برقراری عدل

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از اقامه عدل)

برقراری عدل و داد یکی از خواسته‌های الهی است و یکی از وظایف و اهداف مهمّ بعثت پیامبران دعوت بندگان الهی به عدل و داد است. آنان از مردم می‌خواهند عدل را در میان خود به خوبی برقرار کنند.

مقدمه

برقراری عدل و داد یکی از خواسته‌های الهی است که در آیاتی از قرآن کریم به آن تصریح شده است: ﴿اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى [۱]، ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ [۲][۳]

معناشناسی

عدل به معنای نهادن هر چیزی در جای خود؛ شامل همه وظایف فردی، اجتماعی و سیاسی افراد جامعه بشری است، زیرا عدل به این معنا یعنی حفظ حقوق و شئون فردی و اجتماعی اشخاص نسبت به خود و دیگران و عدم تجاوز و تعدّی از آن. پس اگر همه بندگان الهی حقوق خود و دیگران را مراعات کنند و در حقّ خود و دیگران ستم روا ندارند، همه انسان‌ها اصلاح شده و جامعه شاداب و پرتوان در مسیر تکامل و وحدت پیش می‌رود و اگر زندگی فردی و اجتماعی اشخاص دچار ستم و پایمال شدن حقوق شود جامعه از هم می‌پاشد و الفت و دوستی و همکاری و تعاون از میان می‌رود و اختلاف و پراکندگی پدید می‌آید و جامعه رو به انحطاط و سقوط می‌رود[۴].

برقراری عدالت، هدف بعثت انبیاء

در سایه عدل و داد جامعه سالم و پر نشاط می‌گردد و با ظلم و ستم اختلاف و پراکندگی و ضعف و ناتوانی پدید می‌آید. یکی از وظایف و اهداف مهمّ بعثت پیامبران دعوت بندگان الهی به عدل و داد است. آنان از مردم می‌خواهند عدل را در میان خود به خوبی برقرار کنند. امّا از آنجا که برقراری عدل به شناخت کافی همه شئون و ویژگی‌های ظاهری و باطنی اشخاص نیاز دارد و این امر بدون ارتباط با خدای تعالی برای هیچ کدام از انسان‌ها امکان ندارد؛ بنابراین لازم است خدای سبحان زمینه‌ها و مقدّمات قیام به عدل را برای بندگانش مهیّا کند؛ یکی از این مقدّمات معرفت و آگاهی کامل است. از طرفی چون همه انسان‌ها در کارهایشان مختار و آزادند و هوای نفس و شهوت و میل به معصیت و خلاف هم در آنها وجود دارد و شیطان نیز در کمین آنهاست؛ علاوه بر شناخت، قدرت در مقابل ستمگران و تنبیه خطاکاران نیز لازم می‌آید.

خداوند با فرستادن پیامبران، انزال کتب، بیان تعالیم آسمانی، آفرینش بهشت و جهنّم، قرار دادن عقوبت‌های دنیوی و اخروی برای عاصیان و ستمگران و تشویق و بشارت مؤمنان و فرمانبران و دادگران با نعمت‌های دنیوی و اخروی زمینه‌های لازم را برای بر قراری عدل و داد فراهم آورده است و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ [۵]، ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ [۶].

بنابراین خدای تعالی با فرستادن کتاب و دادن میزان به دست بندگان از آنان می‌خواهد بر اساس آن دو در میان خود عدل و داد برقرار سازند و در برابر نافرمانی و ستم شمشیر را قرار داده تا آنان را به زور به عدل و داد پای‌بند کنند[۷].

خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ[۸] و نیز در جای دیگر می‌فرماید: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ[۹]. در این آیه به مقدمه بودن اقامه قسط برای اخلاص در عبادت خدا اشاره شده است. بنابراین، ایجاد عدل و قسط اجتماعی و فردی، یعنی اجرای عدل در زندگی فردی و برپایی عدل اجتماعی، هدف دیگر بعثت انبیاء (ع) است. این هدف، یعنی اجرای عدل در زندگی فردی و اجتماعی بشر، مقدمه دستیابی به مرحله اخلاص در عبادت خداست که هدف اصلی بعثت پیامبران (ع) است[۱۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است؛ سوره مائده، آیه۸.
  2. به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد؛ سوره نحل، آیه۹۰.
  3. محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ - ۱۰۲.
  4. محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ - ۱۰۲.
  5. ما پیامبرانمان را با برهان‌های روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند؛ سوره حدید، آیه۲۵.
  6. و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره یونس، آیه۴۷.
  7. محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ - ۱۰۲.
  8. «و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
  9. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب می‌سازید بخوانید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  10. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۳۷-۳۸.