آیه ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸٬۷۴۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۰
خط ۳۷: خط ۳۷:
*نگاهی دیگر به [[آیه]] نشان از این واقعیت دارد که همان [[ولایتی]] که برای خود [[خداوند]] است از سوی او به [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو [[ولایت]] [[خداوند]] به پاسخ این پرسش نزدیک شد. بی‌گمان [[ولایت]] در [[تدبیر]] عالم یکی از انواع [[ولایت]] است که [[آیات قرآن کریم]] بر آن دلالت دارند<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...}}؛سوره آل‌عمران، آیه:۲۶.</ref> روشن است هر کس بر [[ملک]] خود [[حاکم]] است و [[اختیار]] اداره آن با خود اوست. بنابراین، [[خداوند متعال]] اختيار [[تصرف]] به گونه‌های مختلف آن در تمام شئونات [[انسان‌ها]] و دیگر موجودات را دارد. از‌این‌روست که [[قرآن کریم]] به‌طور مطلق می‌فرماید: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}.<ref>«در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).</ref> بنابراین [[ولایت]] در همه امور از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که [[خداوند]] این [[ولایت]] را به برخی [[بندگان]] [[شایسته]] نیز داده باشد. به دیگر سخن، [[ولایت]] [[خداوند]]، استقلالی است و [[ولایت]] دیگران در طول [[ولایت]] او، اعطایی است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، باید گفت [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[سرپرستی]] است که یکی از عرصه‌های این [[ولایت]]، [[ولایت]] در امر [[تدبیر]] و [[حکومت]] است و این [[ولایت]] با توجه به اطلاق آیه ولایت، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که اثبات می‌کند این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است؛ چنان‌که [[حاکم]] حسکانی در‌این‌باره بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] می‌کند.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref> با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] اهل [[علم]] را با خود هم‌عقیده دانسته است، [[ابن تیمیه]] پس از آنکه با [[بیان]] عبارت {{عربی|" كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} كينه خود را نسبت به [[تشیع]] اعلام می‌دارد، مدعی می‌شود به [[اجماع]] [[عالمان]]، این [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}} وارد نشده و ادعای ورود این [[آیه]] درباره [[حضرت]]، از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست <ref>احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱.</ref>. گفتنی است [[ابن تیمیه]] برای [[استحکام]] نظریه خود مدعی می‌شود که بزرگانی همچون [[ابن ابی حاتم]] و [[طبری]] در متون تفسیری خود، [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} را [[نقل]] نکرده‌اند. این در حالی است که [[ابن ابی حاتم]] و [[طبری]]، همچون دیگر [[مفسران]] [[اهل سنت]]، از جمله ناقلان [[روایات]] یادشده هستند.</ref> دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[نقل]] کرده‌اند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.</ref> تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان]] [[اهل سنت]] در کتاب‌های [[کلامی]] و تفسیری خود این [[روایات]] را آورده‌اند<ref>جعفر سبحانی، کاوش‌هایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref> افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] که پس از [[نزول]] آیه ولایت سروده شد، دلیلی بر تطبيق این [[آیه]] بر [[امام علی]]{{ع}} است<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.</ref> در دیگر [[روایات]] نیز سایر [[امامان]]{{عم}} از مصادیق آیه ولایت شمرده شده‌اند.<ref>برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.</ref> حاصل آنکه، [[ولایت]] در [[رهبری]] [[اجتماعی]] اصالتاً از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ زیرا [[خداوند]]، مالک این [[جهان]] و موجودات آن است؛ از‌این‌رو، [[حاکمیت]] بر [[جهان]] متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق آیه ولایت و نیز [[روایات]]، [[خداوند متعال]] این [[ولایت]] را به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} نیز داده است<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۷ تا ۲۶۲.</ref>
*نگاهی دیگر به [[آیه]] نشان از این واقعیت دارد که همان [[ولایتی]] که برای خود [[خداوند]] است از سوی او به [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} و مصداق مورد نظر داده می‌شود. از‌این‌رو، می‌توان با بررسی قلمرو [[ولایت]] [[خداوند]] به پاسخ این پرسش نزدیک شد. بی‌گمان [[ولایت]] در [[تدبیر]] عالم یکی از انواع [[ولایت]] است که [[آیات قرآن کریم]] بر آن دلالت دارند<ref>{{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ...}}؛سوره آل‌عمران، آیه:۲۶.</ref> روشن است هر کس بر [[ملک]] خود [[حاکم]] است و [[اختیار]] اداره آن با خود اوست. بنابراین، [[خداوند متعال]] اختيار [[تصرف]] به گونه‌های مختلف آن در تمام شئونات [[انسان‌ها]] و دیگر موجودات را دارد. از‌این‌روست که [[قرآن کریم]] به‌طور مطلق می‌فرماید: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}.<ref>«در آنجا ثابت شد که ولایت از آن خداوند برحق است. اوست که برترین ثواب و بهترین عاقبت را دارد» (کهف، ۲۴).</ref> بنابراین [[ولایت]] در همه امور از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ اما این مسئله با این مدعا منافاتی ندارد که [[خداوند]] این [[ولایت]] را به برخی [[بندگان]] [[شایسته]] نیز داده باشد. به دیگر سخن، [[ولایت]] [[خداوند]]، استقلالی است و [[ولایت]] دیگران در طول [[ولایت]] او، اعطایی است. با توجه به آنچه [[گذشت]]، باید گفت [[ولایت]] در این [[آیه]] به معنای [[سرپرستی]] است که یکی از عرصه‌های این [[ولایت]]، [[ولایت]] در امر [[تدبیر]] و [[حکومت]] است و این [[ولایت]] با توجه به اطلاق آیه ولایت، به الَّذِينَ آمَنُواْ نیز رسیده است. به لحاظ مصداقی نیز روایاتی پرشمار وجود دارد که اثبات می‌کند این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} نازل شده است؛ چنان‌که [[حاکم]] حسکانی در‌این‌باره بیش از بیست [[روایت]] [[نقل]] می‌کند.<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹-۲۴۷.</ref> با وجود آنکه [[ابن تیمیه]] [[شأن نزول]] یادشده را [[تکذیب]] کرده و [[اجماع]] اهل [[علم]] را با خود هم‌عقیده دانسته است، [[ابن تیمیه]] پس از آنکه با [[بیان]] عبارت {{عربی|" كان الرفض اعظم باب ودهليز الى الكفر والالحاد‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} كينه خود را نسبت به [[تشیع]] اعلام می‌دارد، مدعی می‌شود به [[اجماع]] [[عالمان]]، این [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}} وارد نشده و ادعای ورود این [[آیه]] درباره [[حضرت]]، از بزرگ‌ترین دروغ‌هاست <ref>احمد بن عبدالحليم بن تيميه حرانی، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۱۱.</ref>. گفتنی است [[ابن تیمیه]] برای [[استحکام]] نظریه خود مدعی می‌شود که بزرگانی همچون [[ابن ابی حاتم]] و [[طبری]] در متون تفسیری خود، [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی]]{{ع}} را [[نقل]] نکرده‌اند. این در حالی است که [[ابن ابی حاتم]] و [[طبری]]، همچون دیگر [[مفسران]] [[اهل سنت]]، از جمله ناقلان [[روایات]] یادشده هستند.</ref> دیگر [[اندیشمندان]] [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] مربوط به [[نزول]] این [[آیه]] در [[شأن]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را [[نقل]] کرده‌اند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۶۲ و ۱۱۶۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۱۸۶؛ احمد بن ابراهيم ثعلبی نیشابوری، الكشف و البیان، ج۴، ص۸۰؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسير القرآن العظيم، ج۳، ص۱۲۶؛ احمد بن يحيى بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۰. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: سید علی حسینی میلانی، نگاهی به آیه ولایت، ص۲۴ و ۲۵.</ref> تا آنجا که به گفته برخی محققان، ۶۵ نفر از [[عالمان]] [[اهل سنت]] در کتاب‌های [[کلامی]] و تفسیری خود این [[روایات]] را آورده‌اند<ref>جعفر سبحانی، کاوش‌هایی پیرامون ولایت، ص۱۲۴. همچنین برای دستیابی به نام راویان این واقعه، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۲، ص۹۲.</ref> افزون بر آن، [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] که پس از [[نزول]] آیه ولایت سروده شد، دلیلی بر تطبيق این [[آیه]] بر [[امام علی]]{{ع}} است<ref>عبيدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۳۶؛ موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص۲۶۵؛ محمد بن یوسف زرندی حنفی، نظم درر السمطین، ص۸۸؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۳۳۴.</ref> در دیگر [[روایات]] نیز سایر [[امامان]]{{عم}} از مصادیق آیه ولایت شمرده شده‌اند.<ref>برای نمونه، حسین بن ابی العلاء در ضمن روایتی معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} پرسید: آیا اطاعت اوصیا واجب است؟ حضرت فرمود: آری، آنها کسانی هستند که خداوند در وصف آنها فرمود: {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}، و آنها کسانی هستند که خداوند درباره آنها فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}؛ (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۹). برای تفصیل بیشتر از روایات، ر.ک: محمد مؤمن قمی، الولاية الالهية الاسلامية، ج۱، ص۲۲-۳۰.</ref> حاصل آنکه، [[ولایت]] در [[رهبری]] [[اجتماعی]] اصالتاً از آنِ [[خداوند متعال]] است؛ زیرا [[خداوند]]، مالک این [[جهان]] و موجودات آن است؛ از‌این‌رو، [[حاکمیت]] بر [[جهان]] متعلق به اوست. براساس اطلاق و سیاق آیه ولایت و نیز [[روایات]]، [[خداوند متعال]] این [[ولایت]] را به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} نیز داده است<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۲۵۷ تا ۲۶۲.</ref>
*آیه ولایت: بیانگر [[ولایت]] [[خدا]] و [[پیامبر|رسول]] و برخی از [[مؤمنان]] است که در حال [[رکوع]]، [[زکات]] و [[صدقه]] می‌دهند و چون طبق [[نقل]] [[متواتر]]، آنکه در حال [[رکوع]] در [[مسجد]] به فقیری که درخواست [[کمک]] کرد، انگشتر خود را بخشید [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بود و پس از این [[انفاق]] خالصانه، این [[آیه]] بر [[پیامبر]] نازل شد، از [[آیات]] خاصّ [[امامت]] و [[ولایت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به‌شمار می‌رود. متن [[آیه]] چنین است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده آیه۵۵</ref> دربارۀ [[شأن نزول]] [[آیه]]، مفاد و مدلول [[آیه]]، دلالت آن بر [[امامت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، مناقشات مضمونی و سندی [[روایات]] آن، [[شبهات]] وارده بر اصل حادثۀ [[انفاق]] انگشتر در [[نماز]] و ردّ آنها، بحث‌های فراوانی است که در کتب مفصّل‌تر آمده است.<ref>از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۵۶، المراجعات، نامۀ ۴۰ تا ۴۸، بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۱۸۳، دانشنامه امام علی، ج ۱۰ص ۱۴۱، نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۹، احقاق الحق، ج ۱۴ ص ۲</ref> به [[نقل]] [[میر حامد حسین]]، [[روایت]] را ۱۸ نفر از [[صحابه]] و [[تابعین]] و ۶۳ نفر از [[علما]] و [[راویان]] [[اهل سنت]] در آثار خود [[نقل]] کرده‌اند.<ref>نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۱۳</ref> در اشعار [[عربی]] و [[فارسی]] هم به این منقبت اشاره شده است.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۰.</ref>
*آیه ولایت: بیانگر [[ولایت]] [[خدا]] و [[پیامبر|رسول]] و برخی از [[مؤمنان]] است که در حال [[رکوع]]، [[زکات]] و [[صدقه]] می‌دهند و چون طبق [[نقل]] [[متواتر]]، آنکه در حال [[رکوع]] در [[مسجد]] به فقیری که درخواست [[کمک]] کرد، انگشتر خود را بخشید [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بود و پس از این [[انفاق]] خالصانه، این [[آیه]] بر [[پیامبر]] نازل شد، از [[آیات]] خاصّ [[امامت]] و [[ولایت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به‌شمار می‌رود. متن [[آیه]] چنین است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده آیه۵۵</ref> دربارۀ [[شأن نزول]] [[آیه]]، مفاد و مدلول [[آیه]]، دلالت آن بر [[امامت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}}، مناقشات مضمونی و سندی [[روایات]] آن، [[شبهات]] وارده بر اصل حادثۀ [[انفاق]] انگشتر در [[نماز]] و ردّ آنها، بحث‌های فراوانی است که در کتب مفصّل‌تر آمده است.<ref>از جمله ر. ک: الغدیر، ج ۳ ص ۱۵۶، المراجعات، نامۀ ۴۰ تا ۴۸، بحار الأنوار، ج ۳۵ ص ۱۸۳، دانشنامه امام علی، ج ۱۰ص ۱۴۱، نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۹، احقاق الحق، ج ۱۴ ص ۲</ref> به [[نقل]] [[میر حامد حسین]]، [[روایت]] را ۱۸ نفر از [[صحابه]] و [[تابعین]] و ۶۳ نفر از [[علما]] و [[راویان]] [[اهل سنت]] در آثار خود [[نقل]] کرده‌اند.<ref>نفحات الأزهار، ج ۲۰ ص ۱۳</ref> در اشعار [[عربی]] و [[فارسی]] هم به این منقبت اشاره شده است.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۰.</ref>
===الفاظ [[آیه]]===
برای [[تبیین]] و توضیح [[استدلال]] به آیه ولایت به عنوان [[نص]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} لازم است به واژگان [[آیه]] توجه کنیم:
۱- إنّما: دلالت لفظ انما بر حصر۔ یعنی اثبات [[حکم]] برای مذکور و نفی [[حکم]] از غیر مذکور - هم در لغت و هم در کاربرد‌های [[قرآنی]] [[مورد اتفاق]] است، بنابراین در [[آیه شریفه]] [[ولایت]] برای سه عنوان [[خدا]] و [[رسول]] والذین آمنوا، ثابت و از دیگران نفی شده است.
ممکن است گفته شود: حصر در [[آیه]] به انضمام [[سبب نزول]] که مبنای [[استدلال]] برای [[اثبات امامت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] گرفته شد، با [[اعتقاد]] [[شیعیان]] به [[امامت]] [[دوازده نفر]] سازگار نیست.
پاسخ: حصر در [[آیه]] اضافی و نسبی است نه [[حقیقی]] یعنی نفی [[ولایت]] و [[امامت]] از دیگران در عرض [[ولایت]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} است بنابراین منافاتی با [[امامت]] [[فرزندان علی]] بعد از آن [[حضرت]] و در طول [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} ندارد.
۲- ولی: کلمه وَلِیّ از ریشه وَلْی در لغت به معنی [[قرب]] و نزدیکی است. به [[صاحب]] [[اختیار]] و متصدی امری َولِیّ گفته می‌‌شود به خاطر [[قرب]] خاصی که با آن دارد مانند وَلِیّ دم، وَلِیّ میت و [[سلطان]] که {{عربی|ولی من لا ولی له}} است. و کلمه [[مولی]] به معنی [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] و اولی به [[تدبیر]] است و سایر معانی آن به همین معنی بر می‌گردد<ref>معجم مقاییس اللغه (ولی) {{عربی|الواو و اللام و الياء: أصلٌ‏ صحيح‏ يدلُّ‏ على‏ قرب‏. من ذلك‏ الوَلْيُ‏: القرْب. يقال: تَبَاعَدَ بعد وَلْى‏، أى قُرْبٍ. و جَلَسَ ممّا يَلِينى‏، أى يُقارِبُنى. و الوَلِىُّ: المَطَر يجى‏ءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه‏ يلى‏ الوسمِىّ. و من الباب‏ المَوْلَى‏: المُعْتِقُ و المُعْتَق، و الصَّاحب، و الحليف، و ابن العَمّ، و النَّاصر، و الجار؛ كلُّ هؤلاءِ من‏ الوَلْىِ‏ و هو القُرْب. و كلُّ مَن‏ ولِىَ‏ أمرَ آخرَ فهو وليُّه‏. و فلانٌ‏ أولى‏ بكذا}} و مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۸۸ و ر.ک: اقسام المولی فی اللسان تالیف شیخ مفید ص۲۷.</ref>.
