جز
جایگزینی متن - 'لطیف' به 'لطیف'
جز (جایگزینی متن - 'شیخ احمد احسایی' به 'شیخ احمد احسایی') |
جز (جایگزینی متن - 'لطیف' به 'لطیف') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
===[[معاد]] و [[بدن]] هورقلیایی=== | ===[[معاد]] و [[بدن]] هورقلیایی=== | ||
*معروفترین [[رأی]] [[احسایی]] و به تبع او [[فرقه]] [[شیخیه]]، به کیفیت "[[معاد جسمانی]]" مربوط است. این نظریه باعث [[تکفیر]] او توسط برخی [[علما]]، از جمله [[محمد تقی برغانی]] ([[شهید]] ثالث) شد<ref>تنکابنی، قصص العماء، ص۴۳ - ۴۲.</ref>. احسائی اصل [[معاد جسمانی]] را که در [[آیات]] و [[احادیث]] بر آن تأکید شده است، میپذیرد؛ اما [[تفسیر]] ویژهای از جسم ارائه میدهد که با [[نص]] [[آموزههای دینی]] مناسب نیست. به [[عقیده]] او، [[انسان]] دارای یک [[بدن]] عنصری است و یک [[بدن]] هورقلیایی<ref>«هورقلیا» بهمعنای حیات برزخی یا زندگی فرد در بین جامعه است. این کلمه را شیخ احمد احسایی از آنچه شیخ اشراق سهروردی در «مطارحات» استعمال نموده، گرفته است. هورقلیا معرب «هراکلیا» است که لفظ یونانی میباشد. (آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۵، ص۲۵۳-۲۵۴)</ref>. همانگونه که شیشه در میان سنگ است و بعد از ذوب شدن سنگ، شیشه استخراج میشود، جسم هورقلیایی هم در جسم عنصری است و به هنگام [[معاد]] تنها همین جسم هورقلیایی باز میگردد، نه جسم عنصری<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>. بر این اساس، میگوید: "[[آدمی]] دارای دو جسد است: جسد اول، کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض حیات [[دنیوی]] است. پیداست این جسد دربردارنده [[حقیقت]] انسانی نیست؛ زیرا در عین کاهش و افزایشی که در آن روی میدهد، [[حقیقت]] فرد و [[صحیفه اعمال]] او کاهش و افزایش نمییابد. جسد اول در واقع به منزله جامهای است که بر تن داریم. این جسد در [[قبر]] تجزیه و زوال میپذیرد و سرانجام به عناصر تشکیلدهنده خود در [[طبیعت]] بازمیگردد"<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار، ش۴، ص۱ به نقل از: شرح الزیارة الجامعه، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۸-۳۰۹.</ref>. | *معروفترین [[رأی]] [[احسایی]] و به تبع او [[فرقه]] [[شیخیه]]، به کیفیت "[[معاد جسمانی]]" مربوط است. این نظریه باعث [[تکفیر]] او توسط برخی [[علما]]، از جمله [[محمد تقی برغانی]] ([[شهید]] ثالث) شد<ref>تنکابنی، قصص العماء، ص۴۳ - ۴۲.</ref>. احسائی اصل [[معاد جسمانی]] را که در [[آیات]] و [[احادیث]] بر آن تأکید شده است، میپذیرد؛ اما [[تفسیر]] ویژهای از جسم ارائه میدهد که با [[نص]] [[آموزههای دینی]] مناسب نیست. به [[عقیده]] او، [[انسان]] دارای یک [[بدن]] عنصری است و یک [[بدن]] هورقلیایی<ref>«هورقلیا» بهمعنای حیات برزخی یا زندگی فرد در بین جامعه است. این کلمه را شیخ احمد احسایی از آنچه شیخ اشراق سهروردی در «مطارحات» استعمال نموده، گرفته است. هورقلیا معرب «هراکلیا» است که لفظ یونانی میباشد. (آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۵، ص۲۵۳-۲۵۴)</ref>. همانگونه که شیشه در میان سنگ است و بعد از ذوب شدن سنگ، شیشه استخراج میشود، جسم هورقلیایی هم در جسم عنصری است و به هنگام [[معاد]] تنها همین جسم هورقلیایی باز میگردد، نه جسم عنصری<ref>سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.</ref>. بر این اساس، میگوید: "[[آدمی]] دارای دو جسد است: جسد اول، کالبد ظاهری ماست که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض حیات [[دنیوی]] است. پیداست این جسد دربردارنده [[حقیقت]] انسانی نیست؛ زیرا در عین کاهش و افزایشی که در آن روی میدهد، [[حقیقت]] فرد و [[صحیفه اعمال]] او کاهش و افزایش نمییابد. جسد اول در واقع به منزله جامهای است که بر تن داریم. این جسد در [[قبر]] تجزیه و زوال میپذیرد و سرانجام به عناصر تشکیلدهنده خود در [[طبیعت]] بازمیگردد"<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار، ش۴، ص۱ به نقل از: شرح الزیارة الجامعه، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۸-۳۰۹.</ref>. | ||
*[[مرگ]] [[آدمی]] که مفارقت [[روح]] در [[عالم برزخ]] است، با جسم اول صورت میگیرد که حامل [[روح]] در [[عالم برزخ]] است. جسم اول جسمی است | *[[مرگ]] [[آدمی]] که مفارقت [[روح]] در [[عالم برزخ]] است، با جسم اول صورت میگیرد که حامل [[روح]] در [[عالم برزخ]] است. جسم اول جسمی است لطیف و اثیری که صورتدهنده آثار و قوای [[روح]] در حیات برزخی [[انسان]] است؛ همچنانکه جسد مادی صورتدهنده آثار حیات [[دنیوی]] اوست<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار، ش۴، ص۱ به نقل از: شرح الزیارة الجامعه، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>. | ||
*آنچه در همه این نشئات، [[هویت]] شخص را ثابت میدارد، جسم اصلی و [[حقیقی]] اوست (جسم دوم) که جز در فاصله دو نفخه صور، از [[روح]] جدا نیست<ref>احسائی، مجموعه رسائل الحکمیه، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>. با دمیدن نفخه نخست (نفخه صعق) جسم اول، از [[روح]] جدا میگردد و از میان میرود و آنچه پس از نفخه دوم (نفخه [[بعثت]]) [[حشر]] مییابد، جسم دوم به همراه جسد دوم است<ref>احسائی، شرح الزیارة الجامعه، ج۳، ص۲۹-۳۰.</ref>. | *آنچه در همه این نشئات، [[هویت]] شخص را ثابت میدارد، جسم اصلی و [[حقیقی]] اوست (جسم دوم) که جز در فاصله دو نفخه صور، از [[روح]] جدا نیست<ref>احسائی، مجموعه رسائل الحکمیه، ص۱۱۰-۱۱۱.</ref>. با دمیدن نفخه نخست (نفخه صعق) جسم اول، از [[روح]] جدا میگردد و از میان میرود و آنچه پس از نفخه دوم (نفخه [[بعثت]]) [[حشر]] مییابد، جسم دوم به همراه جسد دوم است<ref>احسائی، شرح الزیارة الجامعه، ج۳، ص۲۹-۳۰.</ref>. | ||
*احسائی تأکید میکند که [[بدن]] [[اخروی]] [[انسان]]، همان [[بدن]] [[دنیوی]] [[انسان]] است، با این تفاوت که [[بدن]] [[دنیوی]] کثیف و متراکم است؛ اما [[بدن]] [[اخروی]]، از تصفیههای متعدد عبور کرده و | *احسائی تأکید میکند که [[بدن]] [[اخروی]] [[انسان]]، همان [[بدن]] [[دنیوی]] [[انسان]] است، با این تفاوت که [[بدن]] [[دنیوی]] کثیف و متراکم است؛ اما [[بدن]] [[اخروی]]، از تصفیههای متعدد عبور کرده و لطیف و [[خالص]] شده است<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار موعود، ش۴، ص۱.</ref>. بههمین [[دلیل]]، قابل لمس و دیگر آثار مادی در [[دنیا]] نیست. این نظریه، خود مبنای [[فکری]] برخی دیگر از اندیشههای [[شیخ]] [[احمد]] شد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹.</ref>. | ||
===جسم ظاهری [[معصومین]]{{عم}}=== | ===جسم ظاهری [[معصومین]]{{عم}}=== | ||
*براساس مبنایی که [[شیخ]] [[احمد]] درباره جسم و جسد [[اختیار]] کرده است، میگوید: [[حکم]] [[تباهی]] کالبد در [[قبر]]، درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} [[صادق]] است. اما این کالبد از جسم اصلی ایشان که در قالب [[لطافت]] است، جداست و امری است عارضی که [[دیدار]] و استفاده خلق را از ایشان امکانپذیر ساخته است. زمانی که [[خداوند]] در ابقای صورت ملموس آنان مصلحتی ببیند، قالب خاکی با [[مرگ]] تجزیه میشود و از میان میرود. پس، اگر در [[احادیث]] از بقایای اجساد [[امامان]] در [[قبر]] سخن رفته، مقصود جسدی است بدون صورت عنصری؛ یعنی همان جسد هورقلیایی که آن جسد تنها برای [[امامان]] دیگر قابل مشاهده است<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار موعود، ش۴، ص۱؛ احسائی، شرح زیارة الجامعه، ج۳، ص۱۲۷-۱۲۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹-۳۱۰.</ref>. | *براساس مبنایی که [[شیخ]] [[احمد]] درباره جسم و جسد [[اختیار]] کرده است، میگوید: [[حکم]] [[تباهی]] کالبد در [[قبر]]، درباره [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} [[صادق]] است. اما این کالبد از جسم اصلی ایشان که در قالب [[لطافت]] است، جداست و امری است عارضی که [[دیدار]] و استفاده خلق را از ایشان امکانپذیر ساخته است. زمانی که [[خداوند]] در ابقای صورت ملموس آنان مصلحتی ببیند، قالب خاکی با [[مرگ]] تجزیه میشود و از میان میرود. پس، اگر در [[احادیث]] از بقایای اجساد [[امامان]] در [[قبر]] سخن رفته، مقصود جسدی است بدون صورت عنصری؛ یعنی همان جسد هورقلیایی که آن جسد تنها برای [[امامان]] دیگر قابل مشاهده است<ref>رضانژاد، «شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت»، مجله انتظار موعود، ش۴، ص۱؛ احسائی، شرح زیارة الجامعه، ج۳، ص۱۲۷-۱۲۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۰۹-۳۱۰.</ref>. |