نصب الهی امام در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


[[آیات]] و [[روایات]] متعددی بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که نظریه [[انتصابی بودن]] [[امامت]] را اثبات و [[تأیید]] می‌‌‌کند. در این زمینه با چند گروه از [[روایات]] مواجه هستیم مانند: [[حدیث غدیر]]؛ [[حدیث منزلت]]؛ روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] امامت می‌شمارند و همچنین روایاتی که از [[امامیه]] و [[اهل سنت]] نقل شده درباره اشاره به نام [[ائمه]] {{ع}} پیش از تولد ایشان. از [[روایات]] [[ضرورت]] منصوب بودن امام مفاهیمی مانند: [[عصمت]]؛ [[شأن هدایت]]؛ [[جایگاه امامت]]؛ [[خلافت الهی]] و [[حجت الهی]] بودن استفاده می‌‌شود.
[[آیات]] و [[روایات]] متعددی بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که [[نظریه]] [[انتصابی بودن امامت]] را [[اثبات]] و [[تأیید]] می‌‌‌کند. در این زمینه با چند گروه از روایات مواجه هستیم مانند: [[حدیث غدیر]]؛ [[حدیث منزلت]]؛ روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] امامت می‌شمارند و همچنین روایاتی که از [[امامیه]] و [[اهل سنت]] نقل شده درباره اشاره به نام [[ائمه]]{{ع}} پیش از تولد ایشان. از روایات [[ضرورت]] [[منصوب بودن امام]] مفاهیمی مانند: [[عصمت]]؛ [[شأن هدایت]]؛ [[جایگاه امامت]]؛ [[خلافت الهی]] و [[حجت الهی]] بودن استفاده می‌‌شود.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[حجت الله]] [[منصوب]] از جانب [[خداوند]] است. با صفاتی که برای [[حجت الله]] برشمرده شد، می‌توان گفت که [[مردم]] عادی نمی‌توانند او را [[انتخاب]] کنند، بلکه تنها خداست که میتواند نمایند‌ه خود بر روی [[زمین]] را برگزیند. در [[تأیید]] این مطلب باید گفت که [[امیر المؤمنین]] {{ع}} در یکی از دعاهای معروفش، که به طرق مختلف [[نقل]] شده است، از [[خدا]] می‌خواهد که [[زمین]] را از [[حجت]] خود بر [[مردم]] خالی نگذارد<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ لَا تَخْلُ الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُكَ وَ بَيِّنَاتُكَ}}. ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة، ص۲۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱. پیش‌تر از اعتبار این روایت سخن به میان آمد.</ref>. [[امام سجاد]] {{ع}} نیز فرمود: «... از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را [[آفریده]]، [[زمین]] خالی از [[حجت]] نیست که یا ظاهر بوده است و یا [[غایب]]، و تا [[قیامت]] هم خالی نماند... »<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۸۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. روشن است، معنا ندارد که [[مردم]] بخواهند حجتی [[غایب]] را برگزینند. در این باره، [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی صحیح فرمودند: {{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ... الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ وَ مِنْ تَحْتِ الثَّرَى}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶. این روایت با سندهای دیگری نیز نقل شده است. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۱.</ref>؛ «... [[خداوند]] [[ائمه]] را... [[حجت]] آشکار خود بر هر آن‌که روی [[زمین]] و زیر [[خاک]] است، قرار داده است». [[امام صادق]] {{ع}} در برخی دیگر از سخنان خود، بر [[شأن]] [[هدایتگری]] [[حجت الله]] تأکید می‌کند و می‌فرماید: «زمین خالی از یک [[حجت]] عالم باقی نمی‌ماند و همانا [[زمین]] را جز او [[اصلاح]] نکند و [[مردم]] را نیز جز او [[اصلاح]] نکند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهَا حُجَّةٌ عَالِمٌ إِنَّ الْأَرْضَ لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِكَ}}. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۴.</ref>.
[[حجت الله]]، [[منصوب از جانب خداوند]] است. با صفاتی که برای حجت الله برشمرده شد، می‌توان گفت که [[مردم]] عادی نمی‌توانند او را [[انتخاب]] کنند، بلکه تنها خداست که می‌تواند نمایند‌ه خود بر روی [[زمین]] را برگزیند. در تأیید این مطلب باید گفت [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در یکی از دعاهای معروفش که به طرق مختلف نقل شده است، از [[خدا]] می‌خواهد زمین را از [[حجت]] خود بر مردم خالی نگذارد<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ لَا تَخْلُ الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ ظَاهِرٍ أَوْ خَافٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُكَ وَ بَيِّنَاتُكَ}}. ابن بابویه قمی، الامامة و التبصرة، ص۲۶؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱. پیش‌تر از اعتبار این روایت سخن به میان آمد.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} نیز فرمود: «... از روزی که خدا [[آدم]] را [[آفریده]]، [[زمین]] خالی از حجت نیست که یا ظاهر بوده است و یا غایب، و تا [[قیامت]] هم خالی نماند.»..<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۱۸۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. روشن است، معنا ندارد که مردم بخواهند حجتی غایب را برگزینند. در این باره، [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی صحیح فرمودند: {{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ... الْحُجَّةَ الْبَالِغَةَ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ وَ مِنْ تَحْتِ الثَّرَى}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶. این روایت با سندهای دیگری نیز نقل شده است. ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۰۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۱.</ref>؛ «... [[خداوند]] [[ائمه]] را... [[حجت]] آشکار خود بر هر آن‌که روی [[زمین]] و زیر خاک است، قرار داده است». [[امام صادق]]{{ع}} در برخی دیگر از سخنان خود، بر [[شأن]] [[هدایتگری]] [[حجت الله]] تأکید می‌کند و می‌فرماید: «زمین خالی از یک حجت عالم باقی نمی‌ماند و همانا زمین را جز او [[اصلاح]] نکند و [[مردم]] را نیز جز او اصلاح نکند»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهَا حُجَّةٌ عَالِمٌ إِنَّ الْأَرْضَ لَا يُصْلِحُهَا إِلَّا ذَلِكَ وَ لَا يُصْلِحُ النَّاسَ إِلَّا ذَلِكَ}}. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۷۴.</ref>.


== [[منصوب بودن به نصب الهی]] ==
== [[منصوب بودن به نصب الهی]] ==
{{متن حدیث|أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}} کسی است که [[هدایتگر]]، برطرف‌کننده [[اختلافات]] و [[معصوم]] است؛ روشن است که [[مردم]] نمی‌توانند این ویژگی‌ها را بشناسند، از این‌رو، [[خداوند]] او را به این [[مقام]] [[منصوب]] می‌کند. در [[تأیید]] این آموزه، می‌توان به این [[روایت]] از [[امام باقر]] {{ع}} نیز استناد کرد که فرمودند: “همانا [[خداوند]] تبارک و تعالی ما را [[حجت]] روی [[زمین]] و موجب [[امان]] روی [[زمین]]، برای [[اهل]] آن قرار داد”<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۲۰۴. یادکرد این نکته ضروری است که این روایت به لحاظ سندی دارای اعتبار لازم نیست؛ از این‌رو، تنها به منظور تأیید از آن استفاده کرده‌ایم.</ref>. نکته پایانی آن‌که پس چرا “وساطت فیض” یکی از ویژگی‌های {{متن حدیث|أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}} به حساب آمده؟<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۱۸.</ref>.
{{متن حدیث|أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}} کسی است که [[هدایتگر]]، برطرف‌کننده [[اختلافات]] و [[معصوم]] است؛ روشن است که مردم نمی‌توانند این ویژگی‌ها را بشناسند، از این‌رو، خداوند او را به این [[مقام]] [[منصوب]] می‌کند. در [[تأیید]] این آموزه، می‌توان به این [[روایت از امام باقر]]{{ع}} نیز استناد کرد که فرمودند: “همانا [[خداوند تبارک و تعالی]] ما را حجت روی زمین و موجب [[امان]] روی زمین، برای [[اهل]] آن قرار داد”<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۲۰۴. یادکرد این نکته ضروری است که این روایت به لحاظ سندی دارای اعتبار لازم نیست؛ از این‌رو، تنها به منظور تأیید از آن استفاده کرده‌ایم.</ref>. نکته پایانی آن‌که پس چرا “وساطت فیض” یکی از ویژگی‌های {{متن حدیث|أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ}} به حساب آمده؟<ref>محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۳۱۸.</ref>.


گفته شد که {{متن حدیث|خَزَنَةُ اللَّهِ}} [[امین]] و مورد اعتمادند بر آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] است، که این امر ملازم با [[عصمت]] ایشان است. اگر [[عصمت]] را لازمه [[مقام]] {{متن حدیث|خَزَنَةُ اللَّهِ}} دانستیم، [[نصب الهی]] نیز نتیجه آن خواهد بود؛ افزون بر آن، در برخی [[روایات]] نیز بر این امر تأکید شده است. در این باره، [[علی بن جعفر]] در [[روایت]] صحیح از [[امام کاظم]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که ایشان از قول [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ... جَعَلَنَا خِزَانَةً فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>؛ “همانا [[خداوند]] (عزّ و جل)... ما را خازنان خود در [[آسمان]] و [[زمین]] قرار داد... ”. همچنین [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّهُ جَعَلَ عَلِيّاً خَازِنَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۶.</ref>؛ “همانا [[خداوند]] [[علی]] {{ع}} را [[خازن]] خود قرار داد، بر آنچه در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است”<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۲۹.</ref>.
گفته شد که {{متن حدیث|خَزَنَةُ اللَّهِ}} [[امین]] و مورد اعتمادند بر آنچه در [[آسمان]] و [[زمین]] است، که این امر ملازم با [[عصمت]] ایشان است. اگر عصمت را لازمه [[مقام]] {{متن حدیث|خَزَنَةُ اللَّهِ}} دانستیم، [[نصب الهی]] نیز نتیجه آن خواهد بود؛ افزون بر آن، در برخی [[روایات]] نیز بر این امر تأکید شده است. در این باره، [[علی بن جعفر]] در [[روایت]] صحیح از [[امام کاظم]]{{ع}} نقل می‌کند که ایشان از قول [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ... جَعَلَنَا خِزَانَةً فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>؛ “همانا [[خداوند]] (عزّ و جل)... ما را خازنان خود در آسمان و زمین قرار داد... ”. همچنین [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّهُ جَعَلَ عَلِيّاً خَازِنَهُ عَلَى مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ}}<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۰۶.</ref>؛ “همانا خداوند علی{{ع}} را [[خازن]] خود قرار داد، بر آنچه در [[آسمان‌ها]] و زمین است”<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۳۲۹.</ref>.


[[اولی الامر]] انسان‌هایی معصوم‌اند. چنان‌که بارها [[تبیین]] شد، این ویژگی، [[لزوم]] [[منصوص بودن]] ایشان از جانب [[خداوند متعال]] را [[اثبات]] می‌کند. افزون بر آن، در برخی [[روایات]] نیز به این امر اشاره شده است؛ برای نمونه، [[امام علی]] {{ع}} در [[جنگ صفین]] فرمودند: {{متن حدیث|فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ و نیز ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۲.</ref>؛ "[[خداوند سبحان]] برای من، بر شما [[حق ولایت]] امرتان را قرار داده است". [[امام]] {{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک اشتر]] نیز نوشتند: {{متن حدیث|فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳. در یافتن سخنان امام علی {{ع}} از کتاب آیت الله جوادی آملی استفاده شد. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۳۴۷-۳۵۰.</ref>؛"پس همانا تو نسبت به [[مردم]] [[مقام]] بالاتری داری و [[والی]] امر، بالاتر از تو و [[خداوند]] [[برتر]] از کسی است که به تو [[ولایت]] داده است". همچنین [[روایت]] صحیح ابو [[الیسع]] از [[امام صادق]] {{ع}} نیز می‌تواند مستند این آموزه قرار گیرد؛ آنجا که فرمودند: {{متن حدیث|...وَ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ {{صل}}}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰-۲۱.</ref>؛ "... [[ولایتی]] که [[خداوند متعال]] نسبت به آن امر کرده، [[ولایت]] [[خاندان محمد]] {{صل}} است"<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۳۹.</ref>.
[[اولی الامر]] انسان‌هایی معصوم‌اند. چنان‌که بارها تبیین شد، این ویژگی، [[لزوم]] [[منصوص بودن]] ایشان از جانب [[خداوند متعال]] را [[اثبات]] می‌کند. افزون بر آن، در برخی روایات نیز به این امر اشاره شده است؛ برای نمونه، [[امام علی]]{{ع}} در [[جنگ صفین]] فرمودند: {{متن حدیث|فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ و نیز ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۵۲.</ref>؛ "[[خداوند سبحان]] برای من، بر شما [[حق ولایت]] امرتان را قرار داده است". [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] خود به [[مالک اشتر]] نیز نوشتند: {{متن حدیث|فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳. در یافتن سخنان امام علی{{ع}} از کتاب آیت‌الله جوادی آملی استفاده شد. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۳۴۷-۳۵۰.</ref>؛"پس همانا تو نسبت به [[مردم]] مقام بالاتری داری و [[والی]] امر، بالاتر از تو و [[خداوند]] [[برتر]] از کسی است که به تو [[ولایت]] داده است". همچنین [[روایت]] صحیح [[ابو الیسع]] از [[امام صادق]]{{ع}} نیز می‌تواند مستند این آموزه قرار گیرد؛ آنجا که فرمودند: {{متن حدیث|...وَ الْوَلَايَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا وَلَايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}}}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۰-۲۱.</ref>؛ "... [[ولایتی]] که [[خداوند متعال]] نسبت به آن امر کرده، ولایت [[خاندان محمد]]{{صل}} است"<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۳۳۹.</ref>.


مقصود از [[هادی]] در [[ادبیات]] [[روایی]]، شخص [[منصوب]] از جانب [[خداوند]] است؛ چنان‌که این مدعا با سخن [[امام صادق]] {{ع}} به ذریح محاربی، که در سطور پیشین آمده، ثابت می‌گردد. آموزه یاد شده به نوعی از سخن [[امام کاظم]] {{ع}} نیز استفاده می‌شود؛ آنجا که فرمود: {{متن حدیث|مَا تَرَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَطُّ مُنْذُ قُبِضَ آدَمُ {{ع}} يَهْتَدِي بِهِ إِلَى اللَّهِ...}}<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>. [[خداوند متعال]]، آن‌گاه که [[حضرت آدم]] {{ع}} [[وفات]] یافت، [[زمین]] را از امامی که [[مردم]] را به سوی [[خدا]] [[هدایت]] کند، رها نکرد... ”. همچنین سخن [[امام صادق]] {{ع}} به هنگام [[زیارت قبر امام حسین]] {{ع}} نیز به صراحت موافق با مدعای یاد شده است، ‌ایشان فرمودند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ وَ أَخِي رَسُولِكَ الَّذِي انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَبْدِكَ وَ ابْنِ الَّذِي انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً...}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲.</ref>. بر اساس این [[روایت]] که تعابیر آن در [[زیارت]] [[نامه]] [[امیر المؤمنین]] و [[حضرت رضا]] {{ع}} نیز به کار رفته است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۶.</ref>، [[امام]] به [[جعل الهی]] به [[مقام]] [[هدایتگری]] [[منصوب]] می‌شود<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۶۳.</ref>.
مقصود از [[هادی]] در [[ادبیات]] [[روایی]]، شخص [[منصوب از جانب خداوند]] است؛ چنان‌که این مدعا با سخن امام صادق{{ع}} به [[ذریح محاربی]]، که در سطور پیشین آمده، [[ثابت]] می‌گردد. آموزه یاد شده به نوعی از سخن [[امام کاظم]]{{ع}} نیز استفاده می‌شود؛ آنجا که فرمود: {{متن حدیث|مَا تَرَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَطُّ مُنْذُ قُبِضَ آدَمُ{{ع}} يَهْتَدِي بِهِ إِلَى اللَّهِ...}}<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>. “خداوند [[متعال]]، آن‌گاه که [[حضرت آدم]]{{ع}} [[وفات]] یافت، [[زمین]] را از امامی که [[مردم]] را به سوی [[خدا]] [[هدایت]] کند، رها نکرد... ”. همچنین سخن امام صادق{{ع}} به هنگام [[زیارت قبر امام حسین]]{{ع}} نیز به صراحت موافق با مدعای یاد شده است، ‌ایشان فرمودند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ وَ أَخِي رَسُولِكَ الَّذِي انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَبْدِكَ وَ ابْنِ الَّذِي انْتَجَبْتَهُ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُ هَادِياً...}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۲.</ref>. بر اساس این روایت که تعابیر آن در [[زیارت]] [[نامه]] [[امیر المؤمنین]] و [[حضرت رضا]]{{ع}} نیز به کار رفته است<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۶.</ref>، [[امام]] به [[جعل الهی]] به [[مقام]] [[هدایتگری]] [[منصوب]] می‌شود<ref>محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۳۶۳.</ref>.


[[مردم]] نمی‌توانند کسی را برگزینند که [[واسطه فیض]] [[خداوند]] است و بدون وجود او [[نظام هستی]] در هم فرو می‌ریزد. اساساً [[تصور]] اینکه [[مردم]] [[حق]] داشته باشند برای [[خداوند متعال]] چنین کسی را [[تعیین]] کنند، مشکل است. [[روایات]] پیش گفته نیز بر [[منصوص بودن]] صاحبان تعبیر {{متن حدیث|أَرْكَان الْأَرْضِ}}، تأکید می‌کردند؛ چنان‌که در روایتی صحیح از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمودند: "[[خداوند]] آنها را ارکان [[زمین]] قرار داد..."<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۳۷۹.</ref>.
[[مردم]] نمی‌توانند کسی را برگزینند که [[واسطه فیض]] [[خداوند]] است و بدون وجود او [[نظام هستی]] در هم فرو می‌ریزد. اساساً تصور اینکه مردم[[حق]] داشته باشند برای [[خداوند متعال]] چنین کسی را تعیین کنند، مشکل است. [[روایات]] پیش گفته نیز بر [[منصوص بودن]] صاحبان تعبیر {{متن حدیث|أَرْكَان الْأَرْضِ}}، تأکید می‌کردند؛ چنان‌که در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند: "خداوند آنها را ارکان [[زمین]] قرار داد..."<ref>{{متن حدیث|جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْكَانَ الْأَرْضِ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۶.</ref><ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۳۷۹.</ref>.


== اثبات نصب الهی امام ==
== [[اثبات نصب الهی امام]] ==
[[آیات]] و [[روایات]] مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که نظریه [[انتصابی بودن]] [[امامت]] را اثبات و [[تأیید]] می‌‌‌کند. افزون بر این [[نصوص]]، [[پیامبر اسلام]] {{صل}} بعضاً نیز به [[انتصابی بودن]] اصل [[حکومت]] بعد از [[رحلت]] خویش تصریح می‌‌‌کند که تعیین کننده آن [[خداوند]] است. چنان‌‌که در صدر [[اسلام]] قبیله‌‌ای به نام بنی‌‌عامر [[اسلام]] خود را به این شرط منوط نموده‌‌اند که بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} آنان در [[حکومت]] سهمی‌ داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم پذیرش [[مردم]] یا سران قبایل بلکه تعلق [[مشروعیت]] آن به [[خداوند]] ذکر فرموده‌‌اند که تعیین [[حکومت]] و [[خلافت]] بعد از من تنها در [[صلاحیت]] [[خداوند]] است{{متن حدیث|الامر إلى‏ اللّه‏ يضعه‏ حيث‏ يشاءِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص ۸۴؛ سیره ابن‌هشام، ج۲، ص ۵۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص ۳. </ref>. تاریخ نشان می‌‌‌دهد مشابه این جریان و درخواست برای گروه‌‌های مانند کنده<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص ۱۵۹.</ref>، "عامر‌‌ بن طفیل" و "ارید بن‌‌ قیس"<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۱۴.</ref> اتفاق می‌‌‌افتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو می‌‌‌شدند.  
[[آیات]] و روایات مختلف، متعدد و بعضاً متواتری بر [[امامت]] دلالت می‌‌‌کند که [[نظریه]] [[انتصابی بودن امامت]] را [[اثبات]] و [[تأیید]] می‌‌‌کند. افزون بر این [[نصوص]]، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بعضاً نیز به [[انتصابی]] بودن اصل [[حکومت]] بعد از [[رحلت]] خویش تصریح می‌‌‌کند که تعیین کننده آن خداوند است. چنان‌‌که در [[صدر اسلام]] قبیله‌‌ای به نام بنی‌‌عامر [[اسلام]] خود را به این شرط منوط نموده‌‌اند که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آنان در حکومت سهمی‌ داشته باشند. حضرت ضمن پاسخ منفی دلیل آن را نه عدم [[پذیرش مردم]] یا سران [[قبایل]] بلکه تعلق [[مشروعیت]] آن به خداوند ذکر فرموده‌‌اند که [[تعیین حکومت]] و [[خلافت]] بعد از من تنها در صلاحیت خداوند است{{متن حدیث|الامر إلى‏ اللّه‏ يضعه‏ حيث‏ يشاءِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴؛ سیره ابن‌هشام، ج۲، ص۵۵؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳. </ref>. [[تاریخ]] نشان می‌‌‌دهد مشابه این جریان و درخواست برای گروه‌‌های مانند کنده<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۵۹.</ref>، "عامر‌‌ بن [[طفیل]]" و "[[ارید]] بن‌‌ قیس"<ref>سیره ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۱۴.</ref> اتفاق می‌‌‌افتاد که همیشه با پاسخ منفی حضرت روبرو می‌‌‌شدند.  


نکته قابل ذکر در توضیح این نکته اینکه درخواست گروه‌‌های مزبور از حضرت دقیقاً واگذاری [[حکومت]] و صحنه [[سیاست]] و [[قدرت]] بود که [[اهل سنت]] آن را به عنوان یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] در [[صلاحیت مردم]] و [[انتخاب]] آنان توصیف می‌‌‌کنند که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} آن را حق و فعل الهی توصیف می‌‌‌فرمود.
نکته قابل ذکر در توضیح این نکته اینکه درخواست گروه‌‌های مزبور از حضرت دقیقاً واگذاری حکومت و صحنه [[سیاست]] و [[قدرت]] بود که [[اهل سنت]] آن را به عنوان یک مسئله [[فقهی]] در صلاحیت [[مردم]] و [[انتخاب]] آنان توصیف می‌‌‌کنند که [[پیامبر]]{{صل}} آن را [[حق]] و [[فعل الهی]] توصیف می‌‌‌فرمود.


== روایات دال بر نصب امام ==
== [[روایات]] دال بر [[نصب امام]] ==
با چند گروه از [[روایات]] مواجه هستیم:
با چند گروه از روایات مواجه هستیم:
=== [[حدیث غدیر]] ===
=== [[حدیث غدیر]] ===
[[پیامبر خدا]] {{صل}} [[روز]] هجدهم [[ذی حجه]] سال دهم [[هجرت]] بعد از [[اعمال]] [[حجة الوداع]] در محلی به نام [[غدیر خم]] دستور دادند همه [[حاجیان]] جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او را [[دعا]] کرد. [[حدیث غدیر]] که [[حدیثی]] متواتر هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در [[جوامع]] [[شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت علی]] {{ع}} نقل شده است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۴-۴۵۵؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۲۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
[[پیامبر خدا]]{{صل}} [[روز]] [[هجدهم ذی حجه]] [[سال دهم هجرت]] بعد از [[اعمال]] [[حجة الوداع]] در محلی به نام [[غدیر خم]] دستور دادند همه [[حاجیان]] جمع شوند؛ حضرت بعد از ایراد خطبه‌ای فرمودند: {{متن حدیث| مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} و [[دوستداران]] و [[یاوران]] او را [[دعا]] کرد. حدیث غدیر که [[حدیثی]] [[متواتر]] هست، مهم‌ترین، مؤثرترین و ممتازترین حدیثی است که در [[جوامع شیعه]] و [[سنّی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[امامت]] و [[ولایت حضرت علی]]{{ع}} نقل شده است<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۱۱۰-۱۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۵۴-۴۵۵؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۲۸؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


=== [[حدیث منزلت]] ===
=== [[حدیث منزلت]] ===
[[حدیث منزلت]] از روشن‌ترین و قوی‌ترین [[دلایل امامت]] و [[خلافت حضرت علی]] {{ع}} است: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}} که [[پیامبر خاتم]] {{صل}} در موارد مختلف از جمله در [[غزوه تبوک]]، نسبت علی {{ع}} به خود را نسبت [[هارون]] به [[موسی]] {{عم}} [[تشبیه]] کرده است، با این تفاوت که علی {{ع}} [[پیامبر]] نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به صورت [[متواتر]] نقل شده است.
حدیث منزلت از روشن‌ترین و قوی‌ترین [[دلایل امامت]] و [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} است: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}} که [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در موارد مختلف از جمله در [[غزوه تبوک]]، نسبت علی{{ع}} به خود را نسبت [[هارون]] به [[موسی]]{{عم}} [[تشبیه]] کرده است، با این تفاوت که علی{{ع}} پیامبر نخواهد بود. حدیث منزلت در [[منابع روایی شیعه]] و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده است.


حدیث منزلت دلالت بر برخی امور دارد مانند: دلالت بر [[امامت]] و [[نصب امام]]؛ دلالت بر [[خلافت بلافصل]] [[حضرت علی]] {{ع}}؛ دلالت بر [[اثبات]] [[شؤون]] پیامبر {{صل}} برای علی {{ع}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۵۵؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.
حدیث منزلت دلالت بر برخی امور دارد مانند: دلالت بر امامت و نصب امام؛ دلالت بر [[خلافت بلافصل حضرت علی]]{{ع}}؛ دلالت بر [[اثبات]] [[شؤون پیامبر]]{{صل}} برای علی{{ع}}<ref>علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی، امامت امام علی (مقاله)|امامت امام علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۵۵؛ عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]].</ref>.


=== روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] امامت می‌شمارند ===
=== روایاتی که [[انتصاب الهی]] و [[نبوی]] را پیش‌شرط [[قطعی]] [[امامت]] می‌شمارند ===
روایات گوناگون، هنگام برشمردن ملاک‌های [[مشروعیت امام]]، [[نصب]] و [[نص]] را از جدی‌ترین ملاک‌ها می‌دانند؛ مانند:
[[روایات]] گوناگون، هنگام برشمردن ملاک‌های [[مشروعیت امام]]، [[نصب]] و [[نص]] را از جدی‌ترین ملاک‌ها می‌دانند؛ مانند:
# از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال شد: [[امام]] با چه چیزی شناخته می‌شود؟ جواب داد: "با ویژگی‌هایی که اولین آنها نص از سوی [[خداوند تبارک و تعالی]] و انتصاب او به عنوان [[پرچم هدایت]] برای [[مردم]] است، به طوری که بر آنان [[حجت]] باشد؛ زیرا [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] را [[منصوب]] کرد و با نام و [[تعیین]] به مردم شناساند. همچنین [[ائمه]] {{عم}} اولی، دومی را نصب می‌کند"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ ع بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَصَبَ عَلِيّاً ع وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ ع يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِي‏}}؛ معانی الاخبار، ص۱۰۲؛ إثبات الهداة، ج، ص۳۴۵.</ref>.
# از [[امام باقر]]{{ع}} سؤال شد: [[امام]] با چه چیزی شناخته می‌شود؟ جواب داد: "با ویژگی‌هایی که اولین آنها نص از سوی [[خداوند تبارک و تعالی]] و [[انتصاب]] او به عنوان [[پرچم هدایت]] برای [[مردم]] است، به طوری که بر آنان [[حجت]] باشد؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} علی را [[منصوب]] کرد و با نام و تعیین به مردم شناساند. همچنین [[ائمه]]{{عم}} اولی، دومی را نصب می‌کند"<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَر الْبَاقِرَ{{ع}}بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِخِصَالٍ أَوَّلُهَا نَصٌّ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيْهِ وَ نَصْبُهُ عَلَماً لِلنَّاسِ حَتَّى يَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صنَصَبَ عَلِيّاً{{ع}}وَ عَرَّفَهُ النَّاسَ بِاسْمِهِ وَ عَيْنِهِ وَ كَذَلِكَ الْأَئِمَّةُ{{ع}}يَنْصِبُ الْأَوَّلُ الثَّانِي‏}}؛ معانی الاخبار، ص۱۰۲؛ إثبات الهداة، ج، ص۳۴۵.</ref>.
# [[حضرت صادق]] {{ع}} می‌فرماید: "[[خیال]] می‌کنید [[اختیار]] [[تعیین امام]] به دست ماست و هر کس را بخواهیم [[انتخاب]] می‌کنیم؟ این قراری است از [[پیامبراکرم]]، نفر به نفر تا منتهی شود به صاحب خود"<ref>امامت، ج۱، ص۴۷.</ref>. این‌گونه روایات بر نص و نصب تأکید دارند و کم‌ترین روزنه‌ای بر سلیقه اشخاص نمی‌نهند.
# [[حضرت صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[خیال]] می‌کنید [[اختیار]] [[تعیین امام]] به دست ماست و هر کس را بخواهیم [[انتخاب]] می‌کنیم؟ این قراری است از [[پیامبراکرم]]، نفر به نفر تا منتهی شود به صاحب خود"<ref>امامت، ج۱، ص۴۷.</ref>. این‌گونه روایات بر نص و نصب تأکید دارند و کم‌ترین روزنه‌ای بر سلیقه اشخاص نمی‌نهند.
# از [[امام زین‌العابدین]] {{ع}} [[روایت]] شده: "کسی جز [[معصوم]] [[امام]] نبوده و [[عصمت]] نشانه‌ای در [[آفرینش]] ظاهری نیست که بدان شناخته شود. بدین رو معصوم باید با [[نص]] معلوم شود"<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً}}؛ معانی الأخبار، ص۱۳۲.</ref>
# از [[امام زین‌العابدین]]{{ع}} [[روایت]] شده: "کسی جز [[معصوم]] امام نبوده و [[عصمت]] نشانه‌ای در [[آفرینش]] ظاهری نیست که بدان شناخته شود. بدین رو معصوم باید با نص معلوم شود"<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً}}؛ معانی الأخبار، ص۱۳۲.</ref>
# [[امام رضا]] {{ع}} در [[حدیثی]] بلند، لایه‌هایی از [[امامت]]، از جمله [[ضرورت]] منصوصیت و منصوبیت را یاد آورده: "[[خداوند]] در [[حجة‌الوداع]] که پایان [[حیات پیامبر]] {{صل}} بود، {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم.».. سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد و امامت تمام‌کننده [[دین]] است و [[علی]] {{ع}} را نشانه و امام قرار داد. امامت ارزشش والاتر و منزلتش بزرگ‌تر و جایگاهش بالاتر و حریمش دست‌نیافتنی‌تر و ژرفایش عمیق‌تر از آن است که [[مردم]] با [[عقل]] و رأی‌شان به آن دست یابند یا با اختیارشان امامی را برگزینند. علی {{ع}} به [[دستور]] [[خداوند متعال]] و در چارچوب [[اراده الهی]] آن را بر عهده گرفت. سپس در [[نسل]] برگزیده‌اش که [[علم]] و [[ایمان]] را از [[خدا]] دریافته بود، مستقر شد. از این‌رو، امامت فقط در [[فرزندان علی]] تا [[روز قیامت]] باقی خواهد ماند"<ref>{{متن حدیث|وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ ص الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ ص حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً ع عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُم}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ‏الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.
# [[امام رضا]]{{ع}} در [[حدیثی]] بلند، لایه‌هایی از امامت، از جمله [[ضرورت]] منصوصیت و منصوبیت را یاد آورده: "[[خداوند]] در [[حجة‌الوداع]] که پایان [[حیات پیامبر]]{{صل}} بود، {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي...}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم»... سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد و امامت تمام‌کننده [[دین]] است و علی{{ع}} را نشانه و [[امام]] قرار داد. [[امامت]] ارزشش والاتر و منزلتش بزرگ‌تر و جایگاهش بالاتر و حریمش دست‌نیافتنی‌تر و ژرفایش عمیق‌تر از آن است که [[مردم]] با [[عقل]] و رأی‌شان به آن دست یابند یا با اختیارشان امامی را برگزینند. علی{{ع}} به دستور [[خداوند متعال]] و در چارچوب [[اراده الهی]] آن را بر عهده گرفت. سپس در [[نسل]] برگزیده‌اش که [[علم]] و [[ایمان]] را از [[خدا]] دریافته بود، مستقر شد. از این‌رو، امامت فقط در [[فرزندان علی]] تا [[روز قیامت]] باقی خواهد ماند"<ref>{{متن حدیث|وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ صالْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ صحَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً{{ع}}عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُم}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ‏الکافی، ج۱، ص۲۰۰.</ref>.
# [[روایات]] دال بر [[لزوم]] [[برگزیدگی]] [[الهی]] [[امامان]]، چندان است که برخی از [[محدثین]]، آثار تک‌نگار در این باره نگاشته‌اند. برای مثال، [[سیدهاشم بحرانی]]، [[محدث]] [[قرن دوازدهم]]، کتاب [[الإنصاف فی النص علی الائمة (کتاب)|الإنصاف فی النص علی الائمة]] {{عم}} را در موضوع اختصاصی [[نصب]] و نص تالیف کرد و بیش از ۳۰۰ روایت از [[منابع شیعه]] و [[سنی]] در لزوم [[انتصاب الهی]] امام گرد آورد<ref>الإنصاف فی النص علی الأئمة {{عم}}، ص۲۶.</ref>.
# [[روایات]] دال بر [[لزوم]] [[برگزیدگی]] [[الهی]] [[امامان]]، چندان است که برخی از [[محدثین]]، آثار تک‌نگار در این باره نگاشته‌اند. برای مثال، [[سیدهاشم بحرانی]]، [[محدث]] [[قرن دوازدهم]]، کتاب الإنصاف فی النص علی الائمة{{عم}} را در موضوع اختصاصی [[نصب]] و [[نص]] تالیف کرد و بیش از ۳۰۰ [[روایت]] از [[منابع شیعه]] و [[سنی]] در لزوم [[انتصاب الهی امام]] گرد آورد<ref>الإنصاف فی النص علی الأئمة{{عم}}، ص۲۶.</ref>.


=== روایاتی که پیش از [[تولد]] [[ائمه]] به نام آنان تصریح دارند (روایات [[امامیه]]) ===
=== روایاتی که پیش از تولد [[ائمه]] به نام آنان تصریح دارند (روایات [[امامیه]]) ===
نگاهی گذرا به متون [[روایی]]، [[احادیث]] فراوانی را از [[رسول خدا]] {{صل}} فراروی خواننده می‌نهد که قبل از تولد امامان، از آنان نام برده و تعیین را انجام داده است. کثرت این روایات به گونه‌ای است که مرحوم [[کلینی]] ابواب مختلفی در [[تنصیص]] نام ائمه {{عم}} و لزوم آن سامان داده است<ref>ر. ک: کافی، ج۱، ص۲۸۶-۳۲۹.</ref>. در این باره شیخ حرعاملی در [[اثبات الهداة]] ۹۲۸ [[حدیث]] از منابع [[شیعی]] و ۲۷۸ حدیث از منابع [[تسنن]] جمع آورده است<ref>اثبات الهدایة، ج۲، ص۳۲۲- ۳۲۳.</ref>. برای اختصار می‌توان عناوین کلی درون مایه آن احادیث را در چند دسته گنجاند:
نگاهی گذرا به متون [[روایی]]، [[احادیث]] فراوانی را از [[رسول خدا]]{{صل}} فراروی خواننده می‌نهد که قبل از تولد امامان، از آنان نام برده و تعیین را انجام داده است. کثرت این روایات به گونه‌ای است که مرحوم [[کلینی]] ابواب مختلفی در [[تنصیص]] نام [[ائمه]]{{عم}} و [[لزوم]] آن سامان داده است<ref>ر. ک: کافی، ج۱، ص۲۸۶-۳۲۹.</ref>. در این باره شیخ حرعاملی در [[اثبات الهداة]] ۹۲۸ [[حدیث]] از منابع [[شیعی]] و ۲۷۸ حدیث از منابع [[تسنن]] جمع آورده است<ref>اثبات الهدایة، ج۲، ص۳۲۲- ۳۲۳.</ref>. برای اختصار می‌توان عناوین کلی درون مایه آن [[احادیث]] را در چند دسته گنجاند:


دسته اول: روایاتی که بر نام [[امام اول]] تصریح دارند؛ مانند [[حدیث غدیر]] و [[منزلت]].
دسته اول: روایاتی که بر نام [[امام اول]] تصریح دارند؛ مانند [[حدیث غدیر]] و [[منزلت]].


دسته دوم: روایاتی که مفاد آن حصر [[امامت]] در میان [[فرزندان امام حسین]] {{ع}} است. برای مثال: "[[امام حسین]] {{ع}} فرمود: من و برادرم بر جدم [[رسول خدا]] وارد شده و او مرا بر زانوی خود و برادرم را بر زانوی دیگر نهاد. سپس ما را بوسید و فرمود: پدرم به فدای شما دو [[امام]] [[شایسته]] باد. [[خداوند]] شما را از من و [[پدر]] و مادرتان برگزید و تو ای [[حسین]]! خداوند از نسلت، نُه امام برگزید که نهمین ایشان [[قائم]] باشد و همگی در [[فضیلت]] و منزلت نزد خداوند یکسان هستید"<ref>{{متن حدیث|دَخَلْتُ أَنَا وَ أَخِي عَلَى جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَجْلَسَنِي عَلَى فَخِذِهِ وَ أَجْلَسَ أَخِيَ الْحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْأُخْرَى ثُمَّ قَبَّلَنَا وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتُمَا مِنْ إِمَامَيْنِ صَالِحَيْنِ «1» اخْتَارَكُمَا اللَّهُ مِنِّي وَ مِنْ أَبِيكُمَا وَ أُمِّكُمَا وَ اخْتَارَ مِنْ صُلْبِكَ يَا حُسَيْنُ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ كُلُّكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى سَوَاءٌ}}؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۶۹؛ إعلام الوری، ص۴۰۴.</ref>.
دسته دوم: روایاتی که مفاد آن [[حصر]] [[امامت]] در میان [[فرزندان امام حسین]]{{ع}} است. برای مثال: "[[امام حسین]]{{ع}} فرمود: من و برادرم بر جدم [[رسول خدا]] وارد شده و او مرا بر زانوی خود و برادرم را بر زانوی دیگر نهاد. سپس ما را بوسید و فرمود: پدرم به فدای شما دو [[امام]] [[شایسته]] باد. [[خداوند]] شما را از من و پدر و مادرتان برگزید و تو ای حسین! خداوند از نسلت، نُه امام برگزید که نهمین ایشان [[قائم]] باشد و همگی در [[فضیلت]] و منزلت نزد خداوند یکسان هستید"<ref>{{متن حدیث|دَخَلْتُ أَنَا وَ أَخِي عَلَى جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ صفَأَجْلَسَنِي عَلَى فَخِذِهِ وَ أَجْلَسَ أَخِيَ الْحَسَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْأُخْرَى ثُمَّ قَبَّلَنَا وَ قَالَ بِأَبِي أَنْتُمَا مِنْ إِمَامَيْنِ صَالِحَيْنِ «1» اخْتَارَكُمَا اللَّهُ مِنِّي وَ مِنْ أَبِيكُمَا وَ أُمِّكُمَا وَ اخْتَارَ مِنْ صُلْبِكَ يَا حُسَيْنُ تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ كُلُّكُمْ فِي الْفَضْلِ وَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى سَوَاءٌ}}؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۶۹؛ إعلام الوری، ص۴۰۴.</ref>.


دسته سوم: روایاتی که در آن به [[اسامی ائمه]] از [[علی]] {{ع}} تا [[امام باقر]] {{ع}} تصریح شده؛ همچون: [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}} که فرمودند: "چون علی درگذشت او نمی‌توانست [[فرزندان]] دیگر را در این جایگاه وارد کند و این [[حسن]] بود که به این [[مقام]] به جهت بزرگ‌تر بودن اولی بود و چون او [[وفات]] یافت نه می‌توانست فرزندان خود را در آن داخل گرداند و نه چنین کرد... تا امامت به حسین رسید... و پس از او به [[علی بن حسین]] و آن‌گاه به [[محمد بن علی]]"<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِك ...}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>.
دسته سوم: روایاتی که در آن به [[اسامی ائمه]] از علی{{ع}} تا [[امام باقر]]{{ع}} تصریح شده؛ همچون: [[روایت]] [[امام صادق]]{{ع}} که فرمودند: "چون علی درگذشت او نمی‌توانست [[فرزندان]] دیگر را در این جایگاه وارد کند و این حسن بود که به این [[مقام]] به جهت بزرگ‌تر بودن اولی بود و چون او [[وفات]] یافت نه می‌توانست فرزندان خود را در آن داخل گرداند و نه چنین کرد... تا امامت به حسین رسید... و پس از او به [[علی بن حسین]] و آن‌گاه به [[محمد بن علی]]"<ref>{{متن حدیث|فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِك...}}؛ الکافی، ج۱، ص۲۸۷.</ref>.


دسته چهارم: روایاتی که در آن به اسامی همه [[ائمه]] تصریح شده است؛ مانند سخن و [[آموزشی]] که از [[امام کاظم]] {{ع}} به ما رسیده: "بارالها!... [[محمد]] [[پیامبر]] من است و علی و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] و [[محمد بن علی]] و [[علی بن محمد]] بو [[حسن بن علی]] و [[حجت بن حسن]] [[پیشوایان]] من هستند که بدانان روی کرده و از دشمنانشان [[برائت]] می‌جویم"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِكَتَكَ وَ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ جَمِيعَ خَلْقِكَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّي وَ الْإِسْلَامَ دِينِي وَ مُحَمَّداً نَبِيِّي وَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ- وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ- وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ‏ أَئِمَّتِي بِهِمْ أَتَوَلَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرأ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.
دسته چهارم: روایاتی که در آن به اسامی همه [[ائمه]] تصریح شده است؛ مانند سخن و [[آموزشی]] که از [[امام کاظم]]{{ع}} به ما رسیده: "بارالها!... [[محمد]] [[پیامبر]] من است و علی و حسن و حسین و [[علی بن حسین]] و محمد بن علی و جعفربن محمد و [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] و محمد بن علی و [[علی بن محمد]] بو [[حسن بن علی]] و [[حجت]] بن حسن [[پیشوایان]] من هستند که بدانان روی کرده و از دشمنانشان [[برائت]] می‌جویم"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ أُشْهِدُ مَلَائِكَتَكَ وَ أَنْبِيَاءَكَ وَ رُسُلَكَ وَ جَمِيعَ خَلْقِكَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّي وَ الْإِسْلَامَ دِينِي وَ مُحَمَّداً نَبِيِّي وَ عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ- وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ- وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ‏ أَئِمَّتِي بِهِمْ أَتَوَلَّى وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتَبَرأ}}؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۹.</ref>.


دسته پنجم: روایاتی که در خصوص یک [[امام]] صادر شده و به طور جداگانه بر [[امامت]] هریک از [[ائمه]] دلالت می‌کند<ref>ر. ک: الکافی، ج۱، ص۳۲۹-۲۹۲.</ref>.
دسته پنجم: روایاتی که در خصوص یک [[امام]] صادر شده و به طور جداگانه بر [[امامت]] هریک از ائمه دلالت می‌کند<ref>ر. ک: الکافی، ج۱، ص۳۲۹-۲۹۲.</ref>.


این تصریح‌های متعدد اگر [[نصب]] و [[نص]] نیست، پس چیست؟ آیا [[پیامبر]] یا امام هرگز [[مردم]] را به [[انتخاب]] و [[شورا]] [[دستور]] دادند؟
این تصریح‌های متعدد اگر [[نصب]] و [[نص]] نیست، پس چیست؟ آیا پیامبر یا امام هرگز [[مردم]] را به [[انتخاب]] و [[شورا]] دستور دادند؟


=== روایاتی که پیش از [[تولد]] ائمه {{عم}} به نام آنان تصریح دارند (اهل سنت) ===
=== روایاتی که پیش از تولد ائمه{{عم}} به نام آنان تصریح دارند ([[اهل سنت]]) ===
بخشی از این [[روایات]] از طریق [[محدثان]] [[اهل سنت]] در دسترس است، مانند:
بخشی از این [[روایات]] از طریق [[محدثان اهل سنت]] در دسترس است، مانند:
# [[روایت]] [[غدیر]]، [[منزلت]]، [[یوم‌الدار]] و... که مشترک میان [[مذاهب اسلامی]] است، از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[وزیر]] پیامبر نام می‌برد<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۳۸.</ref>.
# [[روایت]] [[غدیر]]، [[منزلت]]، [[یوم‌الدار]] و... که مشترک میان [[مذاهب اسلامی]] است، از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} به عنوان [[وصی]] و [[وزیر پیامبر]] نام می‌برد<ref>البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۳۸.</ref>.
# برخی از [[منابع اهل سنت]]، احادیثی نقل می‌کنند که نام یک‌یک ائمه بر زبان پیامبر {{صل}} به عنوان اوصیای ایشان جاری شده است. [[قندوزی]] [[حنفی]] روایت می‌کند که پیامبر در پاسخ به سؤال از اوصیای خویش فرمود: همانا وصی من علی بن ابی طالب و پس از وی دو [[سبط]] من، حسن و [[حسین]] است و پس از حسین، پسرش [[علی]] و پس از او پسرش [[محمد]] و بعد از وی فرزندش [[جعفر]] و در پی او پسرش [[موسی]] و پس از او فرزندش علی وسپس پسرش محمد و بعد پسرش علی و در پی او فرزندش حسن و پس از او [[حجت خدا]] محمد [[مهدی]] است. اینان اوصیای من و ۱۲ نفر هستند»<ref>ینایع المودة، ج۳، ص۲۸۲.</ref>. قندوزی روایت مشابه دیگری را نیز ذکر می‌کند<ref>ینایع المودة، ج۳، ص۲۸۴.</ref>.
# برخی از [[منابع اهل سنت]]، احادیثی نقل می‌کنند که نام یک‌یک [[ائمه]] بر زبان [[پیامبر]]{{صل}} به عنوان اوصیای ایشان جاری شده است. [[قندوزی]] [[حنفی]] [[روایت]] می‌کند که پیامبر در پاسخ به سؤال از اوصیای خویش فرمود: همانا وصی من [[علی بن ابی طالب]] و پس از وی دو [[سبط]] من، حسن و حسین است و پس از حسین، پسرش علی و پس از او پسرش محمد و بعد از وی فرزندش جعفر و در پی او پسرش [[موسی]] و پس از او فرزندش علی وسپس پسرش محمد و بعد پسرش علی و در پی او فرزندش حسن و پس از او [[حجت خدا]] [[محمد]] [[مهدی]] است. اینان اوصیای من و ۱۲ نفر هستند»<ref>ینایع المودة، ج۳، ص۲۸۲.</ref>. قندوزی روایت مشابه دیگری را نیز ذکر می‌کند<ref>ینایع المودة، ج۳، ص۲۸۴.</ref>.
# در برخی از متون [[روایی]] [[عامه]] به [[وصایت]] [[امام علی]] {{ع}} تصریح شده؛ مانند: «خوارزمی در "[[مناقب]]" از [[سماک بن حرب]] از [[سعید بن جبیر]] [[روایت]] کرده: من از علت [[اختلاف]] [[عقیده]] [[مردم]] درباره [[علی بن ابی طالب]] از [[ابن‌عباس]] سؤال کردم. در پاسخ گفت: ای فرزند [[جبیر]]! از من [[پرسش]] می‌کنی درباره [[وصی رسول خدا]] {{صل}} و [[صاحب حوض کوثر]] او و [[صاحب پرچم]] [[توحید]] و لوای [[حمد]] او در [[روز]] باز پسین؟ [[سوگند]] به خدایی که [[جان]] [[عبدالله بن عباس]] در دست [[قدرت]] اوست؟ اگر اقیانوس‌های [[دنیا]] مرکب شوند و تمام درخت‌های دنیا قلم گردند و تمام [[اهل]] عالم نویسنده شوند، از عهده شمارش [[فضائل]] و [[مناقب]] علی بن ابی طالب برنخواهند آمد»<ref>ینابیع المودة، ج۱، ص۳۶۵.</ref>.
# در برخی از متون [[روایی]] [[عامه]] به [[وصایت]] [[امام علی]]{{ع}} تصریح شده؛ مانند: «خوارزمی در "[[مناقب]]" از [[سماک بن حرب]] از [[سعید بن جبیر]] روایت کرده: من از علت [[اختلاف]] [[عقیده]] [[مردم]] درباره علی بن ابی طالب از [[ابن‌عباس]] سؤال کردم. در پاسخ گفت: ای فرزند [[جبیر]]! از من [[پرسش]] می‌کنی درباره [[وصی رسول خدا]]{{صل}} و [[صاحب حوض کوثر]] او و [[صاحب پرچم]] [[توحید]] و لوای [[حمد]] او در [[روز]] باز پسین؟ [[سوگند]] به خدایی که [[جان]] [[عبدالله بن عباس]] در دست [[قدرت]] اوست؟ اگر اقیانوس‌های [[دنیا]] مرکب شوند و تمام درخت‌های دنیا قلم گردند و تمام [[اهل]] عالم نویسنده شوند، از عهده شمارش [[فضائل]] و مناقب علی بن ابی طالب برنخواهند آمد»<ref>ینابیع المودة، ج۱، ص۳۶۵.</ref>.
# احادیث نبوی [[مهدویت]] که مشترک میان [[شیعه]] و [[سنی]] است و [[پیامبر]] {{صل}} از شخص [[مهدی]] نام می‌برد و هرگز [[گزینش]] غیر الهی را در [[امامت مهدی]] [[موعود]] دخالت نمی‌دهد<ref>البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۴۸؛ البدء و التاریخ، ج۲، ص۱۸۱؛ البلدان، ص۲۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۳۹۹؛ سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۲۱-۲۵.</ref>
# [[احادیث نبوی]] [[مهدویت]] که مشترک میان [[شیعه]] و [[سنی]] است و پیامبر{{صل}} از شخص مهدی نام می‌برد و هرگز [[گزینش]] غیر [[الهی]] را در [[امامت]] [[مهدی موعود]] دخالت نمی‌دهد<ref>البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۴۸؛ البدء و التاریخ، ج۲، ص۱۸۱؛ البلدان، ص۲۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۳۹۹؛ سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۲۱-۲۵.</ref>


== مفاهیم موجود در [[روایات دال بر نصب امام]] ==
== مفاهیم موجود در [[روایات]] دال بر [[نصب امام]] ==
از [[روایات]] [[ضرورت]] [[منصوب بودن امام]] و [[جانشین رسول خدا]] {{صل}} استفاده می‌‌شود:
از روایات [[ضرورت]] [[منصوب بودن امام]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} استفاده می‌‌شود:
=== نخست: [[عصمت]] و [[نصب]] ===
=== نخست: [[عصمت]] و [[نصب]] ===
در سخنان [[امامان]] {{ع}} [[جایگاه]] و [[منصب]] والای [[امامت]] و اوصاف و شرائط [[امام]] را [[دلیل]] بر این دانسته‌اند که [[امام]] باید [[منصوب]] از سوی [[خداوند]] باشد.
در سخنان [[امامان]]{{ع}} جایگاه و [[منصب]] والای [[امامت]] و اوصاف و شرائط [[امام]] را دلیل بر این دانسته‌اند که امام باید [[منصوب از سوی خداوند]] باشد.


[[امام رضا]] {{ع}} در تلازم بین [[عصمت]] و [[نصب]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.</ref>، فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ}}<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۶ باب ۲۰ ما جاء عن الرضا {{ع}} فی وصف الإمامة و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>
[[امام رضا]]{{ع}} در تلازم بین عصمت و نصب می‌‌فرماید: {{متن حدیث|فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۱.</ref>، فَهَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَيَخْتَارُونَهُ أَوْ يَكُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمُونَهُ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص۲۱۶ باب ۲۰ ما جاء عن الرضا{{ع}} فی وصف الإمامة و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص۱۲۵-۱۲۹</ref>


=== دوم: [[شأن هدایت]] و [[نصب]] ===
=== دوم: [[شأن هدایت]] و نصب ===
[[نصب الهی]] یعنی اعطای هر صفت و ویژگی که در امر [[هدایت]] لازم است و [[مأموریت]] [[زعامت]] و [[رهبری]] [[امت اسلامی]] به [[صاحب]] و واجد آن صفات است. در [[فرهنگ]] [[قرآنی]] از این اعطا به [[جعل]] تعبیر می‌‌شود که موهبتی است خدادادی و بر اساس [[علم]] و [[حکمت]] بالغه الهی به [[انسان‌های برگزیده]] عطا می‌‌شود.
[[نصب الهی]] یعنی اعطای هر صفت و ویژگی که در امر [[هدایت]] لازم است و [[مأموریت]] [[زعامت]] و [[رهبری امت اسلامی]] به صاحب و واجد آن صفات است. در [[فرهنگ قرآنی]] از این اعطا به [[جعل]] تعبیر می‌‌شود که موهبتی است [[خدادادی]] و بر اساس [[علم]] و [[حکمت بالغه الهی]] به [[انسان‌های برگزیده]] عطا می‌‌شود.


[[قرآن کریم]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. کلمه {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> هم می‌‌تواند به معنی {{عربی| یدعون الناس الی امرنا}} باشد که یهدون متضمن معنی یدعون باشد و هم باء به معنی سببیت یعنی به سبب امرنا. یعنی: آنها را [[امام]] قرار دادیم تا [[مردم]] را به [[احکام]] و [[اوامر و نواهی]] ما [[دعوت]] کنند و [[منصب امامت]] را به آنها دادیم و بر اساس این [[جایگاه]] است که [[مسؤولیت]] دارند [[مردم]] را [[هدایت]] کنند و [[اقدام]] آنان در [[پیشوایی]] و [[رهبری]] خودسرانه نیست بلکه به واسطه [[اذن]] و [[جعل]] [[الهی]] است. هر دو احتمال و هر دو معنی با هم از [[آیه]] استظهار است، همان گونه که [[مفسران]] و شارحان [[حدیث]] هم این گونه برداشت کرده‌اند.
[[قرآن کریم]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. کلمه {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> هم می‌‌تواند به معنی {{عربی| یدعون الناس الی امرنا}} باشد که یهدون متضمن معنی یدعون باشد و هم باء به معنی سببیت یعنی به سبب امرنا. یعنی: آنها را [[امام]] قرار دادیم تا [[مردم]] را به [[احکام]] و [[اوامر و نواهی]] ما [[دعوت]] کنند و [[منصب امامت]] را به آنها دادیم و بر اساس این جایگاه است که [[مسؤولیت]] دارند مردم را [[هدایت]] کنند و [[اقدام]] آنان در [[پیشوایی]] و [[رهبری]] خودسرانه نیست بلکه به واسطه [[اذن]] و [[جعل الهی]] است. هر دو احتمال و هر دو معنی با هم از [[آیه]] استظهار است، همان‌گونه که [[مفسران]] و شارحان [[حدیث]] هم این گونه برداشت کرده‌اند.


در سخن [[مفسران]] [[سنی]] و [[شیعه]] هم موضوع [[نصب]] و [[جعل]] الهی و [[اذن]] در امر [[امامت]] و [[هدایت الهی]] آمده است: [[طبری]] یکی از قدیمی‌ترین [[مفسران]] [[سنی]] در [[تفسیر]] جامع البیان ذیل [[آیه]] ۷۳ [[سوره]] [[انبیاء]] می‌‌گوید: {{عربی|عن قتاده قوله:}} {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> {{عربی|جعلهم الله ائمه يقتدي الى الله بهم في امرالله و قوله}} {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} {{عربی|يقول: يهدون الناس بامرالله اياهم بذلك و يدعونهم الى الله والى عبادته}}<ref>جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۱۷، ص ۶۴.</ref>. و ذیل [[آیه]] ۲۴ [[سوره سجده]] می‌‌گوید: {{عربی| عن قتاده:}} {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> {{عربی| قال: رؤساء في الخير و قوله:}} {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} {{عربی| يقول الله تعالى ذكره: يهدون اتباعهم و اهل القبول منهم باذننا لهم بذلك و تقويتنا اياهم عليه}}<ref>جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۲۱، ص ۱۳۶.</ref>. باید توجه داشت که غالب [[مفسران اهل سنت]] و [[مفسران شیعه]] نیز همین [[تفسیر]] از [[آیه]] را پذیرفته‌اند<ref>ر. ک: تفسیر رازی، ج ۲۲، ص ۱۹۱؛ قرطبی (م ۶۷۱) تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۳۰۵؛ شیخ طوسی (م ۴۶۰) در تبیان: تفسیر تبیان، ج ۸۸، ص ۳۰۷، طبرسی در مجمع البیان، ج ۸، ص ۱۱۱.</ref>.
در سخن مفسران [[سنی]] و [[شیعه]] هم موضوع [[نصب]] و جعل الهی و اذن در امر [[امامت]] و [[هدایت الهی]] آمده است: [[طبری]] یکی از قدیمی‌ترین مفسران سنی در [[تفسیر]] [[جامع البیان]] ذیل آیه ۷۳ [[سوره انبیاء]] می‌‌گوید: {{عربی|عن قتاده قوله:}} {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> {{عربی|جعلهم الله ائمه يقتدي الى الله بهم في امرالله و قوله}} {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} {{عربی|يقول: يهدون الناس بامرالله اياهم بذلك و يدعونهم الى الله والى عبادته}}<ref>جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۱۷، ص۶۴.</ref>. و ذیل آیه ۲۴ [[سوره سجده]] می‌‌گوید: {{عربی| عن قتاده:}} {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> {{عربی| قال: رؤساء في الخير و قوله:}} {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} {{عربی| يقول الله تعالى ذكره: يهدون اتباعهم و اهل القبول منهم باذننا لهم بذلك و تقويتنا اياهم عليه}}<ref>جامع البیان عن تفسیر آی القرآن، ج ۲۱، ص۱۳۶.</ref>. باید توجه داشت که غالب [[مفسران اهل سنت]] و [[مفسران شیعه]] نیز همین [[تفسیر]] از [[آیه]] را پذیرفته‌اند<ref>ر. ک: تفسیر رازی، ج ۲۲، ص۱۹۱؛ قرطبی (م ۶۷۱) تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص۳۰۵؛ شیخ طوسی (م ۴۶۰) در تبیان: تفسیر تبیان، ج ۸۸، ص۳۰۷، طبرسی در مجمع البیان، ج ۸، ص۱۱۱.</ref>.


[[امام صادق]] {{ع}} در [[تبیین]] ویژگی مهم [[امام]] که [[هدایت]] است به این دو [[آیه]] که [[جعل]] [[نصب الهی]] را نسبت به [[امام]] [[هدایت]]، در مقابل [[امام]] [[گمراهی]] و [[ضلالت]]، می‌‌دهد، [[تمسک]] نموده و می‌‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کافی، ج ۱، ص، ۲۱۶.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} در تبیین ویژگی مهم [[امام]] که [[هدایت]] است به این دو آیه که [[جعل]] [[نصب الهی]] را نسبت به [[امام هدایت]]، در مقابل [[امام گمراهی]] و [[ضلالت]]، می‌‌دهد، [[تمسک]] نموده و می‌‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کافی، ج ۱، ص، ۲۱۶.</ref>.


توجه به این نکته لازم است که [[جعل]] [[الهی]] نسبت به [[پیشوایان]] [[کفر]] و [[گمراهی]] به این معنی است که [[خداوند]] بر اساس [[حکمت]]، تکوینا [[مانع]] آنان نشده است (یعنی عدم المنع تکوینا). [[مجلسی]] در شرح [[حدیث]] می‌‌گوید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً}} {{عربی|أي يقتدي بهم في أقوالهم و أفعالهم يهدون الخلق إلى طريق الجنه بأمرنا "لا بأمر الناس" تفسير لقوله تعالى}} {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} {{عربی|أي ليس هدايتهم للناس و إمامتهم بنصب الناس و أمرهم بل هم منصوبون لذلك من قبل الله تعالى، و مأمورون بأمره}}<ref>مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۲، ص ۴۴۳.</ref>. مازندرانی ذیل [[روایت]] طلحة بن [[زید]] می‌‌نویسد: {{عربی| أي و جعلناهم أئمّة للخلائق يهدونهم إلى الحقّ بأمرنا لهم بذلك و هو صريح في أنّ تعيين الامام من قبل اللّه تعالى غير مفوّض إلى اختيار العباد}}<ref>شرح اصول کافی، ج ۵، ص ۲۰۱؛ مفاهیم القرآن مفاهیم القرآن، ج ۵، ص ۴۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>
توجه به این نکته لازم است که [[جعل الهی]] نسبت به [[پیشوایان]] [[کفر]] و [[گمراهی]] به این معنی است که [[خداوند]] بر اساس [[حکمت]]، تکوینا مانع آنان نشده است (یعنی عدم المنع تکوینا). [[مجلسی]] در شرح [[حدیث]] می‌‌گوید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً}} {{عربی|أي يقتدي بهم في أقوالهم و أفعالهم يهدون الخلق إلى طريق الجنه بأمرنا "لا بأمر الناس" تفسير لقوله تعالى}} {{متن قرآن|بِأَمْرِنَا}} {{عربی|أي ليس هدايتهم للناس و إمامتهم بنصب الناس و أمرهم بل هم منصوبون لذلك من قبل الله تعالى، و مأمورون بأمره}}<ref>مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۲، ص۴۴۳.</ref>. مازندرانی ذیل [[روایت]] [[طلحة بن زید]] می‌‌نویسد: {{عربی| أي و جعلناهم أئمّة للخلائق يهدونهم إلى الحقّ بأمرنا لهم بذلك و هو صريح في أنّ تعيين الامام من قبل اللّه تعالى غير مفوّض إلى اختيار العباد}}<ref>شرح اصول کافی، ج ۵، ص۲۰۱؛ مفاهیم القرآن مفاهیم القرآن، ج ۵، ص۴۰۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص۱۲۵-۱۲۹</ref>


=== سوم: [[جایگاه امامت]] و [[نصب]] ===
=== سوم: [[جایگاه امامت]] و [[نصب]] ===
با توجه به [[جایگاه]] و [[حقیقت]] [[مقام]] و [[منصب امامت]] و [[شئون]] و مسؤولیت‌ها و صفاتی نظیر [[علم خدادادی]] و [[مصونیت]] از هرگناه و [[خطا]] و عیبی و اینکه هر آنچه در [[هدایت]] لازم است باید به [[امام]] اعطا شود، قطعاً چنین [[امام]] و [[هادی]] [[الهی]] لازم است [[منصوب]] از جانب [[خداوند تعالی]] باشد. ما نمی‌توانیم یک فرد معمولی را ـ هرچند فی الجمله از دیگران [[برتر]] باشد ـ [[امام]] و [[هادی]] خود قرار دهیم بلکه [[پیشوای امت]] و [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] به عنوان [[خلیفه رسول الله]] با ویژگی‌های فرابشری را فقط باید [[خداوند]] [[نصب]] کند.  
با توجه به جایگاه و [[حقیقت]] [[مقام]] و [[منصب امامت]] و [[شئون]] و [[مسؤولیت‌ها]] و صفاتی نظیر [[علم خدادادی]] و مصونیت از هرگناه و [[خطا]] و عیبی و اینکه هر آنچه در [[هدایت]] لازم است باید به [[امام]] اعطا شود، قطعاً چنین امام و [[هادی الهی]] لازم است [[منصوب از جانب خداوند]] تعالی باشد. ما نمی‌توانیم یک فرد معمولی را ـ هرچند فی الجمله از دیگران [[برتر]] باشد ـ امام و [[هادی]] خود قرار دهیم بلکه [[پیشوای امت]] و [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] به عنوان [[خلیفه رسول الله]] با ویژگی‌های فرابشری را فقط باید [[خداوند]] نصب کند.  


توجه به [[مقام]] و [[منصب امامت]] مستلزم [[نصب الهی]] است و این ملازمه را [[امام رضا]] {{ع}} [[تبیین]] کرده‌اند: {{متن حدیث|هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ}}.
توجه به مقام و منصب امامت مستلزم [[نصب الهی]] است و این ملازمه را [[امام رضا]]{{ع}} تبیین کرده‌اند: {{متن حدیث|هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ}}.


[[امام رضا]] {{ع}} در موهوبی بودن و اکتسابی نبودن [[جایگاه]] و [[منصب امامت]] به وضوح و روشنی [[بیان]] می‌‌فرماید: {{متن حدیث|الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفِعْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ}}<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج ۱، ص ۲۱۹.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]] ص ۱۲۵-۱۲۹</ref>
امام رضا{{ع}} در [[موهوبی]] بودن و اکتسابی نبودن جایگاه و منصب امامت به وضوح و روشنی بیان می‌‌فرماید: {{متن حدیث|الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفِعْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص۲۱۹.</ref>.<ref>عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ص۱۲۵-۱۲۹</ref>


=== چهارم: [[خلافت الهی]] و [[نصب الهی امام|نصب]] ===
=== چهارم: [[خلافت الهی]] و نصب ===
در تعداد زیادی از [[روایات]]، [[اهل بیت]] {{عم}}، خود یا دیگر [[امامان معصوم]] را [[خلیفه‌الله]] و [[جانشین خداوند]] خوانده‌اند که به نظر می‌رسد بتوان از کاربرد این مفهوم در [[کلام]] ایشان، [[اعتقاد]] آنها را نسبت به [[نصب الهی]] [[امامان معصوم]] دریافت. مفهوم [[خلیفه]]، در لغت به معنای کسی است که به جای کسی و پس از کسی می‌آید تا قائم مقام او بوده<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۶۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۹، ص۸۹.</ref> در نتیجه، متصدی کارهای او شود.
در تعداد زیادی از [[روایات]]، [[اهل بیت]]{{عم}}، خود یا دیگر [[امامان معصوم]] را [[خلیفه‌الله]] و [[جانشین خداوند]] خوانده‌اند که به نظر می‌رسد بتوان از کاربرد این مفهوم در [[کلام]] ایشان، [[اعتقاد]] آنها را نسبت به [[نصب الهی]] [[امامان معصوم]] دریافت. مفهوم [[خلیفه]]، در لغت به معنای کسی است که به جای کسی و پس از کسی می‌آید تا [[قائم مقام]] او بوده<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۴، ص۲۶۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۹، ص۸۹.</ref> در نتیجه، متصدی کارهای او شود.


البته لازم به ذکر است که امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] در میان [[انسان‌ها]] همراه با تأخر زمانی است. [[خلیفه]] کسی است که پس از فردِ اول می‌آید و [[وظایف]] و اختیارات او را به عهده می‌گیرد؛ اما این تأخر که در معنای “خلیفه” نهفته است، درباره [[خلیفه‌الله]] به چه معنایی است؟ روشن است که تأخر زمانی، درباره [[جانشینی]] از [[خدا]] که ذاتی [[سرمدی]] است، معنا ندارد، بلکه در اینجا تأخر به لحاظ کیفی مورد نظر است که عالی‌ترین [[مقامات]] [[روحانی]] را در بر می‌گیرد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.
البته لازم به ذکر است که امر [[خلافت]] و [[جانشینی]] در میان [[انسان‌ها]] همراه با تأخر زمانی است. خلیفه کسی است که پس از فردِ اول می‌آید و [[وظایف]] و [[اختیارات]] او را به عهده می‌گیرد؛ اما این تأخر که در معنای “خلیفه” نهفته است، درباره خلیفه‌الله به چه معنایی است؟ روشن است که تأخر زمانی، درباره [[جانشینی از خدا]] که ذاتی [[سرمدی]] است، معنا ندارد، بلکه در اینجا تأخر به لحاظ کیفی مورد نظر است که عالی‌ترین [[مقامات روحانی]] را در بر می‌گیرد<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>.


توضیح مطلب این است که [[خلیفه]] و [[نائب]] باید از نظر اوصاف [[علمی]] و [[رفتاری]] همانند مستخلف‌عنه یا شبیه و متناسب با وی باشد تا بتواند [[وظایف]] او را انجام دهد. مثلاً [[خلیفه]] عالِم، باید عالِم، [[خلیفه]] [[فرمانده]] نظامی باید نظامی و [[آگاه]] به مسائل [[جنگ]] و [[خلیفه]] یک مدیر باید توانا در امر [[مدیریت]] باشد. هرچند درباره [[انسان‌ها]] و [[امور دنیوی]] ممکن است [[خلیفه]]، از جهت کیفی مثل و حتی [[برتر]] از فرد اول باشد؛ اما از آنجا که همانند یا [[برتر]] از [[خدا]] قابل [[تصور]] نیست، [[خلیفه‌الله]] کسی خواهد بود که بعد از [[الله]]، [[برترین]] است. این معنای تأخر در مفهوم “خلیفه‌الله” است. [[جانشین خدا]] کسی است که شبیه‌ترین [[انسان‌ها]] به باری‌تعالی باشد. او باید دست‌ِکم به همه نیازهای [[مردم]]، عالم و در انجام همه کارهای خیر عامل بوده، از همه [[زشتی‌ها]] دور باشد، و روشن است که تشخیص و [[انتخاب]] چنین فردی تنها به دست [[خداوند]] میسر است. کاربرد [[قرآنی]] این واژه هم نشان‌دهنده [[الهی]] بودن و [[عظمت]] [[جایگاه]] خلیفه‌اللهی است. در [[آیات قرآن]]، [[خلیفه خدا]] تنها درباره [[پیامبران الهی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم،.».. سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.
توضیح مطلب این است که خلیفه و [[نائب]] باید از نظر اوصاف [[علمی]] و [[رفتاری]] همانند مستخلف‌عنه یا شبیه و متناسب با وی باشد تا بتواند وظایف او را انجام دهد. مثلاً خلیفه عالِم، باید عالِم، خلیفه [[فرمانده]] نظامی باید نظامی و [[آگاه]] به مسائل [[جنگ]] و خلیفه یک [[مدیر]] باید توانا در امر [[مدیریت]] باشد. هرچند درباره انسان‌ها و [[امور دنیوی]] ممکن است خلیفه، از جهت کیفی مثل و حتی [[برتر]] از فرد اول باشد؛ اما از آنجا که همانند یا برتر از [[خدا]] قابل تصور نیست، خلیفه‌الله کسی خواهد بود که بعد از [[الله]]، [[برترین]] است. این معنای تأخر در مفهوم “خلیفه‌الله” است. [[جانشین خدا]] کسی است که شبیه‌ترین انسان‌ها به [[باری‌تعالی]] باشد. او باید دست‌ِکم به همه [[نیازهای مردم]]، عالم و در انجام همه کارهای خیر عامل بوده، از همه [[زشتی‌ها]] دور باشد، و روشن است که تشخیص و [[انتخاب]] چنین فردی تنها به دست [[خداوند]] میسر است. کاربرد [[قرآنی]] این واژه هم نشان‌دهنده [[الهی]] بودن و [[عظمت]] [[جایگاه خلیفه‌اللهی]] است. در [[آیات قرآن]]، [[خلیفه خدا]] تنها درباره [[پیامبران الهی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم،»... سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>.


به استناد سخن برخی [[مفسران]]، در این [[آیه]]، منظور از [[خلیفه خدا]] نمی‌تواند نوع [[انسان‌ها]] باشد؛ بلکه آن کسی را که [[خدا]] (مطابق این [[آیه]]) [[خلیفه]] خود قرار داد، [[حضرت آدم]] {{ع}} بوده است. این سخن با آیه‌ای دیگر که باری‌تعالی [[حضرت داود]] {{ع}} را [[خلیفه]] خود خوانده است، [[تأیید]] می‌شود: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن.».. سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.
به استناد سخن برخی [[مفسران]]، در این [[آیه]]، منظور از خلیفه خدا نمی‌تواند نوع [[انسان‌ها]] باشد؛ بلکه آن کسی را که [[خدا]] (مطابق این آیه) [[خلیفه]] خود قرار داد، [[حضرت آدم]]{{ع}} بوده است. این سخن با آیه‌ای دیگر که [[باری‌تعالی]] [[حضرت داود]]{{ع}} را خلیفه خود خوانده است، [[تأیید]] می‌شود: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن»... سوره ص، آیه ۲۶.</ref>.


اگر منظور از [[خلیفه‌الله]] در [[آیه]] اول، نوع [[بشر]] باشد، اختصاصش به [[حضرت داود]] {{ع}} که یکی از مصادیق [[بشر]] است، بی‌معنا خواهد بود.
اگر منظور از [[خلیفه‌الله]] در آیه اول، نوع [[بشر]] باشد، اختصاصش به حضرت داود{{ع}} که یکی از مصادیق بشر است، بی‌معنا خواهد بود.


برخی [[روایات]] نیز به گونه‌ای سخن گفته‌اند که گویا [[مقام]] خلیفه‌اللهی با [[نصب]] و [[گزینش]] [[خداوند]] ملازمت داشته، کسی [[حق]] [[اعتراض]] به آن را ندارد. از [[امام صادق]] {{ع}} چنین [[نقل]] شده است که: “امامت، [[خلافت]] [[خداوند]] است و کسی [[حق]] ندارد بگوید چرا [[خداوند]]، آن را در [[نسل]] [[امام حسین]] {{ع}} نه [[امام حسن]] {{ع}} قرار داد؛ زیرا [[خداوند]] در کارهای خود [[حکیم]] است”<ref>ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۲۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۹.</ref>. در این [[روایت]]، [[امام صادق]] {{ع}} به مسئله [[نصب]] و [[جعل الهی]] در مورد [[منصب]] خلیفة‌اللهی تصریح کرده‌اند و با توجه به خلافتِ [[الهی بودن مقام امامت]]، [[لزوم]] [[تعیین]] الهی [[امام]] را امری روشن و غیر قابل تردید دانسته، [[سخن]] خود را به مرحله بعد از آن و [[دلیل]] [[امامت الهی]] [[نسل]] [[امام حسین]] {{ع}} معطوف کرده‌اند؛ یعنی لازمه [[خلافت الهی]]، [[نصب الهی]] است.
برخی [[روایات]] نیز به گونه‌ای سخن گفته‌اند که گویا [[مقام خلیفه‌اللهی]] با [[نصب]] و [[گزینش]] خداوند ملازمت داشته، کسی [[حق اعتراض]] به آن را ندارد. از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل شده است که: “امامت، [[خلافت خداوند]] است و کسی [[حق]] ندارد بگوید چرا خداوند، آن را در [[نسل]] [[امام حسین]]{{ع}} نه [[امام حسن]]{{ع}} قرار داد؛ زیرا خداوند در کارهای خود [[حکیم]] است”<ref>ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۲۷؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۳۵۹.</ref>. در این [[روایت]]، امام صادق{{ع}} به مسئله نصب و [[جعل الهی]] در مورد [[منصب]] [[خلیفة‌اللهی]] تصریح کرده‌اند و با توجه به خلافتِ [[الهی بودن مقام امامت]]، [[لزوم تعیین الهی امام]] را امری روشن و غیر قابل تردید دانسته، [[سخن]] خود را به مرحله بعد از آن و دلیل [[امامت الهی]] [[نسل]] [[امام حسین]]{{ع}} معطوف کرده‌اند؛ یعنی لازمه [[خلافت الهی]]، [[نصب الهی]] است.


بنابراین با توجه به کاربرد [[قرآنی]] و [[روایی]] واژه “خلیفه خدا” می‌توان [[خلیفه خدا]] را فرد [[منصوب]] از سوی [[خدا]] دانست. به علاوه، از آنجا که [[خلیفه خدا]] در [[حقیقت]]، متصدی کارهای [[خداوند]] است، این [[خداوند]] است که [[جانشین]] خود را [[تعیین]] می‌کند و اساساً اینکه [[مردم]] بخواهند برای [[خداوند متعال]] [[جانشین]] و [[نماینده]] [[انتخاب]] کنند، امری بی‌معنا خواهد بود.
بنابراین با توجه به کاربرد [[قرآنی]] و [[روایی]] واژه “خلیفه خدا” می‌توان [[خلیفه خدا]] را فرد [[منصوب]] از سوی [[خدا]] دانست. به علاوه، از آنجا که خلیفه خدا در [[حقیقت]]، متصدی کارهای [[خداوند]] است، این خداوند است که [[جانشین]] خود را تعیین می‌کند و اساساً اینکه [[مردم]] بخواهند برای [[خداوند متعال]] جانشین و [[نماینده]] [[انتخاب]] کنند، امری بی‌معنا خواهد بود.


برای پاسخ به این سؤال که “خلیفة‌الله” در [[روایات]]، کدام [[شأن]] از [[شئون امامت]] را در بر می‌گیرد، در [[کلام]] خود [[ائمه]] پاسخ روشن و قابل استنادی یافت نشد. البته با توجه به کاربرد [[قرآنی]] “خلیفه” که به [[پیامبران]] اطلاق شده است، همچنین معنای لغوی “خلیفه‌الله” که متصدی کار خداست، شاید بتوان از این واژه، [[شأن مرجعیت دینی]] را دریافت.
برای پاسخ به این سؤال که “خلیفة‌الله” در [[روایات]]، کدام [[شأن]] از [[شئون امامت]] را در بر می‌گیرد، در [[کلام]] خود [[ائمه]] پاسخ روشن و قابل استنادی یافت نشد. البته با توجه به کاربرد قرآنی “خلیفه” که به [[پیامبران]] اطلاق شده است، همچنین معنای لغوی “خلیفه‌الله” که متصدی کار خداست، شاید بتوان از این واژه، [[شأن مرجعیت دینی]] را دریافت.


می‌توان با مراجعه به [[منابع تاریخی]]، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، [[مردم]]، [[حاکمان]] و خلفای زمان خود را “خلیفةالله” می‌نامیدند<ref>ر. ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.</ref>. هر چند برخی [[خلفا]] این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]] {{صل}} معرفی می‌کردند<ref>ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به هر حال، مراد آنها از این عناوین، [[مرجعیت]] و [[امامت]] [[دینی]] آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها [[جانشینی]] [[خلفا]] در [[حاکمیت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]] را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند [[خلیفه دوم]]<ref>چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).</ref> و سوم و [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] که از جهت [[علمی]] در مقابل [[اهل بیت]] {{عم}} و دیگر [[دانشمندان]] [[دینی]] ادعایی نداشتند نیز [[خلیفه خدا]] یا [[خلیفة]] [[رسول‌الله]] {{صل}} خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ [[مسلمانان]]، “خلیفة‌الله” عنوانی بود که آنان پس از [[رحلت نبی اکرم]] {{صل}} به [[حاکمان]] و [[رهبران]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] می‌دادند.
می‌توان با مراجعه به [[منابع تاریخی]]، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، مردم، [[حاکمان]] و خلفای [[زمان]] خود را “خلیفةالله” می‌نامیدند<ref>ر. ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.</ref>. هر چند برخی [[خلفا]] این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]]{{صل}} معرفی می‌کردند<ref>ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به هر حال، مراد آنها از این عناوین، [[مرجعیت]] و [[امامت دینی]] آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها [[جانشینی]] خلفا در [[حاکمیت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]] را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند [[خلیفه دوم]]<ref>چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).</ref> و سوم و [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] که از جهت [[علمی]] در مقابل [[اهل بیت]]{{عم}} و دیگر [[دانشمندان دینی]] ادعایی نداشتند نیز [[خلیفه خدا]] یا [[خلیفة رسول‌الله]]{{صل}} خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ [[مسلمانان]]، “خلیفة‌الله” عنوانی بود که آنان پس از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} به [[حاکمان]] و [[رهبران]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] می‌دادند.


در مجموع می‌توان گفت در کاربرد [[روایی]]، مصداق “خلیفة‌الله” و [[امامان]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] هستند و بر [[شأن]] [[حاکمیت]] و [[امامت]] [[سیاسی]] و همچنین [[مرجعیت دینی]] آنها دلالت دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۵.</ref>.
در مجموع می‌توان گفت در کاربرد [[روایی]]، مصداق “خلیفة‌الله” و [[امامان]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] هستند و بر [[شأن]] [[حاکمیت]] و [[امامت سیاسی]] و همچنین [[مرجعیت دینی]] آنها دلالت دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۵۵.</ref>.


=== پنجم: [[حجت الهی]] بودن و [[نصب الهی امام|نصب]] ===
=== پنجم: [[حجت الهی]] بودن و [[نصب]] ===
از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای [[الهی]] بودن [[امام]] دانست و یا اینکه [[حجت خدا]] بودن، اعم از [[نصب الهی]] یا مردمی بودن [[انتخاب امام]] است؟ اگر لازمه [[حجت خدا]] بودن [[امام]]، [[الهی بودن امامت]] ایشان است، این [[امامت الهی]] زیر مجموعه کدام یک از اقسام [[امامت]] “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟
از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای [[الهی]] بودن امام دانست و یا اینکه حجت خدا بودن، اعم از [[نصب الهی]] یا [[مردمی بودن]] [[انتخاب امام]] است؟ اگر لازمه حجت خدا بودن امام، [[الهی بودن امامت]] ایشان است، این [[امامت الهی]] زیر مجموعه کدام یک از اقسام [[امامت]] “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟


برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای [[برهان]]<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و [[دلیل]] [[پیروزی بر دشمن]] هنگام [[دشمنی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.</ref> است؛ پس [[حجت خدا]] به معنای [[دلیل]] و [[برهان]] [[الهی]] است. با توجه به این معنا، اگر [[امام]]، [[حجت خدا]] باشد، می‌توان گفت او [[دلیل]] [[خدا]] برای ساکت کردن [[منکران]] و [[خطاکاران]] است؛ یعنی با [[وجود امام]]، برای [[مردم]] در [[نافرمانی]] از [[دستور خداوند]] عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در [[روایات]] نیز [[تأیید]] شده است. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: “حجت [[خدا]] بر [[مردم]] [[استوار]] نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر [[مردم]]] شناخته شود”<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین کاربرد این واژه درباره [[امام]]، بر [[جایگاه]] [[عظیم]] ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در [[روایات]] آمده است، [[حجت خدا]] باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا با توجه به [[احتجاج]] [[خداوند]] به ایشان، وی [[هدایت‌گر]] [[مردم]] است و [[هدایت‌گر]] [[مردم]] نیز نمی‌تواند خود دچار [[خطا]] و [[عصیان]] گردد: او ([[امام]]) [[معصوم]] است و مشمول کمک و [[تأیید الهی]] است، از [[خطا]] و [[لغزش]] ایمن است، [[خدا]] او را به این صفات اختصاص داده تا [[حجت]] وی بر [[بندگان]] و [[گواه]] او بر مخلوقاتش باشد {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} <ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>. آیا [[مردم]] قادرند چنین امامی را [[انتخاب]] کنند؟<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۲۲.</ref>.
برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای [[برهان]]<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و دلیل [[پیروزی بر دشمن]] هنگام [[دشمنی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.</ref> است؛ پس حجت خدا به معنای دلیل و [[برهان الهی]] است. با توجه به این معنا، اگر [[امام]]، [[حجت خدا]] باشد، می‌توان گفت او دلیل [[خدا]] برای ساکت کردن [[منکران]] و [[خطاکاران]] است؛ یعنی با [[وجود امام]]، برای [[مردم]] در [[نافرمانی]] از [[دستور خداوند]] عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در [[روایات]] نیز [[تأیید]] شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: “حجت خدا بر مردم [[استوار]] نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر مردم] شناخته شود”<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین کاربرد این واژه درباره امام، بر جایگاه عظیم ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در روایات آمده است، حجت خدا باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا با توجه به [[احتجاج]] [[خداوند]] به ایشان، وی [[هدایت‌گر]] مردم است و هدایت‌گر مردم نیز نمی‌تواند خود دچار [[خطا]] و [[عصیان]] گردد: او (امام) معصوم است و مشمول کمک و [[تأیید الهی]] است، از خطا و [[لغزش]] ایمن است، خدا او را به این صفات اختصاص داده تا [[حجت]] وی بر [[بندگان]] و [[گواه]] او بر مخلوقاتش باشد {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} <ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>. آیا مردم قادرند چنین امامی را [[انتخاب]] کنند؟<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۲.</ref>.


به علاوه، [[روایات]] متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به [[حجت خدا]] حکایت دارد<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است که تشخیص چنین [[انسانی]] که [[معصوم]] است و دارنده [[کمالات]] و [[علوم]] خاصی است، تنها در توان [[خداوند]] است. این امر، ما را به [[الهی]] بودن [[حجت خدا]] می‌رساند. علاوه بر اینکه [[امام سجاد]] {{ع}} حجت الهی را کسی معرفی کرده که در [[ارتباط مستقیم]] با خداست<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).</ref>.
به علاوه، روایات متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به حجت خدا حکایت دارد<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است که تشخیص چنین [[انسانی]] که معصوم است و دارنده [[کمالات]] و [[علوم]] خاصی است، تنها در توان خداوند است. این امر، ما را به [[الهی]] بودن حجت خدا می‌رساند. علاوه بر اینکه [[امام سجاد]]{{ع}} [[حجت الهی]] را کسی معرفی کرده که در [[ارتباط مستقیم]] با خداست<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).</ref>.


بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]] {{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]] {{ع}} چنین [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر. ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>.
بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]]{{ع}} چنین نقل شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر. ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>.


[[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] هستند؛ چراکه ممکن است [[مردم]] در [[انتخاب امام]] خود به توافق نرسند که ـ بر فرض مردمی بودن [[انتخاب]] [[حجت]] ـ در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با [[کلام]] [[اهل بیت]] {{عم}} راجع به خالی نشدن [[زمین]] از وجود [[حجت]] در [[تعارض]] می‌باشد. همچنین در [[سخنان امام سجاد]] {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر. ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.</ref>. این [[حدیث]] می‌گوید ممکن است حجت الهی [[غایب]] و پوشیده باشد؛ در حالی که [[غیبت]] آن حجت الهی که منتخب [[مردم]] است، معنا ندارد. [[بدیهی]] است کسی که [[مردم]] او را به عنوان [[امام]] [[انتخاب]] کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب [[خداوند]] باشد، ولی در میان [[مردم]] معلوم و مشهور نباشد.
[[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] هستند؛ چراکه ممکن است [[مردم]] در [[انتخاب امام]] خود به توافق نرسند که ـ بر فرض [[مردمی بودن]] [[انتخاب]] حجت ـ در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با کلام اهل بیت{{عم}} راجع به خالی نشدن [[زمین]] از وجود حجت در [[تعارض]] می‌باشد. همچنین در [[سخنان امام سجاد]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر. ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.</ref>. این [[حدیث]] می‌گوید ممکن است حجت الهی غایب و پوشیده باشد؛ در حالی که [[غیبت]] آن حجت الهی که منتخب مردم است، معنا ندارد. بدیهی است کسی که مردم او را به عنوان [[امام]] انتخاب کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب [[خداوند]] باشد، ولی در میان مردم معلوم و مشهور نباشد.


افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]] {{عم}} خود را حجت الهی می‌دانند<ref>ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات [[اهل بیت]] {{عم}} می‌توان [[نصب الهی]] را استفاده نمود.
افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]]{{عم}} خود را [[حجت الهی]] می‌دانند<ref>ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات اهل بیت{{عم}} می‌توان [[نصب الهی]] را استفاده نمود.


در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز می‌توان گفت: [[خداوند]] می‌تواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود [[حجت]]، [[راه]] عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان می‌دهند که [[حجت خدا]] بیان‌کننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبی‌ها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است که [[خداوند]]، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون [[آگاه]] کرده است<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> و یا اینکه [[حجت خدا]] به نیازمندی‌های [[مردم]] برای [[شناخت]] راه [[سعادت]]<ref>بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref> که همان [[دین]] خداست، عالِم است.
در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز می‌توان گفت: [[خداوند]] می‌تواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود حجت، راه عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان می‌دهند که [[حجت خدا]] بیان‌کننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبی‌ها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است که خداوند، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون [[آگاه]] کرده است<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> و یا اینکه حجت خدا به نیازمندی‌های مردم برای [[شناخت راه]] [[سعادت]]<ref>بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر. ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref> که همان [[دین]] خداست، عالِم است.


بنابراین [[حجت خدا]] را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و [[امامت]] دینی” [[امام]] دانست. از این رو دلالت بر [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] مشروط به وجود قرینه خواهد بود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۱.</ref>.
بنابراین حجت خدا را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و [[امامت]] دینی” [[امام]] دانست. از این رو دلالت بر [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] مشروط به وجود قرینه خواهد بود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۵۱.</ref>.


==روایات==
==[[روایات]]==
مسئلۀ انتصابی بودن مقام امامت در روایات از زوایای گوناگونی مورد توجه واقع شده است. از آنجا که بررسی تفصیلی این روایات از عهدۀ این اثر خارج است، تنها به آن دسته از روایاتی که در این زمینه از [[صراحت]] بیشتری برخوردار است، اشاره می‌شود؛ در روایتی [[امام رضا]]{{ع}} فرمود:
مسئلۀ [[انتصابی بودن مقام امامت]] در روایات از زوایای گوناگونی مورد توجه واقع شده است. از آنجا که بررسی تفصیلی این روایات از عهدۀ این اثر خارج است، تنها به آن دسته از روایاتی که در این زمینه از صراحت بیشتری برخوردار است، اشاره می‌شود؛ در روایتی [[امام رضا]]{{ع}} فرمود:
{{متن حدیث|هَلْ تَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزُ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴٣٣؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص١٢١؛ اثبات الهداة، ج۱، ص۱۰۷.</ref>؛
{{متن حدیث|هَلْ تَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزُ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ}}<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۷؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴٣٣؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص١٢١؛ اثبات الهداة، ج۱، ص۱۰۷.</ref>؛
(آن حضرت [[انتخاب امام]] را دور از دسترس [[مردم]] ذکر نموده، می‌فرماید:) آیا مردم به [[ارزش]] [[مقام]] و [[جایگاه امامت]] در بین [[امت]] پی برده‌اند و از آن [[شناخت]] دارند تا اختیاری در [[تعیین امام]] داشته باشند؟! بی‌تردید [[امامت]] از نظر قدر، جلیل‌تر و از نظر ارزش شأنی عظیم‌تر و از جهت جایگاه مکانی بلندتر و از حیث مرتبه جانبی منیع‌تر و از نگاه [[معنویت]] [[باطنی]] عمیق‌تر از آن دارد که [[عقل]] و اندیشۀ مردم بدان دسترسی یابند تا با [[اراده]] و [[درک]] خویش، امامی را به [[منصب امامت]] برسانند.
(آن حضرت [[انتخاب امام]] را دور از دسترس [[مردم]] ذکر نموده، می‌فرماید:) آیا مردم به [[ارزش]] [[مقام]] و [[جایگاه امامت]] در بین [[امت]] پی برده‌اند و از آن [[شناخت]] دارند تا اختیاری در [[تعیین امام]] داشته باشند؟! بی‌تردید [[امامت]] از نظر قدر، جلیل‌تر و از نظر ارزش شأنی عظیم‌تر و از جهت جایگاه مکانی بلندتر و از حیث مرتبه جانبی منیع‌تر و از نگاه [[معنویت]] [[باطنی]] عمیق‌تر از آن دارد که [[عقل]] و اندیشۀ مردم بدان دسترسی یابند تا با [[اراده]] و [[درک]] خویش، امامی را به [[منصب امامت]] برسانند.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
در این زمینه [[روایت]] [[معاویة بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} دارای صراحت است آنجا که [[امام]] می‌فرماید امامت [[عهد]] و وصیتی است که از ناحیۀ [[خدای تعالی]] برای شخص معین واگذار شده است و امام پیشین نمی‌تواند آن را از امام بعدی پنهان نماید<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرَجُلٍ مُسَمًّى لَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَزْوِيَهَا عَمَّنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ}}؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴٧٢؛ الکافی، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.
در این زمینه [[روایت]] [[معاویة بن عمار]] از [[امام صادق]]{{ع}} دارای صراحت است آنجا که [[امام]] می‌فرماید امامت [[عهد]] و وصیتی است که از ناحیۀ [[خدای تعالی]] برای شخص معین واگذار شده است و امام پیشین نمی‌تواند آن را از امام بعدی پنهان نماید<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ لِرَجُلٍ مُسَمًّى لَيْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ يَزْوِيَهَا عَمَّنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ}}؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴٧٢؛ الکافی، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.


[[جابر جعفی]] در این باره گوید: به [[امام باقر]]{{ع}} گفتم: گروهی می‌گویند: [[خداوند]] [[امامت]] را در [[فرزندان امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} قرار داده است. [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند دروغ]] می‌گویند! آیا نشنیده‌اند که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref>. پس آیا امامت را جز در [[فرزندان حسین]] قرار داده است؟ آن‌گاه در ادامه فرمود: ای جابر همانا [[ائمه]] کسانی هستند که [[پیامبر]]{{صل}} به (امامت) آنها خبر داده است. چنان‌که آن حضرت فرمود: هنگامی که به [[سفر]] [[معراج]] رفتم؛ دیدم که نام‌های آنها در ساق [[عرش]] با [[نور]] نوشته شده است و تعداد آنها [[دوازده]] نفرند...<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ قَالَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ يَقُولُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ فَهَلْ جَعَلَهَا إِلَّا فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ الْأَئِمَّةَ هُمُ الَّذِينَ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِالْإِمَامَةِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً مِنْهُمْ‌}}؛ کفایة الأثر، ص٢۴٧.</ref>. [[شیخ صدوق]] در [[معانی الاخبار]] و [[مجلسی]] در بحار از پیامبر{{صل}} نقل نموده‌اند که آن حضرت فرمود: امام بدان جهت امام نامیده شده است که مقتدای [[مردم]] باشد و از جانب [[خدای متعال]] [[منصوب]] شده و فرمانبرداریش بر [[بندگان]]، [[واجب]] است<ref>{{متن حدیث|سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ}}؛ معانی الاخبار، ص۶۴؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص١٠۴. </ref>.
[[جابر جعفی]] در این باره گوید: به [[امام باقر]]{{ع}} گفتم: گروهی می‌گویند: [[خداوند]] [[امامت]] را در [[فرزندان امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} قرار داده است. [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند دروغ]] می‌گویند! آیا نشنیده‌اند که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.</ref>. پس آیا [[امامت]] را جز در [[فرزندان حسین]] قرار داده است؟ آن‌گاه در ادامه فرمود: ای جابر همانا [[ائمه]] کسانی هستند که [[پیامبر]]{{صل}} به (امامت) آنها خبر داده است. چنان‌که آن حضرت فرمود: هنگامی که به [[سفر]] [[معراج]] رفتم؛ دیدم که نام‌های آنها در ساق [[عرش]] با [[نور]] نوشته شده است و تعداد آنها [[دوازده]] نفرند...<ref>{{متن حدیث|إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ قَالَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ يَقُولُ وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ فَهَلْ جَعَلَهَا إِلَّا فِي عَقِبِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ الْأَئِمَّةَ هُمُ الَّذِينَ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِالْإِمَامَةِ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ أَسَامِيَهُمْ مَكْتُوبَةً عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ بِالنُّورِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً مِنْهُمْ‌}}؛ کفایة الأثر، ص٢۴٧.</ref>. [[شیخ صدوق]] در [[معانی الاخبار]] و [[مجلسی]] در بحار از پیامبر{{صل}} نقل نموده‌اند که آن حضرت فرمود: امام بدان جهت امام نامیده شده است که مقتدای [[مردم]] باشد و از جانب [[خدای متعال]] [[منصوب]] شده و فرمانبرداریش بر [[بندگان]]، [[واجب]] است<ref>{{متن حدیث|سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ}}؛ معانی الاخبار، ص۶۴؛ بحار الانوار، ج٢۵، ص١٠۴. </ref>.


و هم‌چنین [[سعد بن عبدالله قمی]] گوید: همراه [[احمد بن اسحاق]] در [[سامرا]] به محضر [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدیم. خواستم از آن حضرت درباره مسائلی سؤال نمایم. آن حضرت به طفلی که در دامنش قرار داشت، اشاره نمود و فرمود: آنها را از [[نور]] دیده‌ام سؤال نما. من چندین سوال از مولایم [[حضرت حجت]] پرسیدم و از جمله گفتم:
و هم‌چنین [[سعد بن عبدالله قمی]] گوید: همراه [[احمد بن اسحاق]] در [[سامرا]] به محضر [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدیم. خواستم از آن حضرت درباره مسائلی سؤال نمایم. آن حضرت به طفلی که در دامنش قرار داشت، اشاره نمود و فرمود: آنها را از [[نور]] دیده‌ام سؤال نما. من چندین سوال از مولایم [[حضرت حجت]] پرسیدم و از جمله گفتم:
{{متن حدیث|فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ‌، عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ. قَالَ: مُصْلِحٍ، أَوْ مُفْسِدٍ؟ قُلْتُ: مُصْلِحٍ. قَالَ: هَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْفَسَادِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: فَهِيَ الْعِلَّةُ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ: أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ (تَعَالَى)، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمْ عِلْمَهُ، وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ، إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ، وَ أَهْدَى إِلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ، مِثْلَ مُوسَى وَ عِيسَى{{عم}}، هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا، وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا، إِذَا هُمَا بِالاخْتِيَارِ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ، وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ{{ع}}: فَهَذَا مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ، مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ، وَ كَمَالِ عِلْمِهِ، اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا، مِمَّنْ لَمْ يَشُكَّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ، فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ}}<ref>دلائل الامامه طبری، ص۲۷۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۶۴؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۶٨؛ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۱۰۷.</ref>؛
{{متن حدیث|فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ‌، عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ. قَالَ: مُصْلِحٍ، أَوْ مُفْسِدٍ؟ قُلْتُ: مُصْلِحٍ. قَالَ: هَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْفَسَادِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ؟ قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: فَهِيَ الْعِلَّةُ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ: أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ (تَعَالَى)، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمْ عِلْمَهُ، وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ، إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ، وَ أَهْدَى إِلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ، مِثْلَ مُوسَى وَ عِيسَى{{عم}}، هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا، وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا، إِذَا هُمَا بِالاخْتِيَارِ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ، وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ{{ع}}: فَهَذَا مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ، مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ، وَ كَمَالِ عِلْمِهِ، اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا، مِمَّنْ لَمْ يَشُكَّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ، فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ}}<ref>دلائل الامامه طبری، ص۲۷۹؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۶۴؛ بحار الانوار، ج۲۳، ص۶٨؛ عوالم العلوم، ج۱۷، ص۱۰۷.</ref>؛
مولای من! بفرمایید چه چیزی [[مردم]] را از [[انتخاب امام]] برای خود ممنوع ساخته است؟ فرمود: [[گزینش امام]] [[مصلح]] یا [[فاسد]]؟ گفتم امامی مصلح. فرمود: آیا امکان دارد منتخب اینان بر [[مفسد]] قرار گیرد؛ زیرا هیچ‌کس از درون دیگری مطلع نیست که [[صالح]] است یا فاسد؟ گفتم آری ممکن است. فرمود: علت همین می‌باشد، آیا برایت علت دیگری بیاورم تا عقلت آن را بپذیرد؟ گفتم: آری. فرمود: بگو ببینم، [[پیامبران الهی]] که [[خداوند]] ایشان را برگزیده و بر آنان کتاب نازل ساخته و با [[وحی]] و [[عصمت]] تأییدشان فرموده است تا [[پیشوایان]] [[امت‌ها]] باشند، چگونه افرادی هستند؟ آیا افرادی همچون [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}} که خود پیشوایان [[امت]] هستند با وفور [[عقل]] و [[کمال علمی]] که دارند آیا ممکن است [[منافق]] را به جای [[مؤمن]] [[انتخاب]] کنند؟ گفتم: نه ممکن نیست. فرمود: این [[موسی]] [[کلیم الله]] است که با تمام [[عقل]]، [[علم]] و [[نزول وحی]] بر او از اعیان [[قوم]] خود و بزرگان سپاهش برای [[میقات]] پروردگارش، هفتاد مرد را برگزید به گونه‌ای که هیچ تردیدی در [[ایمان]] و [[اخلاص]] اینان نداشت، اما موسی{{ع}} [[منافقان]] را برگزید.<ref>[[محمد حیدر مظفری|مظفری، محمد حیدر]]، [[امامت در بیان حضرت فاطمه (کتاب)|امامت در بیان حضرت فاطمه]]، ص ۷۳.</ref>
مولای من! بفرمایید چه چیزی [[مردم]] را از [[انتخاب امام]] برای خود ممنوع ساخته است؟ فرمود: [[گزینش امام]] [[مصلح]] یا [[فاسد]]؟ گفتم امامی مصلح. فرمود: آیا امکان دارد منتخب اینان بر [[مفسد]] قرار گیرد؛ زیرا هیچ‌کس از درون دیگری مطلع نیست که [[صالح]] است یا فاسد؟ گفتم آری ممکن است. فرمود: علت همین می‌باشد، آیا برایت علت دیگری بیاورم تا عقلت آن را بپذیرد؟ گفتم: آری. فرمود: بگو ببینم، [[پیامبران الهی]] که [[خداوند]] ایشان را برگزیده و بر آنان کتاب نازل ساخته و با [[وحی]] و [[عصمت]] تأییدشان فرموده است تا [[پیشوایان]] [[امت‌ها]] باشند، چگونه افرادی هستند؟ آیا افرادی همچون [[موسی]]{{ع}} و [[عیسی]]{{ع}} که خود پیشوایان [[امت]] هستند با وفور [[عقل]] و [[کمال علمی]] که دارند آیا ممکن است [[منافق]] را به جای [[مؤمن]] [[انتخاب]] کنند؟ گفتم: نه ممکن نیست. فرمود: این [[موسی]] [[کلیم الله]] است که با تمام [[عقل]]، [[علم]] و [[نزول وحی]] بر او از اعیان [[قوم]] خود و بزرگان سپاهش برای [[میقات]] پروردگارش، هفتاد مرد را برگزید به گونه‌ای که هیچ تردیدی در [[ایمان]] و [[اخلاص]] اینان نداشت، اما موسی{{ع}} [[منافقان]] را برگزید.<ref>[[محمد حیدر مظفری|مظفری، محمد حیدر]]، [[امامت در بیان حضرت فاطمه (کتاب)|امامت در بیان حضرت فاطمه]]، ص۷۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۴٬۹۰۲

ویرایش