←مقدمه
(←منابع) |
(←مقدمه) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
[[شریف رضی]] در مقدّمه این [[نامه]] چنین مینگارد: «در اینجا جملههایی را میآوریم تا بدانند او ستون [[حق]] را برپا میداشت و در کارهای [[خرد]] و بزرگ، باریک و سترگ، [[نشانههای عدالت]] را برای [[مردمان]] به جای گذاشت». | [[شریف رضی]] در مقدّمه این [[نامه]] چنین مینگارد: «در اینجا جملههایی را میآوریم تا بدانند او ستون [[حق]] را برپا میداشت و در کارهای [[خرد]] و بزرگ، باریک و سترگ، [[نشانههای عدالت]] را برای [[مردمان]] به جای گذاشت». | ||
[[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در پاسداشت [[انسانیت]] و نگاهداشت [[عدالت]] تا این اندازه [[مراقبت]] داشت و درباره هیچ حریمی کوتاهی روا نمیداشت. او در این [[راه]] هر [[سختی]] و مصیبتی را پذیرا بود، اما [[بیعدالتی]] و [[تعدی]] را هرگز! هر [[دشواری]] و ناملایمی را در راه [[حق]] گردن مینهاد، اما ذرهای [[ستم]] به [[بندگان خدا]] و [[مخلوقات]] او را هرگز! چنان که میفرمود: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ}}<ref>«به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بستری از خار سخت بیدار به سر برم، و یا در غل و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از این که خدا و رسولش را روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غضب نموده باشم». نهج البلاغه، کلام ۲۲۴.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۷۷-۲۹۰.</ref> | [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در پاسداشت [[انسانیت]] و نگاهداشت [[عدالت]] تا این اندازه [[مراقبت]] داشت و درباره هیچ حریمی کوتاهی روا نمیداشت. او در این [[راه]] هر [[سختی]] و مصیبتی را پذیرا بود، اما [[بیعدالتی]] و [[تعدی]] را هرگز! هر [[دشواری]] و ناملایمی را در راه [[حق]] گردن مینهاد، اما ذرهای [[ستم]] به [[بندگان خدا]] و [[مخلوقات]] او را هرگز! چنان که میفرمود: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْءٍ مِنَ الْحُطَامِ}}<ref>«به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بستری از خار سخت بیدار به سر برم، و یا در غل و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از این که خدا و رسولش را روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزی از اموال دنیا را غضب نموده باشم». نهج البلاغه، کلام ۲۲۴.</ref>.<ref>[[مصطفی دلشاد تهرانی|دلشاد تهرانی، مصطفی]]، [[سیره نبوی ج۲ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۲ ص ۲۷۷-۲۹۰.</ref> | ||
==موانع [[اجرای عدالت اجتماعی]]== | |||
اگر تمام زمینههای [[اجرای عدالت]] عملی نشود یا بر خلاف آن [[رفتار]] گردد، همه آنها به موانع [[تحقق عدالت]] تبدیل خواهند شد، بنابراین، بخش عمدهای از موانع [[تحقق عدالت اجتماعی]] را باید زمینههای تحقق نیافته [[عدالت اجتماعی]] دانست که فهرستوار عبارتاند از: | |||
# [[تبعیت]] و [[پیروی از هوا و هوس]] و [[خواهشهای نفسانی]]؛ | |||
#محقق نکردن [[حکم]] درباره خود؛ | |||
#نداشتن [[جدیت]] و تلاش؛ | |||
#دوری از [[آرامش]] و [[امنیت]] و دامن زدن به درگیری و [[اختلاف]]؛ | |||
#نشناختن و رعایت نکردن [[حقوق]] یکدیگر؛ | |||
# [[احساس مسئولیت]] و [[تعهد]] و دردمندی نکردن در برابر [[ستم]]؛ | |||
#خودداری [[مردم]] از گفتن حرف [[حق]] و [[مشورت]] با [[حاکمان]]؛ | |||
# [[همکاری]] نکردن مردم با [[حاکم]] در [[احقاق حق]]؛ | |||
# تعیین نکردن شرح [[وظایف مدیران]] [[حکومت]]؛ | |||
#رعایت نکردن [[مساوات]] و ایجاد فرصتهای برابر بین مردم؛ | |||
# [[قاطعیت]] نداشتن [[رهبر]] در اجرای عدالت؛ | |||
#فقدان [[بازرسی]] و [[نظارت]] در مورد [[مدیران]] دستگاههای دولتی؛ | |||
#نبود ارتباط بسیار نزدیک حاکم با مردم<ref>احمدی، علی اصغر، عدالت اجتماعی در نهج البلاغه، نشریه معرفت، شماره ۱۷۱، ص۱۰۱.</ref>. | |||
بخش دیگر موانع تحقق عدالت، بحث مستقلی است که از دو قسمت تشکیل میشود: ۱. موانعی که به حکومت مربوط است؛ ۲. موانعی که به مردم مربوط است.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص 11.</ref> | |||
===موانع مربوط به حکومت=== | |||
بخشی از موانع در تحقق نیافتن [[عدالت]] مربوط به اشخاصی است که در رأس حکومت قرار دارند و در زمینههای اجرای عدالت خلل ایجاد میکنند که در اینجا به برخی از نکات مهم مربوط به حاکمان و [[کارگزاران]] پرداخته شده است. | |||
۱. '''[[تحمل]] شنیدن حرف حق را نداشتن''': [[منطق]] [[امام علی]]{{ع}} در [[مدیریت]] [[سیاسی]] حکومت دقیقاً بر مبنای پذیرش انتقادها و شنیدن حرف حق است. آن حضرت آشکارا در خطاب به مردم میگویند: «... با من چنان که با [[سرکشان]] گویید، سخن مگویید و چونان که با تیزخویان کنند از من کنار مجویید و با ظاهرآرایی آمیزش مدارید، و شنیدن حق را بر من سنگین مپندارید...؛ چه، آن کس که شنیدن سخن حق بر او گران افتد و نمودن عدالت بر وی دشوار بود، کار به [[حق]] و [[عدالت]] کردن بر او دشوارتر است<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>. | |||
سرانجام حضرت برای اینکه به [[مردم]] [[اطمینان]] دهند از شنیدن حرف حق و [[مشورت]] به [[عدل]]، نه تنها ناراحت نمیشوند، بلکه از آن استقبال هم میکنند، میفرمایند: {{متن حدیث|فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ}}<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref>؛ «پس، از گفتن حق یا [[رأی]] زدن در عدالت باز مایستید». | |||
۲. '''[[انحصارطلبی]] و [[امتیازجویی]]''': [[تاریخ]]، ماجراهای فراوانی به خاطر دارد از [[سقوط]] حکومتهایی که «انحصارطلبی و [[ویژهخواری]]» را مبنای [[حکومت]] خویش قرار داده بودند. سقوط سلسله [[قدرتمند]] [[ساسانی]] یکی از این نمونههاست. [[امام علی]]{{ع}} در جای جای [[نهجالبلاغه]] از این پدیده به [[زشتی]] یاد میکنند. شاید صریحترین عبارت آن حضرت در [[مخالفت]] با جریان [[انحصارگرایی]]، جمله معروف و هشدارگونه بخشی از [[نامه]] پنجاه و سوم باشد که به [[مالک اشتر]] فرمودند: «بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که بهره همه مردم در آن یکسان است». در کمتر از یک سطر بعد، حضرت علت [[پرهیز]] از ویژهخواری را اینگونه بیان میدارند: «چه آن را که به ناروا ستاده باشی از چنگ تو درآرند و به زودی پرده [[کارها]] از پیش دیدهات بردارند و داد از تو بستانند و به ستمدیده رسانند». | |||
در ذیل این قسمت از نامه حضرت، [[محمدجواد مغنیه]] مینویسد: «بر [[حاکم]] [[واجب]] است که خود را آقا و [[سرور]] و مردم را برده و نوکر نبیند، بلکه برای مردم آنچه در زندگیشان به آن نیازمندند، (باید) فراهم نماید و خود و خانوادهاش را با ضعیفترین مردم، برابر بداند»<ref>مغنیه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۰.</ref>. | |||
نمونه دیگر نامهای است که [[امام]]{{ع}} به [[سهل بن حنیف انصاری]] در توصیف کسانی که نزد [[معاویه]] رفتند، مینویسند و علت اصلی [[فرار]] آنها را بیان میکنند. در بخشی از آن نامه چنین آمده است: «در [[گمراهی]] آنان و رهاییات از [[رنج]] ایشان، بس بود از حقشان گریختن و به [[کوری]] و [[نادانی]] شتافتن. آنان [[مردم]] دنیایند، روی بدان نهاده و شتابان در پیاش افتاده. [[عدالت]] را شناختند و دیدند و شنیدند و به گوش کشیدند و دانستند مردم به [[میزان]] عدالت در [[حق]] یکساناند. {{متن حدیث|فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ}}؛ «پس گریختند تا تنها خود را به نوایی برسانند»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۷۰.</ref>. [[جان]] [[کلام]] مولا{{ع}} در بیان علت [[فرار]] عدهای از یارانش به سمت [[معاویه]]، جمله اخیر است؛ یعنی [[انحصارطلبی]]، و به نوایی رساندن خود. آنها چون به [[فکر]] خود بودند نمیتوانستند در [[حکومتی]] که هرگز به خود نمیاندیشد بلکه به فکر تمام مردم [[جامعه]] است دوام بیاورند. | |||
در [[شرح نهج البلاغه]] مغنیه علت فرار [[یاران امام]] به سوی معاویه، از زبان [[امام]] اینگونه بیان شده است: «آنها از آن جهت ما را ترک کردند که ما در باب مردم عدالت [[رفتار]] میکردیم و ([[بیت المال]]) را به طور مساوی بین آنها تقسیم میکردیم، به [[دنیا]] و [[ستم]] روی آوردند»<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج۴، ص۱۸۷.</ref>. | |||
علت اساسی مخالف [[امام علی]]{{ع}} با [[امتیازجویی]] و انحصارطلبی این است که اصولاً آنها بر هم زننده اهداف بلند [[حکومت اسلامی]] و از جمله آنها عدالت اجتماعیاند؛ از این رو، حضرت در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] مینویسند: «نیز [[والی]] را [[نزدیکان]] است و [[خویشاوندان]] که [[خوی]] [[برتری]] جستن دارند و گردن فرازی کردن و در معاملت [[انصاف]] را کمتر به کار بستن... ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن برآر و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به [[بخشش]] وامگذار»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | |||
۳. '''[[غفلت]] از رسیدگی به امور مهم''': در نامه پنجاه و سوم [[امیرمؤمنان]] با واژه تخدیر {{متن حدیث|إِيَّاكَ}} [[حاکم]] و [[زمامدار]] را از بسیاری امور [[نهی]] میکنند. یکی از امور نهی شده، غفلت از کارهای مهم است؛ کلام حضرت چنین است: {{متن حدیث|إِيَّاكَ... وَ التَّغَابِيَ عَمَّا يُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِعُيُونِ}}؛ «بپرهیز از [[غفلت]] در آنچه بدان توجه باید و در دیدهها نمایان است». | |||
آن حضرت [[والی]] خود را از کدام غفلت باز میدارد؟ در [[شرح نهج البلاغه]] مغنیه منظور از آن غفلت، چیزی است که [[حاکم]] از آن در مقابل [[خدا]] و [[مردم]] باید پاسخگو باشد؛ یعنی اگر حاکم هر شکایتی را از دولتی و مردم عادی دریافت کرد و آن را فهمید و رسیدگی نکرد، در برابر آن [[مسئول]] است و باید به سبب آن [[مجازات]] و در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[رسوا]] شود<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۰.</ref>. | |||
[[ابن ابی الحدید]] در معنای «تغابی» و غفلت حاکم نوشته است: «تصویر این (غفلت) آن است که به [[امیر]] گزارش داده شود که فلان شخص از نزدیکانش، [[کارهای زشت]] گوناگونی را پنهانی انجام داده است (اما) او از آن غفلت نماید یا خود را به غفلت بزند. علی{{ع}} حاکم را از این کار [[نهی]] کرده است»<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۱۶.</ref>. | |||
در شرح منهاجالبراعه نیز ذیل این قسمت از [[نامه]] پنجاه و سوم آمده است: «حضرت حاکم را از غفلت و [[تسامح]] در آنچه برای او مهم و به او مرتبط است، به ویژه [[نظم در امور]] و [[گسترش عدل]] در [[جامعه]] همانگونه که در چشمهای مردم [[زشت]] به شمار میرود نهی کرده است. پس تسامح در گرفتن [[حق]] [[مظلوم]] از [[ظالم]]. از طرف والی به نفع غیر او یعنی همان ظالم خواهد بود»<ref>هاشمی خوئی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱۷.</ref>. | |||
۴. '''[[پیشداوری]] گمانمندانه''': [[امام علی]]{{ع}} در این باره میفرماید: {{متن حدیث|لَيْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ}}<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.</ref>؛ «از [[عدالت]] نبود [[حکم]] دادن به [[گمان]]». مرحوم مغنیه بحث بسیار عالمانهای در ذیل این [[حکمت]] طرح کرده که خواندنی است. او مینویسد: وقتی از [[امانت]] فرد امینی [[یقین]] داری، سپس برای تو درباره [[امین]] بودن او [[شک]] یا [[ظن]] حاصل شد، از [[انصاف]] و [[علم]] به دور است که [[یقین]] [[قوی]] خود را (مبنی بر [[امین]] بودن آن شخص) نقض کنی و آن را به مجرد شک یا ظن از بین ببری، بلکه (تنها) با یقین مثل خودش میتوانی این کار را بکنی و [[عقل]] و [[شرع]] و [[فقها]] و عقلاً اتفاق دارند بر اینکه چیزی که ثبوتش یقیناً حاصل شد، همواره باقی میماند تا [[انقطاع]] و زوال آن به نحو ثبوتی [[یقینی]] کامل همان وجود خودش، ثابت شود و رساترین چیزی که در این باره آمده، قول [[امام]] [[جعفر صادق]]{{ع}} است که: {{متن حدیث|لَا يَنْقُضُ الْيَقِينَ بِالشَّكِ وَ لَا يُدْخِلُ الشَّكَّ فِي الْيَقِينِ وَ لَا يَخْلِطُ أَحَدَهُمَا بِالْآخَرِ}}؛ «(هرگز) یقین با شک، نقض نشود و شک در یقین داخل نگردد و یکی از آنها با دیگری مخلوط نشود»<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغه، ج۴، ص۳۴۹.</ref>. | |||
۵. '''گوناگونی هواهای [[حاکم]]''': در [[نهجالبلاغه]] آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ الْوَالِيَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِكَ كَثِيراً مِنَ الْعَدْلِ}}<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref>؛ «چون [[والی]] را هواها گونهگون شود او را از بسیاری [[عدالت]]، باز دارد. از بین شارحان بزرگ نهجالبلاغه، تنها کسی که «[[اختلاف]] هوای والی» را دقیق معنا کرده و منظور عبارت را بهتر رسانده میرزا [[حبیب الله]] [[هاشمی]] خوئی است. او در تبیین هواهای گوناگون والی مینویسد: «حضرت [[وصیت]] کرد به اینکه وقتی هواهای والی گوناگون شد او را از رعایت [[عدل]] باز میدارد. و چیرهترین هواهای پی در پی بر [[صاحبان قدرت]] در بین [[عرب]]، همان [[تعصب]] [[عربی]] و [[خودبرتربینی]] ذاتی آنهاست که در [[جاهلیت]] بر عرب [[نفوذ]] یافته بود. [[اسلام]] در [[زمان پیامبر]]{{صل}} [[آتش]] أن تعصب را خاموش کرد، سپس [[حکومت]] عرب و تمام [[حاکمان]] صاحب نفوذ [[بنیامیه]] دوباره آن را در تمام [[سرزمینهای اسلامی]] خصوصاً [[شام]] و [[عراق]] زنده کردند... در این شرایط و فضا بود که حضرت به رعایت [[تساوی در حقوق]] نسبت به تمام [[مردم]] امر فرمود و هشدار داد به اینکه [[ستم]] به هر شکلی [[اسلام]] را تقویت نمیکند. کنایه از اینکه کار [[بنیامیه]] در قبال غیرعرب [[ظلم]] به شمار میرفت و این ظلم باعث [[تقویت اسلام]] نمیشد<ref>هاشمی خوئی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۷.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۷۸.</ref> | |||
===موانع مربوط به مردم=== | |||
[[اجرای عدالت]] قسمت دارد بخش اول آن [[حکومت]] و [[کارگزاران حکومتی]] و دو مرحله دوم آن مردم هستند، اگر مردم [[عدالتخواهی]] را مطالبه نکنند، [[بیعدالتی]] تمام [[جامعه]] را فرا میگیرد، در واقع بخشی از موانع اجرای عدالت مردم میباشند. | |||
۱. '''[[گریز از حق]] و [[عدالت]]''': [[امام علی]]{{ع}} خود را از مردم گریزان از [[حق]] و عدالت، اینگونه بیان میکنند: {{متن حدیث|أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَدِ...}}<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.</ref>؛ «در [[شناخت حق]] شما را میپرورانم، همچون دایه [[مهربان]]، و شما از حق میرمید چون بزغالگان از بانگ شیر [[غران]]. هیهات که به [[یاری]] شما [[تاریکی]] را از چهره عدالت بزدایم، و [[کجی]] را که در حق راه یافته راست نمایم». | |||
چنان که ملاحظه میشود، حضرت در این عبارات، آشکارا [[فرار]] مردم از حق و عدالت را مانع دستیابی به عدالت معرفی فرمودند. | |||
در [[نامه]] هفتاد [[نهجالبلاغه]]، امام علی{{ع}} بیخردانی را که جذب [[معاویه]] شده بودند اینگونه توصیف میکنند: «عدالت را شناختند... و دانستند مردم به [[میزان]] عدالت در حق یکساناند... پس گریختند». | |||
۲. '''[[اختلاف]] و پراکندگی''': یکی از بیماریهای سخت [[اجتماعی]] که ریشه عدالت را میخشکاند، اختلاف و پراکندگی است. از این رو، [[رهبران]] [[آگاه]] و [[مدیران]] هشیار، همیشه مردم را در این امر مهم هشدار میدهند. در خطبههای بیست و نهم، نود و هفتم و صد و سی و یکم به این [[بیماری]] خانمانسوز با الفاظی تقریباً مشابه اشاره میشود. | |||
در کتاب [[پیام]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} ذیل [[خطبه]] بیست و نهم آمده است: | |||
[[امام]]{{ع}} این خطبه را در شرایط بسیار سخت و [[بحرانی]] ایراد فرموده است؛ در شرایطی که [[دشمن]] [[جسور]] و [[غارتگر]] برای [[تضعیف]] [[روحیه]] [[مردم عراق]]؛ در هر گوشه و کنار به حملات ایذایی و غافلگیرانه پرداخته بود، [[امام]]{{ع}} که راه چاره را در یک حرکت [[قوی]] و [[تهاجم]] همهجانبه میدید، به آماده ساختن [[مردم]] مشغول بود، ولی [[ناتوانی]] و [[سستی]] و ضعفی که به علل گوناگون بر آن گروه مسلط شده بود امکان تشکیل چنین نیرویی را سلب کرده بود. امام{{ع}} چارهای جز این نداشت که از آخرین حربه برای [[بسیج]] این گروه [[سستعنصر]] و پر ادعای کمقدرت، استفاده کند و آنان را زیر ضربات شلاق ملامت قرار دهد. شاید به خود آیند و خطراتی را که از هر سو آنها را احاطه کرده است، با چشم خود ببینند<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین، ج۲، ص۲۰۶.</ref>. | |||
در همان شرح نامبرده شده ذیل [[خطبه]] صد و سی و یکم نوشته شده است: «امام{{ع}} در اینجا انگشت روی نقطه اصلی [[درد]] [[جامعه]] و جمعیتها گذارده است و آن مسئله [[اختلاف]] و پراکندگی است که سبب [[درگیریها]] و از میان رفتن نیروها میشود. تعبیر به {{متن حدیث|الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ}} اشاره به حضور [[جسمانی]] آنها در [[اجتماع]] و [[غیبت]] [[فکری]] و [[روحانی]] و بیگانگی آنان از حوادث خطیری است که در جامعه میگذرد»<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین، ج۵، ص۴۱۴.</ref>. | |||
[[حضرت علی]]{{ع}}، بعد از برشمردن پراکندگی و [[اختلاف مردم]] با عبارات مزبور در خطبه مذکور، میفرماید: {{متن حدیث|هَيْهَاتَ أَنْ أُطْلِعَ بِكُمْ سِرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ}}؛ «هیهات که به [[یاری]] شما [[تاریکی]] را از چهره [[عدالت]] بزدایم، و [[کجی]] را که در [[حق]] راه یافته راست نمایم». | |||
۲. '''[[ترک جهاد]] و ناخوشایند داشتن آن''': امام{{ع}} در خطبهای پس از توصیف [[جهاد]]، پیامدهای ناگوارتر ترک کردن آن را چنین گوشزد میکنند: «هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، [[خدا]] [[جامه]] [[خواری]] بر تن او پوشاند، و فوج [[بلا]] بر سرش کشاند و در [[زبونی]] و [[فرومایگی]] بماند. [[دل]] او در پردههای [[گمراهی]] [[نهان]]، و [[حق]] از او روی گردان. به [[خواری]] محکوم و از [[عدالت]] [[محروم]]»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>. | |||
در این بخش از [[خطبه]]، حضرت ضمن برشمردن آثار زیانباری چون خواری، [[گرفتاری]]، [[فرومایگی]] و گمراهی برای [[ترک جهاد]] به دو اثر تخریبی بسیار مهم [[اجتماعی]] یعنی [[رویگردانی]] از حق و محروم ماندن از عدالت اشاره میفرمایند. کتاب [[پیام]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} علت [[محرومیت]] از عدالت در صورت ترک جهاد چنین بیان شده است: | |||
دلیل این معنا روشن است؛ زیرا طرفداران عدالت، غالباً در اقلیتاند. اگر در [[اقلیت]] کمی نباشند، از نظر کیفیت و [[قدرت]]، در اقلیت هستند. به همین دلیل، [[سلطهگران]] سودپرست، تا آنجا که به اصطلاح کاردشان ببرد، پیش میروند و [[حقوق]] ملتهای [[مظلوم]] را پایمال کنند و پیوسته بر [[مال]] و [[جاه]] و جلال خود میافزایند. ملتهای مظلوم و ستمدیده، تنها در [[سایه]] [[جهاد]] میتوانند [[عدالت اجتماعی]] را تحقق ببخشند و از فشار [[ظلم و ستم]] آنان برهند<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین، ج۲، ص۱۴۱.</ref>. | |||
۳. '''[[ضعف نفس]]''': [[امام علی]]{{ع}} در عبارتی کوتاه اما پرمعنی و دقیق به این نکته اشاره میفرمایند که: {{متن حدیث|لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ}}<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، خطبه ۲۹.</ref>؛ «آنکه تن به خواری داده، [[دفع ستم]] را چگونه؟» شاید این عبارت و عبارتهای قبل و بعد آن، اشاره به کسانی است که از حضرت میخواستند [[جنگ]] با [[طاغوت]] [[شام]]، [[معاویه]]، را به تأخیر بیندازد. [[علامه]] [[جعفری]] در ذیل این عبارت [[امام]]{{ع}} مینویسد: «آن کس که به [[ذلت]] تن در داده و خود را [[تسلیم]] انواع [[ستمها]] و تجاوزها نموده است، چگونه میتواند درصدد [[رفع ظلم]] از دیگران برآید؟»<ref>جعفری تبریزی، محمدتقی، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۹۶.</ref>. | |||
[[ستمگران]] [[جهان]] هرگز به افراد [[ذلیل]] و [[ناتوان]] رحم نمیکنند و حق آنها را با میل و [[رغبت]] به آنان تقدیم نمیکنند. حق گرفتنی است و با [[کوشش]] و [[ایثار]] و [[فداکاری]] باید آن را به چنگ آورد. نباید فراموش کرد که با [[زورمندان]] و [[ستمگران]] جز با زبان [[زور]] نمیتوان سخن گفت. اصولاً [[طبیعت]] [[زندگی]] این [[جهان]] چنین است که در راه رسیدن به مقاصد عالی مادی یا [[معنوی]] موانع فراوانی وجود دارد و آن کس که با این موانع [[پیکار]] نکند و [[ضعف]] و [[سستی]] نشان دهد، هرگز به مقصد نخواهد رسید<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین{{ع}}، ج۲، ص۲۱۴.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۸۴.</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |