←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
در [[سپاه امام حسین]]{{ع}} نیز کندیانی از [[فرزندان]] معاویة الاکرمین بودند که از جمله ایشان میتوان از [[ابوالشعثاء زیاد بن یزید بن مهاجر بن نعمان کندی بهدلی]] یاد کرد. یزید از مردان [[شجاع]] و [[شریف]] [[کوفه]] بود<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۷۱.</ref>. وی به همراه [[سپاه]] [[حر بن یزید ریاحی]] به استقبال کاروان [[امام]]{{ع}} آمده بود<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۷۷.</ref> و از [[منزل شراف]] تا [[کربلا]] به همراه [[سپاه حر]]، [[امام حسین]]{{ع}} را [[همراهی]] کرده بود. وی در کربلا، پس از رد پیشنهادهای امام حسین{{ع}} از سوی [[عمر بن سعد]]، از [[لشکر]] [[کوفیان]] جدا شد و به [[سپاه امام]]{{ع}} پیوست<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref>. ابوالشعثاء که تیر انداز ماهری بود، در [[روز عاشورا]] در حالی که امام حسین{{ع}} در کنارش حاضر بود و در [[حق]] او [[دعا]] میکرد، زانو زده، صد تیر به سوی [[دشمن]] پرتاب کرد که تنها پنج تیر به [[هدف]] نخورد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref>. وی پس از پرتاب تیرها، [[شمشیر]] کشید و در حالی که این [[رجز]] را میخواند<ref>رجز وی را: {{عربی|انا يزيد وابي مهاصر كانني ليث بغيل خادر *** يارب انّي للحسين{{ع}} ناصر و لا بن سعدٍ تارك و هاجر}}«منم یزید فرزند مهاصر، از شیر غرّان حیران در بیشه شجاعترم؛ پروردگارا من یاور حسین{{ع}} هستم و ابن سعد را رها کردهام [و از ابن سعد دور و بیزارم]» گفتهاند. (محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۹ و با اندکی اختلاف در ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۳.)</ref> بر سپاه دشمن [[حمله]] کرد و پس از به [[هلاکت]] رساندن نوزده نفر، سرانجام خود نیز به [[شهادت]] رسید<ref>عبد الرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین{{ع}}، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | در [[سپاه امام حسین]]{{ع}} نیز کندیانی از [[فرزندان]] معاویة الاکرمین بودند که از جمله ایشان میتوان از [[ابوالشعثاء زیاد بن یزید بن مهاجر بن نعمان کندی بهدلی]] یاد کرد. یزید از مردان [[شجاع]] و [[شریف]] [[کوفه]] بود<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۷۱.</ref>. وی به همراه [[سپاه]] [[حر بن یزید ریاحی]] به استقبال کاروان [[امام]]{{ع}} آمده بود<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ج۵، ص۷۷.</ref> و از [[منزل شراف]] تا [[کربلا]] به همراه [[سپاه حر]]، [[امام حسین]]{{ع}} را [[همراهی]] کرده بود. وی در کربلا، پس از رد پیشنهادهای امام حسین{{ع}} از سوی [[عمر بن سعد]]، از [[لشکر]] [[کوفیان]] جدا شد و به [[سپاه امام]]{{ع}} پیوست<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵ - ۴۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref>. ابوالشعثاء که تیر انداز ماهری بود، در [[روز عاشورا]] در حالی که امام حسین{{ع}} در کنارش حاضر بود و در [[حق]] او [[دعا]] میکرد، زانو زده، صد تیر به سوی [[دشمن]] پرتاب کرد که تنها پنج تیر به [[هدف]] نخورد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref>. وی پس از پرتاب تیرها، [[شمشیر]] کشید و در حالی که این [[رجز]] را میخواند<ref>رجز وی را: {{عربی|انا يزيد وابي مهاصر كانني ليث بغيل خادر *** يارب انّي للحسين{{ع}} ناصر و لا بن سعدٍ تارك و هاجر}}«منم یزید فرزند مهاصر، از شیر غرّان حیران در بیشه شجاعترم؛ پروردگارا من یاور حسین{{ع}} هستم و ابن سعد را رها کردهام [و از ابن سعد دور و بیزارم]» گفتهاند. (محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۴۵؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۱۹ و با اندکی اختلاف در ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۳.)</ref> بر سپاه دشمن [[حمله]] کرد و پس از به [[هلاکت]] رساندن نوزده نفر، سرانجام خود نیز به [[شهادت]] رسید<ref>عبد الرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین{{ع}}، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | ||
==بنی معاویة الاکرمین و تعامل با [[دولت]] زبیریان== | |||
بنی معاویة الاکرمین و در رأس آنان [[خاندان]] [[اشعث بن قیس]] در ابتدای [[حکومت]] زبیریان، مناسبات دوستانه ای را با این دولت برقرار کردند. چندان که از به امارت رسیدن [[عبدالرحمن بن محمد بن اشعث]] در [[مدینه]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳۲.</ref> و نیز [[ولایت فارس]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱.</ref> میتوان به عنوان نمونههایی از این مناسبات و بده بستانهای [[سیاسی]] این دو خاندان یاد کرد. لیکن [[عزل]] [[عبدالرحمن بن محمد]] از امارت مدینه در [[سال ۶۸ هجری]]<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳۲.</ref> و سپس برکناری زود هنگام او از [[حکمرانی]] ولایت فارس و بازگشت پیروزمندانۀ مهلب بن ابی صفره به [[قدرت]] - که در [[رقابت]] شدید سیاسی با بنی اشعث بودند - اسباب [[ناراحتی]] و تیرگی روابط بین آنها و زبیریان را فراهم آورد. اما این سردی روابط، فوراً به نزدیکی و پیوند عبدالرحمن با آلمروان نگرایید. چون از یک طرف بقیۀ [[طوایف]] [[اعراب]] جنوبی از او [[حمایت]] میکردند و از سوی دیگر هنوز [[پیمان]] [[اتحاد]] با زبیریان به اعتبار خود باقی بود. اگرچه [[اختلاف]] سران دو قبیلۀ [[آل مهلب]] و [[آل]] اشعث همچنان ادامه یافت و حتی در جریان [[قیام]] چندین سالۀ عبدالرحمن مانع هرگونه [[همراهی]] و [[همکاری]] برضد حجاج و [[خلیفه]] گردید، لیکن سنگینی وزنۀ سیاسی هنوز به نفع آل اشعث متمایل بود. عبدالرحمن با مناسبات حسنهای که از طریق پسر عمش [[عبدالله بن اسحاق بن اشعث]]، [[مشاور]] [[بشر بن مروان]]، [[برادر]] خلیفه و [[حاکم کوفه]] (۷۳ - ۷۵ ق/ ۶۹۲ - ۶۹۴ م) با [[بنیامیه]] داشت<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۷، ص۹۱. نیز ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۶۴.</ref> و نیز به [[لطف]] روابط [[خویشاوندی]] با خلیفه<ref>یکی از دختر عموهای عبدالرحمن بن محمد بن اشعث به نام زعوم بنت قیس بن محمد بن اشعث همسر مَسلمة بن عبدالملک بن مروان بود. (بلاذری، انساب الاشراف، ج۸، ص۳۶۳)</ref>، قدرت این کار را بالفعل داشت که زبیریان را از [[بین النهرین]] بیرون براند یا دست کم اسباب [[گرفتاری]] آنان شود<ref>عبدالکریم گلشنی ابن اشعث دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ص۴۰.</ref>. | |||
در کنار [[روابط دوستانه]] و سپس خصمانه، [[خاندان]] بنی اشعث با زبیریان، بر خورد خصمانه زبیریان با برخی از بنی معاویهایها از جمله به [[شهادت]] رساندن عبدالله<ref>در برخی منابع نام او «عبد الرب» (بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۱) و در برخی دیگر «عبیدالله» (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۶۴) عنوان شده است.</ref> و عبدالرحمن [[پسران]] [[حجر بن عدی]] - از [[شیعیان عراق]] - به دست [[مصعب بن زبیر]] از دیگر [[اخبار]] [[طایفه]] بنی معاویة الاکرمین با [[آل زبیر]] گزارش شده است<ref>هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۶.</ref>. مصعب بن زبیر در پی شهادت مختار، عبدالرحمن و عبدالله (عبد رب) را به همراه [[عمران بن حذیفة بن یمان]] دستگیر، و سپس به [[جرم]] [[همراهی]] با [[قیام مختار]] به شهادت رساند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]]</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |