نصب الهی امام در دوران امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
از مجموع مطالب ذکر شده می‌توان نتیجه گرفت که نه تنها [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[حق]] خود [[سکوت]] نکرد؛ بلکه بارها به شکل‌های مختلف [[اعتراض]] خویش را اعلام نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۱۳۱-۱۳۶.</ref>.
از مجموع مطالب ذکر شده می‌توان نتیجه گرفت که نه تنها [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به [[حق]] خود [[سکوت]] نکرد؛ بلکه بارها به شکل‌های مختلف [[اعتراض]] خویش را اعلام نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۱۳۱-۱۳۶.</ref>.


=== [[بیعت]] [[امام علی]]{{ع}} با ابوبکر ===
=== [[بیعت امام علی با ابوبکر]] ===
از نظر مخالفان [[مکتب تشیع]]، یکی دیگر از شواهد عدم [[اعتقاد]] حضرت به [[امامت الهی]] خویش، [[مصالحه]] و [[سازش]] ایشان با خلفاست. درست است که امام در موارد متعددی در مقابل دیگران به [[حقّ]] خود [[احتجاج]] می‌کرد؛ اما وقتی [[استدلال]] و بحث منطقی را در مقابل آنها بی‌فایده دید، می‌توانست [[مردم]] را به [[قیام]] در مقابل آنها [[دعوت]] کند؛ در حالی که [[امام]]، نه تنها دست به قیام نزد، بلکه در نهایت با [[زمامداران]] [[حکومت]] [[سازش]] و حتی [[بیعت]] نمود. اگر ایشان [[خلافت]] را [[حقّ]] [[الهی]] و انحصاری خود می‌دانست و حکومت دیگران از نظر امام [[نامشروع]] بود، با آنها بیعت نمی‌کرد<ref>ر.ک: حیدر علی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۳-۴.</ref>. این همان مسئله‌ای است که سبب شده تا امثال [[ابن ابی‌الحدید]] (۶۵۶ق) به [[پذیرش خلافت]] سه [[خلیفه اول]] [[معتقد]] شوند<ref>ابن ابی‌الحدید می‌گوید: «خلاصه آنچه در شرح سخن بزرگان بغداد گفته‌ایم، عبارت است از اینکه امامت و خلافت از آن علی بود با این شرط که به آن رغبت نشان می‌داد و بر سر آن با دیگران به نزاع برمی‌خاست و چون آن را به دیگری واگذاشت و سکوت کرد، ما ولایت آنها را می‌پذیریم و قائل به صحت خلافت ایشان می‌شویم؛ چنان که امیرمؤمنان{{ع}} با خلفای سه‌گانه مخالفتی نکرد و شمشیر نکشید و مردم را بر ضد آنها نشورانید. پس این دلالت می‌کند که خلافت آنها را امضا کرده است. بدین لحاظ، ما آنها را قبول داریم و به پاکی، خیر و صلاح آنها قائل هستیم و اگر آن حضرت با آنان می‌جنگید و به روی آنان شمشیر می‌کشید و مردم را به جنگ آنان فرا می‌خواند، ما نیز به فسق و گمراهی آنان قائل می‌شدیم» (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۹۸-۹۹).</ref>.
از نظر مخالفان [[مکتب تشیع]]، یکی دیگر از شواهد عدم [[اعتقاد]] حضرت به [[امامت الهی]] خویش، [[مصالحه]] و [[سازش]] ایشان با خلفاست. درست است که امام در موارد متعددی در مقابل دیگران به [[حقّ]] خود [[احتجاج]] می‌کرد؛ اما وقتی [[استدلال]] و بحث منطقی را در مقابل آنها بی‌فایده دید، می‌توانست [[مردم]] را به [[قیام]] در مقابل آنها [[دعوت]] کند؛ در حالی که [[امام]]، نه تنها دست به قیام نزد، بلکه در نهایت با [[زمامداران]] [[حکومت]] [[سازش]] و حتی [[بیعت]] نمود. اگر ایشان [[خلافت]] را [[حقّ]] [[الهی]] و انحصاری خود می‌دانست و حکومت دیگران از نظر امام [[نامشروع]] بود، با آنها بیعت نمی‌کرد<ref>ر.ک: حیدر علی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۳-۴.</ref>. این همان مسئله‌ای است که سبب شده تا امثال [[ابن ابی‌الحدید]] (۶۵۶ق) به [[پذیرش خلافت]] سه [[خلیفه اول]] [[معتقد]] شوند<ref>ابن ابی‌الحدید می‌گوید: «خلاصه آنچه در شرح سخن بزرگان بغداد گفته‌ایم، عبارت است از اینکه امامت و خلافت از آن علی بود با این شرط که به آن رغبت نشان می‌داد و بر سر آن با دیگران به نزاع برمی‌خاست و چون آن را به دیگری واگذاشت و سکوت کرد، ما ولایت آنها را می‌پذیریم و قائل به صحت خلافت ایشان می‌شویم؛ چنان که امیرمؤمنان{{ع}} با خلفای سه‌گانه مخالفتی نکرد و شمشیر نکشید و مردم را بر ضد آنها نشورانید. پس این دلالت می‌کند که خلافت آنها را امضا کرده است. بدین لحاظ، ما آنها را قبول داریم و به پاکی، خیر و صلاح آنها قائل هستیم و اگر آن حضرت با آنان می‌جنگید و به روی آنان شمشیر می‌کشید و مردم را به جنگ آنان فرا می‌خواند، ما نیز به فسق و گمراهی آنان قائل می‌شدیم» (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۹۸-۹۹).</ref>.
   
   
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش