ابلیس در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹٬۶۲۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ اکتبر ۲۰۱۹
خط ۷۶: خط ۷۶:
##گرچه [[ابلیس]] [[ایمان]] داشت، [[خداوند]] از ازل می‌دانست که او به حتم [[کافر]] خواهد شد؛ بر این اساس، [[ابلیس]] در [[علم]] [[خدا]]، از زمره [[کافران]] به شمار می‌آمد؛ به همین جهت [[کفر]] وی در [[قرآن کریم]] به صیغه ماضی گزارش شده است<ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۲۲۰؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۹۱.</ref>
##گرچه [[ابلیس]] [[ایمان]] داشت، [[خداوند]] از ازل می‌دانست که او به حتم [[کافر]] خواهد شد؛ بر این اساس، [[ابلیس]] در [[علم]] [[خدا]]، از زمره [[کافران]] به شمار می‌آمد؛ به همین جهت [[کفر]] وی در [[قرآن کریم]] به صیغه ماضی گزارش شده است<ref>جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۲۲۰؛ مجمع‌البیان، ج۱، ص۱۹۱.</ref>
##از آنجا که [[ابلیس]] پس از [[ایمان]]، به کفر‌گرایید، تعبیر به {{متن قرآن|كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} پس از گذشت زمانی هر چند کوتاه، امری مُجاز و متداول است.
##از آنجا که [[ابلیس]] پس از [[ایمان]]، به کفر‌گرایید، تعبیر به {{متن قرآن|كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} پس از گذشت زمانی هر چند کوتاه، امری مُجاز و متداول است.
##[[ابلیس]] [[مؤمن]] بود و [[کافر]] شد و جمله {{متن قرآن|كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} به معنای {{متن عربی| صَارَ مِنَ الْكافِرِينَ }} است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref><ref>[[علی محمدی آشنائی|محمدی آشنائی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 567-568.</ref>.
##[[ابلیس]] [[مؤمن]] بود و [[کافر]] شد و جمله {{متن قرآن|كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ}} به معنای {{عربی| صَارَ مِنَ الْكافِرِينَ }} است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۳۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref><ref>[[علی محمدی آشنائی|محمدی آشنائی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 567-568.</ref>.
 
==[[فلسفه آفرینش]] و امهال [[ابلیس]]==
*طبق [[آیات]]، [[ابلیس]] از انجام [[فرمان الهی]] درباره [[سجده]] بر [[آدم]] سر باز زد و از جای‌گاهی که در آن قرار داشت، رانده شد؛ پس از آن، از [[خداوند]] خواست که او را تا [[روز قیامت]] مهلت دهد و [[خداوند]] نیز آن را پذیرفت: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ}}<ref> گفت: پروردگارا! پس تا روزی که (همگان) برانگیخته می‌شوند، مرا مهلت ده!فرمود: اینک تو از مهلت یافتگانی!، سوره حجر، آیه: 36-37.</ref> چون از [[ابلیس]] جز [[شرارت]] برنمی‌خیزد، هماره این پرسش مطرح بوده که چرا [[خداوند]] با شناختی که از [[ابلیس]] داشت، او را آفرید و مهلت‌خواهی او را پس از رانده‌شدن، پذیرفت<ref>[[المیزان]]، ج ۸، ص ۵۴ - ۶۹.</ref>. گرچه حکمتِ [[آفرینش]] [[شیطان]] بسیار است و جز [[خدا]] کسی بر همه آنها احاطه ندارد<ref>[[تفسیر]] ملاصدرا، ج ۵ ، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.</ref>، [[فیلسوفان]]، متکلّمان و مفسّران، بر اساس مبانی خود پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند:
#[[آفرینش]] [[ابلیس]] به اعتبار وجود نفسی‌اش جز خیر نیست و به اعتبار وجود لغیره و اضافی آن نیز نفعش از شرّ او بیش‌تر است؛ زیرا هستی هر موجود، دو گونه اعتبار می‌شود: وجود فی نفسه ( نفسی ) یعنی اعتبار موجود به خودش، و وجود لغیره ( اضافی ) یعنی سنجش و اعتبار آن موجود، به موجودات دیگر. وجود نفسی هر موجود که [[آفرینش]] بدان تعلّق می‌گیرد، جز خیر نخواهد بود و جز به نیکویی متصّف نمی‌شود؛ هم‌چنین براساس [[حکمت الهی]]، وجود اضافی موجود به موجودات دیگر نیز باید نفعش از ضررش بیش‌تر باشد. [[آفرینش]] شرّ مطلق، شرّ غالبی بر خیر، یا خیر و شرّ مساوی، با [[حکمت الهی]] سازگار نیست<ref>شرح الاسماء، ص ۵۹۸ و ۵۹۹.</ref>؛ بر این‌اساس و از آن جا که وجود [[ابلیس]]، شرّ محض نیست؛ بلکه شرّ آمیخته به خیر است<ref>[[المیزان]]، ج ۸ ، ص ۳۷.</ref> و چون جنبه خیر او از جنبه شرّش بیش‌تر است، در مجموع، وجودش برای [[جهان هستی]] خیر است، نه [[شر]]، و اگر موجودی، منفعتی اعظم یا دفع مفسده‌ای اکبر را در بر نداشته باشد، آفریده نمی‌شود<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۰۱؛ المنار، ج۸ ، ص۳۴۰.</ref>؛ از این رو همان‌گونه که [[انسان]] از [[الهام]] [[ملک]] منتفع می‌شود، از [[وسوسه]] [[شیطان]] نیز [[بهره]] می‌برد. اگر اوهام [[شیطانی]] نبود، [[اولیای الهی]] برای [[کشف]] حقایق در جست‌وجوی [[براهین]] برنمی‌آمدند. چه بسا [[آدمی]] از [[عداوت]] [[دشمن]]، بیش‌تر از [[محبّت]] [[دوست]] بهره‌مند می‌شود. یکی از فواید [[عداوت]] [[دشمنان]]، سرعت [[بازگشت به سوی خدا]] است<ref>تفسیرملاصدرا، ج ۵ ، ص ۲۸۶و ۲۸۷.</ref>. از [[امام علی]]{{ع}} [[نقل]] شده که فرمود: [[خدا]] می‌خواهد کرامتش را بر [[مؤمنان]] ظاهر سازد؛ زیرا اگر [[ابلیس]] و وسوسه‌هایش نبود، [[نور]] [[معرفت]] بر [[دل]] [[مؤمن]] نمی‌تابید و عطر [[محبّت]] از آن پیدا نمی‌شد<ref>[[کشف]] الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.</ref>. بدین‌سان وجود [[ابلیس]] برای افراد باایمان و ره‌پویان راه [[حق]] زیان‌بخش نیست؛ بلکه وسیله [[پیشرفت]] و [[تکامل]] است<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۹۴.</ref>.
#وجودابلیس و [[شرور]] دیگر به خودی خود برای [[انسان]] خوب یا بد نیست؛ بلکه خوب یا بد بودن هرچیز، به نوع واکنش [[انسان]] در برابر آن بستگی دارد<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>؛ بر این اساس، وجود [[ابلیس]] در صورتی که از او [[پیروی]] شود، شرّ، و در صورت [[مخالفت]]، خیر و موجب تعالی است.
#وجود [[ابلیس]] برای [[نظام]] عالم انسانی که بر [[سنّت]] [[اختیار]] و [[سعادت]] نوع بنا شده، [[ضرورت]] دارد. مرتبه وجودی [[انسان]] ایجاب می‌کند که آزاد و مختار باشد تا بتواند کمال و فعلیّت خویش را از راه [[اختیار]] و [[انتخاب]] به دست آورد؛ از این رو همواره باید بر سر دو راه: {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟، سوره بلد، آیه: 10.</ref> و میان دو [[دعوت]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، سوره شمس، آیه: 8.</ref> قرار گیرد<ref>[[عدل الهی]]، ص ۷۲.</ref>. راه راست و [[صراط مستقیم]] که همان راه [[سعادت]] و رهایی او است و [[فطرت]] و [[فرشته]]، وی را به این راه می‌خوانند و بی‌راهه [[فجور]] که [[شیطان]] با وسوسه‌های خویش در جهت سوق [[انسان]] به آن سو ایفای نقش می‌کند؛ بنابراین، وجود [[شیطان]] که به [[شرارت]] می‌خواند [[ضرورت]] دارد؛ زیرا [[طاعت]] بدون [[معصیت]] بی مفهوم است و با بطلان [[طاعت]] و [[معصیت]]، [[ثواب]]، [[عقاب]] و [[رسالت]] هم [[باطل]] می‌شود.
#[[آفرینش]] [[ابلیس]]، برای [[امتحان]] [[بندگان]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref> و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است ، سوره سبأ، آیه: 21.</ref> [[خداوند]]، القائات [[شیطان]] را برای بیماردلان و سنگ دلان مایه [[آزمایش]] قرار داده است: {{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ}}<ref> تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای  ژرف به سر می‌برند.، سوره حج، آیه: 53.</ref> [[ابلیس]]، با بهره‌گیری از [[هوای نفس]] [[انسان]]، او را [[وسوسه]] کرده، در بوته [[آزمایش]] قرار می‌دهد. [[تکلیف]] و هدایت‌پذیری، بدون [[آفرینش]] [[ابلیس]] تحقّق نمی‌یابد. دو [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ}}<ref> پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه: 43.</ref> و {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم  و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد  و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراسم و خداوند سخت کیفر است، سوره انفال، آیه: 48.</ref> نیز به تزیین [[اعمال انسان]] برای وی از سوی [[شیطان]] اشاره دارد. [[خدا]] اجازه چنین فتنه‌گری را از آن رو به [[شیطان]] داده تا [ هم [[شقاوت]] خود او و هم ] [[آزمایش]] [[بندگان]]، کامل و زمینه [[تربیت بشر]] فراهم شود<ref>[[المیزان]]، ج ۳، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. برابر [[آیات]] پیشین، [[مصلحت]] القائات [[شیطانی]]، [[آزمون]] عامّه [[مردم]] است و [[امتحان]]، از [[سنن]] [[الهی]] [[حاکم]] بر عالم انسانی به شمار می‌رود که [[سعادت]] و شقاوتِ [[انسان]] بدان بستگی دارد<ref>[[المیزان]]، ج ۱۴، ص ۳۹۲.</ref>. و البتّه در این صحنه [[پیکار]]، [[خداوند]] [[انسان]] را در مقابل وسوسه‌های [[شیطان]] بی‌دفاع واننهاده است؛ بلکه با اعطای [[عقل]]، [[فطرت]] [[پاک]] و [[عشق]] به [[تکامل]]، [[انسان]] را به سوی [[حق]] رهنمون گشته و با تزیین [[ایمان]] در [[قلب]] وی و شناساندن [[فجور]] به وی او را در مقابل [[شیطان]] مجهّز و [[مؤیّد]] کرده است<ref>[[المیزان]]، ج۱۲، ص۱۶۳؛ نمونه، ج۶، ص۱۱۱ و ۱۱۲.</ref>. به گفته برخی نسبت [[ابلیس]] با ملائک، نسبت [[وهم]] به قوّه عاقله است. همان گونه که وجود [[وهم]] در عالم صغیر، در [[ادراک]] جزئیات لازم است ـ البتّه‌اگرچه موجب غلط و [[کفر]] می‌گردد، ولی‌ضررآن باحکمت وبرهان‌دفع می‌شود ـ وجود [[شیطان]] نیز برای عمارت نشئه [[دنیایی]] [[ضرورت]] دارد و شّر او با [[نور]] [[اسلام]] و [[شریعت]] دفع می‌شود<ref>[[تفسیر]] ملاصدرا، ج ۴، ص ۲۵۴.</ref>.
#تضادّ و کشمکش، زمینه [[فیض]] [[حق]] و تازیانه [[تکامل]] است. [[فلاسفه]] می‌گویند: حرکت، بدون وجودِ معاوق ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک و تصادم محقّق می‌شود<ref>الشفاء، طبیعیات، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref>. تضادّ و [[اختلاف]]، [[زمینه‌ساز]] [[فیض]] و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است<ref>الحکمة المتعالیه، ج۷، ص ۷۱.</ref>؛ بدین‌سان وجود [[ابلیس]] برای پیدایش هستی و زمینه تحقّق [[تکامل]] در آن، یک [[ضرورت]] است<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۲.</ref>.
#شرّ و نقصان، برای عالم مادّه ذاتی است؛ به تعبیر دیگر، معنای خالی بودن عالم مادّه از شرّ و [[فساد]]، آن است که عالم مادّی در عین [[مادیّت]] مجرّد باشد؛ یعنی فعلیّت‌های آن بدون قوّه، و خیر آن بدون [[شر]]، و نفع آن بدون ضرر باشد و وجود چنین عالم مادّی محال است<ref>[[المیزان]]، ج۸، ص۶۰۱؛ [[عدل الهی]]، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. [[نظام]] [[جهان]]، ذاتیِ [[جهان]] و قطعی و تخلّف ناپذیر است، نه تشریفاتی و قراردادی که بتوان در اجزا یا ارتباط بین اجزا تغییر پدید آورد. [[اراده]] [[حق]]، یعنی [[اراده]] همه اشیا و همه روابط و نظام‌های آن<ref> [[عدل الهی]]، ص ۹۹.</ref>. وجودْ خیر است و هرچه قابل وجود باشد، [[خداوند]] وجود را بدان [[افاضه]] می‌کند. [[ظلمت]] و [[شرارت]] به [[جعل]] جاعل نیست؛ بلکه از لوازم [[هویّت]] او است<ref>ریاض السالکین، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>؛ بدین جهت، نه می‌توان وجود لغیره را که مبدأ [[شر]] برای دیگران است، از وجود لنفسه تفکیک کرد و نه می‌توان موجودات هستی را از یک‌دیگر تجزیه نمود<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۲.</ref>.
#[[آفرینش]] [[ابلیس]]، بر مبنای استعداد وی صورت پذیرفته، به گونه‌ای دیگر امکان‌پذیر نیست و [[پروردگار]] به هرچیز، آفرینشی را که درخور او است، عطا کرد؛ سپس آن را [[هدایت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه: 50.</ref> از اضافه خلق به ضمیر، چنین برمی‌آید که هرچیز فقط گونه‌ای خاص از وجود را پذیرا است و بس، و [[خداوند]] همان را بدو می‌دهد<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۸.</ref>. افزون بر پاسخ‌های پیشین، برخی گفته‌اند: چون [[خداوند]] می‌دانست آنان که با وسوسه‌ای [[کفر]] می‌ورزند، بدون او نیز چنین خواهند بود، وجود [[ابلیس]]، موجب افزایش مفسده نخواهد بود، و [[انسان]] را به آن وانخواهد داشت؛ بلکه ممکن است موجب مشقّت [[تکلیف]] شود که در این صورت، [[بندگان]] به سبب آن، [[ثواب]] بیش‌تری کسب می‌کنند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹ و ج ۱۴، ص ۳۹.</ref>.
*برخی از پاسخ‌های پیشین، [[راز]] امهال را نیز روشن می‌سازد؛ ولی افزون بر این پاسخ‌ها، برای اِنظار و مهلت‌یابی [[ابلیس]] از سوی [[خداوند]]، جواب‌های دیگری نیز ذکر شده است:
#طبق پاره‌ای از [[روایات]]، [[خداوند]] برای [[پاداش]] عبادت‌ها، تقاضای امهال او را پذیرفت<ref>البرهان، ج ۱، ص ۱۷۴؛ [[المیزان]]، ج ۸ ، ص ۶۱.</ref>.
#[[هدف]] [[خداوند]] در امهال او آن بود که وقت [[توبه]] و اعتذار را بر او وسیع گرداند؛ البته [[علم]] خدای متعالی به آن که [[ابلیس]] با سوء [[اختیار]]، [[توبه]] و [[ایمان]] را [[اختیار]] نخواهد کرد، [[مانع]] از مهلت دادن به وی نبود.
#[[راز]] امهال [[ابلیس]] [[بشارت]] به [[انسان‌ها]] است تا از [[بخشایش الهی]] مأیوس نگردند <ref>روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۴۲.</ref> و از [[رحمت]] واسعه [[خداوند]] نومید نشوند چرا که [[ابلیس]] با [[ارتکاب گناه]] و خطای بزرگ از [[رحمت]] [[خداوند]] مأیوس نبود.
#برای تحقّق [[وعید]] خود مبنی بر {{متن قرآن|قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>  فرمود: نکوهیده و رانده از آنجا بیرون رو! سوگند که از ایشان هر کس از تو پیروی کند دوزخ را از همه شما خواهم انباشت، سوره اعراف، آیه: 18.</ref> به او مهلت داد<ref>[[کشف]] الاسرار، ج ۲، ص ۷۰۱.</ref>. در [[نهج‌البلاغه]] آمده است که [[خداوند]] به او مهلت داد تا [[غضب]] و [[خشم]] شامل حالش شود و [[آزمایش]] او به اتمام رسد و وعده‌ای که بدو داده، تحقّق پذیرد<ref>[[نهج‌البلاغه]]، [[خطبه]] ۱.</ref> گفتنی است [[اشاعره]] به [[دلیل]] اینکه در کار [[خدا]] چون و چرا راه ندارد : {{متن قرآن|لا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref> او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند، سوره انبیاء، آیه: 23.</ref> پاسخ پرسش پیشین را لازم نمی‌دانند<ref>[[المیزان]]، ج ۸ ، ص ۵۱.</ref>. بنابر مبنای این گروه ( گروهی که رعایت [[مصالح]] را بر [[خداوند]] لازم نمی‌دانند؛ بلکه معتقدند [[مصلحت]] و صواب، آن است که او انجام می‌دهد ) این پرسش موضوع خود را از دست داده، پاسخ لازم خود را می‌یابد؛ زیرا با [[عنایت]] به آن‌که [[خداوند]]، [[ابلیس]] را آفرید و همو بدو مهلت داد، [[خلقت]] و امهال، عین [[عدل]] و [[نیکی]] است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۳۹؛ المنار، ج ۸ ، ص ۳۳۹.</ref><ref>[[علی محمدی آشنائی|محمدی آشنائی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 568-572.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش