بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = شر | | موضوع مرتبط = شر | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = شر | ||
| مداخل مرتبط = [[شر در قرآن | | مداخل مرتبط = [[شر در قرآن]] - [[شر در کلام اسلامی]] - [[شر در فقه سیاسی]] - [[شر در جامعهشناسی اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
معمولاً [[شر]]، به ضدّ خیر تعریف میشود و به معنای چیزی است که برای [[انتخاب]] و [[اختیار]] آن تمایل و رغبت وجود ندارد، از آنرو که در آن ضرر و سوء اثر و [[فساد]] است<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ذیل ماده «شر».</ref>. | |||
در مسئله [[شر]] گفته میشود که چگونه میتوان پذیرفت خدایی عالم، [[قادر]] و [[خیرخواه]] باشد و در کنار آن [[شرور]] و کژیهای [[اخلاقی]] و طبیعی را در عالم مشاهده کرد؟ به بیان دیگر، اگر خدایی [[خیرخواه]] وجود دارد، [[جهان]] باید از [[شر]] خالی باشد. پس، حال که [[جهان]] از نارسایی و کژی بری نیست، ادعای خدایی با اوصاف یاد شده محل تأمل است<ref>محمدی، «حل معمّای شر در آثار استاد جوادی آملی»، فصلنامه اسرا، ص۱۱۰.</ref>. | |||
متفکران غربی به شدّت بر وجود [[شر]] در عالم تاختهاند، و در مقابل برخی متألهان [[مسیحی]] به مقابله برخاسته و سعی کردهاند از طریق جدایی مرز [[عقل]] و [[دین]]، که این مسئله در حوزه [[فهم دین]] است نه [[عقل]]، به آن پاسخ گویند. [[فیلسوفان]] و [[متکلمان اسلامی]] نیز بر آن بودهاند که به [[شبهات]] و ایرادهای وارد پاسخ گویند<ref>برای ملاحظه آرای مختلف دراینباره بنگرید به: پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی؛ هیک، فلسفه دین؛ قدردان قراملکی، خدا و مسئله شرّ.</ref>. | |||
[[استاد مطهری]]، در کتاب [[عدل الهی]] [[شبهه]] [[شرور]] را در بیانی جامع اینگونه تقریر مینماید: چرا [[نقص]] و [[کاستی]] و فنا و نیستی در [[نظام هستی]] راه یافته است؟ چرا یکی کور و دیگری کر و سومی ناقصالخلقه است؟ عدمی بودن کوری و کری و سایر نقصانات برای حل اشکال کافی نیست؛ زیرا سؤال باقی است که چرا جای این عدم را وجود نگرفته است؟ آیا این نوعی منع [[فیض]] نیست؟ و آیا منع [[فیض]] نوعی [[ظلم]] نیست؟ در [[جهان]]، خلأهایی وجود دارد که همانها ناراحتیهای این [[جهان]] است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این خلأها پر شود. | |||
یک سلسله امور وجودی نیز هستند که زاییده نیستیهایی از قبیل [[جهل]] و عجز و فقرند و به نوبه خود همانها سبب یک سلسله نقصها و کاستیها و فناها و نیستیها میشوند. [[بیماریها]] و طوفانها و حریقها و [[زلزلهها]] از این قبیل است. [[عدل الهی]] ایجاب میکند که این امور نیز نباشند تا آثار آنها که همان نقصها و کاستیهاست نیز نباشد<ref>مطهری، عدل الهی، ص۱۲۸.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref> | |||
== راهکارها == | == راهکارها == | ||
راهکارهای متعددی در [[دفع شبهه]] [[شر]] قابل پیگیری است، که به نظر میرسد بر دو راهکار تأکید بیشتری شده است. | |||
# '''راهکار نیستیگرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشتهاند، این است که چون [[شر]] امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفرینندهای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود [[شر]] در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محضاند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکمترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که [[شر]] را از سنخ عدم دانستهاند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] میگوید: [[شر]] یا عدم محض است یا منجر به عدم میشود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب ([[شر]] ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵ | # '''راهکار نیستیگرایی:''' مشهورترین جوابی که به این [[شبهه]] داده شده و از زمان [[افلاطون]] تاکنون بر آن [[اصرار]] داشتهاند، این است که چون [[شر]] امری اعتباری و عدمی است، مبدأ و آفرینندهای ندارد. این بیان در رد [[عقیده]] ثنویه است از اساس منکر وجود [[شر]] در عالم شده و [[معتقد]] بودند، [[شرور]] همگی اعدام و بطلان محضاند. پس از او این راهکار به عنوان یکی از محکمترین [[براهین]] مورد توجه [[فیلسوفان]] و [[متکلمان]] قرار گرفت. ملاصدرا، فارابی، بهمنیار، [[شیخ]] [[اشراق]]، [[فخر رازی]]، [[شیخ طوسی]]، سبزواری و [[لاهیجی]] از جمله اندیشمندانی هستند که [[شر]] را از سنخ عدم دانستهاند. [[ملاصدرا]] نیز درباره [[شرور]] طبیعی و [[اخلاقی]] میگوید: [[شر]] یا عدم محض است یا منجر به عدم میشود. عدم محض مانند [[جهل]] بسیط، [[فقر]] و [[ضعف]] (امور عدمی) است؛ قسم دوم مانند الم، [[حزن]] و [[جهل]] مرکب ([[شر]] ادراکی). اولی فقد ذات است و دیگری [[ناداری]] یکی از [[کمالات]] شیء که مبدأ و سبب وجودی و قابل [[ادراک]] و [[فهم]] است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه، ج۷، ۸۶ - ۸۵.</ref>. | ||
# '''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشتههای خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] [[شر]] راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسنالخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحمهای عالم حاکی و عنصری دارد. | # '''راهکار [[نظام احسن]]:''' بسیاری از [[حکما]] و [[فیلسوفان]] [[اسلامی]] در آثار و نوشتههای خود در [[دفاع]] از [[شبهه]] [[شر]] راهکار [[نظام احسن]] را مورد توجه قرار دادند. [[نظام احسن]] مبنی بر این اصل کلی است که از [[خداوند]] احسنالخالقین نشاید که به [[خلقت]] جهانی دست بزند که دارای [[عیب]] و نشر باشد. آنچه از [[شرور]] و ناملایمات در عالم تحقق دارد، ریشه در تضادها و تزاحمهای عالم حاکی و عنصری دارد. | ||
عالمانی مانند [[فارابی]]، [[ابنسینا]]، [[غزالی]]، [[ابنرشد]]، [[میرداماد]]، [[ملاصدرا]] و دیگر حکمای متقدم و حتی متأخر و معاصر به [[تبیین]] [[نظام احسن]] به عنوان یکی از [[براهین]] اثباتگر احسنالمخلوق بودن [[نظام هستی]] پرداختهاند. ازاینرو از بنیادیترین راهحلهای [[علمی]] و [[فلسفی]] در تحلیل مسئله [[شر]] و دیگر شبهاتی که در حوزه [[عدل]] و [[حکمت الهی]] مطرح میشود، راهحل [[نظام احسن]] است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.</ref>. | |||
== [[فلسفه]] [[شرور]] == | == [[فلسفه]] [[شرور]] == | ||
علاوه بر بررسی ماهوی [[شرور]] که مورد بحث و بررسی قرار گرفت، بحث مهمتری که در منابع [[دینی]] بیشتر مورد [[عنایت]] و توجه است، [[فلسفه]] وجودی [[شرور]] و در [[حقیقت]] [[سختیها]] و [[بلایا]] است، که به نکاتی از آن اشاره میشود: [[جهان]] پیوسته به هم وابسته است؛ زیرا اشیا از نظر خوبی و [[بدی]] اگر از اشیای دیگر مستقل در نظر گرفته شوند، یک [[حکم]] دارند و اگر جزء یک [[نظام]] و به عنوان عضوی از یک اندام در نظر گرفته شوند، [[حکم]] دیگری پیدا میکنند که احیاناً ضد [[حکم]] اولی است. [[زشتیها]] چون جزئی از مجموعه جهانند و [[نظام]] کل به وجود آنها بستگی دارد، [لازمه مجموعه [[جهان]] هستند]، بلکه از نظر نمایان ساختن زیباییها نیز وجود آنها لازم است؛ زیرا اگر بین [[زشتی]] و [[زیبایی]]، مقارنه و مقابله برقرار نمیشد، نه زیبا، زیبا بود و نه زشت، زشت. | |||
[[خداوند متعال]] به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و [[زیبایی]] را میدهد که میتواند بپذیرد، نقصانات از [[ناحیه]] ذات خود آنهاست، نه از [[ناحیه]] [[فیض]] باریتعالی. | |||
بین آنچه ما به عنوان [[مصیبت]] و [[بدی]] میخوانیم و آنچه به نام کمال و [[سعادت]] میشناسیم، رابطه [[علی]] و معلولی وجود دارد. [[بدیها]] [[مادر]] [[خوبیها]] و زاینده آنها هستند که حتی زیباییها، جلوه خود را از [[زشتیها]] دریافت میکنند و اگر [[زشتی]] و [[بدی]] وجود نمیداشت، [[زیبایی]] و خوبی نیز مفهوم نداشت، به این معنی که [[زیبایی]] زیبا در احساس، رهین وجود [[زشتی]] زشتها و پدید آمدن مقایسه بین آنهاست. | |||
زشتیها، مقدمه وجود زیباییها و آفریننده و پدیدآورنده آنهایند. در شکم [[گرفتاریها]] و [[مصیبتها]]، نیکبختیها و سعادتها نهفته است، همچنان که گاهی هم در درون سعادتها، [[بدبختیها]] [[تکوین]] مییابند و این، فرمول این [[جهان]] است. | |||
[[قرآن کریم]] برای بیان تلازم [[سختیها]] و آسایشها میفرماید: {{متن قرآن|فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا}}<ref>«به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.</ref>. [[قرآن]] نمیفرماید که بعد از [[سختی]]، آسانیای است، بلکه تعبیر [[قرآن]] این است که همراه هر [[سختی]]، آسانیای است، یعنی آسانی در شکم [[سختی]] و همراه آن است. تغییرپذیری ماده [[جهان]] و پدید آمدن [[تکامل]]، ناشی از تضاد است. اگر تضاد نمیبود، هرگز تنوع و [[تکامل]] رخ نمیداد و عالم هر لحظه نقشی تازه بازی نمیکرد و نقوشی [[جدید]] بر صفحه [[گیتی]] آشکار نمیشد. | |||
[[صدرالمتألهین]] میگوید: "اگر تضاد نمیبود ادامه [[فیض]] از خدای [[بخشنده]] صورت نمیگرفت"<ref>{{عربی| لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدأ الجواد }}؛ صدرالمتألهین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ج۳، ص۱۱۷.</ref>؛ [[جهان]] [[طبیعت]]، مملو از قطعها و وصلها، بریدنها و پیوند زدنهاست و این لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. | |||
خلاصه [[فلسفه]] [[شرور]] آنکه: | |||
# [[شرور]] یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیای دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند؛ | # [[شرور]] یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیای دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند؛ | ||
# آنچه واقعاً وجود دارد و [[جعل]] و خلق و علیت به آن تعلق میگیرد، وجود [[حقیقی]] است، نه وجود اضافی؛ | # آنچه واقعاً وجود دارد و [[جعل]] و خلق و علیت به آن تعلق میگیرد، وجود [[حقیقی]] است، نه وجود اضافی؛ | ||
خط ۳۵: | خط ۴۵: | ||
# نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیکناپذیرند، وجودهای [[حقیقی]] نیز به [[حکم]] اصل تجزیهناپذیری [[جهان]]، پیوسته و جداناشدنی هستند؛ | # نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای [[حقیقی]] تفکیکناپذیرند، وجودهای [[حقیقی]] نیز به [[حکم]] اصل تجزیهناپذیری [[جهان]]، پیوسته و جداناشدنی هستند؛ | ||
# موجودات به اعتبار انفراد و [[استقلال]]، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر؛ | # موجودات به اعتبار انفراد و [[استقلال]]، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر؛ | ||
# آنجا که اصل [[پیوستگی]] و انداموارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است | # آنجا که اصل [[پیوستگی]] و انداموارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است. | ||
در [[منابع روایی]] بر [[ارزشمندی]] [[سختیها]] و [[بلایا]] تأکید فراوانی شده است: [[امام صادق]] {{ع}} از قول [[امام علی]] {{ع}} [[نقل]] میفرماید: همانا سختترین [[مردم]] از حیث [[بلا]] پیغمبراناند، سپس [[جانشینان]] آنها، سپس نیکوتر و نیکوتر. همانا اینچنین است که [[مؤمن]] [[مبتلا]] میشود به اندازه کارهای نیکویش؛ هر آن کس که کار او درست باشد و [[دین]] او [[نیکو]] باشد، کار او سخت گردد بلای او، و این برای آن است که [[خدای تعالی]] قرار نداده است [[دنیا]] را [[ثواب]] برای [[مؤمن]] و [[عقوبت]] را برای [[کافر]]، و آنکه [[دین]] او سبک و [[عقل]] او ضعیف باشد بلای او کمتر است، و همانا [[بلا]] به سوی [[مؤمن]] تندتر است از [[باران]] به سوی آرامگاه [[زمین]]<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، ح۲۹، ص۲۵۹.</ref>. | |||
همچنین در [[اخبار]] آمده است که برای [[مؤمنین]] درجاتی است که به آنها نائل نشوند، مگر با بلیات و امراض و آلام<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۷۴، کتاب الطهارة، باب ۴۴، ح۱۱، ص۱۷۴؛ راوندی، الدعوات، ص۱۷۲.</ref>. نیز آمده است که از برای [[بنده]] درجاتی است که به آنها نائل نمیگردد، مگر با دو [[خصلت]]: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او<ref>طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۲۹۸؛ کلینی، اصول کافی، ج۲، کتاب الایمان و الکفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، ح۲۳، ص۵۷.</ref>. اما در عوض چه امتیازی بالاتر از اینکه [[خداوند]] در [[قیامت]] مانند معذرتخواهی [[برادر]] از [[برادر]]، از [[فقرا]] معذرتخواهی میکند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ...}}<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۴۷: | خط ۵۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مفاهیم]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |