بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==یادکرد بیت المقدس در قرآن== | ==یادکرد بیت المقدس در قرآن== | ||
بیتالمقدس از اعلام غیر مصرّح قرآن است و بیشتر مفسّران، تعابیرى مانند « الاَرضِ الَّتى بـرَکنا فیها »( انبیاء / 21، 81؛ اعراف / 7، 137 )، « الاَرضُ المُقَدَسَة »( مائده / 5، 21 )، « القَریَة »( بقره / 2، 58 ) و « الاَرض »( اسراء / 17، 4 ) را بر آن تطبیق کردهاند. در آیات مربوط به تغییر قبله ( بقره / 2، 142 ـ 150 ) نیز تلویحاً از بیتالمقدس یاد شده است (1) ؛ همچنین شمارى از مفسران نخستین آیاتى چون 114 ـ 115 بقره / 2 و 41ق / 50 را نیز به بیتالمقدس مربوط دانستهاند .(2) 1. نخستین یادکرد از بیت المقدس در آیهاى است که ماجراى هجرت ابراهیم ( علیه السلام ) از بابل را گزارش مىکند. حضرت ابراهیم پس از ماجراى شکستن بتها و نجات معجزهآسا از آتش نمرودیان به همراه حضرت لوط ( علیه السلام )، خانواده و دیگر پیروانش به سوى سرزمینى روانه مىشود که خداوند آن را مایه برکت براى جهانیان خوانده است: « و نَجَّینـهُ و لوطـًا اِلَى الاَرضِ الَّتى بـرَکنا فیها لِلعــلَمین ».( انبیاء / 21، 71 ) مشهور مفسران مراد از این سرزمین را شام و فلسطین دانستهاند که مسلماً شهر بیت المقدس را نیز در برمىگیرد .(3) 2. یادکرد دیگر بیت المقدس که در آیات متعددى مورد اشاره قرار گرفته، در ارتباط با داستان بنىاسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین است. بنىاسرائیل که در مصر با آزار و شکنجههاى سخت فرعونیان به ستوه آمده بودند، همواره آرزوى بازگشت به فلسطین را داشتند؛ سرزمینى که نیاکان آنها یعنى یعقوب و فرزندانش، پیش از مهاجرت به مصر آنجا ساکن بودند. موسى با فراخوان بنى اسرائیل به صبر و پایدارى و یارى جستن از خدا در برابر شکنجههاى فرعونیان، آنان را به بازگشت به سرزمین فلسطین و بیتالمقدس و زندگى در آن امیدوار مىساخت :« قالَ موسى لِقَومِهِ استَعینوا بِاللّهِ واصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ ...».( اعراف / 7، 128 ) بنىاسرائیل در پى خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیتالمقدس با قومى معروف به عمالقه روبهرو شدند .(4) موسى ( علیه السلام ) از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شده، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: « یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتى کَتَبَ اللّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلى اَدبارِکُمفَتَنقَلِبوا خـسِرین ».( مائده / 5، 21 ) مشهور مفسران شیعه (5) و سنى (6) به تبع مفسران نخستینى چون ابنعباس، ابن زید، سدّى و أبى على (7) سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت المقدس دانستهاند. | بیتالمقدس از اعلام غیر مصرّح قرآن است و بیشتر مفسّران، تعابیرى مانند « الاَرضِ الَّتى بـرَکنا فیها »( انبیاء / 21، 81؛ اعراف / 7، 137 )، « الاَرضُ المُقَدَسَة »( مائده / 5، 21 )، « القَریَة »( بقره / 2، 58 ) و « الاَرض »( اسراء / 17، 4 ) را بر آن تطبیق کردهاند. در آیات مربوط به تغییر قبله ( بقره / 2، 142 ـ 150 ) نیز تلویحاً از بیتالمقدس یاد شده است (1) ( <= قبله )؛ همچنین شمارى از مفسران نخستین آیاتى چون 114 ـ 115 بقره / 2 و 41ق / 50 را نیز به بیتالمقدس مربوط دانستهاند .(2) 1. نخستین یادکرد از بیت المقدس در آیهاى است که ماجراى هجرت ابراهیم ( علیه السلام ) از بابل را گزارش مىکند. حضرت ابراهیم پس از ماجراى شکستن بتها و نجات معجزهآسا از آتش نمرودیان به همراه حضرت لوط ( علیه السلام )، خانواده و دیگر پیروانش به سوى سرزمینى روانه مىشود که خداوند آن را مایه برکت براى جهانیان خوانده است: « و نَجَّینـهُ و لوطـًا اِلَى الاَرضِ الَّتى بـرَکنا فیها لِلعــلَمین ».( انبیاء / 21، 71 ) مشهور مفسران مراد از این سرزمین را شام و فلسطین دانستهاند که مسلماً شهر بیت المقدس را نیز در برمىگیرد .(3) 2. یادکرد دیگر بیت المقدس که در آیات متعددى مورد اشاره قرار گرفته، در ارتباط با داستان بنىاسرائیل و سکونت آنان در سرزمین فلسطین است. بنىاسرائیل که در مصر با آزار و شکنجههاى سخت فرعونیان به ستوه آمده بودند، همواره آرزوى بازگشت به فلسطین را داشتند؛ سرزمینى که نیاکان آنها یعنى یعقوب و فرزندانش، پیش از مهاجرت به مصر آنجا ساکن بودند. موسى با فراخوان بنى اسرائیل به صبر و پایدارى و یارى جستن از خدا در برابر شکنجههاى فرعونیان، آنان را به بازگشت به سرزمین فلسطین و بیتالمقدس و زندگى در آن امیدوار مىساخت :« قالَ موسى لِقَومِهِ استَعینوا بِاللّهِ واصبِروا اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ ...».( اعراف / 7، 128 ) بنىاسرائیل در پى خروج از مصر و ورود به فلسطین، در شهر بیتالمقدس با قومى معروف به عمالقه روبهرو شدند .(4) موسى ( علیه السلام ) از آنان خواست که وارد سرزمین مقدس شده، با عمالقه بجنگند و در غیر این صورت دچار خسران و زیان خواهند شد: « یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتى کَتَبَ اللّهُ لَکُم و لا تَرتَدّوا عَلى اَدبارِکُمفَتَنقَلِبوا خـسِرین ».( مائده / 5، 21 ) مشهور مفسران شیعه (5) و سنى (6) به تبع مفسران نخستینى چون ابنعباس، ابن زید، سدّى و أبى على (7) سرزمین مقدس یاد شده را شهر بیت المقدس دانستهاند. | ||
برخى نیز دمشق، فلسطین و سرزمین طور و بخشى از اردن را گفتهاند که چندان با تعبیر « ارض مقدس » سازگار نیست .(8) مفسران، قداست این شهر را ناشى از حضور، زندگى و دفن انبیاء و مؤمنان در آن دانستهاند .(9) برخى نیز عارى بودن آن ازشرک و کفر و گناه را سبب تقدسش ذکر کردهاند (10) که با پیشینه تاریخى این شهر، حضور مشرکان و کافران و فساد بنى اسرائیل در آن چندان سازگار نیست. | برخى نیز دمشق، فلسطین و سرزمین طور و بخشى از اردن را گفتهاند که چندان با تعبیر « ارض مقدس » سازگار نیست .(8) مفسران، قداست این شهر را ناشى از حضور، زندگى و دفن انبیاء و مؤمنان در آن دانستهاند .(9) برخى نیز عارى بودن آن ازشرک و کفر و گناه را سبب تقدسش ذکر کردهاند (10) که با پیشینه تاریخى این شهر، حضور مشرکان و کافران و فساد بنى اسرائیل در آن چندان سازگار نیست. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
7. یکى دیگراز یادکردهاى بیتالمقدس در قرآن مربوط به داستان معراج و سیر دادن پیامبراکرم ( صلى الله علیه وآله ) از مکه به بیتالمقدس و مسجدالأقصى است: « سُبحـنَ الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بـرَکنا حَولَهُ ...».( اسراء / 17، 1 ) بیشتر مفسران شیعه (43) و سنى (44) « المسجدالاقصى » را مسجد بیت المقدس دانستهاند که در این صورت بىشک، « التى بـرَکنا حَولَهُ » ابتدا شهر بیتالمقدس و سپس مناطق اطراف آن و فلسطین است که مبارک به حضور انبیا و اولیا (45) و پربرکت به لحاظ درختان و میوههاست .(46) 8. برخى از مفسران در آیه « و استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب »( ق / 50، 41 ) « مَکان قَریب » را بر صخره بیتالمقدس تطبیق دادهاند (47) که جبرئیل یا اسرافیل بر آن مىایستد و در صور دمیده، مردگان را براى رستاخیز ندا مىدهد. به احتمال فراوان این گروه از مفسّران، متأثر از کتاب مقدس بودهاند که بیت المقدس را نزدیکترین نقطه زمین به آسمان به اندازه 18 میل معرفى مىکند .(48) برخى، آیات3فجر / 89 (49) و 1 تین / 95 را نیز با بیتالمقدس ارتباط دادهاند .(50) | 7. یکى دیگراز یادکردهاى بیتالمقدس در قرآن مربوط به داستان معراج و سیر دادن پیامبراکرم ( صلى الله علیه وآله ) از مکه به بیتالمقدس و مسجدالأقصى است: « سُبحـنَ الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بـرَکنا حَولَهُ ...».( اسراء / 17، 1 ) بیشتر مفسران شیعه (43) و سنى (44) « المسجدالاقصى » را مسجد بیت المقدس دانستهاند که در این صورت بىشک، « التى بـرَکنا حَولَهُ » ابتدا شهر بیتالمقدس و سپس مناطق اطراف آن و فلسطین است که مبارک به حضور انبیا و اولیا (45) و پربرکت به لحاظ درختان و میوههاست .(46) 8. برخى از مفسران در آیه « و استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَکان قَریب »( ق / 50، 41 ) « مَکان قَریب » را بر صخره بیتالمقدس تطبیق دادهاند (47) که جبرئیل یا اسرافیل بر آن مىایستد و در صور دمیده، مردگان را براى رستاخیز ندا مىدهد. به احتمال فراوان این گروه از مفسّران، متأثر از کتاب مقدس بودهاند که بیت المقدس را نزدیکترین نقطه زمین به آسمان به اندازه 18 میل معرفى مىکند .(48) برخى، آیات3فجر / 89 (49) و 1 تین / 95 را نیز با بیتالمقدس ارتباط دادهاند .(50) | ||
1. جامعالبيان، مج 2، ج 2، ص 3 ـ 10 ، 17 ـ 39؛ مجمعالبيان، ج1، ص414 ـ 424؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 260 ـ 270. | |||
2. جامعالبيان، مج 1، ج 1، ص 695 ـ 705؛ مج 13، ج 26، ص235؛ مجمع البيان، ج 1، ص 361 ـ 363؛ ج 9، ص 226؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 204؛ ج 6، ص 131. | |||
3. تفسير ابن كثير، ج 3، ص 194؛ تفسير جلالين، ص 330؛ الميزان، ج 8، ص 228. | |||
4. الكشاف، ج 1، ص 620؛ مجمع البيان، ج 1، ص 229؛ تفسيرقرطبى، ج 6، ص 83. | |||
5. مجمعالبيان، ج 1، ص 225؛ كنزالدقائق، ج 1، ص 253؛ غريبالقرآن، ص 308. | |||
6. احكام القرآن، ج 2، ص 561؛ زادالمسير، ج 2، ص 323؛ تفسيرابن كثير، ج 1، ص 101. | |||
7. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ مجمع البيان، ج 3، ص 307؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 101. | |||
8. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 331؛ احكام القرآن، ج 2، ص 561. | |||
9. جوامع الجامع، ج 1، ص 331؛ غريب القرآن، ص 308؛ احكامالقرآن، ج 2، ص 561. | |||
10. ر. ك: التبيان، ج 3، ص 483؛ معانى القرآن، ج 2، ص288؛ احكامالقرآن، ج 2، ص 561. | |||
11. تفسير ابن كثير، ج 1، ص 101 ـ 102؛ تفسير جلالين، ص 115. | |||
12. مجمع البيان، ج 1، ص 247؛ الصافى، ج 2، ص 245؛ فتح القدير، ج 1، ص 89. | |||
13. جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 426؛ تفسير قرطبى، ج 1، ص 278؛ غريبالقرآن، ص 59. | |||
14. جامع البيان، مج 1، ج 1، ص 426؛ التبيان، ج 1، ص 261. | |||
15. دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص 761. | |||
16. كتاب مقدس، يوشع 2 : 1 ـ 2؛ 6 : 1 ـ 27. | |||
17. كتاب مقدس، يوشع 18 : 10 ـ 21. | |||
18. كتاب مقدس، اول پادشاهان، 16: 34. | |||
19. دايرةالمعارف كتاب مقدس، ص 762. | |||
20. الكشاف، ج 2، ص 149؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 725؛ الميزان، ج 13، ص 7. | |||
21. مجمعالبيان، ج 5، ص 199؛ الميزان، ج 10، ص 120. | |||
22. جوامع الجامع، ج 1، ص 592. | |||
23. ر. ك : مجمع البيان، ج 5، ص 199؛ غريب القرآن، ص 308؛ تفسير ابن كثير، ج 2، ص 447. | |||
24. جامع البيان، مج 9، ج 15، ص 30 ـ 32؛ مجمع البيان، ج 6، ص614 ـ 617؛ روحالمعانى، مج 9، ج 15، ص 23. | |||
25. تفسير جلالين، ص 286. | |||
26. الكشاف، ج 2، ص 649. | |||
27. الميزان، ج 13، ص 44؛ ر. ك: نمونه، ج 12، ص 27 ـ 30. | |||
28. ر. ك: الكشاف، ج 2، ص 649؛ جوامع الجامع، ج 1، ص 744؛ التبيان، ج 6، ص 448. | |||
29. ر. ك: جامع البيان، مج 9، ج 15، ص 29 ـ 32؛ مجمع البيان، ج6، ص 616. | |||
30. مجمع البيان، ج 2، ص 639 ـ 640؛ معانىالقرآن، ج1، ص 277؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 188. | |||
31. ر. ك: التبيان، ج 1، ص 416؛ احكام القرآن، ج 1، ص 86؛ تفسير ابن كثير، ج 1، ص 161. | |||
32. مجمع البيان، ج 7، ص 93؛ الميزان، ج 14، ص 313. | |||
33. تفسير قرطبى، ج 11، ص 213؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 196؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 651. | |||
34. تفسير قمى، ج 2، ص 73؛ الصافى، ج 3، ص 350. | |||
35. التبيان، ج 7، ص 373؛ الميزان، ج 15، ص 35؛ نمونه، ج 14، ص 251. | |||
36. جوامع الجامع، ج 2، ص 103؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 256؛ تفسير جلالين، ص 348. | |||
37. ر. ك: الكشاف، ج 3، ص 189 ـ 190؛ التفسير الكبير، ج 23، ص103؛ التبيان، ج 7، ص 373. | |||
38. ر. ك: الكشاف، ج 3، ص 190؛ تفسير ثعالبى، ج 2، ص 424؛ معانى القرآن، ج 4، ص 462. | |||
39. كشف الاسرار، ج 8، ص 129. | |||
40. مجمع البيان، ج 8، ص 605؛ الصافى، ج 4، ص 216؛ الميزان، ج 16، ص 365. | |||
41. جامعالبيان، مج 12، ج 22، ص 103؛ التفسير الكبير، ج 25، ص252؛ تفسير ابن كثير، ج 3، ص 541. | |||
42. تفسير قرطبى، ج 14، ص 185؛ نمونه، ج 18، ص 63. | |||
43. التبيان، ج 6، ص 446؛ مجمع البيان، ج 6، ص 611؛ الميزان، ج 13، ص 6. | |||
44. جامع البيان، مج 9، ج 15، ص 8؛ زادالمسير، ج 5، ص 5؛ تفسير بيضاوى، ج 3، ص 431. | |||
45. ر. ك: مجمع البيان، ج 6، ص 611. | |||
46. جامعالبيان، مج 9، ج 15، ص 241؛ الكشاف، ج 2، ص 648؛ مجمعالبيان، ج 6، ص 611. | |||
47. جامعالبيان، مج 13، ج 26، ص 235؛ تفسير جلالين، ص 523؛ فتح القدير، ج 5، ص 81. | |||
48. ر. ك: تفسيرثعالبى، ج 3، ص 229؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 611 ـ 612؛ زادالمسير، ج 8، ص 24 ـ 25. | |||
49. ر. ك: تفسير قرطبى، ج 20، ص 28؛ زادالمسير، ج 9، ص 107. | |||
50. ر. ك: مجمعالبيان، ج 10، ص 392؛ زادالمسير، ج 9، ص 169؛ الدرالمنثور، ج 8، ص 554. | |||