←تصریح پیامبر به جانشینی امیرالمؤمنین {{ع}}
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
در اینجا عبارت متون [[تاریخی]] چنین است: [[پیامبر خدا]] دست پشت سر علی گذاشت، گردن او را گرفته فرمود: این علی [[برادر]] من و [[وصی]] من، [[خلیفه]] من و وزیر من است، [[فرمان]] او را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>سنن الکبری، ج۷، ص۴۳۲، ش۸۳۹۷ (روایت صحیح است)؛ المسند، ج۲، ص۴۶۵، ش۱۳۷۱ (همه راویان آن توثیق شده است)؛ خصائص (نسائی)، ج۱، ص۸۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۲۱؛ الکامل، ج۲، ص۶۲-۶۳؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۴۰. (البته این روایت را طبری درحالی که در تاریخ خود نقل میکند اما در تفسیرش و ابن کثیر نیز در البدایة و النهایة با حذف عبارات اصلی آن یعنی {{متن حدیث|وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ...}} و تبدیل آن به «کذا وکذا» تحریف میکنند)؛ تفسیر البغوی، ج۶، ص۱۳۱؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج۹، ص۲۸۲۶؛ تفسیر الثعلبی، ج۷، ص۱۸۲؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۴۰۶.</ref>. در اینجا برای بار دوم بود که میفرمود: علی وزیر من است و جملات جدید و تازهای هم فرمود، در آن علی را به عنوان [[وصی]]، [[خلیفه]] خود و ولی بعد از خود معرفی فرمود<ref>در روز اول اسلام پیامبر از وزارت علی سخن گفت، در روز عرضه علتی اسلام، امیرالمؤمنین {{ع}} به عنوان وصی و خلیفه پیامبر معرفی شد، اما اینکه ایشان به عنوان وصی معرفی شده، مقصود این است که ایشان وصی مقام رسالت و پیامبری پیامبر است؛ یعنی وصی شخصیت آن حضرت است، نه وصی شخص محمد بن عبد الله؛ ایشان وصی مرتبت و مقام پیامبری است، که به معنای ادامه دهنده راه و کار پیامبر است. خلیفه هم به همین معنی است. در واقع خلیفه پیامبر کسی است که کار پیامبری را که تبلیغ دین است ادامه میدهد. بدین ترتیب خلافت و وصایت کاملاً به یک معناست.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۲.</ref> | در اینجا عبارت متون [[تاریخی]] چنین است: [[پیامبر خدا]] دست پشت سر علی گذاشت، گردن او را گرفته فرمود: این علی [[برادر]] من و [[وصی]] من، [[خلیفه]] من و وزیر من است، [[فرمان]] او را بشنوید و از او [[اطاعت]] کنید<ref>سنن الکبری، ج۷، ص۴۳۲، ش۸۳۹۷ (روایت صحیح است)؛ المسند، ج۲، ص۴۶۵، ش۱۳۷۱ (همه راویان آن توثیق شده است)؛ خصائص (نسائی)، ج۱، ص۸۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۲۱؛ الکامل، ج۲، ص۶۲-۶۳؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۴۰. (البته این روایت را طبری درحالی که در تاریخ خود نقل میکند اما در تفسیرش و ابن کثیر نیز در البدایة و النهایة با حذف عبارات اصلی آن یعنی {{متن حدیث|وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ...}} و تبدیل آن به «کذا وکذا» تحریف میکنند)؛ تفسیر البغوی، ج۶، ص۱۳۱؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن ابی حاتم)، ج۹، ص۲۸۲۶؛ تفسیر الثعلبی، ج۷، ص۱۸۲؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۴۰۶.</ref>. در اینجا برای بار دوم بود که میفرمود: علی وزیر من است و جملات جدید و تازهای هم فرمود، در آن علی را به عنوان [[وصی]]، [[خلیفه]] خود و ولی بعد از خود معرفی فرمود<ref>در روز اول اسلام پیامبر از وزارت علی سخن گفت، در روز عرضه علتی اسلام، امیرالمؤمنین {{ع}} به عنوان وصی و خلیفه پیامبر معرفی شد، اما اینکه ایشان به عنوان وصی معرفی شده، مقصود این است که ایشان وصی مقام رسالت و پیامبری پیامبر است؛ یعنی وصی شخصیت آن حضرت است، نه وصی شخص محمد بن عبد الله؛ ایشان وصی مرتبت و مقام پیامبری است، که به معنای ادامه دهنده راه و کار پیامبر است. خلیفه هم به همین معنی است. در واقع خلیفه پیامبر کسی است که کار پیامبری را که تبلیغ دین است ادامه میدهد. بدین ترتیب خلافت و وصایت کاملاً به یک معناست.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۲.</ref> | ||
== مدارک این سند [[تاریخی]] == | |||
این سند تاریخی را گروهی از محدثان و [[مفسران شیعه]] و غیر شیعه<ref>به تفسیر سوره شعراء، آیه ۲۱۴ مراجعه بفرمائید.</ref> بدون کوچکترین [[انتقاد]] از متن و سند آن، نقل کرده و از [[مناقب]] و [[فضائل]] [[امام]] دانستهاند. در این میان فقط نویسنده معروف [[اهل تسنن]]، [[ابن تیمیه دمشقی]] که راه و روش او در [[احادیث]] مربوط به فضائل [[خاندان رسالت]]، واضح و روشن است، [[حدیث]] را رد کرده و آن را مجعول دانسته است. او نه تنها این حدیث را مجعول و بیاساس میداند، بلکه بنا به طرز [[تفکر]] خاصی که درباره خاندان رسالت دارد، غالب احادیثی را که مربوط به مناقب و فضائل این [[خاندان]] میباشد، اگرچه احیاناً به حد تواتر نیز برسد، مجعول و بیپایه میشمارد. | این سند تاریخی را گروهی از محدثان و [[مفسران شیعه]] و غیر شیعه<ref>به تفسیر سوره شعراء، آیه ۲۱۴ مراجعه بفرمائید.</ref> بدون کوچکترین [[انتقاد]] از متن و سند آن، نقل کرده و از [[مناقب]] و [[فضائل]] [[امام]] دانستهاند. در این میان فقط نویسنده معروف [[اهل تسنن]]، [[ابن تیمیه دمشقی]] که راه و روش او در [[احادیث]] مربوط به فضائل [[خاندان رسالت]]، واضح و روشن است، [[حدیث]] را رد کرده و آن را مجعول دانسته است. او نه تنها این حدیث را مجعول و بیاساس میداند، بلکه بنا به طرز [[تفکر]] خاصی که درباره خاندان رسالت دارد، غالب احادیثی را که مربوط به مناقب و فضائل این [[خاندان]] میباشد، اگرچه احیاناً به حد تواتر نیز برسد، مجعول و بیپایه میشمارد. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
اینک بیان مشروح مطلب: | اینک بیان مشروح مطلب: | ||
== [[کتمان]] [[حقایق]] [[تاریخی]] == | |||
[[محمد بن جریر طبری]] که از مورخان بزرگ [[اسلام]] است، در [[تاریخ]] خود این [[فضیلت]] تاریخی<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۶.</ref> را با سندی قابل اعتماد نقل کرده است، ولی وقتی در [[تفسیر]] خود<ref>تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۴.</ref> به [[آیه]] ۲۱۴ [[سوره شوری]] میرسد، این سند تاریخی را آن چنان دست و پا شکسته و به طور [[اجمال]] و ابهام نقل میکند که جهتی بر آن جز [[تعصب]]، نمیتوان یافت. او [[گفتار پیامبر]] را که در آغاز سخن رو به جمعیت کرد و از آنان چنین سؤال کرد: {{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ کَذا و کَذَا؟}} به جای کلمه [[وصی]] و خلیفتی لفظ کذا و کذا را که در لغت [[عرب]]، به معنی چنین و چنین میباشد، گذارده است. جای گفتگو نیست که حذف دو کلمه پیشین و تبدیل آنها به الفاظ ابهام و اجمال، جهتی جز تعصب و [[حفظ]] مقام و موقعیت [[خلفا]] ندارد. | [[محمد بن جریر طبری]] که از مورخان بزرگ [[اسلام]] است، در [[تاریخ]] خود این [[فضیلت]] تاریخی<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۶.</ref> را با سندی قابل اعتماد نقل کرده است، ولی وقتی در [[تفسیر]] خود<ref>تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۴.</ref> به [[آیه]] ۲۱۴ [[سوره شوری]] میرسد، این سند تاریخی را آن چنان دست و پا شکسته و به طور [[اجمال]] و ابهام نقل میکند که جهتی بر آن جز [[تعصب]]، نمیتوان یافت. او [[گفتار پیامبر]] را که در آغاز سخن رو به جمعیت کرد و از آنان چنین سؤال کرد: {{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ کَذا و کَذَا؟}} به جای کلمه [[وصی]] و خلیفتی لفظ کذا و کذا را که در لغت [[عرب]]، به معنی چنین و چنین میباشد، گذارده است. جای گفتگو نیست که حذف دو کلمه پیشین و تبدیل آنها به الفاظ ابهام و اجمال، جهتی جز تعصب و [[حفظ]] مقام و موقعیت [[خلفا]] ندارد. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
ثانیاً: در چاپهای دوم و سوم، گام را فراتر نهاده و حتی آن قسمت از [[حدیث]] را هم که نقل کرده بوده، به کلی حذف کرده است. تو گوئی افراد متعصبی او را در نقل همان قسمت نیز ملامت کرده و در نتیجه، وادار کردهاند که برگه دیگری به دست نقادان تاریخ بدهد و لطمه جبران ناپذیر دیگری، بر کتاب خود وارد سازد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]]، ص ۱۶۲.</ref>. | ثانیاً: در چاپهای دوم و سوم، گام را فراتر نهاده و حتی آن قسمت از [[حدیث]] را هم که نقل کرده بوده، به کلی حذف کرده است. تو گوئی افراد متعصبی او را در نقل همان قسمت نیز ملامت کرده و در نتیجه، وادار کردهاند که برگه دیگری به دست نقادان تاریخ بدهد و لطمه جبران ناپذیر دیگری، بر کتاب خود وارد سازد<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]]، ص ۱۶۲.</ref>. | ||
== پاسخ دو سؤال == | |||
'''[[پرسش]] نخست''': این [[حدیث]] به صورتهای مختلفی نقل شده است، آیا همه آنها بر [[امامت]] و [[پیشوائی]] [[امام علی]]{{ع}} دلالت دارند؟ | '''[[پرسش]] نخست''': این [[حدیث]] به صورتهای مختلفی نقل شده است، آیا همه آنها بر [[امامت]] و [[پیشوائی]] [[امام علی]]{{ع}} دلالت دارند؟ | ||