|
|
خط ۲۵۰: |
خط ۲۵۰: |
|
| |
|
| امام صادق{{ع}} تلاش کرد تا به دور از سروصدا و بدون تصریح به کارهای سیاسی و انقلابی بهسوی ایجاد جریان مردمی فراگیر، همچنین [[تربیت]] جماعت [[نخبگان]] [[صالح]] که چون نمایندگان ائمه{{عم}} محسوب میشدند و [[نظارت]] بر عملکرد و تنظیم [[خط مشی]] آنان در مبارزه با انحراف فراگیر حرکت کرده و این افراد را به جبهه متحدی در انجام [[انقلاب]] [[فکری]] و ایجاد بستر مناسب برای دیگرگون ساختن [[فساد]] موجود در کوتاهمدت یا درازمدت بدل کند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۲۷.</ref>. | | امام صادق{{ع}} تلاش کرد تا به دور از سروصدا و بدون تصریح به کارهای سیاسی و انقلابی بهسوی ایجاد جریان مردمی فراگیر، همچنین [[تربیت]] جماعت [[نخبگان]] [[صالح]] که چون نمایندگان ائمه{{عم}} محسوب میشدند و [[نظارت]] بر عملکرد و تنظیم [[خط مشی]] آنان در مبارزه با انحراف فراگیر حرکت کرده و این افراد را به جبهه متحدی در انجام [[انقلاب]] [[فکری]] و ایجاد بستر مناسب برای دیگرگون ساختن [[فساد]] موجود در کوتاهمدت یا درازمدت بدل کند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۲۷.</ref>. |
|
| |
| === امام و مقابله با جریانهای انحرافی ===
| |
| امام صادق {{ع}} با دوگونه [[انحراف]] رو به رو بود: یکی [[دینی]] و دیگری [[سیاسی]]، هر چند هر دو از اساس و بنیان یکسان بودند. [[انحراف]] [[سیاسی]] از سالها پیش آغاز گشته بود؛ زمانی که حکومت مسلمانان به دست نااهلان افتاد و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} از [[سیاست]] کنار نهاده شدند. اینک، هر چند [[حکومت]] از [[خاندان]] [[بنی امیه]] بیرون میرفت، اما همچنان بر زور و زر و ستم استوار بود.
| |
|
| |
| [[انحراف]] [[دینی]]، از [[انحراف]] [[سیاسی]] خطرسازتر بود. در روزگار امام صادق {{ع}} فرقهها و نحلههای [[فقهی]] و [[کلامی]] جدیدی سر بر آوردند و در قلمرو [[اندیشه]] [[جامعه اسلامی]] جولان دادند و [[بدعتها]] نهادند و کژیها آفریدند<ref>فرهتگ فرق اسلامی، پانزده و سی و هشت.</ref>. امام صادق {{ع}} با این دو گونه [[انحراف]] به [[مبارزه]] برخاست. [[امام]] {{ع}} در مواجهه با [[حکومت]] و تغییر و تحول آن، نه راه تأیید در پیش گرفت و نه مقابله مستقیم. در روایتی از آن امام همام {{ع}} آمده است: "هر کس نام خویش را در دفتر [[فرزندان]] سابع [عباسیان] بنویسد، [[خداوند]] [[روز قیامت]]، او را به صورت خوک مبعوث میکند"<ref>وسائل الشیعة، ۱۲/ ۱۳۰.</ref>. امام صادق {{ع}} راه [[مبارزه]] مستقیم را نیز انتخاب نکرد؛ زیرا [[مسلمانان]] آماده قبول [[ولایت]] [[امامان]] {{عم}} و [[دفاع]] از آنان نبودند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۱۲.</ref>.
| |
|
| |
| روایاتی در دست است که [[گواهی]] میدهند شمار شیعیان راستین و جان بر کف اندک بوده و [[امام]] {{ع}} به هیچ روی از نیروی نظامی لازم برای [[قیام]] برخوردار نبوده است<ref>ر.ک: اصول کافی، ۲/ ۲۴۳.</ref>. [[ابنشهرآشوب]] [[نقل]] کرده است که سهل بن حسن خراسانی بر [[امام صادق]] {{ع}} وارد شد، [[سلام]] کرد و نشست و گفت: یا ابن [[رسول الله]]! شما [[اهل بیت]] [[امامت]] هستید، چه چیز شما را از [[قیام]] و گرفتن [[حقّ]] خود باز میدارد، در حالی که [[صد]] هزار نفر از [[شیعیان]] شما حاضرند در رکاب شما [[شمشیر]] بزنند؟ حضرت فرمود: ای [[خراسانی]]! بنشین "رعی الله حقّک"، آنگاه به خدمتگزار خود فرمود: تنور را گرم کن، سپس فرمود: ای [[خراسانی]]! برخیز و داخل تنور بنشین، عرض کرد: ای آقای من یابن رسول الله! از من در گذر و مرا با [[آتش]] [[عذاب]] نکن، فرمود: از تو گذشتم. در این حال هارون مکی کفشها را انداخت و در تنور نشست. [[امام]] {{ع}} شروع کرد با [[خراسانی]] درباره [[خراسان]] [[سخن گفتن]]، مانند کسی که از نزدیک همه چیز را مشاهده میکند. آنگاه فرمود: ای [[خراسانی]]! برخیز و به داخل تنور نگاه کن. میگوید: نگاه کردم دیدم [[هارون]] چهار زانو در تنور نشسته است، سپس از تنور بیرون آمد و بر ما [[سلام]] کرد. حضرت فرمود: در [[خراسان]] چند نفر مانند این مرد وجود دارد؟ پاسخ داد: به [[خدا]] قسم یک نفر هم مانند او پیدا نمیشود! حضرت فرمود: در زمانی که پنج نفر [[یاور]] وجود نداشته باشند ما [[قیام]] نمیکنیم و ما به وقت آن از هرکس داناتریم"<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۴-۱۰۵.</ref>
| |
|
| |
| راهبرد امام صادق {{ع}} برای مواجهه با چنین وضعیتی، راهاندازی [[نهضت]] [[فکری]] و [[علمی]] بود. این [[نهضت]] در روزگار [[امام باقر]] {{ع}} آغاز گشت و به دست امام صادق {{ع}} به اوج رسید. امام صادق {{ع}} میان تودههای [[مردم]] نفوذ کرد و پایگاههایی برای نشر آموزههای بنیادی [[اسلام]] آفرید و بدینسان، هزاران اندیشمند [[شیعی]] [[تربیت]] یافتند و هریک سفیری گشتند برای [[تبلیغ]] تعالیم [[شیعی]]؛ کسانی همانند: [[حمّاد بن عیسی]]، [[معاویة بن عمّار]]، [[جابر بن یزید جُعفی]]، [[ابوحمزه ثمالی]]، [[زرارة بن اعین]]، [[ابان بن تغلب]]، [[فُضیل بن یسار]]، [[هشام بن حکم]]، [[مؤمن طاق]]، [[محمد بن مسلم]] و [[جابر بن حیان]]<ref>الصواعق المحرقة، ۱۲۰.</ref>. بسیاری از [[عالمان]] اهل [[سنّت]]، از جمله [[ابوحنیفه]]، [[مالک بن انس]]، [[سفیان ثوری]]، [[سفیان بن عیینه]]، و [[شعبه بن حجاج]] نیز شاگرد ایشان بودهاند<ref>تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۵.</ref>.
| |
|
| |
| تأثیر کوششهای امام صادق {{ع}} در نشر تعالیم [[شیعی]] چنان است که [[فقه]] [[شیعی]] را "[[جعفری]]" نامیدهاند. [[امام]] {{ع}} افزون بر اینکه شاگردانی برای پاسخ به شبهههای گروههایی همانند [[غلات]]، زندیقان و اهل رأی پرورانید، خود نیز با [[مناظره]] و مباحثه رو در رو، کژیها و گمراهیهای آنها را آشکار میساخت<ref>پیشوایان ما، ۱۹۱.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۱۲؛ [[محمد علی موحدی|موحدی، محمد علی]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «امام صادق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۸۲.</ref>
| |
|
| |
| هر چند [[نهضت]] [[فرهنگی]] در اولویّت برنامههای حضرت قرار داشت، امّا معنی این سخن آن نیست که [[امام]] از سایر جبههها [[غفلت]] کرده باشد. [[خیر]]! او [[مبارزات سیاسی]] و مقابله با هیئت حاکمه را نیز از محورهای فعالیّت خود قرار داد، مزاحمتهای گاه و بیگاه [[منصور دوانیقی]] و فراخوانی حضرت و [[تهدید]] به [[قتل]] او به طور مکرّر حاکی از برخورد [[سیاسی]] [[امام]] با [[حکّام]] [[جور]] است که سرانجام نیز به [[شهادت]] او توسّط [[منصور]] منجر شد. در [[مبارزه]] با [[حکّام]] تا جایی پیش رفت که به [[پیروان]] خود فرمود: "به آنان ([[حکّام]] [[منحرف]]) در ساختن [[مسجد]] [[یاری]] نکنید". از طرفی مقابله عملی با بعضی فرقههای [[منحرف]] همچون صوفیگری نیز به دنبال اقدامات [[امام باقر]] {{ع}} در برنامه [[امام صادق]] {{ع}} بود. [[امام باقر]] {{ع}} افرادی همچون محمّد منکدر را متوجّه [[اشتباه]] خود کرد و [[امام صادق]] {{ع}} افرادی همانند [[سفیان ثوری]] را.
| |
|
| |
| حضرت نه تنها در دوران [[حیات]]، [[مکتب اسلام]] را به طور کلّی بیمه کرد که توطئههای [[دشمن]] در جهت ضربه زدن به جریان [[امامت]] را برای بعد از [[مرگ]] خود نیز خنثی نمود. [[منصور دوانیقی]] به [[حاکم مدینه]] نوشت: به عنوان تعزیت و تسلیتگویی به منزل [[امام صادق]] {{ع}} برو، وصیتنامه حضرت را بخواه و هر کسی را که [[وصیّ]] قرار داده بود فیالمجلس گردن بزن تا مسئله [[امامت]] برای همیشه از بین برود. [[حاکم]] پس از گشودن وصیّتنامه دید [[امام]] {{ع}} پنج نفر را [[وصیّ]] خود مقرّر فرموده است؛ [[منصور]]، [[حاکم مدینه]]، عبدالله افطح ([[فرزند]] بزرگتر حضرت]]) [[امحبیبه و [[موسی بن جعفر]] {{ع}}. حضرت با [[آموزش]] شیوه [[تقیّه]] و پنهانکاری به [[اصحاب]] خود از وارد شدن ضربه مهلک بر [[نهضت]] جلوگیری میکرد. به [[معلی بن خنیس]] سفارش کرد: "ای معلی! [[امر]] ما را پنهان دار و هرگز آشکار مکن"<ref>وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۴۵.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص۱۴۰-۱۴۲؛ [[مهدی لطفی|لطفی، مهدی]]، [[امامت امام صادق (مقاله)|امامت امام صادق]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۳۹؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۶۷.</ref>
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |