جز
جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود'
جز (ربات: جایگزینی ردهٔ پرسشهای جامع امامت و ولایت با پرسش) |
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود') |
||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
:::::*چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کاملترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این مقام، همه فرزندان [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز میکنند، ستم کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، شایسته دستیابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به مقام [[امامت]] را به صبر و استقامت در برابر آزمودنهای الهی مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون میآید و به مقام والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه انسان کامل و بلکه کاملترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار میرود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که امام علی{{ع}} آنان را خلفای الهی در زمین می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | :::::*چنان که گذشت، در جهان بینی اسلامی، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس نص [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، انسان کامل و بلکه کاملترین انسان روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که انسان خلیفه خداوند در زمین است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این مقام، همه فرزندان [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ کافران، مشرکان و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از حدود الهی تجاوز میکنند، ستم کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، شایسته دستیابی به مقام والای خلافت الهی نیستند؛ زیرا این مقام "عهد الهی" است و ستمگران از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در آیات بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که خداوند، جهان را برای انسان آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، فلسفه آفرینش زمین و مواهب طبیعی، آزمودن آدمیان است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن الهی از طریق پرستش خداوند و صبر و پایداری در برابر ناملایمات، که از ایمان سرشار به خداوند سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به مقام [[امامت]] را به صبر و استقامت در برابر آزمودنهای الهی مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این آیه، علاوه بر صبر و استقامت، از یقین نیر سخن به میان آمده است. در حقیقت، یقین منشأ و عامل صبر و پایداری در راه خداست؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین یقینی، از امتحان الهی سرافراز بیرون میآید و به مقام والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این آیات و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه انسان کامل و بلکه کاملترین انسان در روزگار خویش است و فلسفه عالی آفرینش جهان به شمار میرود. از آن جا که جهان، فعل خداوند حکیم است و در فعل الهی لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای جهان در گرو وجود چنین انسانی است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که خداوند هرگز زمین را از حجت الهی ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که امام علی{{ع}} آنان را خلفای الهی در زمین می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به نیکی باز شناخت که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | ||
:::::*'''هدایت نهایی:''' بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای بشر به شمار میرود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده میشود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد . این حقیقت فلسفه شریعتها و نبوتهای الهی به شمار می آید. هدایتگری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان میدهد، پیشوایان الهی در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، میکشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی [[امام]] در درون مؤمنان نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسانها منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار میدهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شدهاند و فقط شماری صاحب شریعت بودهاند. امام باقر{{ع}} امام را نوری میداند که دلهای مؤمنان را روشن میکند و روشنایی آن از خورشید تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشانتر است. البته همه دلها برای بهرهمندی از پرتو نور درخشان [[امامت]]، شایستگی ندارند؛ شرط بهرهمندی از نور [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت [[امام]] و [[ایمان]] به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و [[ایمان]] لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنانکه انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد. | :::::*'''هدایت نهایی:''' بر اساس حقایق توحیدی، هدایت به صورت مستقل و بالذات در عرصه تکوین و تشریع به خداوند اختصاص دارد؛ آن که دنیا و آخرت مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه هدایت نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما خداوند، به مقتضای علم و حکمت خود، جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار ساخته و برای امور مختلف، مدبران و کارگزاران ویژه قرار داده است؛ تدبیر گرانی که همگی با اجازه و مشیت وی به تدبیر و اداره امور جهان اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، خداوند برای هدایت بشر اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. هدایت انسان و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا انسان هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود عقلانی و روحانی. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای بشر به شمار میرود، هدایت عقلانی و روحانی است. بی تردید، عقل و خرد از ابزارهای درونی و مهم این هدایت شمرده میشود. درک وجدانی و کشش فطری به سوی ارزشهای متعالی و کمال وجودی نیز از دیگر ابزارهای درونی هدایت انسانی است. قرآن کریم میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت خلقت انسان و برجستگی هدف آفرینش او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون سعادت و رستگاری اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که خداوند او را از اسباب هدایت بیرونی، که پیشوایان الهی اند، برخوردار سازد . این حقیقت فلسفه شریعتها و نبوتهای الهی به شمار می آید. هدایتگری پیشوایان الهی، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد تاریخی و تجربی نشان میدهد، پیشوایان الهی در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و جمال خود، که جلوه عالی کمال و جمال الهی است، میکشند؛ یعنی آنان هم ولایت تشریعی دارند، هم ولایت تکوینی. البته این دو ولایت در طول ولایت الهی و با اجازه و مشیت خداوند است؛ به عبارت دیگر، خداوند خود به آنان چنین قدرت و نفوذی بخشیده است. قرآن کریم، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود (شریعت الهی و راه حق را به مردم ابلاغ می کرد) ، باید گفت هدایت موجود در این آیه بر مقام [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب هدایت شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر تکوینی خداوند است، نه احکام دینی؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات معنوی و مقامات باطنی [[امام]] در درون مؤمنان نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم هدایت قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری واسطه میان خدا و خلق است و شرایع آسمانی را، که از طریق وحی دریافت کرده، در میان انسانها منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات باطنی واسطه خدا و خلق است و از طریق نهان و نفوذ در روان مؤمنان آنان را در طریق حق قرار میدهد البته برخی از پیامبران از هر دو مقام برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که پیامبران در کمالات وجودی متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و تشریعی آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«اولوالعزم» شناخته شدهاند و فقط شماری صاحب شریعت بودهاند. امام باقر{{ع}} امام را نوری میداند که دلهای مؤمنان را روشن میکند و روشنایی آن از خورشید تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> نور امام در دلهای مؤمنان از نور خورشید تابناک روز، درخشانتر است. البته همه دلها برای بهرهمندی از پرتو نور درخشان [[امامت]]، شایستگی ندارند؛ شرط بهرهمندی از نور [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که انسان دل از غبار و آلودگی به رذایل پاک کند و به پیشوایان الهی محبت ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، شناخت [[امام]] و [[ایمان]] به وی ضرورت ندارد، ولی در این مورد، یقین و [[ایمان]] لازم است. البته یقین و ایمان به مشاهده و معرفت حسی نیازمند نیست، چنانکه انسان، بدون مشاهده حسی خداوند، به وجودش یقین و ایمان دارد. | ||
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست زندگی میکند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمیکند. بر اساس روایات، [[امام]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی مردم او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این روایات تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را میبیند، ولی حاجیان او را نمیبینند یا نمیشناسند. نعمانی مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود [[امام]]، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاریشان از دیدن حجت الهی محروم میسازد. حجت خداوند مردم را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را میشناخت و آنان او را انکار میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم حج حضور دارد و مردم را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس حدیث دوم، مردم [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که [[شیخ طوسی]] از دومین نایب خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نقل کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم حج حاضر | :::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست زندگی میکند و هیچ ارتباطی با مردم ندارد، ولی روایات معصومان این نظر را تأیید نمیکند. بر اساس روایات، [[امام]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی مردم او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این روایات تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم حج در جمع زائران خانه خدا حضور دارد و آنان را میبیند، ولی حاجیان او را نمیبینند یا نمیشناسند. نعمانی مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از بیان سرگردانی بسیاری از مردم در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و انکار در مسئله وجود [[امام]]، سوگند یادکرده است حجت خداوند در میانم مردم به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و مردم را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد بود ولی در آینده، خداوند مردم را به دلیل ستم کاریشان از دیدن حجت الهی محروم میسازد. حجت خداوند مردم را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که حضرت یوسف مردم را میشناخت و آنان او را انکار میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "مردم به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم حج حضور دارد و مردم را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس حدیث دوم، مردم [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو حدیث دیگر، مردم شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد حدیث دوم در کلامی که [[شیخ طوسی]] از دومین نایب خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نقل کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به خدا سوگند، صاحب این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنان را میشناسد. مردم نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از توقیعات امام عصر{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته روایات با یکدیگر سازگاری دارند. میتوان مقصود از روایات دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن حضرت دانست، زیرا: | ||
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ||
::::#میتوان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایتجویی از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. | ::::#میتوان روایات دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این روایات، تأویل نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این روایات، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان مردم زندگی میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه معارف احکام دینی، در فرهنگ و معارف تأثیر گذارد. بنابراین، باب هدایتجویی از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. |