←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۱۵: | خط ۶۱۵: | ||
[[جوانی]] از قبیلۀ بنیعبدالقیس داوطلب شد و قرآن را از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گرفت و بهسوی [[ناکثین]] رفت. او [[پیمانشکنان]] را به قرآن و عمل به آن دعوت کرد، اما به [[فرمان]] [[عایشه]] قرآن و حامل آن را تیرباران کردند. قرآن پاره پاره شد و آن [[جوان]] به شهادت رسید. امام{{ع}} فرمود: «حال که آنها جنگ را آغاز کردند، ما هم با آنها میجنگیم». | [[جوانی]] از قبیلۀ بنیعبدالقیس داوطلب شد و قرآن را از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گرفت و بهسوی [[ناکثین]] رفت. او [[پیمانشکنان]] را به قرآن و عمل به آن دعوت کرد، اما به [[فرمان]] [[عایشه]] قرآن و حامل آن را تیرباران کردند. قرآن پاره پاره شد و آن [[جوان]] به شهادت رسید. امام{{ع}} فرمود: «حال که آنها جنگ را آغاز کردند، ما هم با آنها میجنگیم». | ||
با اینکه شمار [[سپاه امام]]{{ع}} بسیار کمتر از [[لشکر]] [[دشمن]] بود، ولی پیمانشکنان [[شکست]] [[سختی]] خوردند.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | با اینکه شمار [[سپاه امام]]{{ع}} بسیار کمتر از [[لشکر]] [[دشمن]] بود، ولی پیمانشکنان [[شکست]] [[سختی]] خوردند.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | ||
==کشته شدن [[طلحه]] و زبیر== | |||
در این جنگ، زبیر و طلحه، هر دو کشته شدند. زبیر که از جنگ [[کنارهگیری]] کرده بود، در مسیر خود بهسوی مدینه بهدست مردی از قبیلۀ [[بنیتمیم]] کشته شد. البته امام{{ع}} کار [[قاتل]] زبیر را [[سرزنش]] نمود و فرمود: «زبیر و قاتل او، هر دو [[اهل]] دوزخاند». طلحه نیز در اواخر جنگ بهدست [[مروان بن حکم]]، پسر عموی [[عثمان]] کشته شد. [[مروان]] پیش از [[فرار از جنگ]] گفت: «مگر ما این جنگ را برپا نکردیم که [[قاتلان عثمان]] را [[قصاص]] کنیم؟ من [[یقین]] دارم طلحه از قاتلان عثمان بوده؛ لذا او را میزنم و میگریزم». مروان طلحه را از پشت سر [[هدف]] قرار داد و گریخت. به این ترتیب، طلحه بهدست افراد خودش از پای در آمد. | |||
امام{{ع}} پس از [[پیروزی]] فرمان داد که فراریها را تعقیب نکنند و زخمیها را نکشند و به [[بصره]] وارد نشوند و غنیمتی برندارند. برخی از [[لشکریان]] میگفتند: «مگر ما [[پیروز]] نشدهایم؟ پس باید [[غنیمت]] ببریم»، اما [[امام]]{{ع}} آنها را منع کرد. | |||
میتوان گفت علت این [[دستور امام]] علی{{ع}} این بود که در [[جنگ جمل]]، [[سازمان]] [[دشمن]] در هم [[شکست]] و [[رهبران]] [[شورش]] از بین رفتند و [[عایشه]] نیز به [[اسارت]] در آمد. بنابراین فتنۀ [[جمل]] در همین جا خاموش شد؛ ازاینرو [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فرمان]] داد که نه با زخمیها کاری داشته باشند و نه با فراریها.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
==[[برخورد امام علی]]{{ع}} با عایشه== | |||
پس از [[نبرد]]، امام علی{{ع}} فرمان داد که عایشه را از کجاوهاش بیرون بیاورند و به خانۀ یکی از بزرگان بصره ببرند تا برای او تعیین [[تکلیف]] شود. [[محمد بن ابیبکر]]، [[برادر]] عایشه که از [[اصحاب]] و [[شیعیان]] خاص امیرالمؤمنین{{ع}} بود، به فرمان آن حضرت رفت تا [[خواهر]] خود را از آنجا بیرون بیاورد. عایشه با دیدن برادرش شروع به درشتگویی کرد؛ زیرا بهخاطر محبتی که محمد به [[امام علی]]{{ع}} داشت، از او ناراحت بود. امام{{ع}} بهسراغ عایشه آمد و او را مورد [[عتاب]] قرار داد. | |||
دربارۀ برخورد امام علی{{ع}} با عایشه، بهعنوان یکی از سران این [[فتنه]]، مطالب متفاوتی آمده است. اکثر منابع [[اهلسنت]] موضوع را بهگونهای گزارش کردهاند که گویی امیرالمؤمنین{{ع}} عایشه را [[گناهکار]] نمیدانسته. | |||
اما در کتاب [[ارزشمند]] [[فتوح]] اثر [[ابن اعثم کوفی]] که معاصر [[طبری]] است و کتابش از منابع دست اول [[تاریخی]] است، مطلب بهگونهای دیگر منعکس شده. برخی معتقدند که ابن اعثم [[شیعه]] است، ولی براساس پژوهشهایی که انجام دادهام [[یقین]] دارم که او [[سنی]] بوده، اما در نقلهای خود [[اعتدال]] را رعایت کرده و سعی داشته که [[حقایق]] را منعکس کند. | |||
او دربارۀ این ماجرا میگوید: وقتی امام علی{{ع}} بر عایشه وارد شد، شروع به [[سرزنش]] او نمود و فرمود: «[[خدا]] به تو امر کرد که در خانۀ خود قرار بگیری و در پرده باشی و [[تبرّج]] نکنی؛ پس [[خدا]] را [[عصیان]] کردی و [[خونها]] ریختی. به [[ستم]] با من میجنگی و [[مردم]] را علیه من میشورانی».<ref>فتوح، ج٢، ص۴٨۴</ref> | |||
اینها جرایم [[عایشه]] بود که [[امام]]{{ع}} یکبهیک آنها را برمیشمرد و او را [[سرزنش]] مینمود. البته آن حضرت به [[احترام]] [[پیغمبر]] خدا{{صل}} بر او [[منّت]] نهاد و از مجازاتش صرف نظر کرد و او را به [[مدینه]] بازگرداند. بنا بر نقل ابن اعثم، [[امام علی]]{{ع}} به او فرمود: «اکنون باید به همان جایی بروی که [[رسول خدا]]{{صل}} تو را در آنجا گذاشت تا زمانی که مرگت فرا رسد». | |||
عایشه به [[فرمان امام]]{{ع}} در [[حصر]] خانگی قرار گرفت و از آن به بعد، تا [[زمان]] [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} که حدوداً چهار سال بهطول انجامید، دیگر خبری از عایشه نیست. حتی مفصلترین [[منابع تاریخی]] نیز در این بازۀ زمانی چیزی از او نقل نمیکنند. این نشان میدهد که عایشه تحت نظر کامل بوده و اجازۀ خروج از مدینه را نداشته، حتی برای [[حج]] یا [[عمره]]. | |||
در این چهار سال، تنها دو نقل از عایشه در [[تاریخ]] ذکر شده؛ یکی مربوط به زمانی است که میشنود برادرش محمد بن ابیبکر بهدست عمرو بن عاص به [[شهادت]] میرسد. او در این ماجرا [[جزع]] و فزع میکند و جملاتی از او نقل شده است. دوم هنگامی است که خبر [[شهادت امام علی]]{{ع}} را میشنود و اظهار [[شادمانی]] میکند.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
==پیامدهای [[جنگ جمل]]== | |||
جنگ جمل با [[پیروزی امام]] علی{{ع}} خاتمه یافت، ولی پیامدهای [[شومی]] برای آن حضرت به همراه داشت که در ادامه به بیان آنها میپردازیم. | |||
#از این پس، [[قبح]] شکستن [[بیعت با خلیفه]] از بین میرود. پیش از این در [[اسلام]] سابقۀ [[بیعتشکنی]] نداشتهایم، اما اقدام [[ناکثین]] فتح بابی در این زمینه بود. | |||
# [[معاویه]] نمیتوانست صلاحیت امام علی{{ع}} را زیر سؤال ببرد، اما جنگ جمل بهانهای بهدست او داد تا بتواند اقدام [[تبلیغاتی]] گستردهای علیه آن حضرت به راه اندازد. او در میان مردم [[شام]] امام{{ع}} را بهعنوان کسی که با [[همسر]] [[پیغمبر]]{{صل}} جنگیده و [[خون]] [[اصحاب]] با سابقۀ [[رسول خدا]]{{صل}} را ریخته معرفی میکرد و از این طریق میخواست صلاحیت آن حضرت برای [[رهبری جامعه]] را زیر سؤال ببرد. متأسفانه [[معاویه]] در این [[تبلیغات سوء]]، موفق شد و توانست مدتی بعد، جبههای عظیم در برابر [[امام]]{{ع}} تشکیل دهد. | |||
#پس از [[جنگ جمل]]، [[بصره]] که یکی از شهرهای معتبر نظامی بود، از حوزۀ توجه [[امام علی]]{{ع}} خارج شد؛ زیرا باتوجه به [[خیانت]] [[بصریان]]، این [[شهر]] دیگر نمیتوانست پایگاه [[سودمندی]] برای [[حکومت]] آن حضرت باشد. اگرچه [[مردم بصره]] پس از جنگ جمل، دوباره با امام{{ع}} [[بیعت]] کردند، ولی بهخاطر خیانت و همگامی و [[همپیمانی]] با [[پیمانشکنان]]، مورد [[سرزنش]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قرار گرفتند. امام{{ع}} آنان را چنین خطاب کرد: {{متن حدیث|يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال}}<ref>نهجالبلاغه، خطبه ٢٧، ص٧٠</ref>. (ای کسانی که شبیه مردان هستید، ولی درواقع مرد نیستید). از این پس بصره دیگر بهعنوان شهری که [[اهل بیت]]{{ع}} روی آن حسابی باز کنند، مطرح نشد. امام علی{{ع}} از این شهر [[یاران]] چندانی نداشت. وقتی آن حضرت میخواست به قصد [[جنگ صفین]] حرکت کند، به عبدالله بن عباس، فرمانروای آن [[روز]] بصره امر فرمود که [[مردم]] آنجا را برای کمک اعزام نماید، اما بنا بر بیشترین نقل، تنها سه هزار و پانصد نفر از این شهر به [[یاری]] آن حضرت آمدند؛ درحالیکه بصره چند ده هزار [[نیروی نظامی]] داشت. بعدها بصره به یکی از مراکز بزرگ [[ناصبیها]] و [[دشمنان اهل بیت]] تبدیل شد.<ref>البته به مرور زمان، اوضاع بصره تغییر کرده و اکنون این شهر بهعنوان یکی از مراکز مهم شیعیان در عراق بهشمار میآید</ref>. | |||
#پیامد منفی دیگر جنگ جمل این بود که [[کوفیان]] در [[اطاعت امام]] علی{{ع}} [[سست]] شدند. چنانکه گفته شد، مردم به فتوحاتی که در [[زمان]] خلفای پیشین صورت میگرفت [[عادت]] کرده بودند؛ زیرا [[منافع]] قابل توجهی از این [[فتوحات]] نصیبشان میشد. آنان از [[جنگها]] [[اسیر]] میگرفتند و غنیمتها میبردند. آنان به همراه [[امام علی]]{{ع}} در [[جنگی]] شرکت کرده بودند و پس از [[پیروزی]] میخواستند [[بصریان]] را [[غارت]] کنند، ولی [[امام]]{{ع}} مانع شد. آنها گفتند: «مگر ما [[پیروز]] نشدهایم؟». [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: «بله، ولی این [[مردم]] [[مسلمان]] بودند و [[زن]] و فرزند و [[اموال]] آنها دارای [[حرمت]] است». | |||
آنها با [[گستاخی]] به امام علی{{ع}} گفتند: «چگونه [[خون]] آنها را بر ما [[حلال]] کردی، ولی [[مال]] آنها را [[حرام]]؟!». امام{{ع}} فرمود: «آنها گروهی [[سرکش]] بودند. دیدید که آنها را [[دعوت]] کردیم که از [[طغیان]] دست بردارند، ولی دست برنداشتند. ما چارهای جز [[جنگ]] با آنها نداشتیم». | |||
اما [[لشکریان]] [[اصرار]] داشتند که [[همسر]] و فرزند [[بصریها]] را به [[اسارت]] ببرند و اموال آنها را غارت کنند. در اینجا امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «اگر میتوانید [[همسران]] اینها را ببرید، [[عایشه]] رأس این [[فتنه]] است. او سهم کدام یک از شما میشود؟! آیا میتوانید همسر [[پیغمبر]]{{صل}} را بهعنوان [[کنیز]] خود ببرید؟!». در اینجا معترضان ساکت شدند، ولی با خود گفتند: «اگر قرار باشد که [[جنگهای علی]] برای ما منفعتی نداشته باشد، برای چه با او همراه بشویم؟». | |||
بنابراین پس از [[جنگ جمل]] [[انگیزهها]] برای [[یاری امام]]{{ع}} [[سست]] شد و این [[سستی]] نتیجۀ شوم خود را در [[صفین]] نشان داد. در طول دوران کوتاه [[خلافت امام]]{{ع}} [[کوفیان]] در تمام فرمانهای امام علی{{ع}} کوتاهی میکنند و [[قلب]] [[مبارک]] آن حضرت را میآزارند.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
==[[تغییر]] [[مرکز حکومت]]== | |||
امام علی{{ع}} اوضاع [[بصره]] را سر و سامان داد و [[عبدالله بن عباس]] را بهعنوان فرمانروای جدید این [[شهر]] [[منصوب]] کرد، ولی دیگر به [[مدینه]] برنگشت و [[کوفه]] را مرکز [[خلافت]] خود قرار داد. پیش از ورود به کوفه نامهای به اهالی آنجا نوشت و در ضمن آن، علت بازنگشتن به مدینه را شرح داد. | |||
آن حضرت در این [[نامه]] از کوفه و کوفیان با عنوانهای «قبّة الاسلام» و «جمجمة العرب» یاد میکند و بعد میفرماید: «من در بین همۀ [[شهرها]]، شهر شما را بهعنوان مرکز خلافت خود برگزیدم. بدانید که مدینه دیگر مدینۀ [[دوران رسول خدا]]{{صل}} نیست. [[خوبان]] آن [[مهاجرت]] کردند و این [[شهر]] امروز حول محور [[فساد]] و [[تباهی]] میگردد». بنابراین [[امام علی]]{{ع}} به خاطر فسادی که در [[مدینه]] گسترش یافته بود، رغبتی به بازگشت به این شهر نداشت، هرچند مدینه همچنان شهری [[مقدس]] و [[محبوب]] برای آن حضرت بود و [[مدفن]] [[رسول خدا]]{{صل}} و [[فاطمۀ زهرا]]{{س}} بهشمار میرفت.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
==[[کوفه]] چه ویژگیهایی داشت؟== | |||
کوفه در [[سال ۱۷ هجری]] تأسیس شد و به همراه شهرهای [[بصره]] و [[فسطاط]] و [[دمشق]] بهعنوان پایگاههای نظامی [[مسلمین]] در نظر گرفته شد. در این [[زمان]]، [[خلیفۀ دوم]] [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} را [[تشویق]] میکرد که به این شهرهای جدید مهاجرت کنند. بیشترین و بهترین [[اصحاب]] مقیم کوفه شدند. آنها برخلاف [[نسل]] جدید مدینه، امام علی{{ع}} را میشناختند. علاوه بر اصحاب، [[قبایل]] برگزیدۀ معروف [[یمن]] و شمال [[حجاز]] هم در این شهر مستقر شدند. آنان افرادی سرشناس و خوشسابقه بودند. | |||
یکی دیگر از [[دلایل]] برجستگی کوفه، نقش نظامی آن بود. این شهر از زمان تأسیس، درخشانترین نقش را نسبت به دیگر [[شهرهای اسلامی]] در این حوزه داشت. این [[سپاه کوفه]] بود که در [[جنگ نهاوند]] [[دولت ساسانی]] را منقرض کرد. در [[جنگ قادسیه]] و [[فتح مدائن]] و… نیز [[کوفیان]] نقش بسیار مؤثری داشتند. کوفه از این جهت از دیگر [[شهرها]] بسیار فراتر بود و [[فرزندان]] کوفیان تا نسلها بعد به سوابق [[پدران]] خود [[افتخار]] میکردند. | |||
اما نکتۀ دیگری هم در کوفه وجود داشت که موجب توجه امام علی{{ع}} به آن میشد. در زمان [[خلافت عمر]]، [[عمار یاسر]] (ره) یک سال [[فرمانروای کوفه]] شد و بذر [[تشیّع]] را در این شهر کاشت. [[ایرانیان]] [[مسلمان]] هم بیشتر به کوفه میآمدند و آنان نیز از [[محبان]] [[امام]]{{ع}} بودند. بعدها در میان اصحاب آن حضرت، اسامی شماری از ایرانیان را میبینیم که از همین منطقه با آن حضرت آشنا شدند. | |||
در کنار عوامل [[انسانی]]، موقعیت جغرافیایی کوفه نیز برای مرکزیت [[حکومت اسلامی]] مناسب بود؛ زیرا در [[قلب]] عالم [[اسلام]] واقع شده بود و به شرق و غرب و شمال و جنوبِ این منطقه اشراف داشت؛ درحالیکه [[مدینه]] در منطقۀ جنوبی واقع شده بود.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
==[[برخورد امام]]{{ع}} با [[معاویه]]== | |||
[[امام علی]]{{ع}} پس از استقرار در [[کوفه]]، متوجه [[حاکم]] [[یاغی]] [[شام]] شد. با اینکه معاویه از [[اطاعت]] [[حکومت]] مرکزی و [[خلافت]] مشروعی که سران [[اصحاب]]، آن را روی کار آورده بودند، سرباز زده بود، امام علی{{ع}} بنا را بر راه [[حل مسالمتآمیز]] قرار داد. | |||
بعد از [[رحلت پیغمبر]]{{صل}} و قضایای [[سقیفه]]، اینگونه در عالم اسلام جا افتاد که [[مردم مدینه]] ملاک و محور تعیین خلیفه هستند؛ چون اصحاب با سابقه در آنجا حضور دارند و این [[شهر]] امّالقرای عالم اسلام است. بنابراین [[انتخاب]] و [[بیعت]] آنها با هر شخصی برای مناطق دیگر [[جهان اسلام]]، [[حجت]] بهشمار میرفت؛ ازاینرو معاویه نمیتوانست از پذیرش [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[سرپیچی]] کند. اما او بهانه میآورد که [[قاتلان عثمان]] نزد امام علی{{ع}} هستند و ایشان باید آنها را به من تحویل بدهد تا من با او بیعت کنم و از [[حاکمیت]] شام کنار بروم. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} تلاش کرد طوری عمل کند که حساسیت معاویه برانگیخته نشود؛ ازاینرو میخواست نمایندهای نزد او بفرستد که سابقۀ [[دوستی]] با معاویه داشته باشد. آن حضرت از اطرافیان خویش پرسید: «چه کسی در کوفه با معاویه سابقۀ دوستی دارد؟». پاسخ دادند: «[[جریر بن عبدالله بجلی]] که از سرشناسان [[قوم]] [[بجیله]] است». قوم بجیله از [[قبایل یمنی]] بود. امام علی{{ع}} او را بهعنوان نماینده خود فرستاد تا معاویه را از یاغیگری بازدارد. | |||
پاسخ معاویه این بود که اولاً باید قاتلان عثمان را برای [[قصاص]] به من تحویل بدهی، ثانیاً از [[خلافت مسلمین]] [[کنارهگیری]] کنی و امر خلافت را به شورای [[مسلمین]] واگذار نمایی. | |||
امام علی{{ع}} به این پاسخ اکتفا نکرد و بارها پیکهایی را نزد معاویه فرستاد و تلاش کرد که او را بهطور [[مسالمتآمیز]] از این [[سرکشی]] باز دارد تا [[خون]] [[مسلمانان]] ریخته نشود، اما معاویه بر نظر پیشین خود پافشاری نمود. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در آخرین [[نامه]] او را [[تهدید]] به [[جنگ]] کرد و نوشت: «اگر از این جایگاه [[کنارهگیری]] نکنی، با لشکری بهسوی تو خواهم آمد». و نیز فرمود: «همان شمشیری که با آن [[برادر]]، جد و دایی تو را کشتم، هنوز در دست من است». اشارۀ [[امام علی]]{{ع}} به [[جنگ بدر]] بود که در آن [[امام]]{{ع}} حنظله برادر [[معاویه]]، [[عتبة بن ابیربیعه]]، پدرِ مادر معاویه و [[ولید بن عتبه]]، دایی معاویه را به [[هلاکت]] رسانده بود. | |||
معاویه پاسخ داد: «من هم آمادۀ مقابله هستم». | |||
بنابراین چندین ماه مکاتبه حاصلی نداشت و امام علی{{ع}} بهسختی لشکری فراهم کرد و برای مقابله با این [[یاغی]] [[معزول]] بهسوی [[شام]] حرکت کرد. امام{{ع}} در ماه ذیالقعدۀ سال ٣۶ به [[دشت]] [[صفین]] رسید و چون [[ماه حرام]] بود، مدتی توقف کرد و با فرستادن پیکهایی باز هم میخواست معاویه را از جنگ باز دارد. مدت طولانی استقرار امام{{ع}} در صفین موجب شد که بخشی از [[سپاه]] خسته بشوند و به آن حضرت [[اعتراض]] کنند و بگویند: «یا ما را به [[کوفه]] بازگردان یا جنگ را آغاز کن». امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «من به [[حرمت]] [[ماههای حرام]] دست نگه داشتهام؛ همین که ماههای حرام تمام شود، اگر درخواست ما را نپذیرفتند، با آنها وارد جنگ خواهیم شد».<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[تاریخ امیرالمؤمنین امام علی (مقاله)| مقاله «تاریخ امیرالمؤمنین امام علی»]].</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |