لبخند در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = لبخند| عنوان مدخل = لبخند| مداخل مرتبط = لبخند در قرآن| پرسش مرتبط = }} == مقدمه == خنده، حالتی در انسان است که از شعف و خوشحالی برمی‌خیزد و در آن، لب‌ها و دهان به حرکت در می‌آیند و بیشتر همراه صدای خاصی است.<ref>لغت...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = لبخند| عنوان مدخل  = لبخند| مداخل مرتبط = [[لبخند در قرآن]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = لبخند| عنوان مدخل  = لبخند| مداخل مرتبط = [[لبخند در قرآن]]| پرسش مرتبط  = }}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[خنده]]، حالتی در [[انسان]] است که از شعف و [[خوشحالی]] برمی‌خیزد و در آن، لب‌ها و دهان به حرکت در می‌آیند و بیشتر همراه صدای خاصی است.<ref>لغت نامه، ج ۷، ص ۹۹۸۴، «خنده».</ref> در [[زبان عربی]]، مرادف با کلماتی نظیر [[تبسم]] و ضحک است و آن را باز شدن صورت و نمایان شدن دندان‌ها بر اثر [[شادمانی]] [[روح]] تعریف کرده و به جهت نمایان شدن دندان‌ها هنگام خنده دندان‌های جلو را ضاحکه نامیده‌اند.<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref> تبسم، مرحله‌ای [[پایین‌تر]] از ضحک و [[بهترین]] حالت خنده و از [[ویژگی‌های پیامبران]] است.<ref>تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۸۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref> در این نوع خنده دندان‌ها دیده می‌شوند؛ ولی صدایی به گوش نمی‌رسد.<ref>العین، ج ۷، ص ۲۷۷، «بسم»؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۷۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۱۲.</ref> این واژه یک مرتبه در [[سوره نمل]] [[آیه]] ۱۹ به کار رفته است. کتکته، قهقهه و زهرقه، حالت‌هایی از خنده هستند که هر یک براساس شدت و [[ضعف]]، خنده بر آن اطلاق می‌شود<ref>العین، ج ۳، ص ۳۴۱، «قه»؛ ۳۶۴، «الزهق»؛ الصحاح، ج ۱، ص ۲۶۲، «کتکته»؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۷۸، «کتکته»؛ ج ۱۰، ص ۱۴۹، «زهزق»؛ ج ۱۳، ص ۵۳۱، «قهقه»؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص ۸۸، «تبسم».</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷</ref>.
[[خنده]]، حالتی در [[انسان]] است که از شعف و [[خوشحالی]] برمی‌خیزد و در آن، لب‌ها و دهان به حرکت در می‌آیند و بیشتر همراه صدای خاصی است<ref>لغت نامه، ج ۷، ص ۹۹۸۴، «خنده».</ref>. در زبان عربی، مرادف با کلماتی نظیر [[تبسم]] و ضحک است و آن را باز شدن صورت و نمایان شدن دندان‌ها بر اثر [[شادمانی]] [[روح]] تعریف کرده و به جهت نمایان شدن دندان‌ها هنگام خنده دندان‌های جلو را ضاحکه نامیده‌اند<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref>. تبسم، مرحله‌ای پایین‌تر از ضحک و [[بهترین]] حالت خنده و از [[ویژگی‌های پیامبران]] است<ref>تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۸۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref>. در این نوع خنده دندان‌ها دیده می‌شوند؛ ولی صدایی به گوش نمی‌رسد<ref>العین، ج ۷، ص ۲۷۷، «بسم»؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۷۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۱۲.</ref>. این واژه یک مرتبه در [[سوره نمل]] [[آیه]] ۱۹ به کار رفته است. کتکته، قهقهه و زهرقه، حالت‌هایی از خنده هستند که هر یک براساس شدت و [[ضعف]]، خنده بر آن اطلاق می‌شود<ref>العین، ج ۳، ص ۳۴۱، «قه»؛ ۳۶۴، «الزهق»؛ الصحاح، ج ۱، ص ۲۶۲، «کتکته»؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۷۸، «کتکته»؛ ج ۱۰، ص ۱۴۹، «زهزق»؛ ج ۱۳، ص ۵۳۱، «قهقه»؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص ۸۸، «تبسم».</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج]].</ref>


== خنده در [[قرآن]] ==
== خنده در [[قرآن]] ==
واژه ضحک و مشتقات آن در این [[آیات]] به کار رفته‌اند: {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ}}<ref>«و می‌خندید و گریان نمی‌شوید؟» سوره نجم، آیه ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref>.
واژه ضحک و مشتقات آن در این [[آیات]] به کار رفته‌اند: {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ}}<ref>«و می‌خندید و گریان نمی‌شوید؟» سوره نجم، آیه ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref>.


[[قرآن]] در نگاهی کلی به موضوع خنده، منشأ و علت آن را خدای والا دانسته است و اوست که انسان را می‌خنداند و می‌گریاند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref> [[مفسران]] دیدگاه‌هایی چند را در توضیح این آیه عرضه داشته‌اند: [[خلق]] خنده و [[گریه]]؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> ایجاد اسباب خنده و گریه؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> خنداندن [[زمین]] با گیاهان و گریاندن [[آسمان]] با [[باران]]؛<ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۱ـ۱۷۲.</ref> خنداندن [[مؤمنان]] در [[بهشت]] و گریاندن [[جهنمیان]] در [[جهنم]]؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۱۷.</ref> خنداندن [[مؤمن]] در [[آخرت]] و گریاندن او در [[دنیا]]. [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: این [[آیه]] در پی بیان اسناد [[خلق]] و [[تدبیر]] به خداست و با واسطه بودن اسباب طبیعی مثل [[سرور]] و [[حزن]] و جز اینها منافات ندارد، پس معنای آیه این است که فقط خداست که [[خنده]] و [[گریه]] را می‌آفریند و اسباب طبیعی در طول [[اراده]] اویند و [[خواست الهی]] به تحقق خنده و گریه [[انسان]] تعلق می‌گیرد.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۸.</ref> آیه {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref> منافقانِ متخلف از [[جهاد]] را [[فرمان]] می‌دهد که باید کم بخندند و بسیار گریه کنند. برخی [[مفسران]]، آیه را به معنای خبری نه انشایی [[تفسیر]] کرده‌اند، بنابراین [[گنهکاران]] و متخلفان از [[اوامر الهی]]، خنده و [[شادی]] [[واقعی]] شان کم و [[اندوه]] و گریه آنان بسیار است<ref> التبیان، ج ۵، ص ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷</ref>
[[قرآن]] در نگاهی کلی به موضوع خنده، منشأ و علت آن را خدای والا دانسته است و اوست که انسان را می‌خنداند و می‌گریاند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که می‌خنداند و می‌گریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref> [[مفسران]] دیدگاه‌هایی چند را در توضیح این آیه عرضه داشته‌اند: [[خلق]] خنده و [[گریه]]؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> ایجاد اسباب خنده و گریه؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> خنداندن [[زمین]] با گیاهان و گریاندن [[آسمان]] با [[باران]]؛<ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۱ـ۱۷۲.</ref> خنداندن [[مؤمنان]] در [[بهشت]] و گریاندن [[جهنمیان]] در [[جهنم]]؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۱۷.</ref> خنداندن [[مؤمن]] در [[آخرت]] و گریاندن او در [[دنیا]]. [[علامه طباطبایی]] می‌نویسد: این [[آیه]] در پی بیان اسناد [[خلق]] و [[تدبیر]] به خداست و با واسطه بودن اسباب طبیعی مثل [[سرور]] و [[حزن]] و جز اینها منافات ندارد، پس معنای آیه این است که فقط خداست که [[خنده]] و [[گریه]] را می‌آفریند و اسباب طبیعی در طول [[اراده]] اویند و [[خواست الهی]] به تحقق خنده و گریه [[انسان]] تعلق می‌گیرد.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۸.</ref> آیه {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref> منافقانِ متخلف از [[جهاد]] را [[فرمان]] می‌دهد که باید کم بخندند و بسیار گریه کنند. برخی [[مفسران]]، آیه را به معنای خبری نه انشایی [[تفسیر]] کرده‌اند، بنابراین [[گنهکاران]] و متخلفان از [[اوامر الهی]]، خنده و [[شادی]] [[واقعی]] شان کم و [[اندوه]] و گریه آنان بسیار است<ref> التبیان، ج ۵، ص ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref>


== خنده [[شگفتی]] ==
== خنده [[شگفتی]] ==
در [[قرآن]]، در دو آیه به این خنده اشاره شده است: {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref> این آیه به داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و بشارتی اشاره دارد که [[ملائکه]] به ایشان دادند که [[اسحاق]] {{ع}} به آن دو داده می‌شود.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> در باره معنای این خنده دو وجه گفته‌اند: برخی از مفسران ضحک را به کسر "ضاد" و در مقابل گریه دانسته‌اند <ref> الکشاف، ج ۲، ص ۴۱۰؛ روح المعانی، ج ۶، ص۲۹۴.</ref> و سپس در توجیه سبب این خنده وجوهی را بیان داشته‌اند: خنده برخاسته از [[تعجب]]؛<ref> مفردات، ص ۲۹۲؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۱۰۳؛ روح المعانی، ج ۶، ص ۲۹۵.</ref> خنده ناشی از اینکه خیالشان از آن [[فرشتگان]] راحت و مطمئن شد که آزاری از آنان به ایشان نخواهد رسید؛ زیرا [[فرشتگان]] نخست خود را معرفی نکرده و از غذایی که برای آنها [[تدارک]] دیده شده بود نخوردند، از این رو [[ساره]] پنداشت که آنان می‌خواهند آزارشان دهند؛ ولی پس از آشکار شدن [[حقیقت]]، آرام شد و خندید.<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷.</ref>
در [[قرآن]]، در دو آیه به این خنده اشاره شده است: {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref> این آیه به داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و بشارتی اشاره دارد که [[ملائکه]] به ایشان دادند که [[اسحاق]] {{ع}} به آن دو داده می‌شود.<ref> تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> در باره معنای این خنده دو وجه گفته‌اند: برخی از مفسران ضحک را به کسر "ضاد" و در مقابل گریه دانسته‌اند <ref> الکشاف، ج ۲، ص ۴۱۰؛ روح المعانی، ج ۶، ص۲۹۴.</ref> و سپس در توجیه سبب این خنده وجوهی را بیان داشته‌اند: خنده برخاسته از [[تعجب]]؛<ref> مفردات، ص ۲۹۲؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۱۰۳؛ روح المعانی، ج ۶، ص ۲۹۵.</ref> خنده ناشی از اینکه خیالشان از آن [[فرشتگان]] راحت و مطمئن شد که آزاری از آنان به ایشان نخواهد رسید؛ زیرا [[فرشتگان]] نخست خود را معرفی نکرده و از غذایی که برای آنها [[تدارک]] دیده شده بود نخوردند، از این رو [[ساره]] پنداشت که آنان می‌خواهند آزارشان دهند؛ ولی پس از آشکار شدن [[حقیقت]]، آرام شد و خندید.<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷.</ref>


در مقابل، عده‌ای معتقدند ضحک در این [[آیه]] به [[فتح]] "ضاد" و به معنی دچار شدن شخص به [[عادت]] زنانه و حیض است.<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> این نظریه افزون بر اینکه از نظر ادبی [[شاهد]] دارد،<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۸.</ref> مؤیّدهائی هم دارد؛ مانند روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۵۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۸۶؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۸.</ref> و اینکه عبارت {{متن قرآن|فَضَحِكَتْ}} قبل از [[بشارت]] به [[تولد]] [[اسحاق]] {{ع}} است<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> و برای چنین زنی که در این سن عادتا فرزند نمی‌آورد، [[حیض]] شدن [[نشانه]] [[توانایی]] او بر بچه‌دار شدن است.<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref>
در مقابل، عده‌ای معتقدند ضحک در این [[آیه]] به [[فتح]] "ضاد" و به معنی دچار شدن شخص به [[عادت]] زنانه و حیض است.<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> این نظریه افزون بر اینکه از نظر ادبی [[شاهد]] دارد،<ref> التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۸.</ref> مؤیّدهائی هم دارد؛ مانند روایتی از [[امام صادق]] {{ع}}<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۵۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۸۶؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۸.</ref> و اینکه عبارت {{متن قرآن|فَضَحِكَتْ}} قبل از [[بشارت]] به [[تولد]] [[اسحاق]] {{ع}} است<ref>المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.</ref> و برای چنین زنی که در این سن عادتا فرزند نمی‌آورد، [[حیض]] شدن [[نشانه]] [[توانایی]] او بر بچه‌دار شدن است<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref>.


داستان [[دیدار]] مورچگان با [[حضرت سلیمان]] {{ع}} مورد دیگری از یاد کرد [[خنده]] در [[مقام]] [[شگفتی]] است: [[سلیمان]] از [[سرزمین]] مورچگان می‌گذشت که ناگاه یکی از آنان گفت: به لانه‌هایتان روید تا [[سلیمان]] و لشکرش شما را پای [[مال]] نکنند؛ سلیمان از این گفته مورچه خندید: {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا }}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref> از نظر ادبی {{متن قرآن|ضَاحِكًا}}، یا حال تأکیدی برای "[[تبسم]]"<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۶۲.</ref> یا حال پس از فراغ است؛ یعنی پس از فراغ از تبسم، حالت شخص ضحک می‌شود.<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ املاء مامنّ به الرحمن، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> درباره منشأ خنده ایشان چند وجه گفته‌اند: خنده شگفتی و [[شادمانی]] از شیوه تعبیر مورچه (کنار بروید تا [[لشکریان]] [[سلیمان]] {{ع}} شما را ناخواسته لگدمال نکنند) که نشان می‌داد مورچه می‌داند سلیمان و لشکریانش از روی عمد و [[علم]] [[ستم]] نمی‌کنند؛<ref>جوامع الجامع، ج ۲، ص ۷۰۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱.</ref> یا منشأ [[خنده]]، [[تعجب]] از سخنان حکمت‌آمیز سردسته مورچه‌ها به افرادش بوده است <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۷۱.</ref> و [[امام رضا]] {{ع}} همین علت را خاستگاه خنده [[حضرت سلیمان]] {{ع}} یاد فرموده است<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۴؛ الصافی، ج ۴، ص ۶۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۲.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷</ref>
داستان [[دیدار]] مورچگان با [[حضرت سلیمان]] {{ع}} مورد دیگری از یاد کرد [[خنده]] در [[مقام]] [[شگفتی]] است: [[سلیمان]] از [[سرزمین]] مورچگان می‌گذشت که ناگاه یکی از آنان گفت: به لانه‌هایتان روید تا [[سلیمان]] و لشکرش شما را پای [[مال]] نکنند؛ سلیمان از این گفته مورچه خندید: {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا }}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref> از نظر ادبی {{متن قرآن|ضَاحِكًا}}، یا حال تأکیدی برای "[[تبسم]]"<ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۶۲.</ref> یا حال پس از فراغ است؛ یعنی پس از فراغ از تبسم، حالت شخص ضحک می‌شود.<ref>مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ املاء مامنّ به الرحمن، ج ۲، ص ۱۷۲.</ref> درباره منشأ خنده ایشان چند وجه گفته‌اند: خنده شگفتی و [[شادمانی]] از شیوه تعبیر مورچه (کنار بروید تا [[لشکریان]] [[سلیمان]] {{ع}} شما را ناخواسته لگدمال نکنند) که نشان می‌داد مورچه می‌داند سلیمان و لشکریانش از روی عمد و [[علم]] [[ستم]] نمی‌کنند؛<ref>جوامع الجامع، ج ۲، ص ۷۰۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱.</ref> یا منشأ [[خنده]]، [[تعجب]] از سخنان حکمت‌آمیز سردسته مورچه‌ها به افرادش بوده است <ref>مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۷۱.</ref> و [[امام رضا]] {{ع}} همین علت را خاستگاه خنده [[حضرت سلیمان]] {{ع}} یاد فرموده است<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۴؛ الصافی، ج ۴، ص ۶۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۲.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref>


== خنده [[تمسخر]] ==
== خنده [[تمسخر]] ==
[[کافران]] در [[دنیا]] با خنده بر [[مؤمنان]] به [[استهزا]] و تمسخر آنان پرداخته و این عمل آنان را از [[یاد خدا]] [[غافل]] می‌سازد: {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵؛ الصافی، ج ۳، ص ۴۱۲.</ref> این [[آیه]] را در [[شأن]] [[ابوجهل]] و یارانش<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.</ref> و مسخره شده‌ها را مؤمنانی مانند [[بلال]]، [[صهیب]]، [[عمار]] و [[خباب]] دانسته‌اند.<ref>زادالمسیر، ج ۵، ص ۳۳۶.</ref> این آیه اشاره دارد که مؤمنان سبب شدند تا کافران یاد خدا را فراموش کنند. این گونه اسناد فعل به فاعل، نوعی مجاز در معناست، که فعل به شخصی نسبت داده می‌شود، گرچه او خودش به آن امر نکرده باشد <ref>حقائق التأویل، ص ۲۶.</ref> و این شکل تعبیر نشان می‌دهد که مؤمنان نزد کافران فقط جهت ریشخند شدن یاد می‌شده‌اند.<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۷۱.</ref>
[[کافران]] در [[دنیا]] با خنده بر [[مؤمنان]] به [[استهزا]] و تمسخر آنان پرداخته و این عمل آنان را از [[یاد خدا]] [[غافل]] می‌سازد: {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵؛ الصافی، ج ۳، ص ۴۱۲.</ref> این [[آیه]] را در [[شأن]] [[ابوجهل]] و یارانش<ref> تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.</ref> و مسخره شده‌ها را مؤمنانی مانند [[بلال]]، [[صهیب]]، [[عمار]] و [[خباب]] دانسته‌اند.<ref>زادالمسیر، ج ۵، ص ۳۳۶.</ref> این آیه اشاره دارد که مؤمنان سبب شدند تا کافران یاد خدا را فراموش کنند. این گونه اسناد فعل به فاعل، نوعی مجاز در معناست، که فعل به شخصی نسبت داده می‌شود، گرچه او خودش به آن امر نکرده باشد <ref>حقائق التأویل، ص ۲۶.</ref> و این شکل تعبیر نشان می‌دهد که مؤمنان نزد کافران فقط جهت ریشخند شدن یاد می‌شده‌اند<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۷۱.</ref>.


تمسخر مؤمنان به دست کافران در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> نیز آمده است. جزای خنده تمسخرآمیز کافران، در [[آخرت]] به دو صورت است: هم با خنده تمسخر آمیز مؤمنان: {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref> و هم با [[عذاب]] آنها.<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۹۴.</ref> [[رسول]] [[اسلام]] {{صل}} فرمود که دری از [[بهشت]] به روی آنان باز می‌شود و لحظه‌ای که قصد ورود بدان را دارند، بسته می‌شود و این عمل به اندازه‌ای انجام می‌شود که آنان خسته می‌شوند و به همین صورت ریشخند می‌شوند.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۵؛ ج ۳۶، ص ۶۹.</ref>
تمسخر مؤمنان به دست کافران در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref> نیز آمده است. جزای خنده تمسخرآمیز کافران، در [[آخرت]] به دو صورت است: هم با خنده تمسخر آمیز مؤمنان: {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref> و هم با [[عذاب]] آنها.<ref>مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۹۴.</ref> [[رسول]] [[اسلام]] {{صل}} فرمود که دری از [[بهشت]] به روی آنان باز می‌شود و لحظه‌ای که قصد ورود بدان را دارند، بسته می‌شود و این عمل به اندازه‌ای انجام می‌شود که آنان خسته می‌شوند و به همین صورت ریشخند می‌شوند<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۵؛ ج ۳۶، ص ۶۹.</ref>.


[[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref> به [[خنده]] تمسخرآمیز [[کافران]] به هنگام [[معجزات پیامبر]] {{صل}} اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۹.</ref>، آیه {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ}}<ref>«و می‌خندید و گریان نمی‌شوید؟ و شما به بازی سرگرمید» سوره نجم، آیه ۶۰-۶۱.</ref> نیز در استفهامی توبیخی از اینکه کافران با وجود نزدیکی [[قیامت]] هنوز در [[غفلت]] و [[هوسرانی]] بسر می‌برند می‌پرسد آیا با چنین وضعی که دارید هنوز از روی [[تمسخر]] می‌خندید و بخاطر [[شقاوت]] دائمی که در [[انتظار]] شماست نمی‌گریید؟<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷</ref>
[[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref> به [[خنده]] تمسخرآمیز [[کافران]] به هنگام [[معجزات پیامبر]] {{صل}} اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۹.</ref>، آیه {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ}}<ref>«و می‌خندید و گریان نمی‌شوید؟ و شما به بازی سرگرمید» سوره نجم، آیه ۶۰-۶۱.</ref> نیز در استفهامی توبیخی از اینکه کافران با وجود نزدیکی [[قیامت]] هنوز در [[غفلت]] و [[هوسرانی]] بسر می‌برند می‌پرسد آیا با چنین وضعی که دارید هنوز از روی [[تمسخر]] می‌خندید و بخاطر [[شقاوت]] دائمی که در [[انتظار]] شماست نمی‌گریید؟<ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۷۸.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref>


== خنده [[شادی]] ==
== خنده [[شادی]] ==
[[بهشتیان]] در سرای دیگر از [[غم]] و [[اندوه]] به دور و خندان و شادمان هستند: {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref> این آیه و [[آیات]] پس از آن نشان می‌دهند که در قیامت هر دسته با نشانه‌ای که در چهره‌هایشان هست شناخته می‌شوند: عده‌ای [[اهل]] [[سعادت]] هستند و چهره‌هایی شاد و [[نورانی]] دارند و دسته‌ای اهل شقاوت و دارای صورت‌هایی [[زشت]] و تاریک‌اند<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۷</ref>
[[بهشتیان]] در سرای دیگر از [[غم]] و [[اندوه]] به دور و خندان و شادمان هستند: {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref> این آیه و [[آیات]] پس از آن نشان می‌دهند که در قیامت هر دسته با نشانه‌ای که در چهره‌هایشان هست شناخته می‌شوند: عده‌ای [[اهل]] [[سعادت]] هستند و چهره‌هایی شاد و [[نورانی]] دارند و دسته‌ای اهل شقاوت و دارای صورت‌هایی [[زشت]] و تاریک‌اند<ref> المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۳: خط ۳۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:خنده]]
[[رده:مفاهیم]]
۱۱۴٬۴۷۹

ویرایش