سیره نظامی امام علی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

تأکید امیر مؤمنان، علی(ع) به ضرورت وجود نظامیان به عنوان جزئی از اقشار جامعه، به دلیل اهمیت فوق العاده آنان در حفظ و بقای نظام اجتماعی است. در عهدنامه مالک اشتر، نظامیان را پیش از قشرهای دیگر آورده است و می‌فرماید: «رعیت را صنف‌هایی است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و از یکدیگر بی‌نیاز نباشند. صنفی از ایشان لشکرهای خدایند...»[۱]. بر این اساس، نظامیان، عامل بقا و تداوم جامعه و ارزش‌های اخلاقی و معنوی آن هستند و تا این گروه نباشند، مردم در ایمنی نخواهند بود و امور نظام اجتماعی سامان نمی‌یابد.

جلوه‌های هدف‌داری نظامیان را می‌توان در موارد ذیل از سخنان حضرت استخراج کرد.

  1. خودسازی معنوی سپاهیان: نظامیانی که با اذن خدا می‌جنگند، وظیفه دارند خود را به اخلاق اسلامی ـ الهی آراسته کنند. این امر در خصوص فرماندهان که سربازانی تابع آنها هستند، اهمیت بسزایی می‌یابد: «کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد و پیش از آنکه به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد؛ زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند، سزاوارتر به تعظیم است از آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد»[۲].
  2. خداگرایی: فرمانده و سربازان، موظف‌اند به فرامین الهی گوش فرا دهند و آن را در عمل به کار گیرند: «او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروی از هر چه در کتاب خود بدان فرمان داده، از واجبات و سنت‌هایی فرامی‌خوانم که کس به سعادت نرسد، مگر به پیروی از آنها، و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها»[۳].
  3. توجه به الگوهای تربیتی: امام در فرایند خودسازی معنوی، روش زندگی پیامبر را الگویی کامل می‌داند و می‌فرماید: به پیامبر خود، آن نیکوترین و پاکیزه‌ترین مردم اقتدا کن که او بهترین مقتداست برای هر کس که به او تأسی جوید و شایسته‌ترین انتساب، انتساب به اوست. ...[۴].

با مرور خطبه‌ها و نامه‌های امیر مؤمنان، علی(ع)، مطالب و مسائل گوناگونی درباره امور نظامی می‌توان به دست آورد، استخراج، دسته‌بندی و چینش جمله‌های مربوط، دشوار، ولی بسیار مهم است. با مرور سخنان حضرت، مسائل مربوط به امور نظامی در چند عنوان آماده شد که البته می‌توان با دقت، کار تخصصی بیشتر و تمرکز در موضوع، عناوین دیگری نیز فراهم آورد. به هر حال عنوان‌های استخراجی، زیر مجموعه‌هایی دارد که به اجمال روش حضرت را در امور نظامی بیان می‌کند[۵].

اهمیت سیره نظامی امام

پیش از آن‌که به نمونه‌هایی از سیره نظامی امام علی(ع) اشاره کنیم، سخنان یکی از متفکران اهل سنت را درباره تفاوت سیره نظامی امام علی(ع) و معاویه نقل می‌کنیم.

جاحظ می‌گوید: چه بسا افرادی که خود را اهل خرد و تحلیل و فهم و تشخیص می‌دانند و با اینکه از عوام‌الناس هستند، خویشتن را از خواص می‌پندارند. اینان خیال می‌کنند معاویه دوراندیش‌تر و خردمندتر و آینده‌نگرتر و دقیق‌تر از علی بوده و روشی پسندیده‌تر از علی در سیاست داشته است؛ حال آن‌که چنین نیست و آنان به خطا رفته‌اند. علی در جنگ‌های خود، چیزی را جز آن‌چه موافق کتاب و سنت بود، به کار نمی‌گرفت؛ در حالی که معاویه، همان‌گونه که گاهی موافق کتاب و سنت عمل می‌کرد، مخالف آن نیز عمل می‌نمود و تمام نیرنگ‌ها را (چه حلال و چه حرام) به کار می‌برد. او در جنگ، به همان روشی عمل کرد که پادشاه هند در رویارویی با کسرا و خاقان چین در نبرد با رتبیل (شاه ترکان) روا داشتند؛ حال آن‌که علی به سپاهیان خود می‌فرمود: جنگ را با ایشان آغاز نکنید تا آنان آغازگر آن باشند. هیچ فردی را تعقیب نکنید؛ هیچ مجروحی را نکشید و هیچ در بسته‌ای را مگشایید.

سیره علی(ع) در مورد سرداران سپاه دشمن چون ذوالکلاع، ابوالاعور سلمی، عمرو بن عاص، حبیب بن مسلمه و دیگران، مانند افراد عادی و دنباله‌رو و افراد کم‌ارزش بود؛ در حالی که نظامیان و جنگجویان اگر بتوانند شبیخون بزنند، می‌زنند و اگر بتوانند سر همه افراد دشمن را در حال خواب با سنگ‌های گران بکوبند، می‌کوبند و اگر امکان داشته باشد این کار را انجام دهند، یک لحظه هم تأخیر روا نمی‌دارند، و اگر آتش زدن دشمن زودتر از غرق ساختن آنان امکان‌پذیر باشد، تأمل نمی‌کنند و ایشان را به آتش می‌کشند و منتظر غرق کردن نمی‌شوند. آنان از نصب منجنیق‌ها و به کار بردن عراده‌ها و نقب‌زدن و کندن گودال و خندق و کمین زدن خودداری نمی‌کنند. در بهره گرفتن از سم‌های گوناگون تردیدی به خود راه نمی‌دهند و میان مردم شایعه‌پراکنی می‌کنند و نامه‌های جعلی و اختلاف‌انگیز، میان سپاهیان دشمن پخش می‌کنند و توهم و تردید ایجاد می‌کنند و کارها را پیچیده نشان می‌دهند و با اقدام‌هایی رعب‌آور، وحشت پدید می‌آورند و با هر وسیله و تزویر و حیله‌ای که بتوانند، مخالفان خود را می‌کشند و اهمیتی نمیدهند که این کشتن چگونه و در چه حالی باشد.

اگر کسی بخواهد فقط براساس آن‌چه در کتاب و سنت آمده است، به تدبیر امور بپردازد و بر آن مبنا و سیره عمل کند، خود را از بسیاری چاره‌اندیشی‌ها محروم کرده است. می‌دانی که دروغ بیش‌تر از راست و حرام بیش‌تر از حلال است و علی پایبند پارسایی بود و از گفتن هر سخنی جز آن‌چه مورد رضایت خداوند بود، پرهیز می‌کرد. او خشنودی را فقط در چیزی می‌دید که رضایت خدا در آن باشد و خدا آن را دوست بدارد و رضایت را جز در آن‌چه کتاب و سنت بدان راهبر بود، نمی‌دید و به آن‌چه افراد زیرک و دارای شیطنت و حیله‌گر و فریب‌کار انجام دهند، بی‌اعتنا بود[۶].

ابن ابی الحدید، پس از نقل سخنان جاحظ در تفاوت سیره علی(ع) و معاویه می‌گوید: روش و سیره علی(ع) همان روش و سیاست پیامبر بود: سياسة علي و جريها على سياسة الرسول[۷]. به این ترتیب، سیره نظامی علی(ع) همان سیره پیامبر و موافق قرآن و سنت بوده است و علی(ع) در بحرانی‌ترین و سخت‌ترین وضعیت جنگ نیز این روش و سیره نیکو را ترک نکرد. این سیره بر اصول و قوانینی استوار است که اسلام تعیین کرده و پیامبر آن را در تمام جنگ‌های خویش به اجرا درآورده و علی(ع) نیز پس از پیامبر در طول دوران حکومت خویش به آن وفادار ماند. این اصول و مقررات به این شرح است:

تنظیم و آمادگی‌های دفاعی سپاه

مهم‌ترین موضوع در آماده‌سازی و ایجاد نظم در نیروهای مسلح و نظامی، تمرین‌های نظامی و آمادگی‌های دفاعی است که علی(ع) در نامه‌های گوناگونی به فرماندهان خویش، آنها را دقیق و مفصل بیان کرده است.

در نامه‌ای به زیاد بن نضر، هنگامی که او را فرمانده مقدمه سپاهیان خویش در جنگ صفین قرار داد، در این مورد می‌نویسد: بدان که مقدمه سپاه، چشم‌های آن است و چشم‌های مقدمه طلایه و پیشاهنگانند؛ پس آن‌گاه که از شهرهای خود خارج و به دشمن نزدیک می‌شوی، پس از سوق دادن طلایه‌های سپاه، در هیچ ناحیه و در بعضی از شکاف کوه‌ها و راه‌های باریک و سرزمین‌های پر درخت و کوهستانی خسته مشو تا دشمن بر شما نتازد و این موارد و نواحی برای شما کمین‌گاه باشد. تو خود مراقب و نگاهبان سپاهت باش و تا رسیدن به دشمن به این کار ادامه ده. در جنگ باید به تأنی و آرامش و آهستگی پیش روی و از شتاب بپرهیزی تا فرصت ممکن به دست آید و مبادا آغازگر جنگ باشی، مگر اینکه آنان به جنگ اقدام کنند یا دستور من به تو برسد. والسلام[۸].

درباره نظم و صف‌بندی سپاه در برابر دشمن، سپاهیان خویش را به این صورت صف‌آرایی می‌کرد: گروهی را در میمنه (راست)، دسته‌ای در میسره (چپ) و تعدادی را در وسط (قلب) قرار می‌داد و برای هر سه دسته، نیروهایی به صورت رابط می‌گذاشت و در پیشگاه این سه دسته، دو مقدمه پدید می‌آورد و خود در وسط می‌ایستاد و آنها را وامی‌داشت تا صداهای خویش را پایین بیاورند و دعا بخوانند و حضور قلب و خاطرجمعی یابند و شمشیرها را کشیده، قدرت خود را نمایش دهند و هر یک از این دسته‌ها در جایگاه خود قرار گیرند و هرکس یا هر دسته‌ای که حمله می‌کند، پس از انجام کار بازگردد و در جایگاه خویش بایستد[۹].

آن‌گاه که آماده جنگ می‌شدند، سپاهیان را آماده باش کامل داده، سپاهیان هر قبیله را از دیگری جدا کرده، برای هر قبیله، فرماندهی را بر می‌گزید و صفوف سپاهیان را منظم و فرمانده دسته‌های زیر فرماندهی خویش را به شاخه‌های کوچک‌تر تقسیم می‌کرد؛ سپس به جنگ می‌پرداخت[۱۰].

هنگامی که می‌خواستند بجنگند، پیادگان و تیراندازان را پیش انداخته، و آنان به نوبت، ولی پیوسته، به سوی دشمن تیر می‌انداختند. این تیراندازی باید از میسره و میمنه و در دو سوی سپاه انجام می‌گرفت و سپاهیان نباید از جای خویش می‌جنبیدند[۱۱].[۱۲].

تاکتیک‌های جنگی

در هر جنگ و مبارزه‌ای اگر سپاهی، برنامه و تاکتیک جنگ و دفاع نداشته باشد، پیروز نخواهد شد؛ از این رو علی(ع) به آنان سفارش می‌کند: هنگام حمله و هجوم دشمن به شما، بر دهانه خندق‌ها و گودال‌ها صف ببندید و جز شمشیرهایتان چیزی دیده نشود و بر زمین استوار بمانید. پس از محکم کردن صفوف خویش، به صورت دشمن نگاه نکنید و از فراوانی تعداد دشمن هول و هراس نداشته باشید و فقط به زمینی که روی آن قرار دارید، چشم بدوزید و اگر دشمنان به شما حمله کردند، به زانو بنشینید و خود را پشت سپر پنهان سازید و صفوف خود را محکم و نفوذناپذیر کنید. اگر دشمن به شما پشت کرد، با شمشیرهایتان به آنان حمله برید و اگر ایستادند، با آنان بجنگید و اگر فرار کردند، بر مرکب‌های خود سوار شده، آنها را بیابید[۱۳].

در مورد تاکتیک دفاعی نیز دستور می‌دهد: اگر دشمن به سراغ شما آمد، بکوشید جایگاه خویش را در دامنه کوه‌ها و تپه‌ها یا کنار نهرها قرار داده، به این وسیله از حمله دشمن از هر سو در امان بمانید و جاسوسان و پاسداران سپاه را در قله کوه‌ها و بلندی‌ها قرار دهید تا به موقع شما را از هجوم دشمن باخبر سازند. شب‌هنگام به وسیله نیزه‌داران، در اطراف سپاه، سپر ایمنی به وجود آورید[۱۴].

هیچ سپاهی هنگامه نبرد نباید سلاح خویش را زمین گذاشته، از آمادگی دفاعی خارج شود؛ زیرا خداوند متعال دستور داده که حتی هنگام به جای آوردن نماز خوف در میدان جنگ نیز سلاح را از خود دور نسازید و مسلح باشید[۱۵].

فرصت‌های مناسب جهت ضربه زدن به دشمن را باید غنیمت شمرد و با سهل‌انگاری نباید آن را از دست داد و چون از آن فرصت استفاده کردید، بلافاصله باید به جایگاه خویش بازگردید. مبادا دشمن از فرصتی که به دست می‌آورد و شما در جایگاه خود نیستید، استفاده کند[۱۶].[۱۷].

حفظ عدالت و رعایت اخلاقیات جنگ

مهم‌ترین رکن سیره نظامی حضرت، نگهبانی و رعایت اخلاق اسلامی در جبهه‌های جنگ و فلسفه وجودی اقدام‌های نظامی حضرت، اقامه عدل و از میان بردن ستم است، و چون هدف این است، رعایت اصول اخلاقی اسلام در این مسیر، شرط اساسی حقانیت آن به شمار می‌رود؛ از این رو امام در مقابله با دشمن، اصولی را رعایت می‌کرد و به یاران خود نیز دستور می‌داد آن اصول را رعایت کنند که عبارت‌اند از:

۱. عدالت: رعایت عدل در برخورد با مخالفان و دشمنان به ویژه در میدان جنگ، از مهم‌ترین اصول اخلاقی است که علی(ع) خود و یارانش را به رعایت آن ملزم می‌دانست. حضرت فرمود: به خدا سوگند! طلحه و زبیر هیچ قصدی جز به پا کردن فتنه و فساد ندارند، و به مکه می‌روند تا خود را آماده جنگ کنند. ابن عباس گفت: پس چرا به آنان اجازه دادید بروند؟ آیا بهتر نبود آنها را زندانی می‌کردی و مسلمانان را از شر آنها در امان نگاه می‌داشتی؟

حضرت فرمود: ای ابن عباس، آیا به من پیشنهاد می‌کنی که پیش از نیکی کردن، به ستم و بدی اقدام کنم و به صرف گمان و متهم بودن آنان، عقوبتشان کنم و پیش از آن ‌که کاری انجام داده باشند، دستگیر و زندانی‌شان سازم؟ هرگز، به خدا سوگند که جز به عدالت رفتار نکنم[۱۸].

حضرت خود می‌فرماید: شخصی درباره فتنه‌هایی که ممکن است برخی از یارانم به پا کنند و از اطرافم پراکنده شوند، به من خبر داد و گفت: نظرت چیست؟ به او گفتم: من هیچ‌کس را فقط بدان سبب که متهم است دستگیر و عقوبت نمی‌کنم و با وی نمی‌جنگم؛ مگر وقتی که مخالفت آشکار شود و مرا دشنام دهد.

در این حال نیز تا وی را به بازگشت از دشمنی دعوت نکنم و در عذر آوردن پشیمان نسازم، با وی نخواهم جنگید. اگر توبه کرد و از راه خلاف دست برداشت، توبه‌اش را می‌پذیرم و او برادر ما است؛ اما اگر در دشمنی خویش پابرجا بود و اعلان جنگ داد، با وی می‌جنگم تا خداوند شر وی را از من دور سازد[۱۹].

۲. نهی از دشنام دادن به دشمنان امیر مؤمنان(ع) به این اصل اسلامی سخت وفادار بود که نباید به دشمنان دشنام داد و یاران و سربازان خویش را از آن نهی می‌فرمود. در جنگ صفین حجر بن عدی و عمرو بن حمق خزاعی از سپاهیان شام و معاویه اظهار برائت و آنها را لعن کردند. وقتی امام از این ماجرا آگاه شد، به آنان پیام داد که لب از سب و لعن فرو بندند و نزد وی بیایند و فرمود: بر شما نمی‌پسندم لعن‌کننده و دشنام‌دهنده باشید و از آنان تبری جویید؛ اما اگر خواستید زشتی و بدی اعمال آنان را برشمارید، فقط بگویید: راه و روش و رفتارشان چنین و چنان است[۲۰]. در خطبه‌ای از آن حضرت در این باره آمده است: «إِنِّي لَا أُحِبُّ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ‌»[۲۱]؛ «من دوست ندارم دشنام‌دهنده باشید».

۳. نهی از آغازگری جنگ: علی(ع) با جنگ و ستیز و خونریزی مخالف بود و تا مجبور نمی‌شد، نمی‌جنگید. طبری، به نقل از جندب ازدی می‌گوید: هرجا که با دشمن روبه‌رو می‌شدیم، امام علی(ع) می‌فرمود: با دشمن در نیاویزید و جنگ را آغاز نکنید تا دشمن آغازگرجنگ باشد؛ زیرا شما بحمدالله دارای حجت (نزد خدا و مردم) هستید و اگر در صحنه نبرد نیز آغازگر جنگ نباشید خود حجتی دیگر بر حقانیت شما است[۲۲].

۴. اتمام حجت با دشمن: اصل رحمت و محبت اسلامی تا آنجا گسترده است که حتی دشمنان اسلام را نیز در بر می‌گیرد و علی(ع) در جنگ با مخالفان و دشمنان اسلام، از این اصل پیروی می‌کرد. او همین سیره را در دوران خلافت و حکومت خویش رعایت کرد و هیچ‌گاه پیش از دعوت مخالفان و دشمنان به ترک مخاصمه و پرهیز از خونریزی، جنگی را آغاز نکرد و در صحنه نبردی حاضر نشد؛ از این رو با پیمان‌شکنان جمل، ستم‌کاران صفین و مقدس‌مآبان نهروان، تا آنجا که می‌توانست و امکان داشت، مدارا کرد و نشان داد تا چه میزان، خواهان هدایت و رهایی از گمراهی و سعادت آنان است. حضرت در برخورد با ناکثین، بارها و بارها آنها را پند داد و از سر خیرخواهی، از فتنه‌گری و آشوب منعشان کرد و حتی پس از این که اصحاب جمل، نصیحت‌های امام را نادیده گرفتند و بی‌اعتنایی کردند و بر گمراهی خویش پای فشردند تا کشته شدند، وقتی از کنار کشته‌های آنان می‌گذشت، با ناراحتی و اندوزه فراوان از این که نتوانسته است این گمراهان را نجات دهد از سر رحمت و شفقت، فرمود: گویی بینی خود را بریدم! به خدا سوگند! کشته شدن شما بر من گران و ناخوش است و من پیش از این به شما گفتم و شما را از برخورد شمشیرها برحذر داشتم![۲۳].

در پیکار با قاسطین و سپاه شام نیز تا آنجا که ممکن بود، نبرد را به تأخیر انداخت تا شاید از میان آن سنگدلان و فرومایگان، گروهی به راه راست هدایت شوند و وقتی مورد اعتراض یاران و سپاهیان خویش قرار گرفت که چرا در جنگ با آنان درنگ و تأخیر روامی دارد، پاسخ داد: به خدا سوگند! هر روزی که جنگ را به تأخیر می‌اندازم، از این رو است که امیدوارم گروهی از آنان به ما بپیوندند و هدایت شوند و در لابه‌لای تاریکی‌ها، پرتوی از نور مرا ببینند و به سوی ما آیند و این برای من از کشتار آنان در حال گمراهی بهتر و محبوب‌تر است؛ هر چند که در این صورت نیز به جرم گناهشان گرفتار می‌شوند[۲۴].

حضرت بارها خوارج را نصیحت کرد و در مقابل آزار و اذیت و دشنام‌های آنان، شکیبایی نشان داد؛ اما آنان روز به روز در گمراهی فرو رفتند تا آن‌که در نهروان جمع شدند و عزم خود را بر جنگ با امام علی(ع) جزم کردند و حضرت پیش از آغاز جنگ با آنان، براء بن عازب را جهت اتمام حجت نزدشان فرستاد[۲۵].

۵. نهی از مبارزطلبی: از شیوه‌های رایج در جنگ‌های دوره جاهلی و و از آن در شبه جریره عربستان و دیگر سرزمین‌ها و حتی در ایران باستان و روم و یونان و پس از آن تا پیش از پیدایش ابزار جنگی جدید، مبارز‌طلبی در صحنه‌های نبرد بود؛ به این شکل که فردی شجاع از یکی از طرف جنگ که به شجاعت و دلیری خویش ایمان و اعتماد داشت، به میدان نبرد می‌آمد و مبارز می‌طلبید. این روش جنگ، چنان عادی و حتی مهم و افتخارآمیز بود که هیچ‌کس در آن تردید روانمی‌داشت و حتی در اروپا تا این اواخر به شکل سنت اشرافی در آمده بود.

علی(ع) این شیوه و رفتار را در جنگ، نشانه بغی و ستم و گمراهی می‌دانست و از آن نهی می‌نمود؛ زیرا با عدالت‌خواهی و حق‌طلبی مغایر می‌دانست و آن را نشانه جنگ‌طلبی، تکبر و خودخواهی به شمار می‌آورد؛ از این رو در وصیتش به فرزند خویش امام حسن(ع) می‌فرمود: هیچ‌گاه مبارز مَطلب و کسی را به جنگ با خود دعوت نکن؛ اما اگر دشمن تو را به جنگ دعوت کرد، بپذیر؛ زیرا دعوت کننده به جنگ، ستم‌گر است و ستم‌گر به قطع کشته خواهد شد[۲۶].

۶. رعایت ارزش‌های معنوی: رعایت ارزش‌های معنوی در همه حال لازم و واجب است؛ به ویژه در جنگ و هنگامه نبرد که اصول ارزشی و مقدسات کمرنگ می‌شوند و همه چیز تحت‌الشعاع کشت و کشتار و قساوت و خونریزی قرار می‌گیرد. به همین دلیل، علی(ع) پیش از حرکت سپاه به سوی دشمن، حفظ ارزش‌های اخلاقی، انسانی را گوشزد می‌کرد و سفارش می‌نمود که مبادا جنگی که برای حق و عدالت شکل گرفته، به جنگ ستم‌گرانه و ضدارزش تبدیل شود.

جندب ازدی می‌گوید: هنگامی که امیرمؤمنان(ع) با دشمن روبه‌رو می‌شد، می‌فرمود: آن‌گاه که با دشمنان به جنگ پرداختید و آنها گریختند، اگر به پشت‌کردگان به جنگ دسترسی یافتند، آنها را نکشید و بر مجروحان جنگی دشمن متازید و آنها را برهنه مسازید و بدنشان را قطعه قطعه نکنید و چون به خانه دشمن رسیدید، هتک حرمتی نکنید و داخل خانه‌هایشان نشوید، مگر اجازه دهند و هیچ چیز از خانه‌های دشمنان بر ندارید، مگر آن‌چه در میدان جنگ به دست می‌آورید. و با اذیت و آزار رساندن، هیچ زنی را تهییج نکنید و میازارید. اگر به شما دشنام دادند یا به سران و بزرگان و افراد صالح شما ناسزا گفتند، متعرضشان نشوید؛ زیرا زنان ضعیف‌النفس هستند[۲۷].

هنگامی که ابن قدامه را برای دفع گروه‌های غارت‌گر قاسطین اعزام می‌کرد، او را چنین نصیحت کرد: از خداوندی که بازگشت همه به سوی او است، بترس و مبادا مسلمان یا هم‌پیمانی را خوار بداری و مبادا که مال و فرزند و چارپای کسی را غصب کنی؛ گرچه برهنه پای و پیاده مانده باشی و نماز را در وقتش ادا کن.

سیره امام علی(ع) در جنگ بر این اصول استوار بود و هیچ‌گاه از آن تخطی نکرد و ارزش‌های انسانی و اخلاقی را بسیار محترم می‌شمرد و به صورتی دقیق اجرا می‌کرد؛ زیرا اصل و مبنای جنگ‌های او، برپا داشتن عدالت و ترویج حق بود؛ بنابراین برای پیروزی بر دشمن، متوسل به دروغ، نیرنگ و ظلم و تجاوز به دشمنان خود نشد و جوانمردانه جنگید و جوانمردی را به جامعه بشری ارزانی داشت[۲۸].

آموزش‌های نظامی

همواره اصل نخست در سیره امام، برقراری صلح و دوستی و پایبندی به پیمان‌ها بوده است. پیکار، آخرین چاره ناگزیری بود که پس از آزمودن روش‌های دیگر به کار گرفته می‌شد.

  1. اعلان آمادگی و ضرورت آن: امام همیشه سربازی بیدار و مرزبان مرزهای اسلام بود و هیچ‌گاه از دشمنان و تهدیدها و خطرهای احتمالی آنان غفلت نداشت.
  2. نهی از سستی سپاهیان: شجاعت و دلیری امام برای همگان روشن و بدیهی بود؛ به طوری که اگر با دشمن به تنهایی روبه‌رو می‌شد، هیچ باکی به خود راه نمی‌داد و با آنان می‌جنگید و این امر از آگاهی و ایمان استوار او به پروردگار سرچشمه می‌گرفت. به نظر امام، اگر نیروها در جنگ سستی و تنبلی نورزند، دشمن هیچ‌گاه جرئت تهاجم به مرزها و شهرها پیدا نمی‌کند و لازم است همگان پیوسته برای نبرد و دفاع از حق آماده باشند.
  3. سیاست‌های نظامی امام پیش از جنگ: همان طور که پیش از این گفتیم، صلح و پرهیز از کشتار و جنگ، نخستین اصل مورد نظر امام علی(ع) بود و حضرت حاضر نبود با احتمال وجود کوچک‌ترین فرصت، آن را از دست بدهد.
  4. روش برخورد با نیروها در جنگ و تحریک احساسات آنان: گاهی که سربازان در جنگ سستی نشان می‌دادند و از مقابل دشمن فرار می‌کردند، امام آنها را با یادآوری دلاوری‌های بزرگان و سرشناسان عرب تشجیع و صفات خوب و دلاورانه‌شان را بازگو می‌کرد تا نیروی دیگر بیابند، احساساتشان برانگیخته شود و دوباره به دشمن بتازند تاجایی که پیروز گردند.
  5. آموزش تاکتیک‌ها و فنون نظامی: افزون بر نیروی ایمان، آگاهی به فنون نظامی نیز در جنگ، مهم و ضروری است. نیروی نظامی که فنون رزمی را نیاموزد، به یقین هنگام مواجهه با دشمن شکست خواهد خورد. امام علی(ع)که عمری دراز در صحنه‌های جهاد گذارنده بود، بی‌گمان بیشترین و کارآمدترین تجربه‌ها را در اختیار داشت. امام (ع) خودش سپاهیان را آموزش می‌داد و پیش از نبرد، همراه با سازمان‌دهی نیروها و آرایش آنان، نکته‌های مهم آموزش نظامی را یادآوری می‌کرد.
  6. ضرورت رازداری: یکی از نکته‌های مهم در امور نظامی، رازداری فرماندهان و نیروها درباره اطلاعات حساس نظامی است. امام علی(ع)یکی از وظایف خود را مشورت با نظامیان و نیز مشورت را حق آنان می‌داند، ولی رازداری را از آن استثنا می‌کند.
  7. روش برخورد با دشمن: یکی از روش‌های برخورد با دشمن، ضرورت غافل‌گیری (به معنای هجوم همه‌جانبه و سریع مانند تندباد) بود که فرصت اندیشه، چاره‌جویی و حرکت را از دشمن می‌گرفت. از شیوه‌های دیگر امام، جنگ در بیرون از شهر بود. ایشان می‌کوشید در نبردها به سوی دشمن رود و به آنها نزدیک شود، نه اینکه دشمنان با نزدیک شدن به محل سکونت آنان، ابتکار عمل را در دست گیرند و با رجزخوانی و جنگ روانی غلبه یابند. از این رو، کوفیان را به دلیل نافرمانی و فرار از مبارزه نکوهید و بر سرشان فریاد برآورد: «شب و روز، در نهان و آشکارا، شما را به نبرد با این قوم فراخواندم و گفتم پیش از آنکه سپاه بر سرتان کشند، بر آنها بتازید. به خدا سوگند! به هیچ قومی در خانه‌هایشان تاخت نیاوردند، مگر آنکه زبون خصم گشتند»[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  2. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ»، نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
  3. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
  5. محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۱۷۷.
  6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۲۲۹ – ۲۲۷.
  7. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۲۱۳ و ۲۱۲.
  8. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۲۳؛ نهج البلاغه نامه ۱۱؛ حرانی، ابنشعبه، تحف‌العقول، ص۱۹۱.
  9. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۲.
  10. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۲.
  11. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۲.
  12. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۸۷.
  13. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۳.
  14. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۱۲۳؛ نهج البلاغه، نامه ۱۱؛ حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، ص۱۹۱.
  15. نساء، آیه ۱۰۲.
  16. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۱.
  17. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۸۸.
  18. شیخ مفید، الجمل، ص۱۲۴، ۱۲۳، ۸۹.
  19. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۳۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۴۸؛ ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج۱، ص۳۷۱.
  20. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص١٠٣.
  21. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۱۶۵.
  22. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۷۰.
  23. شیخ مفید، الجمل، ۲۱۰ و ۲۰۹.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۵۵.
  25. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۸، ص۳۰۹.
  26. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۳.
  27. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۵، ص۱۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷۰؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴.
  28. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۸۹.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  30. محمدی صیفار، مهدی، اندیشه و روش اصلاح جامعه از دیدگاه امام علی، ص ۱۸۰.