غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۲:۴۲
، ۲۵ مهٔ ۲۰۱۹جایگزینی متن - ' ؛' به '؛'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
::::::آیتالله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' و [[تسنیم (کتاب)|تسنیم]] در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[عبدالله جوادی آملی]]'''، در کتاب ''«[[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]»'' و [[تسنیم (کتاب)|تسنیم]] در اینباره گفته است: | ||
::::::*«"[[غیب مطلق]]" به چیزی گفته می شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل: "ذات اقدس الهی" که نه قابل [[ادراک]] با [[حواس]] است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}}﴾}}<ref>چشمها او را در نمییابند؛ سوره انعام: ۱۰۳.</ref> ونه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: {{عربی|«يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ای کسی که فکرها و ذهن ها توانایی در بر گرفتن آن را ندارند؛ مهج الدعوات (کتاب)|مهج الدعوات]]، ص ۱۵۴.]</ref>، {{عربی|«يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ای کسی که فکرها و ذهنها توانایی احاطه کردن آن را ندارند؛ بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج۸۳، ص ۳۳۵.]</ref>؛ {{عربی|«لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[نفوس دارای همت های بلند توانایی درک او را ندارند، و تلاش و غور فطرت ها توانایی دستیابی به او را ندارند؛ نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]]، خطبه ۱.]</ref>. آری، [[مشاهده قلبی]] او به کمک نیروی [[ایمان]] که منافاتی با [[غیب]] بودن معلوم ندارد، ممکن است:{{عربی|«وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيِمَانِ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ولی دلها با حقیقت ایمان، توانایی درک کردن او را دارند؛ نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]]، خطبه ۱۷۹.]</ref>. البته ذات اقدس الهی برای خودش [[مشهود]] است. از این جهت، [[غیب]] مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد»<ref>[http://portal.esra.ir/Pages/controls/UploadedData/pdf/adab03.pdf [[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان ج۳]]، ص۴۱۴.]</ref>. | ::::::*«"[[غیب مطلق]]" به چیزی گفته می شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد؛ مثل: "ذات اقدس الهی" که نه قابل [[ادراک]] با [[حواس]] است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ}}﴾}}<ref>چشمها او را در نمییابند؛ سوره انعام: ۱۰۳.</ref> ونه قابل احاطه و اکتناه با قلب و فکر: {{عربی|«يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ای کسی که فکرها و ذهن ها توانایی در بر گرفتن آن را ندارند؛ مهج الدعوات (کتاب)|مهج الدعوات]]، ص ۱۵۴.]</ref>، {{عربی|«يَا مَنْ لَا تُحِيطُ بِهِ الْفِكَرُ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ای کسی که فکرها و ذهنها توانایی احاطه کردن آن را ندارند؛ بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج۸۳، ص ۳۳۵.]</ref>؛ {{عربی|«لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[نفوس دارای همت های بلند توانایی درک او را ندارند، و تلاش و غور فطرت ها توانایی دستیابی به او را ندارند؛ نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]]، خطبه ۱.]</ref>. آری، [[مشاهده قلبی]] او به کمک نیروی [[ایمان]] که منافاتی با [[غیب]] بودن معلوم ندارد، ممکن است:{{عربی|«وَلَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيِمَانِ»}}<ref>[http://lib.eshia.ir/71561/1/154/%D9%84%D8%A7_%D8%AA%D8%AD%D9%88%DB%8C%D9%87 [[ولی دلها با حقیقت ایمان، توانایی درک کردن او را دارند؛ نهج البلاغه (کتاب)|نهج البلاغه]]، خطبه ۱۷۹.]</ref>. البته ذات اقدس الهی برای خودش [[مشهود]] است. از این جهت، [[غیب]] مطلق بدین معنا که برای خود همان شیء نیز غیب باشد، وجود ندارد»<ref>[http://portal.esra.ir/Pages/controls/UploadedData/pdf/adab03.pdf [[ادب فنای مقربان ج۳ (کتاب)|ادب فنای مقربان ج۳]]، ص۴۱۴.]</ref>. | ||
::::::*«[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی؛ [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان [[غیب]] است، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب]] مطلق، که حتی برای خودِ همان شیء نیز [[غیب]] باشد، هرگز وجود ندارد. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{عربی|﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}﴾}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی | ::::::*«[[غیب]] بر دو قسم است: مطلق و نسبی؛ [[غیب مطلق]] آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند ذات خداوند که معرفت کنه ذات او برای احدی مقدور نیست و نسبت به همگان [[غیب]] است، گرچه برای خودش مشهود است. [[غیب]] مطلق، که حتی برای خودِ همان شیء نیز [[غیب]] باشد، هرگز وجود ندارد. [[غیب نسبی]] آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{عربی|﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}﴾}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسانهاست. فرشته نیز تمثّلش برای برخی انسانها ممکن است:{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }}﴾}} <ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>. و مشاهدهاش میسور انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت، بعضی از فرشتگان را مشاهده می کنند:{{عربی|﴿{{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}}﴾}} <ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه:۲۲.</ref>. در برابر غیب مطلق و نِسبی، شهادت مطلق و نسبی است . شهادت مطلق، نظیر اصل واقعیت است که نسبت به هیچ موجودی غایب و محجوب نیست. اما موجودهای مادی محسوس، گرچه وجود آنها در نشئه شهادت قرار دارد، لکن چون برخی از موجودهای نشئه مزبور از برخی دیگر غایب است همه شهادتهای عالم حسّ از یک غیبِ نسبی برخوردار است. لازم است توجه شود که تقسیم موجود به غیب و شهادت، به لحاظ معرفت است، نه به لحاظ اصل ذات خود شیء؛ یعنی، نظیر تقسیم موجود به واجب و ممکن نیست، که امر عینی است، نه معرفتی؛ چون اگر معرفت اصلاً مطرح نباشد، تقسیم موجود به [[غیب]] و شهادت نیز روا نیست. البته ملزوم آن، یعنی تقسیم موجود به مجرّد و مادی، یک امر نفسی و عینی است، نه نِسبی و علمی، ولی لازمِ تجرّد و مادیّت که غیب و شهادت است، امری معرفتی و علمی است»<ref> [http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NjY3-lo9QdCkQRPY%3d تسنيم، ج ۲، ص ۱۷۲.]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||