سران قاسطین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
[[معاویه]] به هر صورت که بود، جامه [[خلافت]] را به تن کرد؛ [[خلافت]] بر اساس [[دینی]] که او هیچ‌گونه [[باور]] [[استوار]] قلبی بدان نداشت و [[جانشینی]] بر جای کسی که قصد داشت با او و [[تعالیم]] او بجنگد. وی از [[تحریف دین]]، باکی نداشت و از دگرگون‌سازی [[معارف]] [[حق]]، تن نمی‌زد. او برای قبضه کردن [[کارها]] و [[استحکام]] بخشیدن به آنها و سلطه‌جویی و حکمرانی‌اش، هرگونه اقدامی را بر خود، [[مباح]] می‌شمرد. [[معاویه]] به سال ۶۰ هجری هلاک شد و [[یزید]] را به عنوان [[حاکم]] [[جهان اسلام]]، [[منصوب]] کرد. او با این کارش گامی دیگر در جهت وارونه‌سازی [[معارف]] [[دین]] برداشت که آثار آن [[کارها]] در سراسر [[تاریخ]]، شُهره است. نفرین و فرمایش [[پیامبر]]{{صل}} درباره معاویه‌
[[معاویه]] به هر صورت که بود، جامه [[خلافت]] را به تن کرد؛ [[خلافت]] بر اساس [[دینی]] که او هیچ‌گونه [[باور]] [[استوار]] قلبی بدان نداشت و [[جانشینی]] بر جای کسی که قصد داشت با او و [[تعالیم]] او بجنگد. وی از [[تحریف دین]]، باکی نداشت و از دگرگون‌سازی [[معارف]] [[حق]]، تن نمی‌زد. او برای قبضه کردن [[کارها]] و [[استحکام]] بخشیدن به آنها و سلطه‌جویی و حکمرانی‌اش، هرگونه اقدامی را بر خود، [[مباح]] می‌شمرد. [[معاویه]] به سال ۶۰ هجری هلاک شد و [[یزید]] را به عنوان [[حاکم]] [[جهان اسلام]]، [[منصوب]] کرد. او با این کارش گامی دیگر در جهت وارونه‌سازی [[معارف]] [[دین]] برداشت که آثار آن [[کارها]] در سراسر [[تاریخ]]، شُهره است. نفرین و فرمایش [[پیامبر]]{{صل}} درباره معاویه‌
*[[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: من در میان [[کودکان]]، بازی می‌کردم که [[پیامبر خدا]] آمد. من پشت دری [[پنهان]] شدم. آن گاه [[پیامبر خدا]] آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. باز به من فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من [دوباره‌] آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. آن گاه فرمود: "[[خداوند]]، شکمش را سیر نگرداند!"<ref>صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۱۰، ح ۹۶.</ref>.
*[[صحیح مسلم‌ (کتاب)|صحیح مسلم‌]]- به [[نقل]] از [[ابن عباس]]-: من در میان [[کودکان]]، بازی می‌کردم که [[پیامبر خدا]] آمد. من پشت دری [[پنهان]] شدم. آن گاه [[پیامبر خدا]] آمد و دست برشانه من گذاشت و فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. باز به من فرمود: "برو و [[معاویه]] را نزد من فرا خوان". من [دوباره‌] آمدم و گفتم: او [[غذا]] می‌خورد. آن گاه فرمود: "[[خداوند]]، شکمش را سیر نگرداند!"<ref>صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۱۰، ح ۹۶.</ref>.
*[[پیامبر خدا]]{{صل}}: هرگاه [[معاویه]] را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: إذا رَأَیتُم مُعاوِیةَ عَلی‌ مِنبَری فَاقتُلوهُ}} (تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۳۷ ش ۱۷۰۸).</ref>.
*[[پیامبر خدا]]{{صل}}: هرگاه [[معاویه]] را بر [[منبر]] من دیدید، او را بکشید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: إذا رَأَیتُم مُعاوِیةَ عَلی‌ مِنبَری فَاقتُلوهُ}} (تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۶۳۷ ش ۱۷۰۸).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۴-۳۹۰.</ref>.
==عمرو بن عاص‌==
==عمرو بن عاص‌==
او سیاستبازی فریبگر، نیرنگبازی چیره‌دست، و شخصیتی چند چهره و شگفت‌انگیز است. او را یکی از چهار فرد [[زیرک]] و هوشمند [[عرب]] دانسته‌اند. او ریشه در [[فحشا]] دارد. مادرش (نابغه)، از بدکاره‌های مشهور بود. چون عمرو در سال ۵۰ [[قبل از هجرت]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب می‌دانست و از این میان، عاص را برگزید و بدو ملحقش کرد. بدین ترتیب، عمرو در دامن کسی رشد یافت که [[پیامبر]]{{صل}} را بسیار هجو می‌کرد؛ همان کسی که سوره "کوثر"، او را "ابتر (نسلْ گسیخته)" خواند و [[امام حسن]]{{ع}} از او چنین یاد کرد: وی پست‌ترین آنانِ از جهت نَسَب، و پلیدترین آنها از نظر [[جایگاه]] است<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۹۱.</ref>. به روزگاری که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، [[عمرو بن عاص]]، ایشان را بسیار [[آزار]] می‌داد و هجو می‌کرد. [[پیامبر خدا]] در برابر این همه خیره‌سری و هرزه‌درایی، او را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! [[عمرو بن عاص]]، مرا هجو کرده است و تو می‌دانی که من شاعر نیستم. پس در برابر هر بیت شعری که مرا هجو کرده است، بر او نفرین فرست<ref>الإیضاح، ص ۸۴.</ref>. هنگامی که گروهی از [[مسلمانان]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند، [[عمرو بن عاص]]، فرستاده [[قریش]] بود که به دربار [[نجاشی]] رفت تا آنان را بازگردانَد که در این [[مأموریت]]، [[توفیق]] نیافت.
او سیاستبازی فریبگر، نیرنگبازی چیره‌دست، و شخصیتی چند چهره و شگفت‌انگیز است. او را یکی از چهار فرد [[زیرک]] و هوشمند [[عرب]] دانسته‌اند. او ریشه در [[فحشا]] دارد. مادرش (نابغه)، از بدکاره‌های مشهور بود. چون عمرو در سال ۵۰ [[قبل از هجرت]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را به پنج نفر منسوب می‌دانست و از این میان، عاص را برگزید و بدو ملحقش کرد. بدین ترتیب، عمرو در دامن کسی رشد یافت که [[پیامبر]]{{صل}} را بسیار هجو می‌کرد؛ همان کسی که سوره "کوثر"، او را "ابتر (نسلْ گسیخته)" خواند و [[امام حسن]]{{ع}} از او چنین یاد کرد: وی پست‌ترین آنانِ از جهت نَسَب، و پلیدترین آنها از نظر [[جایگاه]] است<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۶، ص ۲۹۱.</ref>. به روزگاری که [[پیامبر]] در [[مکه]] بود، [[عمرو بن عاص]]، ایشان را بسیار [[آزار]] می‌داد و هجو می‌کرد. [[پیامبر خدا]] در برابر این همه خیره‌سری و هرزه‌درایی، او را نفرین کرد و فرمود: بار خدایا! [[عمرو بن عاص]]، مرا هجو کرده است و تو می‌دانی که من شاعر نیستم. پس در برابر هر بیت شعری که مرا هجو کرده است، بر او نفرین فرست<ref>الإیضاح، ص ۸۴.</ref>. هنگامی که گروهی از [[مسلمانان]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند، [[عمرو بن عاص]]، فرستاده [[قریش]] بود که به دربار [[نجاشی]] رفت تا آنان را بازگردانَد که در این [[مأموریت]]، [[توفیق]] نیافت.
۷۳٬۳۱۹

ویرایش