بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
منظور از [[عهد]] در {{متن قرآن|مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> و متعلق [[استقامت]] در {{متن قرآن|قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا }}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref> و گفتار صواب در {{متن قرآن| مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا}}<ref>«مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.</ref> نیز [[گواهی]] به تهلیل<ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۶۰؛ ج ۲۴، ص۱۴۴؛ ج ۳۰، ص۳۱.</ref> دانسته شده و منظور از افراد مورد [[رضایت خدا]] در {{متن قرآن|لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى}}<ref>«آینده و گذشته آنان را میداند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمیکنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.</ref> [[مؤمنان]] به تهلیل<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۳.</ref> و مقصود از [[تزکیه]] در {{متن قرآن|هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى}}<ref>«(به او) بگو: آیا سر آن داری که پاکیزگی یابی؟» سوره نازعات، آیه ۱۸.</ref> و {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد،» سوره اعلی، آیه ۱۴.</ref> [[ایمان]] به تهلیل<ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص۵۰، ۱۹۵.</ref> شمرده شده و منظور از [[موعظه]] یگانه در {{متن قرآن|أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ}}<ref> سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref> جمله تهلیل<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref> و مورد سؤال در {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> [[پرسش]] از [[ایمان]] به تهلیل<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref> و معنای حطّه در {{متن قرآن|وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ}}<ref>« بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزشهای شما درگذریم» سوره بقره، آیه ۵۸.</ref> گفتن تهلیل<ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص۱۷۳.</ref> و [[نعمت]] ظاهری [[خداوند]] در {{متن قرآن|أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}}<ref> سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> گفتن تهلیل و نعمت [[باطنی]] او [[اعتقاد قلبی]] به آن<ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۲۶.</ref> دانسته شده است؛ همچنین [[مفسران]] در تفسیر بسیاری از آیاتی که صفاتی چون [[شرک]] و [[منع زکات]] و [[انکار]] [[آخرت]] را برای غیر مؤمنان بیان میکنند، به تحلیل معناشناختی این [[آیات]] پرداخته، این صفات را بر مبنای رابطه تضاد به انکار تهلیل تفسیر کردهاند.<ref> ر. ک: جامع البیان، ج ۲۴، ص۱۱۷.</ref> این جمله، اساسیترین [[شعار]] [[رسالت]] [[محمدی]] است که گویای [[توحید]] و به مثابه نخستین سنگ بنای [[دین اسلام]] است. | منظور از [[عهد]] در {{متن قرآن|مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> و متعلق [[استقامت]] در {{متن قرآن|قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا }}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref> و گفتار صواب در {{متن قرآن| مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا}}<ref>«مگر آن کس که (خداوند) بخشنده بدو اذن دهد و او سخن درست گوید» سوره نبأ، آیه ۳۸.</ref> نیز [[گواهی]] به تهلیل<ref>جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۶۰؛ ج ۲۴، ص۱۴۴؛ ج ۳۰، ص۳۱.</ref> دانسته شده و منظور از افراد مورد [[رضایت خدا]] در {{متن قرآن|لَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى}}<ref>«آینده و گذشته آنان را میداند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمیکنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۸.</ref> [[مؤمنان]] به تهلیل<ref> جامع البیان، ج ۱۷، ص۲۳.</ref> و مقصود از [[تزکیه]] در {{متن قرآن|هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى}}<ref>«(به او) بگو: آیا سر آن داری که پاکیزگی یابی؟» سوره نازعات، آیه ۱۸.</ref> و {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد،» سوره اعلی، آیه ۱۴.</ref> [[ایمان]] به تهلیل<ref> جامع البیان، ج ۳۰، ص۵۰، ۱۹۵.</ref> شمرده شده و منظور از [[موعظه]] یگانه در {{متن قرآن|أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ}}<ref> سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref> جمله تهلیل<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref> و مورد سؤال در {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> [[پرسش]] از [[ایمان]] به تهلیل<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۱.</ref> و معنای حطّه در {{متن قرآن|وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ}}<ref>« بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزشهای شما درگذریم» سوره بقره، آیه ۵۸.</ref> گفتن تهلیل<ref>الدرالمنثور، ج ۱، ص۱۷۳.</ref> و [[نعمت]] ظاهری [[خداوند]] در {{متن قرآن|أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}}<ref> سوره لقمان، آیه ۲۰.</ref> گفتن تهلیل و نعمت [[باطنی]] او [[اعتقاد قلبی]] به آن<ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۵۲۶.</ref> دانسته شده است؛ همچنین [[مفسران]] در تفسیر بسیاری از آیاتی که صفاتی چون [[شرک]] و [[منع زکات]] و [[انکار]] [[آخرت]] را برای غیر مؤمنان بیان میکنند، به تحلیل معناشناختی این [[آیات]] پرداخته، این صفات را بر مبنای رابطه تضاد به انکار تهلیل تفسیر کردهاند.<ref> ر. ک: جامع البیان، ج ۲۴، ص۱۱۷.</ref> این جمله، اساسیترین [[شعار]] [[رسالت]] [[محمدی]] است که گویای [[توحید]] و به مثابه نخستین سنگ بنای [[دین اسلام]] است. | ||
در این جمله با انکار وجود هر خدایی جز [[خداوند یکتا]]، طوق [[طاعت]] او را بر گردن نهاده، خدایی را تنها برازنده او شمرده، همه [[حقوق]] او بر ما و [[تکالیف]] ما نسبت به او را [[اذعان]] میداریم. | در این جمله با انکار وجود هر خدایی جز [[خداوند یکتا]]، طوق [[طاعت]] او را بر گردن نهاده، خدایی را تنها برازنده او شمرده، همه [[حقوق]] او بر ما و [[تکالیف]] ما نسبت به او را [[اذعان]] میداریم.<ref>جامع البیان، ج ۲، ص۸۳؛ ج ۳، ص۲۱۹؛ کشف الاسرار، ج ۱، ص۶۸۸.</ref> خداوند خود به تهلیل گواهی داده و [[فرشتگان]] و [[بندگان]] دانای او نیز [[گواهی]] دادهاند: {{متن قرآن| شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}<ref>«خداوند - که به دادگری ایستاده است - و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.</ref> و [[جهان هستی]] نیز یکپارچه به [[وحدانیت]] که مفاد [[تهلیل]] است گواهی میدهد.<ref>ر. ک: المیزان، ج ۳، ص۱۱۴ - ۱۱۵.</ref> از آنجا که [[حقیقت توحید]] را کسی جز [[خداوند]] به [[طور]] کامل [[ادراک]] نمیکند، نیکوتر آن است که هنگام گفتن تهلیل منظور از آن را همان بدانیم که خداوند [[اراده]] کرده است.<ref>الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۱۳۹.</ref> خداوند با گواهی به تهلیل به [[وجوب]] وجودش و [[صفات جمال]] و جلالش تصریح کرده، خود را یگانه و [[بیهمتا]] معرفی میکند: {{متن قرآن|فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ}}<ref>«پس بدان که هیچ خدایی جز خداوند نیست و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه و خداوند از گردشتان (در روز) و آرامیدنتان (در شب) آگاه است» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>.<ref>اللمعات، ج ۳، ص۴۹۹.</ref> [[تهلیل]] به [[وحدت]] حقه حقیقیه خداوند اشاره داشته، معمولاً در [[قرآن]] به همراه مهمترین [[صفات جمال و جلال]] خداوند آمده است.<ref> مواهب الرحمن، ج ۴، ص۴۱۶.</ref> این جمله با صراحت یا به استلزام به مراتب سه گانه [[توحید]] (ذاتی، صفاتی، افعالی) دلالت دارد.<ref> مصباح الانس، ص۷۱۷؛ روح المعانی، ج ۲۶، ص۹۰.</ref> بنا به مفاد آن، [[الوهیت]] همواره برای خداوند[[ثابت]] و انتفای آن از او ممتنع است؛ همچنین او تنها [[واجب الوجود]] و دیگران همگی ممکن الوجودند.<ref> روح المعانی، ج ۲۶، ص۹۰.</ref> تهلیل کلید و بهای [[بهشت]] و رمز [[رهایی]] از [[آتش جهنم]] و جمله [[اخلاص]] شمرده شده است.<ref> کشف الاسرار، ج ۱، ص۴۳۳، ۶۸۸؛ ج ۹، ص۱۹۸ - ۲۰۰.</ref> این جمله از چنان اهمیتی در [[شریعت اسلامی]] برخوردار است که گوینده آن هرچند [[منافق]] باشد، در زمره [[اهل]] توحید قرار گرفته، [[خون]] و [[جان]] و مالش [[حرمت]] و [[امنیت]] مییابد و [[جهاد ابتدایی]] با چنین افرادی جایز نخواهد بود.<ref> ر. ک: احکام القرآن، ج ۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.</ref> | ||
در [[شأن نزول آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان، چون (برای جهاد) در راه خداوند به سفر میروید خوب بررسی کنید و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی، که بخواهید کالای ناپایدار این جهان را بجویید زیرا غنیمتهای بسیار نزد خداوند است؛ خود نیز در گذشته چنین بودید و خداوند» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> داستان مردی از [[سپاه مسلمانان]] آمده که به [[طمع]] دستیابی به [[غنیمت جنگی]]، فردی را پس از گفتن {{متن حدیث| لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ}} کُشت و [[پیامبر]] [[فرمان]] داد تا [[غنایم]] گرفته شده، بازپس داده شود و [[دیه]] آن فرد نیز به خانوادهاش داده شود.<ref> احکام القرآن، ج ۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.</ref> در روایتی [[متواتر]] از پیامبر نیز آمده که [[خداوند]] [[اجازه]] [[جهاد]] را تا زمانی به من داده که [[تهلیل]] بر زبان [[مردم]] جاری شود.<ref> صحیح البخاری، ج ۴، ص۷؛ بحارالانوار، ج ۳۷، ص۱۱۳.</ref> در ترکیب نحوی این جمله نیز [[اختلاف]] نظرهایی بین نحویان وجود دارد<ref> ر. ک: مغنی اللبیب، ص۷۴۵.</ref> که احیاناً در [[تفسیر]] آن نیز اثرگذار است. در تهلیل ابتدا وجود هر خدایی [[نفی]] شده و سپس [[اللّه]] به عنوان تنها [[خدا]] معرفی میشود. | |||
[[مفسران]] در توضیح ساختار نفی و استثنا در تهلیل گفتهاند که لازمه این شیوه بیان، فرض وجود مثل و مانندی برای خدا نیست تا خدا از بین آنها استثنا شده و مثلیت نفی شده باشد؛ زیرا هیچ همتا و نظیری برای او متصور نیست<ref> مجمع البیان، ج ۱، ص۴۴۶.</ref> یا فرض آن ممکن است، اما تصور چنین فرضی برخلاف [[ادب]] [[بندگی]] است<ref> الفرقان، ج ۳، ص۱۹۸.</ref>. «لا» در تهلیل از نوع نفی جنس است که جنس [[الوهیت]] را جز از خدا به کلی نفی میکند.<ref> روض الجنان، ج ۲، ص۲۶۶.</ref> این نوع نفی از تأکیدی بیشتر نسبت به شیوههای دیگر نفی برخوردار است. [[اله]] مفهوم عام خدایی و [[الله]] نام [[عَلَم]] خداوند یگانه است و بدین ترتیب مفهوم عام خدایی جز از الله نفی شده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۳.</ref> از آنجا که لای نفی جنس به اسم و خبر نیاز دارد، برخی نحویان واژه «لنا» را در این جمله تقدیر گرفتهاند (لا إله لنا إلاّ الله) تا خبر برای «لا» باشد که مورد [[مخالفت]] برخی [[متکلمان]] قرار گرفته و لازم آن نفی خدای دوم برای ما [[مسلمانان]] و نه برای همگان دانسته شده است؛ اما اگر واژه «موجود» را در تقدیر بگیریم، در آن صورت مصداق خدای دوم و نه مفهوم خدای دوم را نفی کرده ایم و روشن است که نفی مفهوم از تأکید بیشتری برخوردار است.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۱۴۹.</ref> برخی نیز برای حل مشکل فرض خبر مقدر در این جمله گفتهاند که «لا» در تهلیل از نوع تامه بوده و از خبر [[بینیاز]] است، بنابراین «لا» خود به معنای نبودن است و این گونه نیست که ابتدا وجود خداوندی جز اللّه فرض و سپس [[نفی]] شود.<ref> مواهب الرحمن، ج ۲، ص۲۶۲.</ref> گروهی نیز [[تهلیل]] را جمله معدولة الطرفین شمردهاند که در اصل «[[اللّه]] [[اله]]» بوده و برای دلالت بر [[حصر]] به صورت معکوس بیان شده است.<ref> روح المعانی، ج ۲۶، ص۸۵.</ref> جمله [[قرآنی]] تهلیل بازتاب گستردهای در منابع گوناگون [[اندیشه]] [[اسلامی]] داشته است؛ بسیاری از [[عالمان]] [[مسلمان]] رساله ای مستقل با عنوان «تهلیلیّه» در شرح و [[تفسیر]] این عبارت نگاشتهاند.<ref>ر. ک: الذریعه، ج ۴، ص۵۱۵ - ۵۱۶.</ref> در [[فقه]] در بحث از [[شهادتین]] در [[اذان]] و نیز [[احکام]] تسبیحات اربعه در [[نماز]] و نیز ذکر تشهد درباره تهلیل بحث شده است.<ref>ر. ک: جواهرالکلام، ج ۹، ص۸۱؛ ج ۱۰، ص۳۹، ۲۶۶.</ref> در [[ادعیه]] و [[اذکار]] [[مأثور]] فراوان به کار رفته و احیانا تکرار چندباره آن خواسته شده است.<ref>اقبال الاعمال، ج ۲، ص۴۷، ۱۷۱.</ref> در منابع [[اخلاق عملی]] از تهلیل به عنوان بهترین ذکر یاد شده است.<ref>نک: جامع السعادات، ج ۳، ص۲۹۲.</ref> در توضیح مفهوم یگانه بودن [[خدا]] در تهلیل، [[مجادلات]] [[کلامی]] و [[فلسفی]] فراوانی پدید آمده است و با تحلیل مفهوم [[وحدت]]،<ref>ر. ک: الفرقان، ج ۳، ص۱۹۹.</ref> مجموعه ای از ویژگیها چون ترکیب و مماثلت در صفات و زیادت صفات بر ذات از خدا نفی شده است.<ref>ر. ک: التفسیر الکبیر، ج ۲، ص۱۴۸.</ref> در منابع [[عرفانی]] در شرح تهلیل به بحث از مهمترین آموزه و سنگ بنای [[عرفان اسلامی]]، یعنی «[[وحدت وجود]]» پرداختهاند<ref> الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۴۱۵؛ رحمة من الرحمن، ج ۴، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[امیر مسعود صفری|صفری، امیر مسعود]]، [[تهلیل - صفری (مقاله)|مقاله «تهلیل»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص .</ref> | |||
.<ref>[[امیر مسعود صفری|صفری، امیر مسعود]]، [[تهلیل - صفری (مقاله)|مقاله «تهلیل»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص .</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |