←مبارزه با جامعه طبقاتی
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
پیامبر همه افراد معترض را احضار کرد و به یک یک آنها فرمود که شما چنین گفته [[اید]]. [[عتاب]] عرض کرد: یا [[رسول الله]]! [[سوگند]] به خدا که ما این سخنان را گفته ایم، ولی به درگاه [[خداوند]] [[استغفار]] و [[توبه]] میکنیم. عتاب همان دم [[آیین اسلام]] را قبول کرد و در راه [[اسلام]] [[استوار]] ماند تا اینکه پیامبر او را [[حاکم مکه]] کرد. به [[نقلی]]، [[حارث بن هشام]] نیز اسلام [[اختیار]] کرد. ابوسفیان به پیامبر عرض کرد: تو میدانی که من سخنی نگفتهام. [[پیامبر]] فرمود: «خداوندا! [[قوم]] مرا [[هدایت]] کن. اینها [[نادان]] هستند»<ref>کحل البصر، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۷۶.</ref> | پیامبر همه افراد معترض را احضار کرد و به یک یک آنها فرمود که شما چنین گفته [[اید]]. [[عتاب]] عرض کرد: یا [[رسول الله]]! [[سوگند]] به خدا که ما این سخنان را گفته ایم، ولی به درگاه [[خداوند]] [[استغفار]] و [[توبه]] میکنیم. عتاب همان دم [[آیین اسلام]] را قبول کرد و در راه [[اسلام]] [[استوار]] ماند تا اینکه پیامبر او را [[حاکم مکه]] کرد. به [[نقلی]]، [[حارث بن هشام]] نیز اسلام [[اختیار]] کرد. ابوسفیان به پیامبر عرض کرد: تو میدانی که من سخنی نگفتهام. [[پیامبر]] فرمود: «خداوندا! [[قوم]] مرا [[هدایت]] کن. اینها [[نادان]] هستند»<ref>کحل البصر، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۱۱۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۷۶.</ref> | ||
== [[مبارزه]] با | == [[مبارزه]] با جامعه طبقاتی == | ||
«[[اسلام]] با امتیازها و تفاوت گذاشتنهایی که مربوط به عمل و [[تقوا]] و [[علم]] و [[جهاد]] در راه [[حق]] نیست، به شدت مبارزه کرده است. نه تنها در دستورهای خود مبارزه کرده، بلکه عمل [[پیشوایان]] بزرگ [[دین]] اینطور بوده است. | «[[اسلام]] با امتیازها و تفاوت گذاشتنهایی که مربوط به عمل و [[تقوا]] و [[علم]] و [[جهاد]] در راه [[حق]] نیست، به شدت مبارزه کرده است. نه تنها در دستورهای خود مبارزه کرده، بلکه عمل [[پیشوایان]] بزرگ [[دین]] اینطور بوده است. | ||
جامعه بیطبقه [[اسلامی]]؛ یعنی [[جامعه]] بیتبعیض. جامعهای که امتیازات موهوم در آن بیاعتبار است، نه جامعه بیتفاوت که حتی امتیازات و مکتسبات و لیاقتها و استعدادها نیز در آن اجبارا نادیده گرفته میشود. | |||
مردی از [[اهل]] یمامه به [[مدینه]] آمد و اسلام آورد... ، [[تربیت]] شد. اسم این مرد جویبر بود. مردی بود کوتاه قد، بد شکل، سیاه رنگ، [[فقیر]] و مستمند و چون کسی را در مدینه نداشت، شبها در [[مسجد]] میخوابید و در [[حقیقت]]، خانهای جز مسجد نداشت. مدتی در مسجد بود و کم کم رفقایی مثل خودش پیدا کرد؛ یعنی عدهای دیگر از [[مسلمانان]] پیدا شدند که آنها هم مثل جویبر هم فقیر بودند و هم [[غریب]] و به دستور [[رسول اکرم]] {{صل}} آنها نیز مانند جویبر موقتاً شبها در مسجد به سر میبردند. | مردی از [[اهل]] یمامه به [[مدینه]] آمد و اسلام آورد... ، [[تربیت]] شد. اسم این مرد جویبر بود. مردی بود کوتاه قد، بد شکل، سیاه رنگ، [[فقیر]] و مستمند و چون کسی را در مدینه نداشت، شبها در [[مسجد]] میخوابید و در [[حقیقت]]، خانهای جز مسجد نداشت. مدتی در مسجد بود و کم کم رفقایی مثل خودش پیدا کرد؛ یعنی عدهای دیگر از [[مسلمانان]] پیدا شدند که آنها هم مثل جویبر هم فقیر بودند و هم [[غریب]] و به دستور [[رسول اکرم]] {{صل}} آنها نیز مانند جویبر موقتاً شبها در مسجد به سر میبردند. |