بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حضرت فاطمه زهرا | | موضوع مرتبط = حضرت فاطمه زهرا | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
بی گمان، همدردی با [[حضرت فاطمه]] {{س}} شایسته است؛ زیرا اگر [[پیامبر]] سفارش به [[اذیت]] آن مظلومه میفرمود، [[تصور]] نمیشود که بیشتر از این او را بیازارند! طوری با او [[رفتار]] میکردند که میفرمود: | بی گمان، همدردی با [[حضرت فاطمه]] {{س}} شایسته است؛ زیرا اگر [[پیامبر]] سفارش به [[اذیت]] آن مظلومه میفرمود، [[تصور]] نمیشود که بیشتر از این او را بیازارند! طوری با او [[رفتار]] میکردند که میفرمود: {{متن حدیث|يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي}}<ref>صحیفة الزهراء {{س}}، محمد جواد قیومی اصفهانی، ص۲۱۰.</ref>؛ «پروردگارا! از [[زندگی دنیا]] خسته شده و از [[اهل]] آن بیزار گشتهام؛ پس مرا به پدرم ملحق نما». | ||
{{متن حدیث|يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي}}<ref>صحیفة الزهراء {{س}}، محمد جواد قیومی اصفهانی، ص۲۱۰.</ref>؛ «پروردگارا! از [[زندگی دنیا]] خسته شده و از [[اهل]] آن بیزار گشتهام؛ پس مرا به پدرم ملحق نما». | |||
[[ابوبصیر]] میگوید: محضر [[مبارک]] [[امام صادق]] {{ع}} بودم و برای آن جناب سخن میگفتم. در این هنگام یکی از [[فرزندان حضرت]] داخل شد. [[امام]] به او فرمودند: بارک [[الله]]! و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند: | [[ابوبصیر]] میگوید: محضر [[مبارک]] [[امام صادق]] {{ع}} بودم و برای آن جناب سخن میگفتم. در این هنگام یکی از [[فرزندان حضرت]] داخل شد. [[امام]] به او فرمودند: بارک [[الله]]! و او را به سینه خود چسبانده و وی را بوسیده و فرمودند: [[خدا]] [[ذلیل]] کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و [[انتقام]] کشد از آنان که به شما [[ظلم]] کنند و [[خوار]] کند افرادی را که شما را خوار کنند و [[لعنت]] کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و [[حافظ]] و [[ناصر]] شما باشد. [[زنان]]، [[انبیا]]، [[صدیقین]]، [[شهدا]] و [[فرشتگان]] [[آسمان]] بسیار بر شما گریستند. سپس آن [[حضرت]] گریسته و فرمودند: ای [[ابو بصیر]]! هرگاه به بچههای [[امام حسین]] {{ع}} مینگرم، به واسطه [[مصیبت]] و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده است، حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست. | ||
[[خدا]] [[ذلیل]] کند کسانی را که شما را ذلیل کنند و [[انتقام]] کشد از آنان که به شما [[ظلم]] کنند و [[خوار]] کند افرادی را که شما را خوار کنند و [[لعنت]] کند اشخاصی را که شما را میکشند و خدا ولی و [[حافظ]] و [[ناصر]] شما باشد. [[زنان]]، [[انبیا]]، [[صدیقین]]، [[شهدا]] و [[فرشتگان]] [[آسمان]] بسیار بر شما گریستند. سپس آن [[حضرت]] گریسته و فرمودند: ای [[ابو بصیر]]! هرگاه به بچههای [[امام حسین]] {{ع}} مینگرم، به واسطه [[مصیبت]] و ظلمی که به پدرشان و خودشان شده است، حالتی به من دست میدهد که قابل کنترل نیست. | |||
ای ابوبصیر! [[فاطمه زهرا]] {{س}} بر آن حضرت گریست و [[ضجه]] زده و به دنبال آن [[جهنم]] فریادی کشید و بانگی زد که فرشتگان حافظ و [[نگهبان]] بر آن، صدای [[گریه]] [[دوزخ]] را شنیدند و سریع آماده شدند تا آن را کنترل کنند؛ زیرا [[خوف]] آن بود که از درون دوزخ، [[آتش]] زبانه کشید یا [[دود]] آن بیرون رفته و اهل [[زمین]] را بسوزاند. از این رو تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند، ولی در عین حال [[دوزخ]] ساکت و آرام نمیشود، مگر صدای [[فاطمه]] {{س}} آرام گردد. | ای ابوبصیر! [[فاطمه زهرا]] {{س}} بر آن حضرت گریست و [[ضجه]] زده و به دنبال آن [[جهنم]] فریادی کشید و بانگی زد که فرشتگان حافظ و [[نگهبان]] بر آن، صدای [[گریه]] [[دوزخ]] را شنیدند و سریع آماده شدند تا آن را کنترل کنند؛ زیرا [[خوف]] آن بود که از درون دوزخ، [[آتش]] زبانه کشید یا [[دود]] آن بیرون رفته و اهل [[زمین]] را بسوزاند. از این رو تا مادامی که دوزخ گریان و نالان است، فرشتگان حافظ آن را مهار کرده و به جهت خوف و هراسی که بر اهل زمین دارند آن را محافظت نموده و دربهای آن را محکم بستهاند، ولی در عین حال [[دوزخ]] ساکت و آرام نمیشود، مگر صدای [[فاطمه]] {{س}} آرام گردد. | ||
خط ۲۰: | خط ۱۷: | ||
ابوبصیر میگوید: محضر [[مبارک]] عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار [[عظیم]] و مبارک است. | ابوبصیر میگوید: محضر [[مبارک]] عرضه داشتم: فدایت شوم این امر بسیار [[عظیم]] و مبارک است. | ||
حضرت فرمودند: از این عظیمتر، آن خبری است که نشنیدهای. سپس فرمودند: ابوبصیر! آیا [[دوست]] نداری در زمره کسانی باشی که [[حضرت فاطمه]] {{س}} را کمک میکنند؟ ابوبصیر میگوید: وقتی [[امام]] این [[کلام]] را فرمودند، به طوری [[گریه]] به من دست داد که [[قادر]] بر [[سخن گفتن]] نبودم و چنان [[بغض]] گلویم را میفشرد که [[توانایی]] بر تکلم نداشتم؛ پس حضرت به پا خاسته و به نمازخانه تشریف بردند و به خواندن [[دعا]] پرداختند. | |||
ابوبصیر میگوید: وقتی [[امام]] این [[کلام]] را فرمودند، به طوری [[گریه]] به من دست داد که [[قادر]] بر [[سخن گفتن]] نبودم و چنان [[بغض]] گلویم را میفشرد که [[توانایی]] بر تکلم نداشتم؛ پس حضرت به پا خاسته و به نمازخانه تشریف بردند و به خواندن [[دعا]] پرداختند. | |||
پس از مجلس حضرت، با چنین حالی برخاسته و بیرون آمدم؛ پس نه [[غذا]] خوردم و نه خوابیدم و صبح [[روز]] بعد با حالی ترسان، [[روزه]] گرفته تا آنکه دوباره به محضر مبارکش مشرف شدم. پس وقتی آن جناب را ساکن و آرام دیدم، من نیز آرام گرفتم و از اینکه [[عقوبت]] و بلایی بر من نازل نشده، [[حق تعالی]] را [[حمد]] و [[ستایش]] نمودم<ref>ترجمه کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۲۶۲ – ۲۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۶۸.</ref> | پس از مجلس حضرت، با چنین حالی برخاسته و بیرون آمدم؛ پس نه [[غذا]] خوردم و نه خوابیدم و صبح [[روز]] بعد با حالی ترسان، [[روزه]] گرفته تا آنکه دوباره به محضر مبارکش مشرف شدم. پس وقتی آن جناب را ساکن و آرام دیدم، من نیز آرام گرفتم و از اینکه [[عقوبت]] و بلایی بر من نازل نشده، [[حق تعالی]] را [[حمد]] و [[ستایش]] نمودم<ref>ترجمه کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۲۶۲ – ۲۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۶۸.</ref> | ||
خط ۳۳: | خط ۲۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:حضرت فاطمه]] |