اثبات عصمت امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۰۴: خط ۳۰۴:


==== دلیل هفدهم: [[پیروی]] از [[پیشوا]] ====
==== دلیل هفدهم: [[پیروی]] از [[پیشوا]] ====
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲.</ref>.
تردیدی نیست که [[نهی از منکر]] و پذیرش آن بر تمامی [[مسلمانان]] [[واجب]] است و اگر پیشوا و [[رهبر]] [[مردم]] معصوم نباشد و [[مرتکب گناه]] و خطا شود، باید او را [[نهی]] کرد و او نیز باید این نهی را بپذیرد؛ در نتیجه پیشوا خود پیرو کسانی می‌شود که باید از او پیروی کنند و بدین ترتیب جایگاه امام و مأموم عوض می‌گردد؛ یعنی امام، مأموم و مأموم، امام می‌شود، در حالی که پیشوا برای [[امامت]] و [[پیشوایی]] [[نصب]] شده است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۷۲؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۸۳.</ref>.


==== دلیل هجدهم: ضعیف الاراده نبودن امامان ====
==== دلیل هجدهم: ضعیف الاراده نبودن امامان ====
خط ۳۶۸: خط ۳۶۸:


با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>.
با این توضیحات روشن شد که شیخ، با این آیه در صدد [[اثبات]] عصمت امام از گناهان پیش و پس از تصدی منصب امامت و از آغاز تا پایان [[عمر]] است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۹۰.</ref>.
====== بیان میرزای نائینی درباره دلالت آیه عهد بر [[لزوم عصمت امام]] ======
در اصول این بحث مطرح است که آیا لفظ مشتق فقط در «متلبس به مبدأ» [[حقیقت]] است و مصداق دارد، یا اگر از تلبّس خارج شد باز هم [[صدق]] می‌کند؟ به عبارت دیگر اگر عنوانی موضوع یک [[حکم]] واقع شود لازم است همواره آن موضوع برای ترتب حکم محفوظ باشد یا نه؟ برخی از عناوین به صرف تحقق برای ترتب حکم کافی هستند و برخی نه. به عنوان مثال در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref>. پس به محض این که عنوان سارق بر کسی صدق کند، حکم (قطع دست) بر او بار می‌شود؛ هر چند که این عنوان در زمان‌های بعد بر او صدق نکند.
مرحوم نائینی در همین مبحث می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> قضیه حقیقیه است و از بدو [[خلقت]] تا [[قیامت]] مصداق دارد. به مقتضای قاعده، در قضیه حقیقیه صرف تلبس به مبدأ کفایت نمی‌کند و بقای بر تلبس نیز شرط است؛ مگر در مواردی که قرینه وجود داشته باشد. در آیه مورد بحث قرینه وجود دارد و آن عظمت مقام و جلالت شأن امامت است به طوری که میان [[امامت]] و [[عبادت]] اوثان تناسبی نیست. پس هر کس ـ اگر چه برای یک لحظه ـ [[بت]] یا تندیسی را عبادت کرده باشد شایستگی تصدی مقام امامت را نخواهد داشت<ref>أجود التقریرات، ج۱، ص۸۱ – ۸۲.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۴.</ref>.
====== بیان مرحوم [[آخوند خراسانی]] ======
[[امام صادق]]{{ع}} در روایتی پس از ذکر طبقات [[پیامبران]] و [[رسولان]]<ref>امام صادق{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ: فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَايَعْدُو غَيْرَهَا؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي النَّوْمِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلى أَحَدٍ، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلى لُوطٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ؛ وَ نَبِيٌّ يَرى فِي مَنَامِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ‌، وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ- قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لِيُونُسَ: {{متن قرآن|وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ}} قَالَ: يَزِيدُونَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً، وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ؛ وَ الَّذِي يَرى فِي نَوْمِهِ‌، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ، وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ، وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ{{ع}} نَبِيّاً، وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتّى قَالَ اللَّهُ‌: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً، لَايَكُونُ إِمَاماً}}؛ الکافی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ح۱.</ref>، درباره مصداق [[ظالم]] ـ در [[آیه عهد]] ـ می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً}}؛ هر کس بت یا تندیسی را عبادت کرده باشد هرگز [[امام]] نمی‌شود.
مرحوم آخوند خراسانی در بحث مشتق به مناسبت این [[روایت]] را مطرح کرده و به بررسی کیفیت [[استدلال]] امام پرداخته است<ref>این مطلب در ضمن بحث مشتق در زمره مباحث اصولی مطرح می‌شود. برای نمونه ر.ک: محاضرات فی أصول الفقه، ج۱، ص۲۸۶؛ نهایة الأفکار، ج۱، ص۱۳۹.</ref>. ایشان [[معتقد]] است که اگر عنوانی موضوع [[حکم]] قرار گرفت، آن حکم بر آن موضوع بار می‌شود، هر چند موضوع باقی نباشد؛ زیرا حکم وابسته به عنوان است. ایشان به همین موضوع اشاره کرده در مورد [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} می‌فرماید: «از [[استدلال]] [[امام]] به دست می‌آیدکه اگر شخصی متلبس به [[عبادت]] اوثان شد ـ اگر چه برای یک لحظه ـ لیاقت و اهلیت [[امامت]] را نخواهد داشت»<ref>کفایة الأصول، ج۱۱، ص۴۹. نگارنده در کتاب تحقیق الأصول، جلد ۱، صفحه ۳۹۷ به بعد، به تفصیل این موضوع را بررسی کرده است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۵.</ref>
====== بیان [[علامه طباطبائی]] ======
ایشان در [[تفسیر المیزان]] می‌نویسد: مراد از [[ظالمان]] در آیه شریفه {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق کسانی است که ظلمی از آنان صادر شده باشد مثل [[شرک]] یا [[گناه]]، هر چند آن ظلم در قسمتی از عمرش بوده و پس از آن [[توبه]] کرده و [[صالح]] شده باشد. از یکی از اساتید ما در مورد کیفیت دلالت [[آیه]] بر [[عصمت امام]] سؤال شد. ایشان پاسخ داد: [[مردم]] بر طبق تقسیم [[عقلی]] چهار دسته‌اند.یا در تمام عمر ظالم بوده‌اند و یا در تمام عمر ظالم نبوده‌اند. یا در ابتدای عمر ظالم بوده‌اند نه در آخر عمر، و دسته چهارم این که بر عکس آن باشد یعنی در ابتدای عمر ظلمی از وی سر نزده و در آخر عمر [[ظالم]] شده است [[شأن]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بالاتر از آن است که [[امامت]] را برای دسته نخست و چهارم از [[ذریه]] خود درخواست کند. پس دو قسم باقی می‌ماند که [[خداوند]] امامت یکی از آن دو را [[نفی]] کرده است. این نفی مربوط به دسته‌ای است که در ابتدای عمر ظالم بوده و در آخر عمر از [[ظلم]] دست برداشته‌اند. در نتیجه دسته دیگری باقی می‌ماند و آن دسته‌ای است که در تمام عمر ظلمی از آنان سر نزده باشد<ref>{{عربی|إن المراد بالظالمين في قوله تعالى {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} مطلق من صدر عنه ظلم ما، من شرك أو معصية، و إن كان منه في برهة من عمره، ثم تاب و صلح. وقد سئل بعض أساتيذنا رحمة الله عليه عن تقريب دلالة الآية على عصمة الإمام. فأجاب: أن الناس بحسب القسمة العقلية على أربعة أقسام: من كان ظالما في جميع عمره، ومن لم يكن ظالما في جميع عمره، ومن هو ظالم في أول عمره دون آخره، ومن هو بالعكس. هذا و إبراهيم{{ع}} أجل شأنا من أن يسئل الإمامة للقسم الأول والرابع من ذريته، فبقي قسمان، وقد نفى الله أحدهما، وهو الذي يكون ظالما في أول عمره دون آخره، فبقي الآخر، وهو الذي يكون غير ظالم في جميع عمره}}؛ تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.
حاصل آنکه [[آیه عهد]] به روشنی بر [[عصمت امام]] از ابتدای عمر تا آخر آن دلالت دارد و خداوند کسی را که در طول عمر خود حتی برای یک لحظه مرتکب ظلم شده باشد را شایسته امامت ندانسته و به این مقام نایل نمی‌کند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۹۶.</ref>.


===== دلیل دوم: [[آیه اولی الامر]] =====
===== دلیل دوم: [[آیه اولی الامر]] =====
خط ۳۹۰: خط ۴۰۵:


با این تقریر روشن می‌شود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است.
با این تقریر روشن می‌شود که قلمرو ثابت شده از عصمت، با این [[برهان]] عصمت از گناه و اشتباه است.
====== اشکال فخر رازی ======
فخر رازی پس از اینکه به دلالت آیه بر عصمت اقرار می‌کند می‌نویسد: «خیلی بعید است مراد از اولوالامر در این آیه امامانی باشد که روافض ([[شیعیان]]) مدعی عصمت آنان هستند؛ زیرا برای [[اطاعت از امامان]] [[شیعه]] لازم است آنان را بشناسیم و [[دستورات]] آنها به ما رسیده باشد. وی در ادامه می‌افزاید: {{عربی|فلو أوجب علينا طاعتهم قبل معرفتهم كان هذا تكليف ما لا يطاق}}<ref>تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۶.</ref>؛ اگر پیش از آن‌که ایشان را بشناسیم [[اطاعت]] آنان بر ما [[واجب]] باشد، [[تکلیف]] «ما لایطاق» لازم می‌آید.
به عبارتی اطاعت مشروط به [[شناخت]] است و لازمه شناخت دسترسی داشتن به آنان است، در حالی که نه دسترسی به آنان داریم و نه [[معرفت]] به آنان، و آن‌گاه که معرفت نبود، چگونه می‌توان گفت [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] است؟ در نتیجه اگر اطاعت آنها بر ما واجب باشد، این [[وجوب]] تکلیفی است که مکلّفین قادر به انجام آن نیستند و امر به تکلیفی که [[قدرت]] بر انجام آن نباشد، [[قبیح]] و از [[خدای حکیم]] محال است. وی سپس «[[امت اسلامی]]» را مصداق «[[اولو الامر]]» معرفی می‌کند و مدعی می‌شود بر اساس این [[آیه]] «امت اسلامی» باید به طور مطلق از «امت اسلامی» [[پیروی]] کنند! این [[کلام]] به قدری سخیف است که نیازمند طرد و [[نفی]] نیست. اما در پاسخ این سخن وی که «معرفت امامی که در دست‌رس نباشد ممکن نیست» دو پاسخ می‌توان ابراز داشت:
'''پاسخ نقضی:'''
محدثانی هم‌چون مسلم، احمد و بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] به الفاظ گوناگون از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کرده‌اند که: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}<ref>این حدیث با این الفاظ در شرح المقاصد فی علم الکلام، جلد ۲، صفحه ۲۷۵ آمده است و در بقیه منابع اهل سنت با الفاظی مختلف به آن اشاره شده است. مثلاً در مسند أحمد: ج۳، ص۴۴۶ و التاریخ الکبیر، ج۶، ص۴۴۵، ش۲۹۴۳ به این صورت آمده است: {{متن حدیث|من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية}}. در مسند أحمد، ج۴، ص۹۶؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۱۸؛ مسند أبی داوود، ص۲۵۹؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ مسند الشامیین، ج۲، ص۴۳۹، ش۱۶۵۴؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۵۵؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۴ و ج۶، ص۶۵، ش۱۴۸۶۳ و علل الدار قطنی، ج۷، ص۶۳، ش۱۲۱۴ نیز آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. در الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۴؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۷۹ و کنز العمال، ج۱، ص۱۰۳، ش۴۶۳ نیز این‌گونه آمده است: {{متن حدیث|من مات و لا بيعة عليه مات ميتة جاهلية}}. در صحیح مسلم، ج۶، ص۲۲؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۱۵۶؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۵؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۳۵؛ کنز العمال، ج۶، ص۵۲، ش۱۴۸۱۰ و تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۳۰ نیز با این الفاظ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}. و یا در صحیح ابن حبان: ج۱۰، ص۴۳۴ آمده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}.</ref>. بر اساس این [[حدیث]]، در هر زمانی باید با [[امام]] آن [[زمان]] [[بیعت]] کرد و اگر کسی بدون بیعت و [[معرفت]] آن امام از [[دنیا]] برود، [[مرگ]] او [[مرگ جاهلیت]] است. حال از [[فخر رازی]] می‌پرسیم که اگر [[معرفت امام]] میسّر و امام در دست‌رس نبود، چرا [[پیامبر اکرم]] [[مسلمانان]] را به معرفت او [[مکلف]] کرده است؟
علاوه بر آن مگر [[شناخت]] همیشه با در دست‌رس بودن ملازمه دارد؟ مگر اکنون که به [[رسول خدا]]{{صل}} معتقدیم و او را می‌شناسیم، ایشان در دست‌رس ما است؟ پس شناخت راه‌های مختلفی دارد و منحصر به شناخت حضوری نیست و می‌توان از شنیدن سخنان، [[سیره]] و [[دستورات]] آن فرد، وی را شناخت و از همین راه از او [[پیروی]] کرد.
'''پاسخ حلّی:'''
افزون بر آن، باید توجه داشت که پیش از هر بحثی باید صحت ادعای فخر رازی [[اثبات]] شود. آیا واقعاً [[امّت]] به [[ائمه اطهار]]{{عم}} دسترسی نداشته‌اند؟ و با فرض عدم دسترسی به [[امامان]]{{عم}}، آیا سبب این عدم [[توفیق]] [[ائمه]] بوده‌اند یا خود [[مردم]] موجب این [[محرومیت]] شده‌اند؟ آیا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که بیست‌وپنج سال خانه‌نشین بودند، خود این خانه‌نشینی را [[انتخاب]] کردند یا مردم در چنین خانه‌نشینی دخیل بودند؟ مگر نه این بود که [[امام کاظم]]{{ع}} سال‌ها در [[زندان]] به سر بردند و مگر نه این است که [[امام زمان]]{{ع}} [[غائب]] از انظار هستند. چه کسی مقصر است؟! آری، [[حاکمان جائر]]، [[عالمان]] خدمت‌گذار به آنها و مردمانی که نسبت به این امور بی‌تفاوت بوده‌اند همان مقصران اصلی‌اند.
[[ابو حنیفه]] را در مقابل [[امام صادق]]{{ع}} عَلَم کردند. به [[مالک بن انس]] دستور نوشتن کتاب «موطأ» دادند و با [[هدف]] کم‌رنگ کردن مقام علمی ائمه{{عم}}، به [[تبلیغ]] مالک بن انس و [[ابو حنیفه]] پرداختند و حال آنکه هر دو از شاگردان [[امام صادق]]{{ع}} بودند و [[شافعی]] نیز شاگردِ شاگرد [[امام صادق]]{{ع}}.
البته [[معرفت امام]] برای اهلش ممکن و میسر بوده و هرگز تکلیف مالا یطاق نبوده است. [[حاکمان جور]] با کمک چنین عالمانی دست نشانده، [[فقه]] چهارگانه‌ای را برای [[مسلمانان]] تأسیس کردند تا درِ [[خانه]] [[اهل بیت]]{{عم}} بسته شود.
اما با این وجود، رسیدن به [[امام]] در هر [[زمان]] و اخذ [[احکام]] از ایشان ناممکن نبوده است، از این رو کسانی خدمت حضرات [[ائمه]] شاگردی کرده و کسب [[فیض]] نموده‌اند. در زمان کنونی نیز امکان رسیدن به خدمت امام وجود دارد، هر چند شرط و شروط فراوانی دارد، ولی افرادی خدمت [[امام زمان]]{{ع}} [[شرف]] حضور یافته و [[دستورات الهی]] را از آن جناب دریافت می‌کنند. از همین روست که هر کس نگرفت، خودش کوتاهی کرده است.
در نتیجه باید گفت: این فاصله‌ای که میان اکثر [[امت]] و اهل بیت [[رسول الله]]{{صل}} افتاده از طرف [[خداوند]] و ائمه{{عم}} نبوده است و کوتاهی و تقصیر همواره از جانب [[مردم]] به وجود می‌آید. پس [[معرفت]] ممکن بوده و حاصل شده است؛ چراکه این معرفت برای بزرگان [[شیعه]] به وجود آمد و فقه شیعی را با این عظمت تأسیس کردند و همه فتاوای ایشان مستند به روایات اهل بیت{{عم}} است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۱۰۰.</ref>.


===== دلیل سوم: [[آیه صادقین]] =====
===== دلیل سوم: [[آیه صادقین]] =====
۱۱۳٬۰۶۵

ویرایش