آفرینش انسان در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات'
جز (جایگزینی متن - 'حیات' به 'حیات')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*سخن از [[آفرینش انسان]] در [[نهج البلاغه]] و اشاره‌های [[امام]] به نکات ریز و و دقیق، افزون بر بیان [[عظمت]] آفریننده، نقش انتباه و [[بیداری]] در وجود انسانی دارد که دارای [[قوه]] [[تعقل]] و [[تفکر]] است. از این‌رو اشارات [[امام]] به [[خلقت انسان]] و نحوه بیان او به‌گونه‌ای هشداردهنده بیان شده است: ای آفریده موزون و پدیدآمده در تاریکیِ زهدان و پرده‌های سنگین و تودرتو، تو همانی که از گِلِ فشرده پدید [[آمدی]] و در جایگاهی مطمئن تا روز معلوم و [[عمر]] معیّن نشسته‌ای. تو به صورت "جنین" در شکم مادرت موج می‌زدی و شنا می‌کردی. نه آوازی می‌شنیدی و نه توان پاسخ گفتن به دعوتگری داشتی. آن‌گاه از جایگاهت به خانه‌ای که ندیده بودی و راه‌های [[منافع]] آن را نمی‌شناختی، بیرون رانده شدی. [[راستی]] چه کسی به تو آموخت که شیر از پستان مادر بنوشی و هنگام نیاز، بدان‌جا که باید، روی آوری<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]: {{متن حدیث| " أَيُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِيُّ وَ الْمَنْشَأُ الْمَرْعِيُّ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ مُضَاعَفَاتِ الْأَسْتَارِ. بُدِئْتَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ وَ وُضِعْتَ فِي قَرارٍ مَكِينٍ إِلى‏ قَدَرٍ مَعْلُومٍ وَ أَجَلٍ مَقْسُومٍ تَمُورُ فِي بَطْنِ أُمِّكَ جَنِيناً لَا تُحِيرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاءً ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ إِلَى دَارٍ لَمْ تَشْهَدْهَا وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا فَمَنْ هَدَاكَ لِاجْتِرَارِ الْغِذَاءِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ وَ إِرَادَتِك‏}}</ref>. [[آفرینش انسان]] از آبی بی‌ارز، نکته‌ای است که [[امام]] در [[نهج البلاغه]] به آن اشارت دارد. این اشاره افزون بر بیان [[قدرت]] [[پروردگار]] در [[آفرینش انسان]]، اشاره‌ای به نقطه آغازین حضور [[انسان]] در پهنه هستی دارد که او را متوجه آغاز خود می‌کند و از [[غرور]] پرهیز می‌دهد، چنان‌که فرمود "پسر [[آدم]] را با ناز چه کار، که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار." آیا شما را از آفرینش [[آدمی]] [[آگاه]] سازم، آن‌که خداوندش در [[ظلمت]] زهدان‌ها و درون غلاف‌ها و پرده‌ها پدید آورد. نطفه‌ای بود جهنده و خونی لخته‌شده، بی‌هیچ صورتی، و جنینی و شیرخواره‌ای و از شیر بازگرفته‌ای. سپس [[جوانی]] شد بالیده و رسیده. [[خداوند]] او را دلیی داده فراگیرنده و زبانی سخن‌گوی و دیده‌ای بینا<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]: {{متن حدیث| "أَمْ هَذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ نُطْفَةً دِهَاقاً وَ عَلَقَةً مِحَاقاً وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً وَ لِسَاناً لَافِظاً وَ بَصَراً لَاحِظاً" }}</ref>. در فرازی دیگر در بیان شگفتی‌های آفرینش [[آدمی]] فرمود: شگفتا از این [[انسان]] که با اندک پیهی بیند، با تکّه گوشتی گوید، با قطعه استخوانی شنود و از دریچه‌ای تنفّس کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷: {{متن حدیث|"اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ"}}</ref>. از ویژگی‌های [[آدمی]] و یکی از [[دلایل]] تفاوت او با دیگر موجودات، وجود [[قلب]] [[روحانی]] در [[آدمی]] است که حیات او را معنا می‌بخشد و راه [[سعادت]] و خوش‌بختی را به او می‌نمایاند. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] [[دلیل]] [[تدبر]] نکردن در [[آیات الهی]] را قفل بر دل‌ها ([[قلب]] [[روحانی]]) بیان می‌کند<ref>{{متن قرآن|أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا }}؛ سوره محمد، آیه ۲۴</ref>. [[قلب]] [[روحانی]] تعلقی به [[بدن]] مادی ندارد و حقیقتی معنوی و الهی است، هر چند که آثار حالات گوناگون این [[حقیقت]] [[روحانی]] بیشترین تأثیر را در همین [[قلب]] درون سینه دارد. به‌همین [[دلیل]] [[انسان‌ها]] در [[افعال خیر]] یا شر خود، در [[قلب]] مادی خویش احساس رنجش یا شادمانی می‌کنند. [[امام]] {{ع}} بر این عنصر تأکید کرده و آن را بیان داشته‌اند: پاره‌گوشتی به رگ حیات [[انسان]] آویخته است که از شگفت‌انگیزترین اعضای او، یعنی [[قلب]] است که زمینه‌هایی از [[حکمت]] و نیز ضدّ آن را در خود جا دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۵: {{متن حدیث|" لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 54.</ref>.
*سخن از [[آفرینش انسان]] در [[نهج البلاغه]] و اشاره‌های [[امام]] به نکات ریز و و دقیق، افزون بر بیان [[عظمت]] آفریننده، نقش انتباه و [[بیداری]] در وجود انسانی دارد که دارای [[قوه]] [[تعقل]] و [[تفکر]] است. از این‌رو اشارات [[امام]] به [[خلقت انسان]] و نحوه بیان او به‌گونه‌ای هشداردهنده بیان شده است: ای آفریده موزون و پدیدآمده در تاریکیِ زهدان و پرده‌های سنگین و تودرتو، تو همانی که از گِلِ فشرده پدید [[آمدی]] و در جایگاهی مطمئن تا روز معلوم و [[عمر]] معیّن نشسته‌ای. تو به صورت "جنین" در شکم مادرت موج می‌زدی و شنا می‌کردی. نه آوازی می‌شنیدی و نه توان پاسخ گفتن به دعوتگری داشتی. آن‌گاه از جایگاهت به خانه‌ای که ندیده بودی و راه‌های [[منافع]] آن را نمی‌شناختی، بیرون رانده شدی. [[راستی]] چه کسی به تو آموخت که شیر از پستان مادر بنوشی و هنگام نیاز، بدان‌جا که باید، روی آوری<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]: {{متن حدیث| " أَيُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِيُّ وَ الْمَنْشَأُ الْمَرْعِيُّ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ مُضَاعَفَاتِ الْأَسْتَارِ. بُدِئْتَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ وَ وُضِعْتَ فِي قَرارٍ مَكِينٍ إِلى‏ قَدَرٍ مَعْلُومٍ وَ أَجَلٍ مَقْسُومٍ تَمُورُ فِي بَطْنِ أُمِّكَ جَنِيناً لَا تُحِيرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاءً ثُمَّ أُخْرِجْتَ مِنْ مَقَرِّكَ إِلَى دَارٍ لَمْ تَشْهَدْهَا وَ لَمْ تَعْرِفْ سُبُلَ مَنَافِعِهَا فَمَنْ هَدَاكَ لِاجْتِرَارِ الْغِذَاءِ مِنْ ثَدْيِ أُمِّكَ وَ عَرَّفَكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ مَوَاضِعَ طَلَبِكَ وَ إِرَادَتِك‏}}</ref>. [[آفرینش انسان]] از آبی بی‌ارز، نکته‌ای است که [[امام]] در [[نهج البلاغه]] به آن اشارت دارد. این اشاره افزون بر بیان [[قدرت]] [[پروردگار]] در [[آفرینش انسان]]، اشاره‌ای به نقطه آغازین حضور [[انسان]] در پهنه هستی دارد که او را متوجه آغاز خود می‌کند و از [[غرور]] پرهیز می‌دهد، چنان‌که فرمود "پسر [[آدم]] را با ناز چه کار، که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار." آیا شما را از آفرینش [[آدمی]] [[آگاه]] سازم، آن‌که خداوندش در [[ظلمت]] زهدان‌ها و درون غلاف‌ها و پرده‌ها پدید آورد. نطفه‌ای بود جهنده و خونی لخته‌شده، بی‌هیچ صورتی، و جنینی و شیرخواره‌ای و از شیر بازگرفته‌ای. سپس [[جوانی]] شد بالیده و رسیده. [[خداوند]] او را دلیی داده فراگیرنده و زبانی سخن‌گوی و دیده‌ای بینا<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]: {{متن حدیث| "أَمْ هَذَا الَّذِي أَنْشَأَهُ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْحَامِ وَ شُغُفِ الْأَسْتَارِ نُطْفَةً دِهَاقاً وَ عَلَقَةً مِحَاقاً وَ جَنِيناً وَ رَاضِعاً وَ وَلِيداً وَ يَافِعاً ثُمَّ مَنَحَهُ قَلْباً حَافِظاً وَ لِسَاناً لَافِظاً وَ بَصَراً لَاحِظاً" }}</ref>. در فرازی دیگر در بیان شگفتی‌های آفرینش [[آدمی]] فرمود: شگفتا از این [[انسان]] که با اندک پیهی بیند، با تکّه گوشتی گوید، با قطعه استخوانی شنود و از دریچه‌ای تنفّس کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷: {{متن حدیث|"اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ"}}</ref>. از ویژگی‌های [[آدمی]] و یکی از [[دلایل]] تفاوت او با دیگر موجودات، وجود [[قلب]] [[روحانی]] در [[آدمی]] است که [[حیات]] او را معنا می‌بخشد و راه [[سعادت]] و خوش‌بختی را به او می‌نمایاند. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] [[دلیل]] [[تدبر]] نکردن در [[آیات الهی]] را قفل بر دل‌ها ([[قلب]] [[روحانی]]) بیان می‌کند<ref>{{متن قرآن|أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا }}؛ سوره محمد، آیه ۲۴</ref>. [[قلب]] [[روحانی]] تعلقی به [[بدن]] مادی ندارد و حقیقتی معنوی و الهی است، هر چند که آثار حالات گوناگون این [[حقیقت]] [[روحانی]] بیشترین تأثیر را در همین [[قلب]] درون سینه دارد. به‌همین [[دلیل]] [[انسان‌ها]] در [[افعال خیر]] یا شر خود، در [[قلب]] مادی خویش احساس رنجش یا شادمانی می‌کنند. [[امام]] {{ع}} بر این عنصر تأکید کرده و آن را بیان داشته‌اند: پاره‌گوشتی به رگ [[حیات]] [[انسان]] آویخته است که از شگفت‌انگیزترین اعضای او، یعنی [[قلب]] است که زمینه‌هایی از [[حکمت]] و نیز ضدّ آن را در خود جا دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۵: {{متن حدیث|" لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 54.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۱۰۷

ویرایش