که از [[نبرد]] با قریش ناخرسند بود با اعزام پیکی نزد آنان از قریش خواست به [[مکه]] بازگردند. میان صفوف [[مشرکان]] [[اختلاف]] ایجاد شد؛ برخی خواهان [[صلح]] و بعضی بر جنگ پافشاری داشتند<ref>مغازی، ج۱، ص۶۱؛ بحار الأنوار، ج۱۹، ص۲۵۲.</ref>. | |||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] داد مسلمانان آغازگر جنگ نباشند و خود بهپا خاست و به پیشگاه خدا دعا کرد و عرضه داشت: | |||
خدایا! اگر این گروه امروز کشته شوند، از این پس روی [[زمین]] کسی تو را [[پرستش]] نخواهد کرد. | |||
همانگونه که در تمام جنگهای قدیم رسم بوده، [[عتبة بن ربیعه]] و برادرش [[شیبه]] و پسرش ولید از [[سپاه]] [[دشمن]] به میدان آمده، هماوردانی نظیر خودطلبیدند تا با آنان [[پیکار]] نمایند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[عبیدة بن حارث]] و [[حمزة بن عبد المطلب]] و [[علی بن ابی طالب]] فرمود: | |||
ای [[بنی هاشم]]! بهپا خیزید به حقی که خود دارید و پیامبرتان برای آن برانگیخته شده، [[مبارزه]] نمایید؛ زیرا [[قریش]] [[باطل]] خود را یدک کشیده تا [[نور خدا]] را خاموش سازد.<ref>مغازی، ج۱، ص۶۸.</ref> | |||
جنگاوران قریش در میدان [[کارزار]] کشته شدند و دو سپاه به یکدیگر درآویختند و [[پیامبر]]{{صل}} در [[دل]] [[مسلمانان]] [[شور و هیجان]] ایجاد میکرد، آنگاه مشتی از شن برگرفت و به سوی قریش پرتاب کرد و فرمود: «روی شما دگرگون باد». همه سپاه دشمن به مالیدن چشم خود مشغول گردیدند و بدینسان قریش با [[شکست]] روبرو شد. | |||
پس از آنکه اجساد کشتههای [[مشرکان]] را به [[چاه]] انداختند، [[رسول خدا]]{{صل}} بر سر چاه [[بدر]] ایستاد و کشتهها را با اسم نام برد و فرمود: | |||
آیا آنچه را خدایتان به شما [[وعده]] داده بود، [[مطابق با واقع]] یافتید؟ من آنچه را خدایم به من وعده داده بود، مطابق با واقع یافتم. | |||
مسلمانان عرضه داشتند: «ای رسول خدا! شما [[مردگان]] را مخاطب میسازی؟ | |||
فرمود: | |||
آنان نیز همانند شما میشنوند ولی [[قادر]] به [[پاسخ گفتن]] نیستند.<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۱۷۱؛ سیره نبوی، ج۱، ص۶۳۸.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۷۱.</ref> | |||
==نتیجه [[نبرد]]== | |||
[[جنگ بدر]] نتایج بزرگی را در پی داشت. مشرکان با [[خواری]] و ذلتی فراگیر و با برجای نهادن هفتاد کشته و هفتاد [[اسیر]] و غنیمتهای فراوان، به سمت [[مکه]] گریختند... و میان صفوف مسلمانان پیروزمند، بر سر چگونگی [[تقسیم غنایم]] نشانههای [[اختلاف]] پدیدار شد. [[نبی اکرم]]{{صل}} دستور جمعآوری [[غنایم]] را صادر فرمود تا در [[آینده]]، درباره چگونگی تقسیم آنها تصمیم بگیرد. [[فرمان الهی]] در [[سوره انفال]] در مورد تقسیم غنایم و [[تشریع احکام]] [[خمس]] نازل گردید و رسول خدا{{صل}} غنایم را به طور مساوی میان [[رزمندگان]] تقسیم کرد.<ref>مغازی، ج۱، ص۱۰۴؛ سیره نبوی، ج۱، ص۶۲۴.</ref> | |||
[[پیامبر]]{{صل}} در مورد [[اسیران جنگی]] [[اعلان]] داشت: هر اسیری که به ده تن از [[کودکان]] [[مسلمان]] [[خواندن و نوشتن]] بیاموزد [[فدیه]] [[آزادی]] او بهشمار خواهد آمد. | |||
حضرت با این کار [[عفو و گذشت]] [[اسلامی]] را ارائه داد و بدینوسیله فراگرفتن [[علم]] و [[دانش]] را [[تشویق]] کرد و [[تربیت]] [[انسان]] [[متمدن]] را به منصّه ظهور گذاشت و فدیه سایر [[اسیران]] را چهار هزار درهم مقرّر کرد و این تصمیم شامل [[ابو العاص]]، شوهر [[زینب]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} نیز شد، بین او و دیگران ([[مشرکان]]) هیچگونه امتیازی قایل نشد. | |||
زمانی که زینب گردنبند خود را به عنوان فدیه آزادی شوهر، نزد پیامبر فرستاد، آن حضرت با دیدن گردنبند، همسرش [[خدیجه]] را به یاد آورد و گریست و سپس متوجه [[مسلمانان]] شد و فرمود: | |||
اگر [[صلاح]] بدانید که [[اسیر]] او را [[آزاد]] و گردنبندش را به او بازگردانید، این کار را انجام دهید. | |||
چقدر ساده بود درخواستی که پیامبر [[رحمت]] از مسلمانان نمود. ابو العاص بهسرعت به [[مکه]] رفت تا زینب را همانگونه که به [[رسول خدا]]{{صل}} [[وعده]] داده بود به [[مدینه]] بازگرداند. نوید [[پیروزی]] و فتح بزرگ به مدینه رسید و دلهای [[یهود]] و [[منافقان]] از [[ترس]] و [[بیم]] به لرزه افتاد و درهمینحال تلاش کردند شایعههای [[دروغین]] بپراکنند، مسلمانان درحالیکه از [[شادی]] و [[سرور]] در پوست خود نمیگنجیدند، برای استقبال از پیامبر و [[رهبر]] پیروزمند خویش از [[شهر]] خارج شدند. | |||
مصیبتی جانکاه بر [[مردم]] مکه وارد شد و [[حزن]] و [[اندوه]] بر فضای آن [[سایه]] افکند و مشرکان از شدت این ضربه، مات و مبهوت شده بودند و خانههای مکه و اطراف آن را حزن و اندوه فراگرفت. | |||
[[آیات قرآن کریم]] به صراحت بیانگر این [[جنگ]] سرنوشتساز بوده و رخدادهای آن را [[تشریع]] کرده است، در این جنگ، [[امدادهای الهی]] بر مسلمانانی که خالصانه، در [[راه خدا]] و گسترش رسالتش، [[جانفشانی]] کردند، پدیدار گشت.<ref>{{متن قرآن|إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ}} «(یاد کن) آنگاه را که از پروردگارتان فریادخواهی میکردید و به شما پاسخ داد که من با هزار فرشته پیاپی امدادگر شما خواهم بود» سوره انفال، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ}} «(یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد» سوره انفال، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ}} «(یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، (با شمشیر) بر فراز گردنها (شان/ بر سرشان) بزنید و دستشان را کوتاه کنید» سوره انفال، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «(یاد کن) آنگاه را که شما بر کناره نزدیکتر (مدینه) بودید و آنان بر کناره دورتر و آن کاروان (تجاری قریش) پایینتر از شما بودند و اگر با هم وعده (ی کارزار) میگذاشتید در آن خلاف میکردید امّا خداوند بر آن بود تا کار انجام یافتنی را به پایان رساند تا هر کس که نابود میشود از روی برهانی باشد و هر کس زنده میماند (نیز) با برهانی؛ و بیگمان خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۴۲؛ {{متن قرآن|وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}} «و آنگاه را (یاد کن) که آنان را- چون رویاروی شدید- به چشمتان اندک نمود و شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد تا خداوند کاری انجام یافتنی را به پایان برد و کارها به خداوند باز گردانده میشود» سوره انفال، آیه ۴۴؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}} «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} «و بیگمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳؛ {{متن قرآن|لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ}} «تا پارهای از کافران را از میان بردارد یا خوار سازد و به نومیدی باز گردند؛» سوره آل عمران، آیه ۱۲۷.</ref> | |||
در [[حقیقت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} در این [[نبرد]] بزرگ با کشتن [[ولید بن عتبه]] و [[یاری رساندن]] به عمویش [[حمزه]] و [[عبیدة بن حارث]] در به [[هلاکت]] رساندن [[شیبه]] و [[عتبه]]، [[دلاوری]] و [[دفاع]] جانانهای انجام داد. به گفته [[شیخ مفید]] در [[روز]] [[بدر]] علاوه بر کسانی که علی{{ع}} در کشتن آنها سهیم بود، تعداد سی و شش تن از [[مشرکان]] به دست شخص [[امیر مؤمنان]] کشته شدند.<ref>ارشاد، ص۳۹- ۴۰.</ref> [[ابن اسحاق]] میگوید: | |||
بیشتر کشتههای مشرکان در روز بدر توسط علی{{ع}} به هلاکت رسیده بودند.<ref>مناقب، ج۳، ص۱۲۰.</ref> | |||
این [[شکست]]، [[قریش]] را به [[تغییر]] مسیر کاروان [[بازرگانی]] خود از [[شام]] به سمت [[عراق]] واداشت. [[نظام]] [[قدرتمندی]] که برای [[مسلمانان]] به وجود آمد، آثار خود را بر ساختار [[جامعه]] [[جزیرة العرب]] به جای نهاد؛ این آثار به تدریج پدیدار شد و قریش رفتهرفته موقعیت و [[احترام]] خویش را بین [[قبایل]] از دست داد، در حالی که پیوند علاقه و [[محبت]] [[مسلمانان]] میان خود و رهبرشان [[رسول خدا]]{{صل}} روزبهروز محکمتر میشد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۷۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۹۳: | ||
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']] | # [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']] | ||
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] | # [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] | ||
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||