جز
جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳</ref>') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*واژه سیاست بهمعنای "رامکردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیشرو دارد" به معنا شده است. در فرهنگهای [[علوم]] [[سیاسی]]، از سیاست معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کردهاند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] میافزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم سیاست بودهایم، اما سیاست در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، سیاست عالیترین [[دانشها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] میتواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیکبختی]] را نخواهند دید. | *واژه سیاست بهمعنای "رامکردن اسب" و نیز "خط سیر و راهی که [[انسان]] پیشرو دارد" به معنا شده است. در فرهنگهای [[علوم]] [[سیاسی]]، از سیاست معنای برنامه، شیوه عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول [[راهنما]] و... را مراد کردهاند. گرچه از قرن پانزدهم به بعد که سوداگری برخی کشورها واژه [[استعمار]] را به [[فرهنگ]] [[سیاسی]] میافزاید [[شاهد]] تغییر در مفهوم سیاست بودهایم، اما سیاست در متون قدیم از [[ارزش]] معنوی برخوردار بوده است. از نظر [[افلاطون]]، سیاست عالیترین [[دانشها]] و والاترین هنرهاست. به [[عقیده]] او [[انسان]] [[اجتماعی]] تنها در دامان [[جامعه]] میتواند از [[تربیت]] صحیح برخوردار شود. اگر ساختار [[جامعه]] نتواند امکان [[تربیت]] [[مردمان]] را فراهم آورد، نه آن [[جامعه]] و نه هیچ فردی از آن روی [[نیکبختی]] را نخواهند دید. | ||
*در [[اسلام]] معنای حقیقی سیاست عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسانها]] در مسیر حیات معقول، سیاست با این دید در پویشهای انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمامداری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی سیاست [[اسلامی]] را [[تبیین]] میکند. در منظر [[امام]]، سیاست و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای است برای احقاق [[حق]]. از اینرو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بیارزش تلقی میکند و آنرا بیارزشتر از [[آب]] بینی بز<ref>نهج | *در [[اسلام]] معنای حقیقی سیاست عبارت است از [[مدیریت]]، توجیه و تنظیم [[زندگی اجتماعی]] [[انسانها]] در مسیر حیات معقول، سیاست با این دید در پویشهای انسانی نقشی برجسته یافته و در [[اهداف پیامبران]] نیز منظور شده است. بر این اساس، [[امام علی]] {{ع}} پس از تحقیق دوران [[زمامداری]] خود و در زمان کوتاه [[خلافت ظاهری]]، مبانی و عملی سیاست [[اسلامی]] را [[تبیین]] میکند. در منظر [[امام]]، سیاست و [[حکومت]] [[هدف]] نیست، بلکه وسیلهای است برای احقاق [[حق]]. از اینرو اصل [[حکومت]] بر [[مردم]] را به خودی خود امری بیارزش تلقی میکند و آنرا بیارزشتر از [[آب]] بینی بز<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>، استخوان خوک در دست جذامی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶</ref> و برگ جویدهای در دهان ملخ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴</ref> و کفشی کهنه<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳</ref> میداند. در [[نظام سیاسی]] [[امام]]، [[حکومت]] و سیاست آنگاه [[ارزش]] دارد که در سایه آن بتوان [[حق]] از دست رفتهای را زنده یا باطلی را دفع کرد. در عین حال [[حکومت]] و [[مدیریت]] [[جامعه]] امری ضروری است، حتی وجود [[حاکم]] [[فاجر]] را بهتر را نبود آن و ایجاد [[هرجومرج]] در [[جامعه]] میداند. | ||
*نگاهی به [[سخنان امام]] {{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را بهعنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن میسازد، چنانکه فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم<ref>نهج | *نگاهی به [[سخنان امام]] {{ع}}، دو مبنای "درخواست عموم [[مردم]]" و "[[مسئولیت]] [[الهی]]" را بهعنوان دو [[دلیل]] و [[ضرورت]] اصلی شرکت در فعالیت [[سیاسی]] و ساختار حکومتی روشن میسازد، چنانکه فرمود: اگر نبود حضور گسترده جمعیّت و عهدی که [[خدا]] از [[عالمان]] گرفته تا بر سیری [[ظالم]] و [[گرسنگی]] [[مظلوم]] ساکت ننشینند، افسارش را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. | ||
*'''[[اصول سیاسی امام علی]] {{ع}}''' | *'''[[اصول سیاسی امام علی]] {{ع}}''' | ||
*نگاهی به [[سخنان امام]] در [[نهج البلاغه]]، مبانی بینش [[سیاسی]] ایشان را [[آشکار]] میکند. مواردی چون: | *نگاهی به [[سخنان امام]] در [[نهج البلاغه]]، مبانی بینش [[سیاسی]] ایشان را [[آشکار]] میکند. مواردی چون: | ||
#'''پایبندی به [[قرآن]] و [[سنت]]''' که از آن بهعنوان [[حق]] [[جامعه]] بر گردن [[حاکم]] یاد میکند و میفرماید: حقی که شما بر گردن من دارید عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[قیام]] به [[حق]] و برپاداشتن [[سنت]] اوست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹؛ نیز نیک: خطبه ۱۰۵</ref>. در این بینش [[سیاسی]] عمل کردن به [[قرآن]]، موجب [[رستگاری]] و سعادتمندی و عمل نکردن به آن موجب تیرهبختی است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. از اینرو [[امام]] {{ع}} هنگامی که زمان امور را بهدست گرفت بر مبنای [[آگاهی]] منحصر به فردی که از [[قرآن کریم]] و [[سنت]] و [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} داشت، نسبت به [[اجرای احکام]] و سنتهای تعطیل شده [[الهی]]، [[اقدام]] کرد. | #'''پایبندی به [[قرآن]] و [[سنت]]''' که از آن بهعنوان [[حق]] [[جامعه]] بر گردن [[حاکم]] یاد میکند و میفرماید: حقی که شما بر گردن من دارید عمل به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[قیام]] به [[حق]] و برپاداشتن [[سنت]] اوست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹؛ نیز نیک: خطبه ۱۰۵</ref>. در این بینش [[سیاسی]] عمل کردن به [[قرآن]]، موجب [[رستگاری]] و سعادتمندی و عمل نکردن به آن موجب تیرهبختی است<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>. از اینرو [[امام]] {{ع}} هنگامی که زمان امور را بهدست گرفت بر مبنای [[آگاهی]] منحصر به فردی که از [[قرآن کریم]] و [[سنت]] و [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} داشت، نسبت به [[اجرای احکام]] و سنتهای تعطیل شده [[الهی]]، [[اقدام]] کرد. | ||
#'''[[عدالت]] [[سیاسی]]:''' [[امام]] {{ع}} [[عدالت]] و اجرای آنرا بهعنوان یکی از اصلیترین اصول [[سیاسی]] در نظر داشت؛ مسئولیتی که بر مبنای پیمانی [[الهی]] بر عهده [[دانشمندان]] گذاشته شده است<ref>نهج | #'''[[عدالت]] [[سیاسی]]:''' [[امام]] {{ع}} [[عدالت]] و اجرای آنرا بهعنوان یکی از اصلیترین اصول [[سیاسی]] در نظر داشت؛ مسئولیتی که بر مبنای پیمانی [[الهی]] بر عهده [[دانشمندان]] گذاشته شده است<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref>. از اینرو [[امام]] در روزهای آغازین [[حکومت]] خود بر این مسئله پای فشرد، چنانکه فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] اگر این املاک کابین [[همسران]] و بهای کنیزکان هم شده باشد، آنرا به [[بیت المال]] برمیگردانم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵</ref>. [[عدالت]] در [[سیره سیاسی]] [[امام]]، [[حافظ]] [[نظم]] و [[امنیت]] در [[جامعه]] است، از اینرو هرگز نمیتوان آنرا نادیده انگاشت. [[امام]] نیز در نخستین روزهای [[حکومت]] دست به [[اصلاحات]] گسترده در امور زد. | ||
#'''[[آزادی]] [[سیاسی]]:''' [[اندیشه]] [[سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} [[مردمان]] را در تعیین [[سرنوشت]] خود آزاد میانگارد. از اینرو گرچه [[مردمان]] بهسوی [[مردمان]] ایشان [[هجوم]] میآورند و ایشان را به [[خلافت]] برمیگزینند، اما [[حق]] کسانی را که با ایشان [[بیعت]] نکردند، حفظ و خود ایشان جانشان را ضمانت میکند. در نگاه [[سیاسی]] [[امام]]، [[مشروعیت]] [[خلافت]] در [[بیعت]] آزادانه [[مردم]] معنا مییابد. از اینرو [[حکومت حق]] توده [[مردم]] است و حقی نیست که [[خداوند]] آن را به یکی از افراد [[بشر]] عطا کرده باشد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۷</ref>. در بینش [[سیاسی]] [[امام]]، [[انتقاد]] از دستگاه [[حکومت حق]] [[مردم]] است. از اینرو برای ایجاد این [[فرهنگ]] با [[چاپلوسی]] و [[تملق]] که همیشه در کنار دستگاه [[قدرت]] وجود دارد، به [[مبارزه]] برخاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. | #'''[[آزادی]] [[سیاسی]]:''' [[اندیشه]] [[سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} [[مردمان]] را در تعیین [[سرنوشت]] خود آزاد میانگارد. از اینرو گرچه [[مردمان]] بهسوی [[مردمان]] ایشان [[هجوم]] میآورند و ایشان را به [[خلافت]] برمیگزینند، اما [[حق]] کسانی را که با ایشان [[بیعت]] نکردند، حفظ و خود ایشان جانشان را ضمانت میکند. در نگاه [[سیاسی]] [[امام]]، [[مشروعیت]] [[خلافت]] در [[بیعت]] آزادانه [[مردم]] معنا مییابد. از اینرو [[حکومت حق]] توده [[مردم]] است و حقی نیست که [[خداوند]] آن را به یکی از افراد [[بشر]] عطا کرده باشد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۷</ref>. در بینش [[سیاسی]] [[امام]]، [[انتقاد]] از دستگاه [[حکومت حق]] [[مردم]] است. از اینرو برای ایجاد این [[فرهنگ]] با [[چاپلوسی]] و [[تملق]] که همیشه در کنار دستگاه [[قدرت]] وجود دارد، به [[مبارزه]] برخاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. | ||
#'''برخورد با [[مخالفان]] [[سیاسی]]:''' بینش [[سیاسی]] [[امام]] [[مدارا]] با [[مخالفان]] [[سیاسی]] را که اصلی تردیدناپذیر در [[جوامع]] مختلف است، میپذیرد و حفظ [[حقوق]] آنها را تا زمانیکه [[نظم]] و [[امنیت]] [[جامعه]] را از بین نبردهاند، امری [[واجب]] تلقی میکند. نمونه این امر در [[فتنه]] [[خوارج]] پیش آمد. [[امام]] در کلامی فرمود: "برای آنان زمانیکه [[نظم]] را بر هم نزنند، سه [[حق]] مفروض است: حضور در [[مسجد]]، پرداخت فیء و [[آزادی]] در [[جامعه]]". | #'''برخورد با [[مخالفان]] [[سیاسی]]:''' بینش [[سیاسی]] [[امام]] [[مدارا]] با [[مخالفان]] [[سیاسی]] را که اصلی تردیدناپذیر در [[جوامع]] مختلف است، میپذیرد و حفظ [[حقوق]] آنها را تا زمانیکه [[نظم]] و [[امنیت]] [[جامعه]] را از بین نبردهاند، امری [[واجب]] تلقی میکند. نمونه این امر در [[فتنه]] [[خوارج]] پیش آمد. [[امام]] در کلامی فرمود: "برای آنان زمانیکه [[نظم]] را بر هم نزنند، سه [[حق]] مفروض است: حضور در [[مسجد]]، پرداخت فیء و [[آزادی]] در [[جامعه]]". |