←رابطه میان خلافت قرآنی و امامت شیعی
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[خلیفة الله]] [[برترین]] [[انسانها]] در دوران خود به شمار میآید. اینک از آنجا که ثابت شد [[مقام امامت]] بر [[مقام خلافت]] منطبق است، باید گفت [[امام]] نیز کسی است که [[خلیفه خداوند]] بر روی [[زمین]] است و اموری همچون [[ولایت تکوینی]]، [[رهبری اجتماعی]]، [[مرجعیت علمی]]، [[هدایتگری]]، به کمال رساندن [[بندگان]] و [[مرجعیت دینی]] و [[اخلاقی]]، همگی از [[شئون]] اوست؛ چنانکه ویژگیهایی همچون [[علم]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] نیز از ویژگیهای اجتنابناپذیر برای اوست. همچنین، [[امام]] به [[اذن خداوند]] سیطرهای مطلق بر [[عالم هستی]]، اعم از جانداران و غیر جانداران، دارد<ref>گفتنی است در روایات رسیده از امامان پاک {{عم}} نیز تمام مقامات یاد شده برای خلیفة الله برای امامان ذکر شده است تا آنجا که زنده کردن مردگان نیز، برای آنها نقل شده است. ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات «باب فی ان الائمة احیوا الموتی باذن الله تعالی»، ص۲۷۲-۲۷۴.</ref>. | [[خلیفة الله]] [[برترین]] [[انسانها]] در دوران خود به شمار میآید. اینک از آنجا که ثابت شد [[مقام امامت]] بر [[مقام خلافت]] منطبق است، باید گفت [[امام]] نیز کسی است که [[خلیفه خداوند]] بر روی [[زمین]] است و اموری همچون [[ولایت تکوینی]]، [[رهبری اجتماعی]]، [[مرجعیت علمی]]، [[هدایتگری]]، به کمال رساندن [[بندگان]] و [[مرجعیت دینی]] و [[اخلاقی]]، همگی از [[شئون]] اوست؛ چنانکه ویژگیهایی همچون [[علم]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] نیز از ویژگیهای اجتنابناپذیر برای اوست. همچنین، [[امام]] به [[اذن خداوند]] سیطرهای مطلق بر [[عالم هستی]]، اعم از جانداران و غیر جانداران، دارد<ref>گفتنی است در روایات رسیده از امامان پاک {{عم}} نیز تمام مقامات یاد شده برای خلیفة الله برای امامان ذکر شده است تا آنجا که زنده کردن مردگان نیز، برای آنها نقل شده است. ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات «باب فی ان الائمة احیوا الموتی باذن الله تعالی»، ص۲۷۲-۲۷۴.</ref>. | ||
== رابطه میان | == رابطه میان خلافت قرآنی و امامت شیعی == | ||
[[گذشت]] از [[سنت]] | [[گذشت]] از [[سنت]] جعل [[خلیفه]] بر روی [[زمین]]، سنتی همیشگی و پایدار است، بنابراین نمیتوان پس از [[وفات]] [[آخرین پیامبر]]، [[زمین]] را خالی از [[خلیفه]] دانست. اینک [[پرسش]] این است که اولاً، پس از ختم [[سلسله]] [[نبوت]] [[جانشینان]] [[خداوند]] چه کسانی هستند؟ ثانیاً، چه رابطهای میان خلافت قرآنی و امامت شیعی وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به این [[پرسش]]، میتوان از دو طریق وارد شد: | ||
# [[خلیفه]] باید [[برترین]] [[انسانها]] باشد. عنوان “برترین انسان” همان تعبیری است که [[شیعه]] آن را برای [[امام]] به کار میبرد<ref>ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۷۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح فی الامامة، ص۳۴؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص۴۷۹؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۳۲۷ و ج۲، ص۷؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۵۰؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۸۸؛ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، ص۳۰۷؛ سید بن طاووس حسنی، الطرائف، ج۲، ص۵۱۵-۵۱۸؛ جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۱۹۸؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة، ص۶۵؛ علی بن یوسف بن جبر، نهج الایمان، ص۵۱؛ حسن بن یوسف حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد سیوری، النافع یوم الحشر، ص۱۰۲؛ علی بن یونس عاملی نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهرمراد، ص۵۹۱؛ محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه واصولها، ص۲۱۲؛ محمدرضا مظفر، عقاید الامامیة، ص۶۷.</ref> و برخی [[مفسران اهل سنت]] نیز از آن به عنوان “انسان کامل” یاد کرده و وجود آن را درهر عصری لازم دانستهاند<ref>سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲. شایان ذکر است، عرفایی همچون ابن عربی نیز بر این مدعا تأکید کردهاند که خلیفة الله، انسان کامل است که باید در هر دوره زمانی وجود داشته باشد. در این باره، ر. ک: محمود جوادی والا، «خلافت الهی از دیدگاه ابن عربی»، معارف عقلی، شماره ۱۶، ص۴۲.</ref>. با توجه به آن چه [[گذشت]]، روشن میشود که | # [[خلیفه]] باید [[برترین]] [[انسانها]] باشد. عنوان “برترین انسان” همان تعبیری است که [[شیعه]] آن را برای [[امام]] به کار میبرد<ref>ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات، ص۷۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الافصاح فی الامامة، ص۳۴؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامة، ص۴۷۹؛ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۳۲۷ و ج۲، ص۷؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۵۰؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۸۸؛ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد، ص۳۰۷؛ سید بن طاووس حسنی، الطرائف، ج۲، ص۵۱۵-۵۱۸؛ جعفر بن حسن حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۱۹۸؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۰؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة، ص۶۵؛ علی بن یوسف بن جبر، نهج الایمان، ص۵۱؛ حسن بن یوسف حلی، منهاج الکرامة، ص۱۱۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۵؛ فاضل مقداد سیوری، النافع یوم الحشر، ص۱۰۲؛ علی بن یونس عاملی نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهرمراد، ص۵۹۱؛ محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه واصولها، ص۲۱۲؛ محمدرضا مظفر، عقاید الامامیة، ص۶۷.</ref> و برخی [[مفسران اهل سنت]] نیز از آن به عنوان “انسان کامل” یاد کرده و وجود آن را درهر عصری لازم دانستهاند<ref>سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱، ص۲۲۲. شایان ذکر است، عرفایی همچون ابن عربی نیز بر این مدعا تأکید کردهاند که خلیفة الله، انسان کامل است که باید در هر دوره زمانی وجود داشته باشد. در این باره، ر. ک: محمود جوادی والا، «خلافت الهی از دیدگاه ابن عربی»، معارف عقلی، شماره ۱۶، ص۴۲.</ref>. با توجه به آن چه [[گذشت]]، روشن میشود که ارتباط وثیقی میان مقام خلیفة اللهی و [[مقام امامت]] وجود دارد و متصدی [[منصب امامت]]، [[مقام]] خلیفة اللهی را نیز داراست. البته، روشن است که نمیتوان گفت هر کسی که [[خلیفه خداوند]] است، لزوماً [[امام]] نیز است؛ | ||
# [[روایات]] متعددی وجود دارد که در آنها، [[امامان]] [[شیعی]] خود را [[خلیفة الله]] خواندهاند<ref>در فصل آینده، این روایات به تفصیل، عرضه و بررسی خواهند شد.</ref>؛ برای نمونه، [[محمد بن اسحاق]] بن [[عمار]] [[نقل]] میکند که به [[امام کاظم]] {{ع}} گفتم که آیا مرا به کسی که دینم را از او فراگیرم، [[راهنمایی]] نمیکنید؟ فرمود: پسرم [[علی]]. [ایشان ادامه دادند] همانا پدرم، یعنی [[امام صادق]] {{ع}} دستم را گرفت و مرا به نزد [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} برد و فرمود: ای فرزندم! همانا [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و [[خداوند]] هنگامی که سخن میگوید به آن [[وفا]] میکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۴۹.</ref>. بیگمان، مقصود [[سخن امام]] {{ع}} این نیست که [[خداوند متعال]] [[حضرت آدم]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] کرده است، بلکه از [[پرسش]] [[محمد بن اسحاق]] و [[استشهاد]] [[امام کاظم]] {{ع}} به سخن [[پدر]] بزرگوارشان، دانسته میشود که ایشان درصدد بیان این مطلب است که [[امامت]] [[امامان]] [[شیعی]] {{عم}}، ادامه [[خلافت الهی]] [[پیامبران]] است؛ از اینرو، چنانکه [[پیامبران الهی]] [[خلیفه خدا]] روی [[زمین]] هستند، [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز این [[شأن]] و [[منصب]] را دارایند. در این باره، [[امام رضا]] {{ع}} نیز به صراحت فرمودند: “ائمّه، [[جانشینان]] [[خداوند عزوجل]] روی زمیناند”. | # [[روایات]] متعددی وجود دارد که در آنها، [[امامان]] [[شیعی]] خود را [[خلیفة الله]] خواندهاند<ref>در فصل آینده، این روایات به تفصیل، عرضه و بررسی خواهند شد.</ref>؛ برای نمونه، [[محمد بن اسحاق]] بن [[عمار]] [[نقل]] میکند که به [[امام کاظم]] {{ع}} گفتم که آیا مرا به کسی که دینم را از او فراگیرم، [[راهنمایی]] نمیکنید؟ فرمود: پسرم [[علی]]. [ایشان ادامه دادند] همانا پدرم، یعنی [[امام صادق]] {{ع}} دستم را گرفت و مرا به نزد [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} برد و فرمود: ای فرزندم! همانا [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref>«میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و [[خداوند]] هنگامی که سخن میگوید به آن [[وفا]] میکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۴۹.</ref>. بیگمان، مقصود [[سخن امام]] {{ع}} این نیست که [[خداوند متعال]] [[حضرت آدم]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] کرده است، بلکه از [[پرسش]] [[محمد بن اسحاق]] و [[استشهاد]] [[امام کاظم]] {{ع}} به سخن [[پدر]] بزرگوارشان، دانسته میشود که ایشان درصدد بیان این مطلب است که [[امامت]] [[امامان]] [[شیعی]] {{عم}}، ادامه [[خلافت الهی]] [[پیامبران]] است؛ از اینرو، چنانکه [[پیامبران الهی]] [[خلیفه خدا]] روی [[زمین]] هستند، [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز این [[شأن]] و [[منصب]] را دارایند. در این باره، [[امام رضا]] {{ع}} نیز به صراحت فرمودند: “ائمّه، [[جانشینان]] [[خداوند عزوجل]] روی زمیناند”. | ||