←حفظ عدالت و رعایت اخلاقیات جنگ
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==[[حفظ]] [[عدالت]] و رعایت [[اخلاقیات]] جنگ== | ==[[حفظ]] [[عدالت]] و رعایت [[اخلاقیات]] جنگ== | ||
مهمترین رکن [[سیره نظامی]] حضرت، [[نگهبانی]] و رعایت [[اخلاق اسلامی]] در جبهههای جنگ و [[فلسفه وجودی]] اقدامهای نظامی حضرت، [[اقامه عدل]] و از میان بردن [[ستم]] است، و چون [[هدف]] این است، رعایت [[اصول اخلاقی]] [[اسلام]] در این مسیر، شرط اساسی [[حقانیت]] آن به شمار میرود؛ از این رو [[امام]] در [[مقابله با دشمن]]، اصولی را رعایت میکرد و به [[یاران]] خود نیز دستور میداد آن اصول را رعایت کنند که | مهمترین رکن [[سیره نظامی]] حضرت، [[نگهبانی]] و رعایت [[اخلاق اسلامی]] در جبهههای جنگ و [[فلسفه وجودی]] اقدامهای نظامی حضرت، [[اقامه عدل]] و از میان بردن [[ستم]] است، و چون [[هدف]] این است، رعایت [[اصول اخلاقی]] [[اسلام]] در این مسیر، شرط اساسی [[حقانیت]] آن به شمار میرود؛ از این رو [[امام]] در [[مقابله با دشمن]]، اصولی را رعایت میکرد و به [[یاران]] خود نیز دستور میداد آن اصول را رعایت کنند که عبارتاند از: | ||
۱. '''عدالت:''' رعایت [[عدل]] در [[برخورد با مخالفان]] و [[دشمنان]] به ویژه در میدان جنگ، از مهمترین اصول اخلاقی است که علی{{ع}} خود و یارانش را به رعایت آن ملزم میدانست. حضرت فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! [[طلحه]] و [[زبیر]] هیچ قصدی جز به پا کردن [[فتنه]] و [[فساد]] ندارند، و به [[مکه]] میروند تا خود را آماده جنگ کنند. [[ابن عباس]] گفت: پس چرا به آنان [[اجازه]] دادید بروند؟ آیا بهتر نبود آنها را [[زندانی]] میکردی و [[مسلمانان]] را از [[شر]] آنها در [[امان]] نگاه میداشتی؟ | |||
حضرت فرمود: ای [[ابن عباس]]، آیا به من پیشنهاد میکنی که پیش از [[نیکی]] کردن، به [[ستم]] و [[بدی]] اقدام کنم و به صرف [[گمان]] و متهم بودن آنان، عقوبتشان کنم و پیش از آن که کاری انجام داده باشند، دستگیر و زندانیشان سازم؟ هرگز، به [[خدا]] [[سوگند]] که جز به [[عدالت]] [[رفتار]] نکنم<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۲۴، ۱۲۳، ۸۹.</ref>. | حضرت فرمود: ای [[ابن عباس]]، آیا به من پیشنهاد میکنی که پیش از [[نیکی]] کردن، به [[ستم]] و [[بدی]] اقدام کنم و به صرف [[گمان]] و متهم بودن آنان، عقوبتشان کنم و پیش از آن که کاری انجام داده باشند، دستگیر و زندانیشان سازم؟ هرگز، به [[خدا]] [[سوگند]] که جز به [[عدالت]] [[رفتار]] نکنم<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۱۲۴، ۱۲۳، ۸۹.</ref>. | ||
حضرت خود میفرماید: شخصی درباره فتنههایی که ممکن است برخی از یارانم به پا کنند و از اطرافم پراکنده شوند، به من خبر داد و گفت: نظرت چیست؟ به او گفتم: من هیچکس را فقط بدان سبب که متهم است دستگیر و [[عقوبت]] نمیکنم و با وی نمیجنگم؛ مگر وقتی که [[مخالفت]] آشکار شود و مرا [[دشنام]] دهد. | حضرت خود میفرماید: شخصی درباره فتنههایی که ممکن است برخی از یارانم به پا کنند و از اطرافم پراکنده شوند، به من خبر داد و گفت: نظرت چیست؟ به او گفتم: من هیچکس را فقط بدان سبب که متهم است دستگیر و [[عقوبت]] نمیکنم و با وی نمیجنگم؛ مگر وقتی که [[مخالفت]] آشکار شود و مرا [[دشنام]] دهد. | ||
در این حال نیز تا وی را به بازگشت از [[دشمنی]] [[دعوت]] نکنم و در عذر آوردن پشیمان نسازم، با وی نخواهم جنگید. اگر [[توبه]] کرد و از راه خلاف دست برداشت، توبهاش را میپذیرم و او [[برادر]] ما است؛ اما اگر در دشمنی خویش پابرجا بود و [[اعلان]] [[جنگ]] داد، با وی میجنگم تا [[خداوند]] شر وی را از من دور سازد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۴۸؛ ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | در این حال نیز تا وی را به بازگشت از [[دشمنی]] [[دعوت]] نکنم و در عذر آوردن پشیمان نسازم، با وی نخواهم جنگید. اگر [[توبه]] کرد و از راه خلاف دست برداشت، توبهاش را میپذیرم و او [[برادر]] ما است؛ اما اگر در دشمنی خویش پابرجا بود و [[اعلان]] [[جنگ]] داد، با وی میجنگم تا [[خداوند]] شر وی را از من دور سازد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۴۸؛ ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | ||
۲. [[نهی]] از دشنام دادن به [[دشمنان امیر مؤمنان]]{{ع}} به این اصل [[اسلامی]] سخت [[وفادار]] بود که نباید به دشمنان دشنام داد و [[یاران]] و [[سربازان]] خویش را از آن نهی میفرمود. | ۲. '''[[نهی]] از دشنام دادن به [[دشمنان امیر مؤمنان]]{{ع}}''' به این اصل [[اسلامی]] سخت [[وفادار]] بود که نباید به دشمنان دشنام داد و [[یاران]] و [[سربازان]] خویش را از آن نهی میفرمود. در [[جنگ صفین]] [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق خزاعی]] از [[سپاهیان شام]] و [[معاویه]] [[اظهار برائت]] و آنها را [[لعن]] کردند. وقتی [[امام]] از این ماجرا [[آگاه]] شد، به آنان [[پیام]] داد که لب از [[سب]] و لعن فرو بندند و نزد وی بیایند و فرمود: بر شما نمیپسندم لعنکننده و دشنامدهنده باشید و از آنان [[تبری]] جویید؛ اما اگر خواستید [[زشتی]] و [[بدی]] [[اعمال]] آنان را برشمارید، فقط بگویید: راه و روش و رفتارشان چنین و چنان است<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص١٠٣.</ref>. در خطبهای از آن حضرت در این باره آمده است: {{متن حدیث|إِنِّي لَا أُحِبُّ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۱۶۵.</ref>؛ «من [[دوست]] ندارم دشنامدهنده باشید». | ||
در [[جنگ صفین]] [[حجر بن عدی]] و [[عمرو بن حمق خزاعی]] از [[سپاهیان شام]] و [[معاویه]] [[اظهار برائت]] و آنها را [[لعن]] کردند. وقتی [[امام]] از این ماجرا [[آگاه]] شد، به آنان [[پیام]] داد که لب از [[سب]] و لعن فرو بندند و نزد وی بیایند و فرمود: بر شما نمیپسندم لعنکننده و دشنامدهنده باشید و از آنان [[تبری]] جویید؛ اما اگر خواستید [[زشتی]] و [[بدی]] [[اعمال]] آنان را برشمارید، فقط بگویید: راه و روش و رفتارشان چنین و چنان است<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص١٠٣.</ref>. در خطبهای از آن حضرت در این باره آمده است: {{متن حدیث|إِنِّي لَا أُحِبُّ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۱۶۵.</ref>؛ «من [[دوست]] ندارم دشنامدهنده باشید». | |||
۳. [[نهی]] از آغازگری [[جنگ]]: علی{{ع}} با جنگ و [[ستیز]] و [[خونریزی]] مخالف بود و تا مجبور نمیشد، نمیجنگید. [[طبری]]، به نقل از [[جندب ازدی]] میگوید: هرجا که با [[دشمن]] روبهرو میشدیم، [[امام علی]]{{ع}} میفرمود: با دشمن در نیاویزید و جنگ را آغاز نکنید تا دشمن آغازگرجنگ باشد؛ زیرا شما بحمدالله دارای [[حجت]] (نزد [[خدا]] و [[مردم]]) هستید و اگر در صحنه [[نبرد]] نیز آغازگر جنگ نباشید خود حجتی دیگر بر [[حقانیت]] شما است<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۷۰.</ref>. | ۳. '''[[نهی]] از آغازگری [[جنگ]]:''' علی{{ع}} با جنگ و [[ستیز]] و [[خونریزی]] مخالف بود و تا مجبور نمیشد، نمیجنگید. [[طبری]]، به نقل از [[جندب ازدی]] میگوید: هرجا که با [[دشمن]] روبهرو میشدیم، [[امام علی]]{{ع}} میفرمود: با دشمن در نیاویزید و جنگ را آغاز نکنید تا دشمن آغازگرجنگ باشد؛ زیرا شما بحمدالله دارای [[حجت]] (نزد [[خدا]] و [[مردم]]) هستید و اگر در صحنه [[نبرد]] نیز آغازگر جنگ نباشید خود حجتی دیگر بر [[حقانیت]] شما است<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۷۰.</ref>. | ||
۴. [[اتمام حجت]] با دشمن: اصل [[رحمت]] و [[محبت]] [[اسلامی]] تا آنجا گسترده است که حتی [[دشمنان اسلام]] را نیز در بر میگیرد و علی{{ع}} در جنگ با مخالفان و دشمنان اسلام، از این اصل [[پیروی]] میکرد. او همین [[سیره]] را در دوران [[خلافت]] و [[حکومت]] خویش رعایت کرد و هیچگاه پیش از [[دعوت]] مخالفان و [[دشمنان]] به [[ترک مخاصمه]] و [[پرهیز]] از خونریزی، [[جنگی]] را آغاز نکرد و در صحنه نبردی حاضر نشد؛ از این رو با [[پیمانشکنان]] [[جمل]]، ستمکاران [[صفین]] و مقدسمآبان [[نهروان]]، تا آنجا که میتوانست و امکان داشت، [[مدارا]] کرد و نشان داد تا چه [[میزان]]، خواهان [[هدایت]] و [[رهایی]] از [[گمراهی]] و [[سعادت]] آنان است. حضرت در برخورد با [[ناکثین]]، بارها و بارها آنها را [[پند]] داد و از سر [[خیرخواهی]]، از فتنهگری و [[آشوب]] منعشان کرد و حتی پس از این که [[اصحاب جمل]]، نصیحتهای [[امام]] را نادیده گرفتند و [[بیاعتنایی]] کردند و بر گمراهی خویش پای فشردند تا کشته شدند، وقتی از کنار کشتههای آنان میگذشت، با [[ناراحتی]] و اندوزه فراوان از این که نتوانسته است این [[گمراهان]] را [[نجات]] دهد از سر [[رحمت]] و [[شفقت]]، فرمود: گویی بینی خود را بریدم! به [[خدا]] [[سوگند]]! کشته شدن شما بر من گران و ناخوش است و من پیش از این به شما گفتم و شما را از برخورد شمشیرها برحذر داشتم!<ref>شیخ مفید، الجمل، ۲۱۰ و ۲۰۹.</ref>. | ۴. '''[[اتمام حجت]] با دشمن:''' اصل [[رحمت]] و [[محبت]] [[اسلامی]] تا آنجا گسترده است که حتی [[دشمنان اسلام]] را نیز در بر میگیرد و علی{{ع}} در جنگ با مخالفان و دشمنان اسلام، از این اصل [[پیروی]] میکرد. او همین [[سیره]] را در دوران [[خلافت]] و [[حکومت]] خویش رعایت کرد و هیچگاه پیش از [[دعوت]] مخالفان و [[دشمنان]] به [[ترک مخاصمه]] و [[پرهیز]] از خونریزی، [[جنگی]] را آغاز نکرد و در صحنه نبردی حاضر نشد؛ از این رو با [[پیمانشکنان]] [[جمل]]، ستمکاران [[صفین]] و مقدسمآبان [[نهروان]]، تا آنجا که میتوانست و امکان داشت، [[مدارا]] کرد و نشان داد تا چه [[میزان]]، خواهان [[هدایت]] و [[رهایی]] از [[گمراهی]] و [[سعادت]] آنان است. حضرت در برخورد با [[ناکثین]]، بارها و بارها آنها را [[پند]] داد و از سر [[خیرخواهی]]، از فتنهگری و [[آشوب]] منعشان کرد و حتی پس از این که [[اصحاب جمل]]، نصیحتهای [[امام]] را نادیده گرفتند و [[بیاعتنایی]] کردند و بر گمراهی خویش پای فشردند تا کشته شدند، وقتی از کنار کشتههای آنان میگذشت، با [[ناراحتی]] و اندوزه فراوان از این که نتوانسته است این [[گمراهان]] را [[نجات]] دهد از سر [[رحمت]] و [[شفقت]]، فرمود: گویی بینی خود را بریدم! به [[خدا]] [[سوگند]]! کشته شدن شما بر من گران و ناخوش است و من پیش از این به شما گفتم و شما را از برخورد شمشیرها برحذر داشتم!<ref>شیخ مفید، الجمل، ۲۱۰ و ۲۰۹.</ref>. | ||
در [[پیکار با قاسطین]] و [[سپاه شام]] نیز تا آنجا که ممکن بود، [[نبرد]] را به تأخیر انداخت تا شاید از میان آن سنگدلان و [[فرومایگان]]، گروهی به [[راه راست]] [[هدایت]] شوند و وقتی مورد [[اعتراض]] [[یاران]] و [[سپاهیان]] خویش قرار گرفت که چرا در [[جنگ]] با آنان درنگ و تأخیر روامی دارد، پاسخ داد: به خدا سوگند! هر روزی که جنگ را به تأخیر میاندازم، از این رو است که امیدوارم گروهی از آنان به ما بپیوندند و هدایت شوند و در لابهلای تاریکیها، پرتوی از [[نور]] مرا ببینند و به سوی ما آیند و این برای من از [[کشتار]] آنان در حال [[گمراهی]] بهتر و محبوبتر است؛ هر چند که در این صورت نیز به [[جرم]] گناهشان گرفتار میشوند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵۵.</ref>. | |||
حضرت بارها [[خوارج]] را [[نصیحت]] کرد و در مقابل [[آزار]] و [[اذیت]] و دشنامهای آنان، [[شکیبایی]] نشان داد؛ اما آنان [[روز]] به روز در گمراهی فرو رفتند تا آنکه در [[نهروان]] جمع شدند و [[عزم]] خود را بر [[جنگ با امام علی]]{{ع}} جزم کردند و حضرت پیش از آغاز جنگ با آنان، [[براء بن عازب]] را جهت [[اتمام حجت]] نزدشان فرستاد<ref>بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۸، ص۳۰۹.</ref>. | حضرت بارها [[خوارج]] را [[نصیحت]] کرد و در مقابل [[آزار]] و [[اذیت]] و دشنامهای آنان، [[شکیبایی]] نشان داد؛ اما آنان [[روز]] به روز در گمراهی فرو رفتند تا آنکه در [[نهروان]] جمع شدند و [[عزم]] خود را بر [[جنگ با امام علی]]{{ع}} جزم کردند و حضرت پیش از آغاز جنگ با آنان، [[براء بن عازب]] را جهت [[اتمام حجت]] نزدشان فرستاد<ref>بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۸، ص۳۰۹.</ref>. | ||
۵. [[نهی]] از مبارزطلبی: از شیوههای رایج در جنگهای [[دوره جاهلی]] و و از آن در شبه جریره [[عربستان]] و دیگر [[سرزمینها]] و حتی در [[ایران]] باستان و [[روم]] و یونان و پس از آن تا پیش از پیدایش [[ابزار جنگی]] جدید، مبارزطلبی در صحنههای [[نبرد]] بود؛ به این شکل که فردی [[شجاع]] از یکی از طرف [[جنگ]] که به [[شجاعت]] و [[دلیری]] خویش [[ایمان]] و [[اعتماد]] داشت، به میدان نبرد میآمد و [[مبارز]] میطلبید. این روش جنگ، چنان عادی و حتی مهم و افتخارآمیز بود که هیچکس در آن تردید روانمیداشت و حتی در اروپا تا این اواخر به شکل [[سنت]] اشرافی در آمده بود. | ۵. '''[[نهی]] از مبارزطلبی:''' از شیوههای رایج در جنگهای [[دوره جاهلی]] و و از آن در شبه جریره [[عربستان]] و دیگر [[سرزمینها]] و حتی در [[ایران]] باستان و [[روم]] و یونان و پس از آن تا پیش از پیدایش [[ابزار جنگی]] جدید، مبارزطلبی در صحنههای [[نبرد]] بود؛ به این شکل که فردی [[شجاع]] از یکی از طرف [[جنگ]] که به [[شجاعت]] و [[دلیری]] خویش [[ایمان]] و [[اعتماد]] داشت، به میدان نبرد میآمد و [[مبارز]] میطلبید. این روش جنگ، چنان عادی و حتی مهم و افتخارآمیز بود که هیچکس در آن تردید روانمیداشت و حتی در اروپا تا این اواخر به شکل [[سنت]] اشرافی در آمده بود. | ||
علی{{ع}} این شیوه و [[رفتار]] را در جنگ، نشانه [[بغی]] و [[ستم]] و [[گمراهی]] میدانست و از آن [[نهی]] مینمود؛ زیرا با [[عدالتخواهی]] و [[حقطلبی]] مغایر میدانست و آن را نشانه جنگطلبی، [[تکبر]] و [[خودخواهی]] به شمار میآورد؛ از این رو در وصیتش به فرزند خویش [[امام حسن]]{{ع}} میفرمود: | |||
هیچگاه مبارز مَطلب و کسی را به جنگ با خود [[دعوت]] نکن؛ اما اگر [[دشمن]] تو را به جنگ دعوت کرد، بپذیر؛ زیرا دعوت کننده به جنگ، [[ستمگر]] است و ستمگر به قطع کشته خواهد شد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۳.</ref>. | علی{{ع}} این شیوه و [[رفتار]] را در جنگ، نشانه [[بغی]] و [[ستم]] و [[گمراهی]] میدانست و از آن [[نهی]] مینمود؛ زیرا با [[عدالتخواهی]] و [[حقطلبی]] مغایر میدانست و آن را نشانه جنگطلبی، [[تکبر]] و [[خودخواهی]] به شمار میآورد؛ از این رو در وصیتش به فرزند خویش [[امام حسن]]{{ع}} میفرمود: هیچگاه مبارز مَطلب و کسی را به جنگ با خود [[دعوت]] نکن؛ اما اگر [[دشمن]] تو را به جنگ دعوت کرد، بپذیر؛ زیرا دعوت کننده به جنگ، [[ستمگر]] است و ستمگر به قطع کشته خواهد شد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۳.</ref>. | ||
۶. '''رعایت [[ارزشهای معنوی]]:''' رعایت ارزشهای معنوی در همه حال لازم و [[واجب]] است؛ به ویژه در جنگ و هنگامه نبرد که [[اصول ارزشی]] و [[مقدسات]] کمرنگ میشوند و همه چیز تحتالشعاع کشت و [[کشتار]] و [[قساوت]] و [[خونریزی]] قرار میگیرد. به همین دلیل، علی{{ع}} پیش از حرکت [[سپاه]] به سوی دشمن، [[حفظ]] [[ارزشهای اخلاقی]]، [[انسانی]] را گوشزد میکرد و سفارش مینمود که مبادا [[جنگی]] که برای [[حق]] و [[عدالت]] شکل گرفته، به جنگ ستمگرانه و [[ضدارزش]] تبدیل شود. | |||
[[جندب ازدی]] میگوید: هنگامی که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با دشمن روبهرو میشد، میفرمود: آنگاه که با [[دشمنان]] به جنگ پرداختید و آنها گریختند، اگر به پشتکردگان به جنگ دسترسی یافتند، آنها را نکشید و بر مجروحان جنگی دشمن متازید و آنها را برهنه مسازید و بدنشان را قطعه قطعه نکنید و چون به [[خانه]] دشمن رسیدید، هتک حرمتی نکنید و داخل خانههایشان نشوید، مگر [[اجازه]] دهند و هیچ چیز از خانههای دشمنان بر ندارید، مگر آنچه در میدان [[جنگ]] به دست میآورید. و با [[اذیت]] و [[آزار]] رساندن، هیچ زنی را تهییج نکنید و میازارید. اگر به شما [[دشنام]] دادند یا به سران و بزرگان و [[افراد صالح]] شما [[ناسزا]] گفتند، متعرضشان نشوید؛ زیرا [[زنان]] ضعیفالنفس هستند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴.</ref>. | |||
هنگامی که [[ابن قدامه]] را برای دفع گروههای [[غارتگر]] [[قاسطین]] اعزام میکرد، او را چنین [[نصیحت]] کرد: از خداوندی که بازگشت همه به سوی او است، بترس و مبادا [[مسلمان]] یا [[همپیمانی]] را [[خوار]] بداری و مبادا که [[مال]] و فرزند و چارپای کسی را [[غصب]] کنی؛ گرچه برهنه پای و پیاده مانده باشی و [[نماز]] را در وقتش ادا کن. | |||
[[سیره امام علی]]{{ع}} در جنگ بر این اصول [[استوار]] بود و هیچگاه از آن تخطی نکرد و [[ارزشهای انسانی]] و [[اخلاقی]] را بسیار [[محترم]] میشمرد و به صورتی دقیق [[اجرا]] میکرد؛ زیرا اصل و مبنای جنگهای او، برپا داشتن [[عدالت]] و [[ترویج حق]] بود؛ بنابراین برای [[پیروزی بر دشمن]]، [[متوسل]] به [[دروغ]]، [[نیرنگ]] و [[ظلم]] و [[تجاوز]] به [[دشمنان]] خود نشد و جوانمردانه جنگید و [[جوانمردی]] را به [[جامعه بشری]] ارزانی داشت<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[سیره امام علی (مقاله)| مقاله «سیره امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۱۰]]، ص ۸۹.</ref>. | |||
[[سیره امام علی]]{{ع}} در جنگ بر این اصول [[استوار]] بود و هیچگاه از آن تخطی نکرد و [[ارزشهای انسانی]] و [[اخلاقی]] را بسیار [[محترم]] میشمرد و به صورتی دقیق [[اجرا]] میکرد؛ زیرا اصل و مبنای جنگهای او، برپا داشتن [[عدالت]] و [[ترویج حق]] بود؛ بنابراین برای [[پیروزی بر دشمن]]، [[متوسل]] به [[دروغ]]، [[نیرنگ]] و [[ظلم]] و [[تجاوز]] به [[دشمنان]] خود نشد و جوانمردانه جنگید و [[جوانمردی]] را به [[جامعه بشری]] ارزانی داشت | |||
== منابع == | == منابع == |