جز
جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص') |
||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کردهاند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{عم}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که امامان{{عم}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت میدانند.</ref> به شمار میآیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک میباشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفتههای دانشمندان بزرگ روشن میشود که در زمان پیامبران گرامی{{عم}} و امامان معصوم{{عم}} و نیز در دورههای بعد، گاهی از واژه [[علم غیب]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده میشده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه [[وحی]] و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است. | ::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کردهاند که آگاهی [[پیامبر]] و [[امام]] از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم [[امامان]]{{عم}} را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از "غلاه" <ref>غلاه، کسانی که امامان{{عم}} را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت میدانند.</ref> به شمار میآیند و اصولاً این عقیده مستلزم شرک میباشد، در اینجا لازم است توجه خواننده عزیز را به مطالبی جلب کنیم: با مراجعه به روایات و گفتههای دانشمندان بزرگ روشن میشود که در زمان پیامبران گرامی{{عم}} و امامان معصوم{{عم}} و نیز در دورههای بعد، گاهی از واژه [[علم غیب]] علم ذاتی و بدون تعلیم الهی فهمیده میشده است، از این جهت در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه [[وحی]] و غیره و یا آموختن از [[پیامبر]] و [[امام]] قبل است و اگر در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از [[علم غیب]] است. | ||
::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان: | ::::::اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان: | ||
:::::# بعد از پایان جنگ جمل، [[علی]]{{ع}} در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص | :::::# بعد از پایان جنگ جمل، [[علی]]{{ع}} در بصره خطبهای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَقَدْ أُعْطِيتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ»}}<ref>«آیا به شما علم غیب داده شده؟»</ref> و این جمله اشاره به این بود که [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب اختصاص به خدا دارد]]، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: {{عربی|اندازه=150%|«لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْب وَ اِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم!…»}}اینکه من از حوادث آینده خبر میدهم [[علم غیب]] یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا{{صل}} به من تعلیم شده است…<ref>نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم: ج۱، ص ۸۳ - ۸۵ و ج۳، ص: ۱۳۸ - ۱۴۱.</ref>؛ [[یحیی بن عبداالله بن الحسن]] به [[امام کاظم|امام هفتم]]{{ع}} گفت: فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما [[علم غیب]] دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما میدانیم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} به ما رسیده و از آن حضرت آموختهایم. | ||
:::::#شیخ بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به تعلیم الهی است؛<ref>اوائل المقالات، ص:۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص:۲۶/۱۰.</ref>. | :::::#شیخ بزرگوار [[شیخ مفید|محمد بن محمد بن نعمان مفید]] مینویسد: کسی را میتوان به طور مطلق دارای صفت [[عالم به غیب]] دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از [[امام]] قبل و از [[پیامبر]]{{صل}} و سرانجام به تعلیم الهی است؛<ref>اوائل المقالات، ص:۳۸؛ بحار الأنوار، ج۱۰، ص:۲۶/۱۰.</ref>. | ||
:::::# مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم [[شیخ طبرسی]] مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کردهاند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص: ۲۶۱ و ج۵، ص: ۲۰۵.</ref> | :::::# مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم [[شیخ طبرسی]] مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله [[عالم به غیب]] توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از [[علی]]{{ع}} و سایر امامان نقل کردهاند همه از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است<ref>مجمع البیان، ج۳، ص: ۲۶۱ و ج۵، ص: ۲۰۵.</ref> | ||
:::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] مینویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref> | :::::#[[رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی]] مینویسد: [[پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند]] اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از [[علم غیب]] را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد<ref>متشابهات القرآن،ص ۲۱۱.</ref> | ||
:::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] مینویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و [[علم غیب]] بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص | :::::#[[کمال الدین ابن میثم بحرانی]] مینویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و [[علم غیب]] بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است<ref>شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۱، ص ۸۴ ۴و ج۳، ص:۱۴۰.</ref>. | ||
:::::#[[ابن ابی الحدید معتزلی]] مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم میآورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص | :::::#[[ابن ابی الحدید معتزلی]] مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم میآورد؛<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۴۲۷.</ref>. | ||
:::::#[[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای آگاهی از غیب میداند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص:۳۴۳.</ref>. | :::::#[[فضل بن روزبهان]] همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم میزیسته، با همه تعصبش در کتاب "ابطال نهج الباطل" مینویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا [[وحی]] است و یا [[الهام]]، البته نزد کسی که [[الهام]] را یکی از راههای آگاهی از غیب میداند؛<ref>دلائل الصدق مظفر، ص:۳۴۳.</ref>. | ||
:::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] مینویسد: علم خدا ذاتی است و علم [[امامان]]{{ع}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{ع}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص:۴۷.</ref>. | :::::#علامه مرحوم شیخ [[محمد حسین مظفر]] مینویسد: علم خدا ذاتی است و علم [[امامان]]{{ع}} به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم [[امامان]]{{ع}} مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً [[علم غیب]] ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند؛<ref>[[علم الإمام (کتاب)|علم الإمام]]، ص:۴۷.</ref>. |