←جاهلیت در خطبههای نهج البلاغه
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==[[جاهلیت]] در [[خطبههای نهج البلاغه]]== | ==[[جاهلیت]] در [[خطبههای نهج البلاغه]]== | ||
*مفهوم [[جاهلیت]] در [[خطبههای نهج البلاغه]] در قالب موضوعهای زیر بررسی شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۴۰.</ref>: | *مفهوم [[جاهلیت]] در [[خطبههای نهج البلاغه]] در قالب موضوعهای زیر بررسی شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۴۰.</ref>: | ||
#'''بازگشت به [[جاهلیت]] در گذشته''': «در این هنگام، [[خدا]] [[جان]] [[پیامبر]] خود | #'''بازگشت به [[جاهلیت]] در گذشته''': «در این هنگام، [[خدا]] [[جان]] [[پیامبر]]{{صل}} خود را گرفت. قومی به عقب بازگشتند و در راههای گوناگون، که به هلاکتشان میانجامید گام نهادند. بر آن آراء [[باطل]]، که در دلشان میگذشت [[اعتماد]] کردند و از [[خویشاوند]] بریدند و از [[وسیله]] ای که به [[دوستی]] آن [[مأمور]] شده بودند [یعنی [[اهل بیت]]] دور گشتند و بنا را از بنیان محکمش برافکندند و در جای دیگر بنیان نهادند. اینان معدن هر [[خطا]] بودند و به منزله دروازههایی که هرکه خواهان [[باطل]] و [[گمراهی]] میبود، از آنها داخل میشد. در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] راه میسپردند و به شیوۀ [[آل فرعون]] در بیهوشی و گمگشتگی و [[غفلت]] سر میکردند. برخی از ایشان از [[آخرت]] بریدند و به [[دنیا]] گرویدند و پاره ای پیوند خویش از [[دین]] گسستند»<ref>{{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ (ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵</ref>؛ | ||
#'''بررسی [[جاهلیت]] قبل از [[اسلام]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]] | #'''بررسی [[جاهلیت]] قبل از [[اسلام]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]]{{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم دهنده]] جهانیان باشد و [[امین]] [[وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]] میخوردید و [[خون]] یکدیگر را میریختید و از [[خویشاوندان]] بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶</ref>؛ | ||
#'''[[بدبختی]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایۀ [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[معصیت]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]]، [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢</ref>؛ «او را هنگامی به [[رسالت]] فرستاد که در [[جهان]] رسولانی نبودند. زمانی دراز بود که [[مردم]] به [[خواب]] رفته بودند. [[فتنهها]] سربرداشته و [[کارها]] نابسامان بود. [[آتش]] [[جنگها]] شعله میکشید، [[روشنایی]] از [[جهان]] رخت بربسته و [[فریب]] و [[نادرستی]] [[آشکار]] گردیده بود. [[جهان]] به [[باغی]] میمانست که برگ درختانش به زردیگراییده بود و کسی از آن [[امید]] ثمره ای نداشت. آبش فروکش کرده بود. پرچمهای [[هدایت]] کهنه و فرسوده گشته و رایات [[ضلالت]] پدیدار شده بود.[[دنیا]] در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروی گشته بود. میوهاش [[فتنه]] بود و طعامش مردار. در درون [[وحشت]] نهفته داشت و از برون [[شمشیر]] [[ستم]] آخته» <ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ [إِعْوَارٍ] اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا، قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى، فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ}} خطبه ۸۹</ref>؛ | #'''[[بدبختی]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایۀ [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[معصیت]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]]، [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ٢</ref>؛ «او را هنگامی به [[رسالت]] فرستاد که در [[جهان]] رسولانی نبودند. زمانی دراز بود که [[مردم]] به [[خواب]] رفته بودند. [[فتنهها]] سربرداشته و [[کارها]] نابسامان بود. [[آتش]] [[جنگها]] شعله میکشید، [[روشنایی]] از [[جهان]] رخت بربسته و [[فریب]] و [[نادرستی]] [[آشکار]] گردیده بود. [[جهان]] به [[باغی]] میمانست که برگ درختانش به زردیگراییده بود و کسی از آن [[امید]] ثمره ای نداشت. آبش فروکش کرده بود. پرچمهای [[هدایت]] کهنه و فرسوده گشته و رایات [[ضلالت]] پدیدار شده بود.[[دنیا]] در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروی گشته بود. میوهاش [[فتنه]] بود و طعامش مردار. در درون [[وحشت]] نهفته داشت و از برون [[شمشیر]] [[ستم]] آخته» <ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ [إِعْوَارٍ] اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا، قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى، فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ}} خطبه ۸۹</ref>؛ | ||
#'''[[بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}} و سختیهای [[جاهلیت]]''': «[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[حق]] به [[رسالت]] فرستاد در زمانی که [[دنیا]] را سپری شدن نزدیک بود و [[آخرت]] روی آورده بود و [[جهان]] روشن و شادمان رو به [[تاریکی]] داشت و [[مردم]] [[دنیا]] به [[مشقت]] افتاده و جای [[امن]] و راحتشان به خشونتگراییده، [[دنیا]] را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار [[رستگاری]]، [[ناپیدا]] و [[عیب]] هایش [[آشکار]] و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، [[خداوند]]، [[رسالت]] خویش را به او [[ابلاغ]] کرد تا امتش را ارجمندی [[کرامت]] کند و [[مردم]] زمانش را به [[بهار]] [[زندگی]] رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً | #'''[[بعثت]] [[پیامبر]]{{صل}} و سختیهای [[جاهلیت]]''': «[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[حق]] به [[رسالت]] فرستاد در زمانی که [[دنیا]] را سپری شدن نزدیک بود و [[آخرت]] روی آورده بود و [[جهان]] روشن و شادمان رو به [[تاریکی]] داشت و [[مردم]] [[دنیا]] به [[مشقت]] افتاده و جای [[امن]] و راحتشان به خشونتگراییده، [[دنیا]] را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار [[رستگاری]]، [[ناپیدا]] و [[عیب]] هایش [[آشکار]] و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، [[خداوند]]، [[رسالت]] خویش را به او [[ابلاغ]] کرد تا امتش را ارجمندی [[کرامت]] کند و [[مردم]] زمانش را به [[بهار]] [[زندگی]] رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} بِالْحَقِ، حِينَ دَنَا مِنَ الدُّنْيَا الِانْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الِاطِّلَاعُ، وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ، وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ وَ أَزِفَ مِنْهَا قِيَادٌ، فِي انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ انْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا وَ تَكَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا؛ جَعَلَهُ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ] بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ وَ كَرَامَةً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِيعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>؛ | ||
#'''[[تاریخ]] [[جاهلیت]]''': «او را به [[رسالت]] فرستاد، در زمانی که، هیچ نشانه ای برپا نبود و هیچ چراغی نمیتابید و هیچ راه روشنی پیش پای [[مردم]] نبود.»<ref>{{متن حدیث|بعثةُ النبي: بَعَثَهُ حِينَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶</ref>؛ | #'''[[تاریخ]] [[جاهلیت]]''': «او را به [[رسالت]] فرستاد، در زمانی که، هیچ نشانه ای برپا نبود و هیچ چراغی نمیتابید و هیچ راه روشنی پیش پای [[مردم]] نبود.»<ref>{{متن حدیث|بعثةُ النبي: بَعَثَهُ حِينَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۶</ref>؛ | ||
#'''[[تاریخ]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[حق]] به [[رسالت]] فرستاد در زمانی که [[دنیا]] را سپری شدن نزدیک بود و [[آخرت]] روی آورده بود و [[جهان]] روشن و شادمان رو به [[تاریکی]] داشت و [[مردم]] [[دنیا]] به [[مشقت]] افتاده و جای [[امن]] و راحتشان به خشونتگراییده، [[دنیا]] را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار [[رستگاری]]، [[ناپیدا]] و [[عیب]] هایش [[آشکار]] و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، [[خداوند]]، [[رسالت]] خویش را به او [[ابلاغ]] کرد تا امتش را ارجمندی [[کرامت]] کند و [[مردم]] زمانش را به [[بهار]] [[زندگی]] رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً | #'''[[تاریخ]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[حق]] به [[رسالت]] فرستاد در زمانی که [[دنیا]] را سپری شدن نزدیک بود و [[آخرت]] روی آورده بود و [[جهان]] روشن و شادمان رو به [[تاریکی]] داشت و [[مردم]] [[دنیا]] به [[مشقت]] افتاده و جای [[امن]] و راحتشان به خشونتگراییده، [[دنیا]] را ویرانی نزدیک شده، مدت عمرش به سر رسیده و نشانههای نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقههای پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش، بسیار و آثار [[رستگاری]]، [[ناپیدا]] و [[عیب]] هایش [[آشکار]] و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود. در این هنگام، [[خداوند]]، [[رسالت]] خویش را به او [[ابلاغ]] کرد تا امتش را ارجمندی [[کرامت]] کند و [[مردم]] زمانش را به [[بهار]] [[زندگی]] رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند»<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} بِالْحَقِ، حِينَ دَنَا مِنَ الدُّنْيَا الِانْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الِاطِّلَاعُ، وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ، وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ وَ أَزِفَ مِنْهَا قِيَادٌ، فِي انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ انْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا وَ تَكَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا؛ جَعَلَهُ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ] بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ وَ كَرَامَةً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِيعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>؛ | ||
#'''[[تاریخ]] [[سیاسی]] [[جاهلیت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند، که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایه [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[گناه]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]] [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت و پی سپر سُمهای خود نمود. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ خطبه ۲</ref>؛ «[[خداوند]]، [[محمد]] | #'''[[تاریخ]] [[سیاسی]] [[جاهلیت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}}''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند، که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایه [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[گناه]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]] [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت و پی سپر سُمهای خود نمود. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ خطبه ۲</ref>؛ «[[خداوند]]، [[محمد]]{{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم دهنده]] جهانیان باشد و [[امین]] [[وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]] میخوردید و [[خون]] یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref> {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً{{صل}} نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ}} خطبه ۲۶</ref>؛ «ما با [[رسول الله]] {{صل}} بودیم. [[پدران]] و [[فرزندان]] و [[برادران]] و عموهای خود را میکشتیم و این جز به [[ایمان]] و [[تسلیم]] ما نمیافزود، که بر راه راست بودیم و بر سوزش آلام [[شکیبایی]] میورزیدیم و در [[جهاد با دشمن]] به جدّ در [[ایستاده]] بودیم. بسا مردی از ما و مردی از [[دشمنان]] ما، مردانه، پنجه در میافکندند، تا کدام یک دیگری را [[مرگ]] چشاند. گاه ما بودیم که جام [[مرگ]] از دست [[دشمن]] میگرفتیم و گاه [[دشمن]] بود که جام [[مرگ]] از دست ما میگرفت. چون [[خداوند]] [[صداقت]] ما را در [[پیکار]] دید، [[دشمن]] ما را [[خوار]] و [[زبون]] ساخت و ما را [[پیروزی]] داد. تا [[اسلام]] استقرار یافت و از [[خوف]] [[دشمنان]] آرمید و در منزل گاههای خود مأوا گزید. به [[جان]] خودم [[سوگند]]، اگر شیوه و [[سیرت]] شما را پیش گرفته بودیم، حتی ستونی از این بنا برپا نمیشد و درخت [[اسلام]] را شاخۀ تری نمیرویید. به [[خدا]] [[سوگند]]، آنچه زین پس میدوشید [[خون]] خواهد بود و [[نصیبی]] جز [[پشیمانی]] نخواهید برد»<ref>{{متن حدیث|وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا، مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ، وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا، فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ؛ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَما}} خطبه ۵۶</ref>؛ | ||
#'''[[تاریخ]] [[سیاسی]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایۀ [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[معصیت]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]]، [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>؛ | #'''[[تاریخ]] [[سیاسی]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «[[مردمان]] در فتنههایی گرفتار بودند که در آن رشته [[دین]] گسسته بود و پایۀ [[یقین]] [[شکست]] برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. [[کارها]] پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن [[فتنهها]] باریک، طریق [[هدایت]] مسدود و کوری و بی خبری آنسان شایع و همه گیر که [[هدایت]] را آوازه ای نبود. [[خدا]] را [[معصیت]] میکردند و [[شیطان]] را [[یار]] و [[یاور]] بودند.[[ایمان]]، [[خوار]] و [[ذلیل]] بود، [[ستون]] هایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راه هایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید. همگان در راه [[شیطان]] گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به [[یاری]] این [[قوم]] بود که [[شیطان]] [[پرچم]] [[پیروزی]] برافراشت و [[فتنهها]] برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت. آنان، در آن حال، [[حیرت]] زده و [[نادان]] و [[فریب]] خورده بودند و [[بهترین]] خانهها را بدترین [[همسایه]]. شبها [[خواب]] به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ [[عزت]] مینشاندند»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ، عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ، أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا، فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>؛ | ||
#'''[[جاهلیت]] [[عرب]] در زمان [[بعثت]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]] | #'''[[جاهلیت]] [[عرب]] در زمان [[بعثت]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]] {{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم دهنده]] جهانیان باشد و [[امین]] [[وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]] میخوردید و [[خون]] یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶</ref>؛ | ||
#'''[[جاهلیت]] قبل از [[اسلام]]''': «در این هنگام [[مردم]] روی [[زمین]] به [[کیش]] و [[آیین]] پراکنده بودند و هر کس را [[باور]] و [[عقیده]] و [[آیین]] و رسمی دیگر بود: پاره ای [[خدا]] را به آفریدگانش [[تشبیه]] میکردند. پاره ای او را به نامهایی [[منحرف]] میخواندند و جماعتی میگفتند این [[جهان هستی]]، [[آفریده]] دیگری است»<ref>{{متن حدیث|وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خداوند سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[پیامبری]] فرستاد و در میان [[قوم عرب]] کسی نبود که کتابی خوانده باشد یا دعوی [[پیامبری]] کرده باشد. پس [[محمد]]{{صل}} آنان را براند و به جایی که باید بنشانید و به عرصه رستگاریشان رسانید. پس احوالشان، چونان نیزههایشان [[استقامت]] پذیرفت و جای پای محکم کردند و صخره ای که بر آن [[ایستاده]] بودند از لرزش باز ایستاد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ] بَعَثَ مُحَمَّداً | #'''[[جاهلیت]] قبل از [[اسلام]]''': «در این هنگام [[مردم]] روی [[زمین]] به [[کیش]] و [[آیین]] پراکنده بودند و هر کس را [[باور]] و [[عقیده]] و [[آیین]] و رسمی دیگر بود: پاره ای [[خدا]] را به آفریدگانش [[تشبیه]] میکردند. پاره ای او را به نامهایی [[منحرف]] میخواندند و جماعتی میگفتند این [[جهان هستی]]، [[آفریده]] دیگری است»<ref>{{متن حدیث|وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خداوند سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را به [[پیامبری]] فرستاد و در میان [[قوم عرب]] کسی نبود که کتابی خوانده باشد یا دعوی [[پیامبری]] کرده باشد. پس [[محمد]]{{صل}} آنان را براند و به جایی که باید بنشانید و به عرصه رستگاریشان رسانید. پس احوالشان، چونان نیزههایشان [[استقامت]] پذیرفت و جای پای محکم کردند و صخره ای که بر آن [[ایستاده]] بودند از لرزش باز ایستاد»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ] بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ}} خطبه ۳۳</ref>؛ | ||
# '''[[جاهلیت]] و [[حقناشناسی]] [[مردم]]''': «[[خداوند سبحان]] از میان [[فرزندان آدم]]، پیامبرانی برگزید و از آنان [[پیمان]] گرفت هر چه را که به آنها [[وحی]] میشود، به [[مردم]] برسانند و در امر [[رسالت]] او [[امانت]] نگه دارند، به هنگامی که بیشتر [[مردم]]، پیمانی را که با [[خدا]] بسته بودند، شکسته بودند و [[حق]] [[پرستش]] او ادا نکرده بودند و برای او در [[عبادت]] شریکانی قرار داده بودند و شیطانها از [[شناخت خداوند]]، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از [[پرستش]] خداوندی بریده بودند»<ref>{{متن حدیث|وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>؛ | # '''[[جاهلیت]] و [[حقناشناسی]] [[مردم]]''': «[[خداوند سبحان]] از میان [[فرزندان آدم]]، پیامبرانی برگزید و از آنان [[پیمان]] گرفت هر چه را که به آنها [[وحی]] میشود، به [[مردم]] برسانند و در امر [[رسالت]] او [[امانت]] نگه دارند، به هنگامی که بیشتر [[مردم]]، پیمانی را که با [[خدا]] بسته بودند، شکسته بودند و [[حق]] [[پرستش]] او ادا نکرده بودند و برای او در [[عبادت]] شریکانی قرار داده بودند و شیطانها از [[شناخت خداوند]]، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از [[پرستش]] خداوندی بریده بودند»<ref>{{متن حدیث|وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>؛ | ||
#'''خطر [[جاهلیت]]''':«[[آگاه]] باشید در [[سرکشی]] و [[ستم]] زیاده روی کردید و در [[زمین]] در [[دشمنی با خداوند]] [[فساد]] به راه انداختید و آشکارا با [[بندگان خدا]] به [[نبرد]] پرداختید. [[خدا]] را [[خدا]] را از [[تکبّر]] و [[خودپسندی]] و از [[تفاخر]] [[جاهلی]] بر حذر باشید که [[جایگاه]] [[بغض]] و [[کینه]] و [[رشد]] وسوسههای [[شیطانی]] است که ملّتهای گذشته و امّتهای پیشین را [[فریب]] داده است، تا آنجا که در تاریکیهای [[جهالت]] فرو رفتند و در پرتگاه [[هلاکت]] سقوط کردند و به آسانی به همان جایی که [[شیطان]] میخواست کشانده شدند. [[کبر]] و [[خودپسندی]] چیزی است که قلبهای [[متکبّران]] را همانند کرده تا قرنها به تضاد و [[خونریزی]] گذراندند و سینهها از [[کینهها]] تنگی گرفت»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْيِ وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الْأَرْضِ مُصَارَحَةً لِلَّهِ بِالْمُنَاصَبَةِ وَ مُبَارَزَةً لِلْمُؤْمِنِينَ بِالْمُحَارَبَةِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَئَانِ وَ مَنَافِخُ الشَّيْطَانِ الَّتِي خَدَعَ بِهَا الْأُمَمَ الْمَاضِيَةَ وَ الْقُرُونَ الْخَالِيَةَ حَتَّى أَعْنَقُوا فِي حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ وَ مَهَاوِي ضَلَالَتِهِ ذُلُلًا عَنْ سِيَاقِهِ سُلُساً فِي قِيَادِهِ أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ وَ كِبْراً تَضَايَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ}}نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>؛ | #'''خطر [[جاهلیت]]''':«[[آگاه]] باشید در [[سرکشی]] و [[ستم]] زیاده روی کردید و در [[زمین]] در [[دشمنی با خداوند]] [[فساد]] به راه انداختید و آشکارا با [[بندگان خدا]] به [[نبرد]] پرداختید. [[خدا]] را [[خدا]] را از [[تکبّر]] و [[خودپسندی]] و از [[تفاخر]] [[جاهلی]] بر حذر باشید که [[جایگاه]] [[بغض]] و [[کینه]] و [[رشد]] وسوسههای [[شیطانی]] است که ملّتهای گذشته و امّتهای پیشین را [[فریب]] داده است، تا آنجا که در تاریکیهای [[جهالت]] فرو رفتند و در پرتگاه [[هلاکت]] سقوط کردند و به آسانی به همان جایی که [[شیطان]] میخواست کشانده شدند. [[کبر]] و [[خودپسندی]] چیزی است که قلبهای [[متکبّران]] را همانند کرده تا قرنها به تضاد و [[خونریزی]] گذراندند و سینهها از [[کینهها]] تنگی گرفت»<ref>{{متن حدیث|أَلَا وَ قَدْ أَمْعَنْتُمْ فِي الْبَغْيِ وَ أَفْسَدْتُمْ فِي الْأَرْضِ مُصَارَحَةً لِلَّهِ بِالْمُنَاصَبَةِ وَ مُبَارَزَةً لِلْمُؤْمِنِينَ بِالْمُحَارَبَةِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِي كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَئَانِ وَ مَنَافِخُ الشَّيْطَانِ الَّتِي خَدَعَ بِهَا الْأُمَمَ الْمَاضِيَةَ وَ الْقُرُونَ الْخَالِيَةَ حَتَّى أَعْنَقُوا فِي حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ وَ مَهَاوِي ضَلَالَتِهِ ذُلُلًا عَنْ سِيَاقِهِ سُلُساً فِي قِيَادِهِ أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ وَ كِبْراً تَضَايَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ}}نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>؛ | ||
# '''[[دانشمندان]] و [[عصر جاهلیت]]''': «در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و [[جاهل]] گرامی بود»<ref>{{متن حدیث|بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>؛ | # '''[[دانشمندان]] و [[عصر جاهلیت]]''': «در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و [[جاهل]] گرامی بود»<ref>{{متن حدیث|بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>؛ | ||
# '''[[دوران جاهلیت]] [[انسانها]]''': «آنگاه که در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>؛ | # '''[[دوران جاهلیت]] [[انسانها]]''': «آنگاه که در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>؛ | ||
# '''[[دوران جاهلیت]] و [[نعمت]] [[بعثت]]''': «[[خدا]] [[پیامبر اسلام]] را به هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنهها]] به سر میبردند، [[هوی و هوس]] بر آنها چیره شده و خودبزرگ بینی و [[تکبّر]] به لغزشهای فراوانشان کشانده بود و نادانیهای [[جاهلیّت]] [[پست]] و خوارشان کرده و در امور [[زندگی]] حیران و سرگردان بودند و بلای [[جهل]] و [[نادانی]] دامنگیرشان بود. پس [[پیامبر]] ({{صل}}) در [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست [[راهنمایی]] و از راه [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]]، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ | # '''[[دوران جاهلیت]] و [[نعمت]] [[بعثت]]''': «[[خدا]] [[پیامبر اسلام]] را به هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنهها]] به سر میبردند، [[هوی و هوس]] بر آنها چیره شده و خودبزرگ بینی و [[تکبّر]] به لغزشهای فراوانشان کشانده بود و نادانیهای [[جاهلیّت]] [[پست]] و خوارشان کرده و در امور [[زندگی]] حیران و سرگردان بودند و بلای [[جهل]] و [[نادانی]] دامنگیرشان بود. پس [[پیامبر]] ({{صل}}) در [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست [[راهنمایی]] و از راه [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]]، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ {{صل}} فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۵</ref>؛ | ||
#'''سیر ارتجاعی [[امت]] و [[جاهلیت]] دوباره''': «در این هنگام، [[خدا]] [[جان]] [[پیامبر]] خود | #'''سیر ارتجاعی [[امت]] و [[جاهلیت]] دوباره''': «در این هنگام، [[خدا]] [[جان]] [[پیامبر]] خود {{صل}} را گرفت. قومی به عقب بازگشتند و در راههای گوناگون که به هلاکتشان میانجامید گام نهادند. بر آن آراء [[باطل]] که در دلشان میگذشت، [[اعتماد]] کردند و از [[خویشاوند]] بریدند و از [[وسیله]] ای که به [[دوستی]] آن [[مأمور]] شده بودند [یعنی [[اهل بیت]]] دور گشتند و بنا را از بنیان محکمش برافکندند و در جای دیگر برآوردند. اینان معدن هر [[خطا]] بودند و به منزله دروازههایی که هرکه خواهان [[باطل]] و [[گمراهی]] میبود، از آنها داخل میشد. در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] راه میسپردند و به شیوه [[آل فرعون]] در بیهوشی و گمگشتگی و [[غفلت]] سر میکردند. برخی از ایشان از [[آخرت]] بریدند و به [[دنیا]] گرویدند و پاره ای پیوند خویش از [[دین]] گسستند»<ref>{{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ (ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰</ref>؛ | ||
# '''[[شناخت]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «در روزگاری که [[مردم]] روی [[زمین]] دارای [[مذاهب]] پراکنده، خواستههای گوناگون و روشهای متفاوت بودند: عدّه ای [[خدا]] را به پدیدهها [[تشبیه]] کرده و گروهی نامهای [[ارزشمند]] [[خدا]] را [[انکار]] و به [[بتها]] نسبت میدادند و برخی به غیرخدا اشاره میکردند»<ref>{{متن حدیث|وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خداوند]] [[پیامبر اسلام]] را به هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنهها]] به سر میبردند، [[هوی و هوس]] بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینی و [[تکبّر]] به لغزشهای فراوانشان کشانده بود، و نادانیهای [[جاهلیّت]] [[پست]] و خوارشان کرده و در امور [[زندگی]] حیران و سرگردان بودند و بلای [[جهل]] و [[نادانی]] دامنگیرشان بود. پس [[پیامبر]] ({{صل}}) در [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست [[راهنمایی]]، و از راه [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]]، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ | # '''[[شناخت]] [[جاهلیت]] [[عرب]]''': «در روزگاری که [[مردم]] روی [[زمین]] دارای [[مذاهب]] پراکنده، خواستههای گوناگون و روشهای متفاوت بودند: عدّه ای [[خدا]] را به پدیدهها [[تشبیه]] کرده و گروهی نامهای [[ارزشمند]] [[خدا]] را [[انکار]] و به [[بتها]] نسبت میدادند و برخی به غیرخدا اشاره میکردند»<ref>{{متن حدیث|وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَيْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِي اسْمِهِ أَوْ مُشِيرٍ إِلَى غَيْرِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خداوند]] [[پیامبر اسلام]] را به هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[حیرت]] و [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنهها]] به سر میبردند، [[هوی و هوس]] بر آنها چیره شده و خود بزرگ بینی و [[تکبّر]] به لغزشهای فراوانشان کشانده بود، و نادانیهای [[جاهلیّت]] [[پست]] و خوارشان کرده و در امور [[زندگی]] حیران و سرگردان بودند و بلای [[جهل]] و [[نادانی]] دامنگیرشان بود. پس [[پیامبر]] ({{صل}}) در [[نصیحت]] و [[خیرخواهی]] نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست [[راهنمایی]]، و از راه [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]]، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ {{صل}} فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} خطبه ۹۵</ref>؛ «پس از [[ستایش پروردگار]]، همانا [[خداوند سبحان]]، [[حضرت محمّد]] ({{صل}}) را [[مبعوث]] فرمود، در روزگارانی که [[عرب]] کتابی نخوانده و ادّعای [[وحی]] و [[پیامبری]] نداشت. [[پیامبر اسلام]] ({{صل}}) با یارانش به [[مبارزه]] با [[مخالفان]] پرداخت تا آنان را به سر منزل [[نجات]] کشاند و پیش از آنکه مرگشان فرا رسد آنان را به [[رستگاری]] رساند. با خستگان [[مدارا]] کرد و شکسته حالان را زیر بال گرفت تا همه را به راه راست [[هدایت]] فرمود، جز آنان که راه [[گمراهی]] پیمودند و در آنها خیری نبود. همه را [[نجات]] داد و در [[جایگاه]] مناسب [[رستگاری]]، استقرارشان بخشید، تا آنکه آسیاب [[زندگی]] آنان به چرخش در آمد و نیزه شان تیز شد»<ref>{{متن حدیث|أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [وَ تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً وَ لَا وَحْياً، فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ، يَسُوقُهُمْ إِلَى مَنْجَاتِهِمْ وَ يُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ، يَحْسِرُ الْحَسِيرُ وَ يَقِفُ الْكَسِيرُ، فَيُقِيمُ عَلَيْهِ حَتَّى يُلْحِقَهُ غَايَتَهُ إِلَّا هَالِكاً لَا خَيْرَ فِيهِ، حَتَّى أَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَ بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ وَ اسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ}}؛ خطبه ۱۰۴</ref>؛ «شهرهايى به وجود او روشن گشت، پس از آنكه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته بود و جهل و نادانى بر انديشه ها غالب و قساوت و سنگدلى بر دل ها مسلط بود و مردم حرام را حلال مى شمردند، و دانشمندان را تحقير مى كردند، و جداى از دين الهى زندگى كرده و در حال كفر و بى دينى جان مى سپردند»<ref>{{متن حدیث|أضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ، وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ، يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ}}؛ خطبه ۱۵۱</ref>؛ | ||
# '''[[شناخت]] [[عصر جاهلیت]]''': «در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته و امّتها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند»<ref>{{متن حدیث|وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ}}؛ خطبه ۹۴</ref> و «خدا پيامبر اسلام را در زمانی مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى بودند، در فتنه ها به سر مى بردند، هوى و هوس بر آنها چيره شده و خودبزرگ بينى و تكبّر به لغزش هاى فراوانشان كشانده بود و ناداني هاى جاهليّت پست و خوارشان كرده و در امور زندگى حيران و سرگردان بودند و بلاى جهل و نادانى دامنگيرشان بود. پس پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) در نصيحت و خيرخواهى نهايت تلاش را كرد و آنان را به راه راست راهنمايى، و از راه حكمت و موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ | # '''[[شناخت]] [[عصر جاهلیت]]''': «در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته و امّتها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند»<ref>{{متن حدیث|وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ}}؛ خطبه ۹۴</ref> و «خدا پيامبر اسلام را در زمانی مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى بودند، در فتنه ها به سر مى بردند، هوى و هوس بر آنها چيره شده و خودبزرگ بينى و تكبّر به لغزش هاى فراوانشان كشانده بود و ناداني هاى جاهليّت پست و خوارشان كرده و در امور زندگى حيران و سرگردان بودند و بلاى جهل و نادانى دامنگيرشان بود. پس پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) در نصيحت و خيرخواهى نهايت تلاش را كرد و آنان را به راه راست راهنمايى، و از راه حكمت و موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ {{صل}} فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}؛ خطبه ۹۵</ref>؛ | ||
# '''[[شناخت]] [[فرهنگ جاهلیت]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]] | # '''[[شناخت]] [[فرهنگ جاهلیت]]''': «[[خداوند]]، [[محمد]] {{صل}} را [[مبعوث]] داشت که [[بیم دهنده]] جهانیان باشد و [[امین]] [[وحی]] او و شما ای [[جماعت]] عربها، پیش از آن، بدترین [[آیین]] را داشتید و در بدترین مکانها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار [[زندگی]] میکردید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و [[خشن]] میخوردید و [[خون]] یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه [[گناه]] بودید»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَى] بَعَثَ مُحَمَّداً {{صل}} نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ، مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ، الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۶</ref>؛ | ||
# '''[[عبرتآموزی]] از روزگار [[جاهلیت]]''': «ای [[بندگان خدا]] [[عبرت]] گیرید و همواره به یاد زندگانی [[پدران]] و [[برادران]] خود در [[جاهلیّت]] باشید که از این [[جهان]] رفتند و در گرو [[اعمال]] خود بوده، برابر آن [[محاسبه]] میگردند. به [[جان]] خودم [[سوگند]] پیمانی برای [[زندگی]] و [[مرگ]] و [[نجات]] از مجازات [[الهی]] بین شما و آنها بسته نشده است و هنوز روزگار زیادی نگذشته و از آن روزگارانی که در پشت [[پدران]] خود بودید زیاد دور نیست. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر اسلام]] ({{صل}}) چیزی به آنها گوشزد نکرد جز آنکه من همان را به شما میگویم، [[شنوایی]] امروز شما از [[شنوایی]] آنها کمتر نیست، همان چشمها و قلبهایی که به پدرانتان دادند به شما نیز بخشیدند. به [[خدا]] [[سوگند]]، شما پس از آنها مطلبی را ندیده [[اید]] که آنها نمیشناختند و شما به چیزی اختصاص داده نشدید که آنها [[محروم]] باشند، [[راستی]] حوادثی به شما روی آورده مانند شتری که مهار کردنش مشکل است، و میان بندش [[سست]] و سواری بر آن دشوار است. مبادا آنچه که [[مردم]] [[دنیا]] را فریفت شما را بفریبد که [[دنیا]] [دامی است مانند][[سایه]] ای گسترده و کوتاه، [که] تا سر انجامی روشن و معیّن [یعنی [[مرگ]] [[آدمیان]] را رها نمیکند.]»<ref>{{متن حدیث|فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ. وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلَابِهِمْ بِبَعِيدٍ. وَ اللَّهِ مَا أَسْمَعَكُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلَّا وَ هَا أَنَا ذَا مُسْمِعُكُمُوهُ وَ مَا أَسْمَاعُكُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِكُمْ بِالْأَمْسِ وَ لَا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصَارُ وَ لَا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِلَّا وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هَذَا الزَّمَانِ، وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ وَ لَا أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلًا خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۹</ref>؛ | # '''[[عبرتآموزی]] از روزگار [[جاهلیت]]''': «ای [[بندگان خدا]] [[عبرت]] گیرید و همواره به یاد زندگانی [[پدران]] و [[برادران]] خود در [[جاهلیّت]] باشید که از این [[جهان]] رفتند و در گرو [[اعمال]] خود بوده، برابر آن [[محاسبه]] میگردند. به [[جان]] خودم [[سوگند]] پیمانی برای [[زندگی]] و [[مرگ]] و [[نجات]] از مجازات [[الهی]] بین شما و آنها بسته نشده است و هنوز روزگار زیادی نگذشته و از آن روزگارانی که در پشت [[پدران]] خود بودید زیاد دور نیست. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[پیامبر اسلام]] ({{صل}}) چیزی به آنها گوشزد نکرد جز آنکه من همان را به شما میگویم، [[شنوایی]] امروز شما از [[شنوایی]] آنها کمتر نیست، همان چشمها و قلبهایی که به پدرانتان دادند به شما نیز بخشیدند. به [[خدا]] [[سوگند]]، شما پس از آنها مطلبی را ندیده [[اید]] که آنها نمیشناختند و شما به چیزی اختصاص داده نشدید که آنها [[محروم]] باشند، [[راستی]] حوادثی به شما روی آورده مانند شتری که مهار کردنش مشکل است، و میان بندش [[سست]] و سواری بر آن دشوار است. مبادا آنچه که [[مردم]] [[دنیا]] را فریفت شما را بفریبد که [[دنیا]] [دامی است مانند][[سایه]] ای گسترده و کوتاه، [که] تا سر انجامی روشن و معیّن [یعنی [[مرگ]] [[آدمیان]] را رها نمیکند.]»<ref>{{متن حدیث|فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ. وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلَابِهِمْ بِبَعِيدٍ. وَ اللَّهِ مَا أَسْمَعَكُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلَّا وَ هَا أَنَا ذَا مُسْمِعُكُمُوهُ وَ مَا أَسْمَاعُكُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِكُمْ بِالْأَمْسِ وَ لَا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصَارُ وَ لَا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِلَّا وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هَذَا الزَّمَانِ، وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ وَ لَا أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلًا خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۹</ref>؛ | ||
# '''[[عصر جاهلیت]]''': «آنگاه که در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خدا]] [[پیامبر اسلام]] را زمانی فرستاد که [[مردم]] در [[فتنهها]] گرفتار شده، رشتههای [[دین]] پاره شده و ستونهای [[ایمان]] و [[یقین]] ناپایدار بود. در [[اصول دین]] [[اختلاف]] داشته و امور [[مردم]] پراکنده بود، راه [[رهایی]] دشوار و پناهگاهی وجود نداشت، [[چراغ هدایت]] بی [[نور]] و کور دلی همگان را فراگرفته بود. [[خدای رحمان]] [[معصیت]] میشد و [[شیطان]] [[یاری]] میگردید، [[ایمان]] بدون [[یاور]] مانده و ستونهای آن ویران گردیده و نشانههای آن [[انکار]] شده، راههای آن ویران و جادههای آن کهنه و فراموش گردیده بود. [[مردم]] [[جاهلی]] [[شیطان]] را [[اطاعت]] میکردند و به راههای او میرفتند و در آبشخور [[شیطان]] سیراب میشدند. با دست [[مردم]] [[جاهلیت]]، نشانههای [[شیطان]]، [[آشکار]] و [[پرچم]] او بر افراشته گردید. [[فتنهها]]، [[مردم]] را لگد [[مال]] کرده و با سمهای محکم خود نابودشان کرده و پا بر جا [[ایستاده]] بود. امّا [[مردم]] حیران و سرگردان، بی خبر و [[فریب]] خورده، در کنار [[بهترین]] [[خانه]] ([[کعبه]]) و بدترین [[همسایگان]] ([[بت پرستان]]) [[زندگی]] میکردند.[[خواب]] آنها [[بیداری]] و سرمه چشم آنها [[اشک]] بود، در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و [[جاهل]] گرامی بود»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ خطبه ۲</ref>؛ «[[خدا]] او را زمانی [[مبعوث]] فرمود که با زمان [[پیامبران]] گذشته فاصله طولانی داشت و [[مردم]] از [[نیکوکاری]] فاصله گرفته و امّتها به [[جهل]] و [[نادانی]] گرفتار شده بودند»<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ}}؛ خطبه ۹۴</ref>؛ | # '''[[عصر جاهلیت]]''': «آنگاه که در عصر جاهلیتها بیشتر [[مردم]]، [[پیمان]] [[خدا]] را نادیده انگاشتند و [[حق]] [[پروردگار]] را نشناختند و برابر او به [[خدایان دروغین]] روی آوردند و [[شیطان]] [[مردم]] را از [[معرفت خدا]] باز داشت و از [[پرستش]] او جدا کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ}}؛ خطبه ۱</ref>؛ «[[خدا]] [[پیامبر اسلام]] را زمانی فرستاد که [[مردم]] در [[فتنهها]] گرفتار شده، رشتههای [[دین]] پاره شده و ستونهای [[ایمان]] و [[یقین]] ناپایدار بود. در [[اصول دین]] [[اختلاف]] داشته و امور [[مردم]] پراکنده بود، راه [[رهایی]] دشوار و پناهگاهی وجود نداشت، [[چراغ هدایت]] بی [[نور]] و کور دلی همگان را فراگرفته بود. [[خدای رحمان]] [[معصیت]] میشد و [[شیطان]] [[یاری]] میگردید، [[ایمان]] بدون [[یاور]] مانده و ستونهای آن ویران گردیده و نشانههای آن [[انکار]] شده، راههای آن ویران و جادههای آن کهنه و فراموش گردیده بود. [[مردم]] [[جاهلی]] [[شیطان]] را [[اطاعت]] میکردند و به راههای او میرفتند و در آبشخور [[شیطان]] سیراب میشدند. با دست [[مردم]] [[جاهلیت]]، نشانههای [[شیطان]]، [[آشکار]] و [[پرچم]] او بر افراشته گردید. [[فتنهها]]، [[مردم]] را لگد [[مال]] کرده و با سمهای محکم خود نابودشان کرده و پا بر جا [[ایستاده]] بود. امّا [[مردم]] حیران و سرگردان، بی خبر و [[فریب]] خورده، در کنار [[بهترین]] [[خانه]] ([[کعبه]]) و بدترین [[همسایگان]] ([[بت پرستان]]) [[زندگی]] میکردند.[[خواب]] آنها [[بیداری]] و سرمه چشم آنها [[اشک]] بود، در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و [[جاهل]] گرامی بود»<ref>{{متن حدیث|وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ}}؛ خطبه ۲</ref>؛ «[[خدا]] او را زمانی [[مبعوث]] فرمود که با زمان [[پیامبران]] گذشته فاصله طولانی داشت و [[مردم]] از [[نیکوکاری]] فاصله گرفته و امّتها به [[جهل]] و [[نادانی]] گرفتار شده بودند»<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ وَ غَبَاوَةٍ مِنَ الْأُمَمِ}}؛ خطبه ۹۴</ref>؛ |