از کاربردهای "[[ولایت]]" و "ولی" به دست می‌آید که "[[ولایت]]" [[قربی]] است که باعث جواز نوع خاصّی از [[تصرف]]، مالکیت و [[تدبیر]] می‌شود؛ مثل "[[ولیّ]] میّت" که می‌تواند بعد از [[مرگ]]، در [[اموال]] او [[تصرف]] کند و "[[ولیّ]] صغیر" که می‌تواند در [[شئون]] [[مالی]] صغیر، [[اعمال]] [[تدبیر]] کند و "[[ولیّ]] [[نصرت]]" که می‌تواند در امور [[منصور]]، از جهت تقویتش در [[دفاع]]، [[تصرف]] کند و [[خداوند]] که "[[ولیّ]] بندگانش" است، [[امور دنیا]] و [[آخرت]] آنها را [[تدبیر]] می‌کند<ref>المیزان، ج ۶، ص ۱۲.</ref>. "ولی" در [[آیه کریمه]] به ملاحظه اضافه شدن به ضمیر "کم" به معنی [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] و [[مدبر]] امور همه [[مؤمنان]] است.
همچنین با توجه به حصر، سایر معانی و کاربردهای ولی در این جا نمی‌تواند مراد باشد مثلا در [[آیه]] از کلمه ولی، [[دوست]] و [[یاور]] [[اراده]] نشده – هر چند می‌توان برای او نوعی [[تصرف]] در امر در نظر گرفت - زیرا این نوع از [[ولایت]] عام بوده و برای همه [[مؤمنان]] نسبت به یکدیگر ثابت است و با حصر و نفی از دیگران سازگار نیست.
ولی به معنی [[دوست]]: گفته شده با ملاحظه [[آیات]] قبل و بعد کلمه ولی به معنی [[دوست]] و [[یاور]] است یعنی در [[آیات]] قبل سخن از [[دوستی]] با [[یهود]] و [[نصاری]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و در [[آیات]] بعد نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref>. بنابراین اگر ولی را در این [[آیه]] به معنای [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] در [[تصرف]] بگیریم - که قابل [[استدلال]] برای اثبات [[خلافت]] و [[امامت]] باشد - با [[آیات]] قبل و بعد تناسب ندارد<ref>ر.ک: التفسیرالکبیر (مفاتیح الغیب)، ج ۱۲، ص ۳۸۴.</ref>.
پاسخ: در [[تبیین]] [[استدلال]] به [[آیه]] گفتیم کلمه "ولی" در آیه ولایت نمی‌تواند به معنی [[دوست]] و [[یاری]] کننده باشد، زیرا صفت [[دوستی]] و [[نصرت]] برای همه [[مؤمنان]] ثابت است نه [[مؤمنان]] خاصی که در [[آیه]] ذکر شده که [[نماز]] را برپا می‌دارند و در حال [[رکوع]] [[زکات]] می‌دهند یعنی با حصر "انما" [[تعارض]] دارد.
و اما [[آیات]] قبل و بعد، اولاً شواهدی می‌بینیم که "[[ولایت]]" به معنای [[نصرت]] و [[محبّت]] نیست؛ زیرا در آخر همین [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و این تعبیرات، با [[ولایت]] به معنای "عدم دوئیت و رفع [[حجاب]] و [[یگانگی]] و سیطره [[روحی]] و [[تصرف]] در امور" مناسبت دارد، نه مجرد [[یاری]] خواستن و طلب [[کمک]] کردن. البته لازمه [[ولایت]] آنها، [[کمک]] خواستن از آنهاست.
بر فرض که [[ظهور]] سیاق و ترتیب [[آیات]]، مربوط به [[امامت علی]]{{ع}} نباشد، اما این [[ظهور]] سیاق، در مقابل تصریحات [[روایات]] و [[احادیث]]، بی‌اثر است؛ زیرا [[مسلمانان]] اتفاق دارند که [[دلیل]]، بر ترتیب، مقدم است و اگر بین [[دلیل]] و ترتیب، [[تعارض]] شد، باید [[تسلیم]] [[دلیل]] شد. علّت این عمل [[مسلمانان]]، این است که [[یقین]] ندارند جای [[آیه]]، همین است که [[نقل]] شده؛ زیرا همیشه ترتیب جمع‌ آوری [[قرآن]] با ترتیب [[نزول]] [[آیات]]، سازگار نیست و این مطلب، مورد [[اتفاق مسلمانان]] است. در [[قرآن]]، آیاتی آمده است که بر خلاف سیاق، [[نقل]] شده است؛ مانند [[آیه]] "[[تطهیر]]" که بین [[آیات]] مربوط به [[زنان پیامبر]]{{صل}} وارد شده، ولی [[خاصه]] و [[عامه]] تصریح کرده‌اند که درباره [[پنج تن]] اهل کساء{{عم}} است؛ پس حمل [[آیات]] برخلاف سیاق، ضرری به [[اعجاز قرآن]] و [[بلاغت]] آن نمی‌زند و [[اعتقاد]] به این مطلب، در صورت وجود [[دلیل]]، اشکال ندارد<ref>ر.ک: المراجعات، مراجعه ۴۴، ص ۱۶۷و ص۳۱۹ و نیز ر.ک: اهل البیت فی آیة التطهیر.</ref>.
٣- زکاة: اهل لغت دو معنی برای [[زکات]] گفته‌اند: اول "نمو و زیادت" و دوم "[[طهارت]] و [[پاکی]]" اما می‌توان گفت معنای اصلی "زکاة"، "نمو و زیادت" است و [[طهارت]] و [[پاکی]]، به همین معنی بر می‌گردد. [[صدقه]] و [[انفاق در راه خدا]] و [[زکات]] [[واجب]] نیز مناسب با همین معنی است؛ زیرا باعث زیادی [[اموال]] و [[پاکیزگی]] آن می‌شود<ref>ر.ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله واشاعره)، ص ۲۸۰.</ref>. یادآور می‌شود که در کاربردهای [[قرآنی]] زکاة به من مصطلح [[فقهی]] نیست<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰.</ref>. بلکه در این معنا از کلمه [[صدقه]] استفاده شده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref>.
۴- [[وهم]] راکعون: لفظ "[[رکوع]]" به معنای "[[خم]] شدن" است<ref>مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۳۴ و المفردات، ص ۳۶۴.</ref>. و مراد یکی از اجزای [[نماز]] است نه به معنای مطلق [[خضوع]] و جمله {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> حالیه است. در [[روایات]] تفسیریه ذیل آیه ولایت عباراتی مانند: {{متن حدیث|وَقَفَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَائِلٌ‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ}} و {{متن حدیث|تَصَدَّقَ‏ بِخَاتَمِهِ‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏}} و {{متن حدیث|أَعْطَانِي‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏}} از شواهد قطعی و [[مسلم]] بر این ادعاست<ref>ر.ک: الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۲، ص ۲۹۳.</ref>.
حاصل سخن این که در [[آیه شریفه]] [[ولایت]] و [[سرپرستی]] در [[جامعه اسلامی]] مختص [[خدا]] و [[رسول]] او و امیرالمؤمنین علی{{ع}} است که در [[آیه]] با ذکر اوصاف به او اشاره شده است. این [[ولایت]] برای [[خداوند]] بالذات است و برای [[رسول خدا]]{{صل}} و بعد از آن [[حضرت]] برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[جعل]] از سوی [[خداوند تعالی]] است.
استعمال لفظ جمع در معنای مفرد: گفته شده: اگر [[آیه کریمه]] در باره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است چرا کلمات "الذین، آمنوا، الذین، یقیمون، یؤتون، هم، راکعون" که برای جمع است به کار گرفته شده؟ بنابراین استعمال در غیر موضوع له است و [[نیاز]] به قرینه دارد<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸ و المیزان، ج ۶، ص ۹ و شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۷۲.</ref>.
پاسخ: اولاً در [[قرآن کریم]] مکرر دیده می‌شود که از مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است [[علامه امینی]] در موسوعه گران‌سنگ [[الغدیر]] بیش از ۲۰ مورد از کاربردهای [[قرآنی]] لفظ جمع و [[اراده]] فرد که [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] به آن [[اذعان]] دارند را ذکر کرده‌اند<ref>رک: الغدیر، ج ۳، ص۱۶۳ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۶ مانند آیه {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا}} «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم» سوره منافقون، آیه ۸. در اینجا می‌فرماید: {{متن قرآن|يَقُولُونَ}} که جمع است با این که به اتفاق [[علما]]، گوینده این سخن، یک نفر ([[عبد الله]] بن ابی، [[رئیس]] [[منافقان]]) بیش نبوده است. و در [[آیه]] ۱۷۲ [[سوره]] [[آل عمران]] در داستان [[جنگ احد]]. {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا}} «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳. و بعضی از [[مفسران]] [[شان نزول]] آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود می‌دانند در [[آیه مباهله]] می‌بینم که کلمه "نسائنا" به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق [[شأن]] نزول‌های متعددی که وارد شده [[فاطمه زهرا]]{{س}} است. و همچنین "انفسنا" جمع است در صورتی که از مردان غیر از [[پیغمبر]] کی جز [[علی]]{{ع}} در آن جریان نبود. </ref>.
ثانیاً در [[آیه]] مورد بحث نیز عبارت {{متن قرآن|أَيُّهَا الَّذِينَ...}}<ref>«ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref> به معنای مفرد به کار نرفته، بلکه به معنای جمع است، ولی مصداق خارجی آن در زمان [[رسول الله]]{{صل}} منحصر به [[علی]]{{ع}} بوده است؛ بنابراین، مجاز و خلاف ظاهر نیست؛ زیرا وقتی استعمال، مجازی است که لفظ عام را فقط در یک فرد خاص به‌کارگیریم، اما اگر لفظ عام و کلّی را در موردی که یک فرد بیشتر ندارد، استعمال کنیم، ضمن این که فقط بر همان فرد دلالت می‌کند، مجاز و خلاف ظاهر نخواهد بود<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القران، ج ۶، ص ۹ و امامت پژوهی، ص ۲۹۰ برای مثال، وقتی که تنها یک نفر در اطاق باشد، اگر بگوییم: انسان در اطاق است، واضح است که منظور، همان یک فرد خواهد بود، اما استعمال مجازی نیست؛ چون تصرّف در معنای لفظ نشده است، بلکه مصداق خارجی، یک مورد بیشتر نیست.</ref>.
در این که [[حکمت]] و سر استفاده از صیغه جمع به جای مفرد در آیه ولایت چیست وجوهی گفته شده از جمله: [[زمخشری]] (م ۵۳۸) در [[تفسیر کشاف]] می‌نویسد: این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل شده است و سرّ این که لفظ جمع در [[آیه]] آمده {{متن قرآن|أَيُّهَا الَّذِينَ...}}<ref>«ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref> با این که در مورد یک فرد بیشتر نیست آن است که [[مردم]] را به چنین فعلی [[ترغیب]] کند و [[بیان]] فرماید که بر [[مؤمنان]] لازم است که این‌گونه [[فضیلت‌ها]] را کسب کنند و بر خیر و [[احسان]] و [[دستگیری از فقرا]] کوشا باشند؛ به طوری که حتی به اندازه یک [[نماز]]، آن را به تأخیر نیندازند<ref>ر.ک: الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل و عین الأقاویل فی وجوه التاویل، ج۱، ص۶۴۸. وجوه دیگری نیز بیان شده ر.ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۲۶. و المراجعات، مراجعه ۴۲.</ref>.


==دلالت آیه==
==دلالت آیه==
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش