آیه صادقین در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۰۷۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
علمای شیعه، [[آیه صادقین]] را از [[دلایل]] [[نصب الهی امامت]] علی{{ع}} دانسته و درباره [[شأن نزول آیه]] درباره [[امامت علی]]{{ع}} [[اجماع]] ادعا کرده‌اند؛ برای نمونه، حلی می‌گوید: {{عربی|... روى الجمهور أنها نزلت في علي{{ع}}}}<ref>نهج الحق و کشف الصدق، أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الأسدی الحلی، ص۱۹۰. رک: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، القاضی السید نور الله الحسین المرعشی الشهید التستری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>، «بیشتر [[علما]] [[روایت]] کرده‌اند که [[آیه]] صادیقین درباره [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است».
== شأن نزول آیه ==
{{اصلی|شأن نزول آیه صادقین}}
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>، ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آورده‌اید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} [[استدلال]] کرده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱.</ref>.


[[روایات]] در منابع [[فریقین]]، در حد [[استفاضه]] رسیده است که مقصود از [[صادقین]] در این روایات، امام علی{{ع}} است. بهبهانی در تبیین آیه و [[استدلال]] به آن چنین می‌نویسد: روایات مستفیض از طریق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] وارد شده است که صادقین در [[آیه کریمه]] [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} هستند. مرحوم [[بحرانی]] در کتاب غایة المرام، ده [[حدیث]] از طرق شیعه و هفت حدیث از طرق اهل سنت آورده است. دلیل اینکه مقصود از صادقین در آیه کریمه - چنان که در [[احادیث]] فریقین آمده- [[امامان معصوم]]{{عم}} هستند، این است که اگر مراد از [[صدق]] ([[راستی]]) که در عنوان صادقین مأخوذ است، مطلق راستی بود که شامل هر مرتبه‌ای از آن می‌شد و صادقین هر کسی را که متصف به صدق در هر مرتبه‌ای باشد شامل می‌شد، می‌بایست در آیه کریمه {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} تعبیر می‌شد و معنای آن این بود که بر هر [[مسلمانی]] لازم است از راست‌گویان باشد و از [[دروغ]] اجتناب ورزد. پس عدول از واژه «من» به واژه «مع»، نشان‌دهنده آن است که منظور از «صدق»، مرتبه خاص و مقصود از «صادقین»، گروهی مخصوص بوده و مراد از {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} [[اتّباع]] و [[پیروی]] از آنان است.
این [[آیه]] در سیاق آیات [[جنگ تبوک]] است که طی آن، سه نفر از [[فرمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} تخلف کردند و از شرکت در [[جنگ]] خودداری نمودند. آنها سپس [[توبه]] کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، [[خداوند]] به [[مؤمنین]] [[دستور]] به [[تقوا]] و همراهی با صادقین می‌دهد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۱۸۳.</ref>.


ابن منظور «صدق» را نقطه مقابل [[کذب]] دانسته و از ابن درستویه نقل نموده است که «صدق» به همه اوصاف پسندیده اطلاق می‌شود. [[خلیل]] نیز گفته است: «[[صدق]] به کامل هر چیزی اطلاق می‌شود»<ref>لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۶. {{عربی| الصدق: نقيض الكذب... و إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة... الصدق الكامل من كل شيء}}.</ref>. [[زبیدی]] صدق را حاوی همه اوصاف پسندیده و [[نیکو]] می‌داند<ref>محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، ج۲۶، ص۱۰. {{عربی|إنما الصدق الجامع للأوصاف المحمودة}}.</ref>. راغب در مفردات القرآن می‌گوید: {{عربی|و يعبر عن كل فعل فاضل ظاهرا و باطنا بالصدق، فيضاف إليه ذلك الفعل الذي يوصف به نحو قوله...}}؛ «از هر کار پسندیده‌ای که در ظاهر و [[باطن]] خوب و پسندیده باشد، به صدق تعبیر می‌شود و موصوف آن به صدق اضافه می‌شود»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۷۷.</ref>.
== معناشناسی [[صادقین]] ==
=== معناشناسی صدق ===


در [[قرآن]] «صدق» صفت اموری قرار گرفته است که علاوه بر سخن و [[کلام]]، به [[رفتار]] و رویه‌های عملی نیز دلالت دارد؛ برای نمونه در [[آیه]] دوم [[سوره یونس]]<ref>{{متن قرآن|وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ}} «و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند» سوره یونس، آیه ۲.</ref> «صدق» صفت «قدم» قرار گرفته است و در آیه ۹۳ سوره یونس<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ}} «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم» سوره یونس، آیه ۹۳.</ref>، «صدق» صفت «جایگاه» قرار گرفته است.
{{اصلی|صدق}}
[[صدق]] در لغت به معنای مطابقت [[حکم]] با واقع است<ref>جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.</ref>. صدق در برابر [[کذب]] در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا [[آینده]]، به صورت [[وعده]] باشد یا به گونه‌ای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند [[امر و نهی]] و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که می‌پرسد آیا [[زید]] در [[خانه]] است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی [[کلام]] او این است که او از [[جهل]] خود نسبت به بودن زید در خانه خبر می‌دهد. [[زمخشری]] گفته است: [[صادقین]] کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر [[عقیده]]، گفتار و [[رفتار]] صادق می‌باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه صادقین (مقاله)|آیه صادقین]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>


مرتبه کامل صدق همان [[عصمت]] و [[طهارت]] است که با وجود آن راستی و درستی در گفتار و [[کردار]] به طور کامل تحقق پیدا می‌کند. [[شاهد]] [[قطعی]] بر این مطلب اینکه اگر منظور از [[صادقین]] غیر از [[امامان معصوم]] بود، با فرض اینکه در میان [[امت]]، به [[نص]] [[آیه تطهیر]] و اتفاق همه [[مسلمانان]]، [[معصوم]] وجود دارد، لازمه‌اش آن بود که بر تمام [[انسان‌ها]] حتی امامان معصوم لازم باشد که از غیر معصوم [[پیروی]] کنند و این عقلاً [[قبیح]] است این مرتبه (عصمت) جز در [[خاندان پیامبر]]{{صل}} وجود نخواهد داشت. شاهد دیگر اینکه [[خداوند]] تمام [[مؤمنان]] را در اول آیه به [[تقوا]] و پرهیز از [[گناهان]] امر کرده و آن‌گاه آنان را به بودن با «[[صادقین]]» [[فرمان]] داده است و بودن با آنان چیزی جز قرار گرفتن در قید [[اطاعت]] آنان و پرهیز از مخالفت با آنان نیست و [[امامت]] چیزی جز [[واجب]] بودن [[طاعت امام]] بر مأموم نمی‌باشد. بلکه اگر بخواهیم از امامت و ائتمام تعبیر دقیقی ارائه کنیم بهترین تعبیر این است که بودن با [[امام]] و متابعت وی و جدا نشدن از او را مطرح سازیم<ref>مصباح الهدایة فی إثبات الولایة علی البهبهانی، صص ۹۱ و ۹۲.</ref>.
در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری [[اعتقاد]] گوینده. بر این اساس، اگر فرد [[مسلمان]] بگوید: «محمد {{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است”، [[سخن]] او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد [[کافر]] این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو [[خداوند]]، [[منافقان]] را در این گفتار که: {{متن قرآن|نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ}}<ref>«گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.</ref> [[تکذیب]] کرده است: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.


کافی روایات صحیح السندی در این‌باره نقل کرده است که مقصود از {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، [[ائمه]] است:
[[افعال]] نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: {{متن قرآن|رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>: یعنی افعال آنان [[گواه]] بر صدق [[عهد]] و [[پیمان]] آنان است و نیز فرموده است: {{متن قرآن|لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ}}<ref>«تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.</ref> یعنی کسانی که در [[زبان]] راست گفتند، از [[راستی]] فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای [[کردار]] ارزشی ندارد و نیز در [[آیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> مقصود این است که [[درستی]] رؤیای [[پیامبر]] {{صل}} در عمل تحقق یافت<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.</ref>.
# [[برید بن معاویه عجلی]] نقل می‌کند که از [[امام محمد باقر]]{{ع}} درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} پرسیدم و امام فرمود: «[[خداوند]] ما را قصد کرده است»<ref>الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۰۸. {{متن حدیث|إِيَّانَا عَنَى‌}}.</ref>.
# [[ابونصر بزنطی]] گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه پرسیدم فرمود: [[صادقون]] ائمه هستند و [[صدیقین]] هم کسانی‌اند که از آنان اطاعت می‌کنند»<ref>الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۰۸. {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ‌}}.</ref>.
# [[محمد بن اسماعیل]] گفته است از امام رضا{{ع}} شنیدم که می‌فرمود: {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ‌}}<ref>الأصول من الکافی، ج۱، ص۲۷۱.</ref>، «[[امامان اهل بیت]] دانشمندان، راست‌گویان و تفهیم‌شدگانند».
# [[صدوق]] از [[سلمان]] [[روایت]] کرده است که [[امام علی]]{{ع}} به آیه {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} برای اثبات خلافت و امامتش چنین [[استدلال]] و [[احتجاج]] فرموده است: شما را به خداوند قسم می‌دهم! آیا می‌دانید هنگامی که خداوند آیه {{متن قرآن|... وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را نازل فرمود، سلمان گفت: ای [[رسول خدا]]! آیا منظور از آن عام است یا خاص؟ [[حضرت پیامبر]]{{صل}} فرمود: «کسانی که به همراهی با صادقین دستور داده شده‌اند، همه [[مؤمنان]] هستند و اما عنوان «صادقین» مخصوص برادرم علی{{ع}} و اوصیای بعد از او تا [[روز قیامت]] است» همه گفتند: آری [این سخن را از [[پیامبر]]{{صل}} شنیدیم]<ref>کمال الدین و تمام النعمة أبو جعفر محمد بن علی بن حسین الصدوق (شیخ صدوق)، ص۲۷۸. ر.ک: کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۲۰۱.</ref>.
# [[امام محمد باقر]]{{ع}} درباره [[آیه]] فرمود: «همراه با [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} باشید»<ref>الأمالی، ج۲، صص ۲۵۵ و ۲۵۶، ح۴۶۱. {{متن حدیث| مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}.</ref>.
# [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه فرمود: «[[صادقین]] ائمه‌اند»<ref>بصائر الدرجات الکبری، أبو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفار، ص۵۱. {{متن قرآن|... وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} را پرسیدم فرمود: {{متن حدیث|الصَّادِقُونَ الْأَئِمَّةُ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}.</ref>.


بر پایه این روایات اهل بیت{{عم}}، مصادیق [[آیه صادقین]]، [[امام علی]] و [[ائمه معصوم]]{{عم}} می‌باشند و پیروی مطلق از آنان، از طریق تشریع الهی [[واجب]] شده است. کاربرد کلمه «[[صدق]]» در لغت و [[آیات قرآن]]، بر گستردگی مفهوم آن دلالت می‌کند؛ یعنی افزون بر گفتار، [[اندیشه]]، [[باورها]]، [[اخلاق]]، [[رفتار]] و [[سلوک]] [[دینی]] را دربر می‌گیرد. [[وجوب]] [[همراهی]] مطلق از صادقین که [[قرآن]] بدان فراخوانده است، در همه محورهای یادشده، معنادار خواهد بود<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]] ص ۲۳۲.</ref>.
[[جرجانی]] گفته است: «صدق در لغت عبارت است از مطابقت [[حکم]] با واقع و در اصطلاح [[اهل]] [[حقیقت]]، گفتار [[حق]] است در جایگاه خطر. قشیری گفته است: [[صدق]] آن است که در احوال تو ناخالصی و در [[اعتقاد]] تو تردید و در [[اعمال]] تو عیبی راه نیابد”<ref>التعریفات، ص۹۵.</ref>.
 
نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد، ولی از آنجا که بر [[عقیده]]، [[نیت]] و [[عزم]] و [[اراده]] نیز قول اطلاق می‌گردد، آنها نیز به صفت صدق و [[راستی]] توصیف می‌شوند و گفته می‌شود عقیده یا نیت یا اراده راست. بر این اساس، کسی که عقیده‌اش با نفس‌الامر مطابقت داشته باشد یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد یا به اراده خویش [[جامه]] عمل بپوشاند، صادق در عقیده و نیت و اراده نامیده می‌شود<ref>{{عربی|"الصدق بحسب الأصل مطابقة القول و الخبر الخارج، و یوصف به الإنسان إذا طابق خبره الخارج، ثم لما عد کل من الاعتقاد و العزم- الإرادة - قولا، توسع فی معنی الصدق فعد الإنسان صادقا إذا طابق خبره الخارج و صادقا إذا عمل بما اعتقده، و صادقا إذا أتی بما یریده و یعزم علیه علی الجدّ"}}؛ المیزان، ج۹، ص۴۰۲.</ref>.
 
به عبارت دیگر، صادق بودن [[انسان]] در سه حوزه عقیده، قول و [[عمل]] تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. [[زمخشری]] در تبیین [[صادقین]] در آیه مورد بحث گفته است: {{عربی|"هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"}}<ref>الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.</ref>؛ صادقین کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق بوده‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱ و [[آیه صادقین (مقاله)|مقاله «آیه صادقین»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۳.</ref>.
 
=== معناشناسی صادق و صادقین ===
با توجه به آنچه در معنای لغوی [[صدق]]، گذشت، گفته شده کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به [[اراده]] خویش [[جامه]] عمل بپوشاند، در [[عقیده]]، [[نیت]] و اراده‌اش صادق می‌باشد<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.</ref>.
 
چنانچه [[زمخشری]] گفته است: [[صادقین]] کسانی‌اند که در [[دین خدا]] از نظر عقیده، گفتار و [[رفتار]] صادق باشند<ref>زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰، نشر الأدب الحوزة.</ref>.
 
=== رابطه [[صادقین]] و صدّیقین ===
در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که «صادقین” در [[آیه]] مورد بحث، در [[حقیقت]]، همان [[صدیقین]] در آیه دیگر [[قرآن]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>.
 
صدیق کسی است که ملازم با [[صدق]] است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.</ref>، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیق‌کننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده [[حق]] است<ref>لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.</ref>. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در [[عقیده]] و گفتارش صادق است و [[رفتار]] او حقانیت صدق او را [[اثبات]] می‌کند<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.</ref>.
 
[[اطاعت از خدا]] و [[رسول خدا]] به این است که [[انسان]] از قرآن و [[سنت]] [[پیروی]] کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از [[پیشوایان معصوم]] [[اطاعت]] نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان [[پیشوایان]] معصوم‌اند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در [[آیه ۵۹ سوره نساء]] با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.
 
بدیهی است هر کسی در [[دنیا]] پیرو [[پیامبر]] و پیشوایان معصوم باشد، در [[آخرت]] نیز با آنان [[محشور]] خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> همان است که در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> بیان شده است و دست‌آورد {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} در دنیا، {{عربی|"مع الصدیقین"}} در [[قیامت]] است.
 
[[گواه]] بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت {{عم}}، همان‌گونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] بر [[امامان معصوم]] {{عم}} تطبیق شده است، «صدیقین” در [[آیه]] ۶۹ [[سوره نساء]] نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که [[ابوبصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کرده است که پس از [[تلاوت]] آیه یاد شده فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ}}<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.</ref>؛ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مصداق نبیین است و ما مصداق [[صدیقین]] و [[شهداء]] هستیم و شما مصداق [[صالحان]] هستید. پس همان‌گونه که [[خداوند]] شما را [[صالح]] نامیده است، به نشانه‌های [[صلاح]] آراسته گردید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۷.</ref>.
 
صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:
# [[پیامبر الهی]]؛
# [[امام]] و [[جانشین پیامبر]] [[الهی]]؛
# عبد صالح خداوند غیر از [[پیامبر]] و امام.
 
درباره مصداق اول فرموده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}}<ref>«یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref>.
 
[[صدیقین]]، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از [[پیامبران]] ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر {{صل}} فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: [[مؤمن]] آل یس، [[مؤمن آل فرعون]] و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}، و او [[برترین]] آنان است”<ref>{{متن حدیث|‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ}} (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).</ref>. [[افضل]] بودن [[علی]] {{ع}} بر مؤمن آل یس و [[آل فرعون]] بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام [[برتری]] دارد و نیز علی {{ع}} به صورت مکرر فرموده است: {{متن حدیث|أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏}}<ref>جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.</ref>. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد [[دروغگو]] آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های [[تاریخی]] نیز بیانگر این است که [[علی]] {{ع}} مصداق کامل صدیق پس از [[پیامبر]] {{صل}} است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر {{صل}} قرار گرفت، لحظه‌ای به [[خدا]] شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۸۵.</ref>.
 
== مصداق‌شناسی صادقین در روایات ==
{{اصلی|مصداق‌شناسی صادقین}}
 
=== روایات شیعه ===
=== روایات اهل سنت ===


== منابع ==
== منابع ==
۱۱٬۷۳۹

ویرایش