بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[اعتقاد]] به [[تناسخ]] از باورهای کهن برخی [[ملل]] است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ اما از میان فرقههای معتبر [[اسلامی]]، کسی بدان [[معتقد]] نیست<ref>حقیقت روح، ۴۳۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۵/ ۹۸.</ref>. | [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] از باورهای کهن برخی [[ملل]] است و هم اکنون نیز هواخواهانی دارد؛ اما از میان فرقههای معتبر [[اسلامی]]، کسی بدان [[معتقد]] نیست<ref>حقیقت روح، ۴۳۹؛ دائرة المعارف تشیع، ۵/ ۹۸.</ref>. | ||
انتقال نفس ناطقه یا [[روح]]، پس از [[مرگ انسان]] به | انتقال نفس ناطقه یا [[روح]]، پس از [[مرگ انسان]] به بدنی دیگر را "[[نسخ]]" گویند و انتقال آن به بدن حیوان غیر [[ناطق]] را "[[مسخ]]" نامند و اگر به جسم نباتی انتقال یابد، آن را "فسخ" خوانند و اگر به جسم معدنی یا جماد، انتقال یابد، آن را "رسخ" گویند<ref>گوهر مراد، ۱۷۲.</ref>. | ||
طرفداران تناسخ بر آناند که آنچه موجب تناسخ میشود، | طرفداران تناسخ بر آناند که آنچه موجب تناسخ میشود، ناپاکی و [[گناهکاری]] [[انسان]] است. شخص [[گناهکار]]، پس از [[مرگ]] به جسم موجودی دیگر [[حلول]] میکند و بدین وسیله، [[رنج]] و [[سختی]] میکشد تا [[پاک]] شود. اگر پاک نشود، باری دیگر، پس از مرگ، به جسمی دیگر میرود. این چرخه همچنان پیش میرود تا روح شخص گناهکار، از [[گناه]] بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر [[زندگی]] به بدن یا جسمی بهتر و فراتر نسخ میکند و همچنان ارتقاء مییابد تا به کلی پاک گردد و به عالم اعلی و [[خداوند]] برسد و از چرخه تناسخ خلاصی یابد. بدینسان، [[اهل]] تناسخ، تنها راه تکامل [[روح انسان]] را حلول در پیکرهای متعدد میدانند. روح انسان در این فرآیند، گاه به جسم بیماران منتقل میشود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبتزدگان و چه بسا به جسم حیوانی [[پست]] حلول میکند و از این گذر درد و رنج و زحمت میبیند و از گناه و [[زشتی]] میپیراید و سرانجام شایستگی [[تشرف]] به محضر [[خدا]] را پیدا میکند. بنابر این آموزه، [[رفتار]] فعلی [[انسان]]، چگونگی زندگی بعدی او را رقم میزند. جنایتکاران، در زندگی بعدی، [[سختی]] و رنج خواهند کشید و اگر در آن زندگی نیز به زشتکاری خویش ادامه دهند، زندگی سختتر و جانکاهتری در پیش خواهند داشت؛ اما اگر متنبه شوند و [[درستی]] و [[راستی]] پیشه کنند، به [[زندگی]] بهتری خواهند رسید<ref>ر. ک: کشاف اصطلاحات الفنون، ۱۳۸۰؛ الملل والنحل، ۲/ ۵۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> | ||
== نظریه [[شیعه]] == | == نظریه [[شیعه]] == | ||
برخی بر آن رفتهاند که شیعه به این آموزه [[معتقد]] است<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ۵/ ۴۸۶.</ref>؛ ولی | برخی بر آن رفتهاند که شیعه به این آموزه [[معتقد]] است<ref>دائرة المعارف الاسلامیة، ۵/ ۴۸۶.</ref>؛ ولی علمای شیعه در رد [[تناسخ]] سخنان مستدلی دارند. | ||
تناسخ اساساً با اصل [[معاد]] ناسازگار است؛ در حالی که معاد از [[اصول عقاید]] [[دینی]] است و [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]] به آن معتقدند. بنابر آموزه تناسخ، [[روح انسان]] در این [[دنیا]] [[کیفر]] میبیند و [[پاک]] میشود و آنگاه به سرای دیگر میرود. اگر چنین باشد، دیگر | تناسخ اساساً با اصل [[معاد]] ناسازگار است؛ در حالی که معاد از [[اصول عقاید]] [[دینی]] است و [[پیروان]] همه [[ادیان آسمانی]] به آن معتقدند. بنابر آموزه تناسخ، [[روح انسان]] در این [[دنیا]] [[کیفر]] میبیند و [[پاک]] میشود و آنگاه به سرای دیگر میرود. اگر چنین باشد، دیگر کیفر اخروی معنا نخواهد یافت؛ حال آنکه بیش از هزار [[آیه]] به گونه مستقیم و نامستقیم به [[اثبات]] و وصف [[قیامت]] و کیفرهای [[اخروی]] پرداختهاند. | ||
[[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و | [[خداوند]] در [[قرآن]] به صراحت فرموده است که [[گناهکاران]] و خطاکاران هرگز به دنیا بازنمیگردند تا بتوانند کار [[نیکو]] کنند و خویشتن را شایسته سازند<ref>{{متن قرآن|فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلا يَتَسَاءَلُونَ}}؛ سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.</ref>. به عبارت دیگر، در قیامت است که هر کسی به [[پاداش]] و کیفر [[کردار]] [[دنیایی]] خویش میرسد. در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} نیز رد تناسخ را میتوان بازیافت. بنابر این روایات، تناسخ با [[ایمان به خدا]] و [[بهشت و دوزخ]] سازگار نیست<ref>عیون اخبار الرضا، ۲/ ۲۰۲.</ref>. | ||
افزون بر [[دلایل نقلی]] شیعه در رد تناسخ، | افزون بر [[دلایل نقلی]] شیعه در رد تناسخ، دانشمندان شیعه به اقامه [[دلایل عقلی]] نیز پرداختهاند. از آن جمله است دو دلیلی که بدین شرحاند: | ||
# بنابر | # بنابر نظریه حرکت جوهری، [[روح]] و بدن، نخست در مرحله قوه و استعدادند و آنگاه به تدریج به مرحله فعلیت و [[تکامل]] میرسند و ممکن نیست که باری دیگر به مرحله قوه بازگردند. همان سان که ممکن نیست جسم کهنسالان به [[روزگار]] [[جوانی]] و خردسالی بازگردد، روح نیز پس از فعلیت و تکامل، ممکن نیست به مرحله قوه بازآید. حال، اگر [[روح]] کسی به بدنی انتقال یابد که در مرحله جنینی است، ناگزیر یکی از دو فرض پیش میآید: اول، [[روح]] با همان حالت [[تکامل]] یافته به جنین [[حلول]] میکند؛ دوم، روح از کمال خویش باز آید و آنگاه به جنین حلول کند. هر دو فرض مستلزم محال است. در فرض نخست، [[اتحاد]] روح تکامل یافته با جنینی لازم میآید که در مرحله [[استعداد]] و قوه است و این مستلزم [[اتحاد]] دو امر متضاد ـ یعنی قوه و فعل ـ است. در فرض دوم، روح [[کمالات]] خویش را از کف میدهد و از فعلیت به قوه بازمیآید و این، با حرکت جوهری ناسازگار است<ref>اسفار، ۹/ ۲۰۵ و ۲۰۶.</ref>. | ||
# وقتی [[روح]] به | # وقتی [[روح]] به بدنی دیگر حلول میکند، برای خاطرات [[آدمی]] یکی از دو حالت پیش میآید: یا همچنان همراه اویند و یا به فراموشی رفتهاند. اگر بپذیریم که [[انسان]] در جسم بعدی نیز خاطرات پیشین را با خود دارد، در [[جهان]] واقع مصداقی برای آن نمیتوانیم یافت؛ زیرا تا کنون کسی به صورت [[یقینی]] مدعی نشده است که پیشتر در جسمی دیگر [[زندگی]] کرده است. اگر بپذیریم که [[روح آدمی]] در جسم بعدی خاطرات خویش را از کف میدهد، دچار نقض غرض میشویم؛ زیرا چنان که گذشت، غرض از [[تناسخ]] این است که آدمی [[کیفر]] و [[سختی]] و [[تنبیه]] بیند و به خود آید و خود را [[پاک]] کند. روشن است که این غرض برای کسی که گذشته خویش را فراموش کرده است، حاصل نمیآید. چگونه ممکن است کسی که خاطرهای از گذشته ندارد، متنبه شود؟!<ref>گوهر مراد، ۱۷۵.</ref>.<ref>فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |