←وصیت امام {{ع}} درباره کیفیت غسل و کفن و دفن
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
== وصیت امام {{ع}} درباره کیفیت [[غسل]] و کفن و دفن == | == وصیت امام {{ع}} درباره کیفیت [[غسل]] و کفن و دفن == | ||
[[محمد بن حنفیه]] [[روایت]] کرده است: شب بیست و یکم [[ماه رمضان]] رسید و شب تاریک شد علی {{ع}} همه فرزندان و [[اهل بیت]] خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود، سپس به فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} فرمود: «خداوند این [[مصیبت]] را بر شما [[نیکو]] گرداند، همانا من از میان شما میروم، و همین امشب به [[ملاقات]] [[خدا]] خواهم رفت و به حبیبم [[رسول خدا]] {{صل}} همان طوری که وعدهام داده، ملحق خواهم شد، ای پسرم! وقتی من از [[دنیا]] رفتم مرا [[غسل]] ده و کفن کن، و به بقیه | [[محمد بن حنفیه]] [[روایت]] کرده است: شب بیست و یکم [[ماه رمضان]] رسید و شب تاریک شد علی {{ع}} همه فرزندان و [[اهل بیت]] خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود، سپس به فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} فرمود: «خداوند این [[مصیبت]] را بر شما [[نیکو]] گرداند، همانا من از میان شما میروم، و همین امشب به [[ملاقات]] [[خدا]] خواهم رفت و به حبیبم [[رسول خدا]] {{صل}} همان طوری که وعدهام داده، ملحق خواهم شد، ای پسرم! وقتی من از [[دنیا]] رفتم مرا [[غسل]] ده و کفن کن، و به بقیه حنوط جدت رسول خدا {{صل}} که از [[کافور]] [[بهشت]] است و [[جبرئیل]] آن را آورده بود مرا حنوط کن، بعد مرا بر روی سریر گذارید، جلوی [[تابوت]] را کسی حمل نکند بلکه دنبال او را بگیرید، و بهر جانبی که تابوت رفت شما هم بروید، و هر جا که ایستاد بدانید [[قبر]] من آن جاست، جنازهام را آنجا [[زمین]] بگذارید و تو ای پسرم بر جنازهام [[نماز]] بگذار، [[هفت تکبیر]] بگو، و بدان که هفت تکبیر به غیر از من بر هیچ کس [[مشروع]] نیست جز بر فرزند برادرت حسین که او [[قائم آل محمد]] و [[مهدی این امت]] است و او کجیهای [[خلق]] را راست خواهد کرد، وقتی تو از نماز بر من فارغ شدی، جنازه را از آن محل بردار و خاک آنجا را حفر کن، قبر کنده و لحدی ساخته و تخت چوبی نوشته شده خواهی یافت که مرا در آنجا [[دفن]] میکنی، وقتی خواستی از قبر خارج شوی اندکی [[صبر]] کن آن گاه نگاه کن میبینی که من در قبر نیستم؛ زیرا به جدت رسول خدا {{صل}} ملحق خواهم شد، چون هر [[پیغمبری]] را در [[مشرق]] به خاک سپارند و [[وصی]] او را در [[مغرب]] دفن کنند [[حق تعالی]] بین [[روح]] و جسد آن دو را جمع نماید، و پس از زمانی از هم جدا خواهند شد و به قبرهای خویش برمیگردند، سپس قبر مرا با خاک پر کن و آن محل را از [[مردم]] پنهان دار<ref>بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۹۰؛ مفید، الارشاد، ص۲۶، فصل ۶ باب ۲ حدیث را با کمی تفاوت نقل کرده است.</ref>. | ||
آنگاه علی با [[فرزندان]] خود اندکی صحبت کرد و آنان را از آیندهای که حسن و حسین {{عم}} دارند [[آگاه]] نمود و آنها را به [[صبر]] و [[تقوی]] [[دعوت]] کرد، سپس لختی بیهوش شد چون به هوش آمد فرمود: «اینک [[رسول خدا]]، و [[حمزه]] عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب که ما [[مشتاق]] و [[منتظر]] تو هستیم»، پس نگاهی به [[اهل بیت]] خود کرد و فرمود: «همه شما را به [[خدا]] میسپارم، [[خداوند]] همه را به [[راه راست]] [[هدایت]] و از [[شر]] [[دشمنان]] محافظت نماید، خدا [[خلیفه]] من است بر شما و شما را کافی است برای [[خلافت]] و [[نصرت]]» سپس به [[فرشتگان]] خدا [[سلام]] داد و گفت: {{متن قرآن|لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ}}<ref>«پس برای این (دستاورد)، اهل کردار باید کار کنند» سوره صافات، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ}}<ref>«بیگمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری میورزند و با کسانی است که نیکوکارند» سوره نحل، آیه ۱۲۸.</ref>. | آنگاه علی با [[فرزندان]] خود اندکی صحبت کرد و آنان را از آیندهای که حسن و حسین {{عم}} دارند [[آگاه]] نمود و آنها را به [[صبر]] و [[تقوی]] [[دعوت]] کرد، سپس لختی بیهوش شد چون به هوش آمد فرمود: «اینک [[رسول خدا]]، و [[حمزه]] عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب که ما [[مشتاق]] و [[منتظر]] تو هستیم»، پس نگاهی به [[اهل بیت]] خود کرد و فرمود: «همه شما را به [[خدا]] میسپارم، [[خداوند]] همه را به [[راه راست]] [[هدایت]] و از [[شر]] [[دشمنان]] محافظت نماید، خدا [[خلیفه]] من است بر شما و شما را کافی است برای [[خلافت]] و [[نصرت]]» سپس به [[فرشتگان]] خدا [[سلام]] داد و گفت: {{متن قرآن|لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ}}<ref>«پس برای این (دستاورد)، اهل کردار باید کار کنند» سوره صافات، آیه ۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ}}<ref>«بیگمان خداوند با کسانی است که پرهیزگاری میورزند و با کسانی است که نیکوکارند» سوره نحل، آیه ۱۲۸.</ref>. | ||
سپس عرق بر پیشانی مبارکش جاری شد، چشمهای [[مبارک]] را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب [[قبله]] کشید و گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}} این را گفت و مرغ روحش به [[ملکوت]] | سپس عرق بر پیشانی مبارکش جاری شد، چشمهای [[مبارک]] را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب [[قبله]] کشید و گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}} این را گفت و مرغ روحش به [[ملکوت]] اعلی در کنار [[پیغمبران]] و [[اولیاء]] خدا پرواز کرد، {{عربی|صلوات الله و سلامه و سلام ملائکته و انبیائه و رسله علیه، و لعنة الله علی قاتله}}. و بدین ترتیب مشعل هدایت و کانون [[عدالت]] خاموش شد، این واقعه در [[شب جمعه]] بیست و یکم [[ماه رمضان]] سال چهلم هجری بود<ref>بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۹۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۶۱۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |