جبر و اختیار در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
خط ۵۵: خط ۵۵:
۱. '''علم پیشین خدا به پدیده‌ها و ثبت آن‌ها در [[لوح محفوظ]] (قضا و قدر):<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>'''
۱. '''علم پیشین خدا به پدیده‌ها و ثبت آن‌ها در [[لوح محفوظ]] (قضا و قدر):<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>'''
*برخی آیات تصریح دارند که هر مصیبتی پیش از وقوع در کتابی [[لوح محفوظ]]<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref> ثبت است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|  مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ }}﴾}}<ref> هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است؛ سوره حدید، آیه: ۲۲.</ref>. و خداوند آن را می‌داند. این سبب شده است که برخی گمان کنند انسان در افعال خویش مجبور است، زیرا اگر گناه کسی در علم الهی ثبت است، چنانچه او گناه نکند، علم خداوند به جهل تبدیل می‌شود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۴۶۷.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*برخی آیات تصریح دارند که هر مصیبتی پیش از وقوع در کتابی [[لوح محفوظ]]<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۶۲.</ref> ثبت است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|  مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الأَرْضِ وَلا فِي أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ }}﴾}}<ref> هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است؛ سوره حدید، آیه: ۲۲.</ref>. و خداوند آن را می‌داند. این سبب شده است که برخی گمان کنند انسان در افعال خویش مجبور است، زیرا اگر گناه کسی در علم الهی ثبت است، چنانچه او گناه نکند، علم خداوند به جهل تبدیل می‌شود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص ۴۶۷.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*همچنین قرآن تأکید دارد که خداوند متعالی برای هر انسانی، در وقتی معین و به حسب فعل معینی که از او سر می‌زند، درجه‌ای قرار داده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ }}﴾}}<ref> و برای هر یک بدانچه انجام داده‌اند پایه‌هایی است، و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۲.</ref> و خدا به این درجه علم دارد و آن را در [[لوح محفوظ]] ثبت کرده است. حال اگر انسان به آن درجه نرسد، حکم خداوند در این مورد باطل و علم الهی مبدّل به جهل می‌شود و این محال است، در نتیجه، فعل مردمان تا قیامت مشخص و محتوم است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۵۳.</ref> و معنای {{عربی|اندازه=150%|" الشَّقِيُ‏ مَنْ‏ شَقِيَ‏ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ‏ "}}<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۱.</ref> همین است. خداوند در آیه ۱۷۹ سوره اعراف نیز خبر می‌دهد که گروه فراوانی از جن و انس، اهل آتش دوزخ‌اند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ }}﴾}}<ref> و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ زیرا دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۷۹.</ref> و خبر دادن متفرع بر علم است و اگر آنان دوزخی نشوند، علم خداوند جهل و خبر او دروغ می‌شود<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۱.</ref> برخی نیز با توجّه به آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }}﴾}}<ref> و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۵.</ref> گفته‌اند: احکام الهی مانند اسلام مسلمان و کفر کافر و... تبدیل پذیر و زایل شدنی نیست، زیرا احکام الهی، ازلی است و امر ازلی زوال نمی‌پذیرد<ref>تفسیر قاسمی، ج ۶، ص ۶۹۲.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*همچنین قرآن تأکید دارد که خداوند متعالی برای هر انسانی، در وقتی معین و به حسب فعل معینی که از او سر می‌زند، درجه‌ای قرار داده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ }}﴾}}<ref> و برای هر یک بدانچه انجام داده‌اند پایه‌هایی است، و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست؛ سوره انعام، آیه: ۱۳۲.</ref> و خدا به این درجه علم دارد و آن را در [[لوح محفوظ]] ثبت کرده است. حال اگر انسان به آن درجه نرسد، حکم خداوند در این مورد باطل و علم الهی مبدّل به جهل می‌شود و این محال است، در نتیجه، فعل مردمان تا قیامت مشخص و محتوم است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۵۳.</ref> و معنای {{عربی|" الشَّقِيُ‏ مَنْ‏ شَقِيَ‏ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ‏ "}}<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۱.</ref> همین است. خداوند در آیه ۱۷۹ سوره اعراف نیز خبر می‌دهد که گروه فراوانی از جن و انس، اهل آتش دوزخ‌اند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ }}﴾}}<ref> و بی‌گمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریده‌ایم؛ زیرا دل‌هایی دارند که با آن درنمی‌یابند و دیدگانی که با آن نمی‌نگرند و گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند؛ سوره اعراف، آیه: ۱۷۹.</ref> و خبر دادن متفرع بر علم است و اگر آنان دوزخی نشوند، علم خداوند جهل و خبر او دروغ می‌شود<ref>الکافی، ج ۸، ص ۸۱.</ref> برخی نیز با توجّه به آیه {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }}﴾}}<ref> و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۵.</ref> گفته‌اند: احکام الهی مانند اسلام مسلمان و کفر کافر و... تبدیل پذیر و زایل شدنی نیست، زیرا احکام الهی، ازلی است و امر ازلی زوال نمی‌پذیرد<ref>تفسیر قاسمی، ج ۶، ص ۶۹۲.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*این شبهه با تبیین صحیح آموزه قضا و قدر و رابطه علم الهی با موجودات عالم پاسخ می‌یابد: اعتقاد به قضا و قدر الهی و علم خداوند به همه چیز پیش از تحقق آن‌ها، مستلزم جبر نیست. جبر آن گاه لازم می‌آید که اراده بشر در کار دخیل نباشد. قضا و قدر الهی چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم و اراده الهی نیست. اعتقاد به قضا و قدر به معنای اعتقاد به این است که همه کارها بر اساس قانون علیت انجام می‌شوند و انکار آن یعنی انکار علیت و قائل شدن به تصادف و هرج و مرج در هستی<ref>انسان و سرنوشت، ص ۳۲ ـ ۳۸.</ref>؛ توضیح اینکه گاه مراد از تقدیر، تقدیر علمی‌ است؛ یعنی خداوند می‌داند که هر چیز در زمان و مکان به چه صورت تحقق می‌یابد. در این صورت، تقدیر، به علم باز می‌گردد و حل شبهه به این است که بدانیم در علم الهی مقدّر است هر فعلی از مجاری خاص خود و افعال انسانی نیز از مجاری ویژه خود از جمله اختیار آدمی‌ صادر شود و گرنه آنچه را خداوند مقدر کرده است، تحقق نمی‌یابد و این خلاف تقدیر علمی‌ الهی است<ref>نمونه، ج ۲۳، ص ۸۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۵؛ معارف قرآن، ص ۲۰۴ - ۲۰۵.</ref>. گاه دیگر مراد از تقدیر، تقدیر عینی است؛ یعنی برای هر چیز، با توجه به شرایط و زمینه‌های مربوط، اندازه و حدّی معین شده است که در این صورت حلّ شبهه به این است که بدانیم انسان در مجموعه نظام سبب و مسببی عالم می‌تواند با استفاده از علم و قدرت و اراده خداداد در محدوده استعداد و لیاقت خود، کار کند. بنابراین، نه قضا و قدر علمی‌با اختیار انسان منافات دارد و نه قضا و قدر عینی اختیار را از او سلب می‌کند، زیرا در هر دو گونه، اراده و اختیار انسان جایگاهی اصلی و اساسی دارد. علم الهی به گونه مستقیم به وقوع حادثه تعلق نمی‌گیرد، بلکه به صدور آن از علت خاص خود تعلق می‌یابد. علم ازلی الهی ایجاب می‌کند اثر فاعل طبیعی از فاعل طبیعی، اثر فاعل با شعور از فاعل دارای شعور، اثر فاعل مجبور از فاعل مجبور و اثر فاعل مختار از فاعل مختار صادر شود. علم الهی موجب نمی‌شود که اثر فاعل مختار از فاعل مجبور صادر شود، پس علم ازلی خداوند به این معناست که او از ازل می‌داند چه کسی با اختیار و آزادی اطاعت می‌کند و چه کسی معصیت و این علم اقتضا دارد که شخص مطیع یا گنهکار با اراده و اختیار خود اطاعت یا معصیت کند<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*این شبهه با تبیین صحیح آموزه قضا و قدر و رابطه علم الهی با موجودات عالم پاسخ می‌یابد: اعتقاد به قضا و قدر الهی و علم خداوند به همه چیز پیش از تحقق آن‌ها، مستلزم جبر نیست. جبر آن گاه لازم می‌آید که اراده بشر در کار دخیل نباشد. قضا و قدر الهی چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم و اراده الهی نیست. اعتقاد به قضا و قدر به معنای اعتقاد به این است که همه کارها بر اساس قانون علیت انجام می‌شوند و انکار آن یعنی انکار علیت و قائل شدن به تصادف و هرج و مرج در هستی<ref>انسان و سرنوشت، ص ۳۲ ـ ۳۸.</ref>؛ توضیح اینکه گاه مراد از تقدیر، تقدیر علمی‌ است؛ یعنی خداوند می‌داند که هر چیز در زمان و مکان به چه صورت تحقق می‌یابد. در این صورت، تقدیر، به علم باز می‌گردد و حل شبهه به این است که بدانیم در علم الهی مقدّر است هر فعلی از مجاری خاص خود و افعال انسانی نیز از مجاری ویژه خود از جمله اختیار آدمی‌ صادر شود و گرنه آنچه را خداوند مقدر کرده است، تحقق نمی‌یابد و این خلاف تقدیر علمی‌ الهی است<ref>نمونه، ج ۲۳، ص ۸۳؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۵؛ معارف قرآن، ص ۲۰۴ - ۲۰۵.</ref>. گاه دیگر مراد از تقدیر، تقدیر عینی است؛ یعنی برای هر چیز، با توجه به شرایط و زمینه‌های مربوط، اندازه و حدّی معین شده است که در این صورت حلّ شبهه به این است که بدانیم انسان در مجموعه نظام سبب و مسببی عالم می‌تواند با استفاده از علم و قدرت و اراده خداداد در محدوده استعداد و لیاقت خود، کار کند. بنابراین، نه قضا و قدر علمی‌با اختیار انسان منافات دارد و نه قضا و قدر عینی اختیار را از او سلب می‌کند، زیرا در هر دو گونه، اراده و اختیار انسان جایگاهی اصلی و اساسی دارد. علم الهی به گونه مستقیم به وقوع حادثه تعلق نمی‌گیرد، بلکه به صدور آن از علت خاص خود تعلق می‌یابد. علم ازلی الهی ایجاب می‌کند اثر فاعل طبیعی از فاعل طبیعی، اثر فاعل با شعور از فاعل دارای شعور، اثر فاعل مجبور از فاعل مجبور و اثر فاعل مختار از فاعل مختار صادر شود. علم الهی موجب نمی‌شود که اثر فاعل مختار از فاعل مجبور صادر شود، پس علم ازلی خداوند به این معناست که او از ازل می‌داند چه کسی با اختیار و آزادی اطاعت می‌کند و چه کسی معصیت و این علم اقتضا دارد که شخص مطیع یا گنهکار با اراده و اختیار خود اطاعت یا معصیت کند<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
۲. '''مشیت و قدرت نافذ نامتناهی خداوند:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
۲. '''مشیت و قدرت نافذ نامتناهی خداوند:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
خط ۶۷: خط ۶۷:
*با این همه، بررسی آیاتی که بر اختیار انسان دلالت دارند، نشان می‌دهد که نمی‌توان بر پایه آیات یاد شده جبر را پذیرفت، بلکه باید گفت خداوند هیچ کاری را بدون حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر به کسی اجازه ایمان یا کفر و نفاق می‌دهد، سزاوار بوده و طبع و ختم یا توفیق، بر اساس مجازات است و ابتدایی نیست<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*با این همه، بررسی آیاتی که بر اختیار انسان دلالت دارند، نشان می‌دهد که نمی‌توان بر پایه آیات یاد شده جبر را پذیرفت، بلکه باید گفت خداوند هیچ کاری را بدون حکمت انجام نمی‌دهد؛ اگر به کسی اجازه ایمان یا کفر و نفاق می‌دهد، سزاوار بوده و طبع و ختم یا توفیق، بر اساس مجازات است و ابتدایی نیست<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
۴. '''جبر فلسفی:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
۴. '''جبر فلسفی:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
*بر اساس قاعده {{عربی|اندازه=150%|" الشي‏ء ما لم‏ يجب‏ لم‏ يوجد‏ "}}<ref>تا وجود شیء ممکن به حدّ ضرورت نرسد، تحقق نمی‌یابد؛ نهایة الحکمه، ص ۵۴.</ref> افعال انسان نیز از آن رو که ممکن الوجودند از این قاعده مستثنا نیستند. در این صورت این شبهه پیش می‌آید که دیگر نمی‌توان آن‌ها را اختیاری دانست، زیرا عمل اختیاری، آن است که فعل و ترکش برابر باشد نه ضروری. این شبهه نیز مردود است، زیرا تحقق هر معلولی به اقتضای علت تامّه خود ضروری است و علت تامّه در عمل اختیاری انسان، جز با اراده او محقق نمی‌شود و این خود مستلزم اختیار انسان است<ref>معارف قرآن، ص ۳۸۸.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*بر اساس قاعده {{عربی|" الشي‏ء ما لم‏ يجب‏ لم‏ يوجد‏ "}}<ref>تا وجود شیء ممکن به حدّ ضرورت نرسد، تحقق نمی‌یابد؛ نهایة الحکمه، ص ۵۴.</ref> افعال انسان نیز از آن رو که ممکن الوجودند از این قاعده مستثنا نیستند. در این صورت این شبهه پیش می‌آید که دیگر نمی‌توان آن‌ها را اختیاری دانست، زیرا عمل اختیاری، آن است که فعل و ترکش برابر باشد نه ضروری. این شبهه نیز مردود است، زیرا تحقق هر معلولی به اقتضای علت تامّه خود ضروری است و علت تامّه در عمل اختیاری انسان، جز با اراده او محقق نمی‌شود و این خود مستلزم اختیار انسان است<ref>معارف قرآن، ص ۳۸۸.</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
۵. '''جبر اجتماعی:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
۵. '''جبر اجتماعی:'''<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>
*[[امیل دورکهایم]]<ref>Emile Durkheim.</ref> جامعه‌شناس معروف فرانسوی که طرفدار اصالت اجتماع است و ترکیب جامعه را حقیقی می‌داند و فرد را از نظر شخصیت انسانی به منزله ماده خام و ظرف خالی، و تمام شخصیت انسانی فرد را که مبنای اختیار اوست، پرتوی از تجلی عقل و اراده جمعی می‌داند، به جبر اجتماعی معتقد است. او بر این باور است که امور اجتماعی انسان که به جنبه حیوانی و زیست‌شناسی او مربوط می‌شوند، محصول جامعه‌اند نه محصول فکر و اراده فرد. این امور که از بیرون وجود فرد و از جامعه بر فرد تحمیل می‌شوند، جبری‌اند و عمومی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷، «جامعه و تاریخ».</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.
*[[امیل دورکهایم]]<ref>Emile Durkheim.</ref> جامعه‌شناس معروف فرانسوی که طرفدار اصالت اجتماع است و ترکیب جامعه را حقیقی می‌داند و فرد را از نظر شخصیت انسانی به منزله ماده خام و ظرف خالی، و تمام شخصیت انسانی فرد را که مبنای اختیار اوست، پرتوی از تجلی عقل و اراده جمعی می‌داند، به جبر اجتماعی معتقد است. او بر این باور است که امور اجتماعی انسان که به جنبه حیوانی و زیست‌شناسی او مربوط می‌شوند، محصول جامعه‌اند نه محصول فکر و اراده فرد. این امور که از بیرون وجود فرد و از جامعه بر فرد تحمیل می‌شوند، جبری‌اند و عمومی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷، «جامعه و تاریخ».</ref><ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص: ۴۷۶ - ۴۹۶.</ref>.