|
|
خط ۱۱۴: |
خط ۱۱۴: |
| *تعریف اجمالی [[ولایت تشریعی]] این است<ref>تصریح و تأکید بر اجمالی به این دلیل است که تعریف این دو قسم ولایت و مراتب و شئون آنها در همه دارندگان آن به یک صورت و کاملاً یک شکل و یکنواخت نبوده و تفاوت دارد.</ref>: [[ولایت تشریعی]] در تعریف ابتدایی و [[حقیقی]]، به معنای [[جعل]] و [[تشریع احکام]] و [[قوانین]] آسمانی و ارسالی توسط [[خداوند متعال]] برای [[هدایت]] و [[رستگاری]] [[انسان]] است که توسط [[پیامبران]] به [[بشر]] [[ابلاغ]] شده است. بر خلاف [[ولایت تکوینی]]، که امکان تخلّف و عدم تحقق ارادۂ [[صاحب ولایت]] در آن متصور نیست و [[اراده]] فعل همان و تحققش همان{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref>؛ و نیز {{متن قرآن|وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «چون کاری را اراده کند تنها بدان میفرماید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «اوست که زنده میدارد و میمیراند و چون کاری را بخواهد تنها به آن میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره غافر، آیه ۶۸.</ref>، در [[ولایت تشریعی]]، امکان تخلّف در تحقق آن در [[مقام]] [[امتثال]] وجود دارد؛ زیرا تحقق [[اراده تشریعی]] به واسطه نیاز دارد و آن [[اقدام]] اختیاری [[انسان]] برای انجام [[فرامین]] و [[احکام]] [[تشریعی]] [[الهی]] است. از اینرو، تحقق [[ولایت تکوینی]]، بلافاصله و بدون چون و چرا است، اما تحقق [[ولایت تشریعی]]، با واسطه و مشروط است. | | *تعریف اجمالی [[ولایت تشریعی]] این است<ref>تصریح و تأکید بر اجمالی به این دلیل است که تعریف این دو قسم ولایت و مراتب و شئون آنها در همه دارندگان آن به یک صورت و کاملاً یک شکل و یکنواخت نبوده و تفاوت دارد.</ref>: [[ولایت تشریعی]] در تعریف ابتدایی و [[حقیقی]]، به معنای [[جعل]] و [[تشریع احکام]] و [[قوانین]] آسمانی و ارسالی توسط [[خداوند متعال]] برای [[هدایت]] و [[رستگاری]] [[انسان]] است که توسط [[پیامبران]] به [[بشر]] [[ابلاغ]] شده است. بر خلاف [[ولایت تکوینی]]، که امکان تخلّف و عدم تحقق ارادۂ [[صاحب ولایت]] در آن متصور نیست و [[اراده]] فعل همان و تحققش همان{{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref>؛ و نیز {{متن قرآن|وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «و چون (انجام) کاری را بخواهد تنها میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره بقره، آیه ۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «چون کاری را اراده کند تنها بدان میفرماید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> «اوست که زنده میدارد و میمیراند و چون کاری را بخواهد تنها به آن میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره غافر، آیه ۶۸.</ref>، در [[ولایت تشریعی]]، امکان تخلّف در تحقق آن در [[مقام]] [[امتثال]] وجود دارد؛ زیرا تحقق [[اراده تشریعی]] به واسطه نیاز دارد و آن [[اقدام]] اختیاری [[انسان]] برای انجام [[فرامین]] و [[احکام]] [[تشریعی]] [[الهی]] است. از اینرو، تحقق [[ولایت تکوینی]]، بلافاصله و بدون چون و چرا است، اما تحقق [[ولایت تشریعی]]، با واسطه و مشروط است. |
| *هر یک از [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] دارای مراتب، ابعاد و شئونی است که در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ و در بحث و بررسی مراتب، ابعاد و [[شئون]] این دو نوع [[ولایت]] است که ماهیت [[حقیقی]] آنها در دارندگان این دو [[قسم]] [[ولایت]] و تفاوت و تمایزشان نیز آشکارتر میشود<ref>برای آگاهی بیشتر از ولایت تکوینی و تشریعی ر.ک: شمیم ولایت، عبدالله جوادی آملی؛ ادب فنای مقربان، ج۱، ۲ و ۳؛ تفسیر المیزان، ج۳، به ویژه ص۱۷ - ۱۹؛ ولایت تشریعی و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، جعفر سبحانی؛ ولایت تکوینی و تشریعی، لطفالله صافی گلپایگانی.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۵۲-۵۴.</ref> | | *هر یک از [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] دارای مراتب، ابعاد و شئونی است که در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ و در بحث و بررسی مراتب، ابعاد و [[شئون]] این دو نوع [[ولایت]] است که ماهیت [[حقیقی]] آنها در دارندگان این دو [[قسم]] [[ولایت]] و تفاوت و تمایزشان نیز آشکارتر میشود<ref>برای آگاهی بیشتر از ولایت تکوینی و تشریعی ر.ک: شمیم ولایت، عبدالله جوادی آملی؛ ادب فنای مقربان، ج۱، ۲ و ۳؛ تفسیر المیزان، ج۳، به ویژه ص۱۷ - ۱۹؛ ولایت تشریعی و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، جعفر سبحانی؛ ولایت تکوینی و تشریعی، لطفالله صافی گلپایگانی.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۵۲-۵۴.</ref> |
|
| |
| ===[[دلایل]] [[اثبات]] [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[ائمه]]{{عم}}===
| |
| *ثبوت [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] برای [[امامان معصوم]]{{عم}} از نظر [[عقلی]] مشکلی ندارد؛ زیرا چه اشکالی دارد که [[خداوند متعال]]، زمام امور [[تکوینی]] و [[تشریعی]] [[جهان]] و و [[انسان]] را در قلمرو معینی - که خود [[صلاح]] میداند - به افراد [[شایسته]] و لایقی مانند [[پیامبر]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} واگذار کند <ref>مراد از واگذاری، واسطه در تدبیر و تصرّف به اذن و اراده الهی است، چه این واسطه پیامبر باشد چه امام و چه فرشتگان. (ر.ک: المیزان، ج۱۶، ص۳۷۱ - ۳۷۳ و ج۲۰، ص۱۷۹ - ۱۸۴).</ref>، همچنان که به برخی [[فرشتگان]] والا [[مقام]] مقرّبش واگذار کرده و آنها به [[اذن]] و [[اراده]] [[ربوبی]] در بسیاری از امور [[تکوینی]] و [[تشریعی]] [[جهان]] و [[انسان]] [[اعمال]] [[ولایت]] و تصرّف مینمایند<ref>قرآن [[کریم]] در یک نظر کلی از زبان [[فرشتگان]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ}} «و هیچ یک از ما ([[فرشتگان]]) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد» [[سوره صافات]]، [[آیه]] ۱۶۴.
| |
| *برخی از این [[مسئولیتها]] و مأموریتهای برخی [[فرشتگان]] به این شرح است:
| |
| #گروهی مدبّرات امور جهانند. ({{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا}} «آنگاه، به فرشتگان کارگزار،» سوره نازعات، آیه ۵؛ {{متن قرآن|تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ}} «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند» سوره قدر، آیه ۴).
| |
| #گروهی [[مأمور]] قبض ارواحند. ({{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُولَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}} «ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟ آنان کسانی هستند که بهرهشان از آن نوشته (که در لوح محفوظ است) بدیشان خواهد رسید تا چون فرستادگان ما که جانشان را میستانند، نزدشان فرا رسند (و به آنان) گویند: کجاست آنچه به جای خداون» سوره اعراف، آیه ۳۷، {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«کسانی که در حال ستم بر خویش، فرشتگان جانشان را میگیرند، از در سازگاری وارد میشوند (و میگویند:) ما هیچ کار زشتی نمیکردیم؛ چرا، (میکردید) بیگمان خداوند به آنچه انجام میدادید داناست» سوره نحل، آیه ۲۸. و {{متن قرآن|الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}«همان کسانی که در حال پاکی، فرشتگان جانشان را میگیرند؛ (و به آنان) میگویند:» سوره نحل، آیه ۳۲).
| |
| #گروهی [[مأمور]] [[کیفر]] [[اقوام]] سرکشند. ({{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ}}«و چون فرشتگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و گفت: امروز روز سختی است! و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام میدادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزهترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟ گفتند: خوب میدانی که به دخترانت نیازی نداریم و بیگمان تو نیک میدانی که چه میخواهیم گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشهای استوار پناه میجستم (فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم، آنان هیچگاه به تو نمیرسند پس، در پارهای از شب خانوادهات را بکوچان مگر زنت را که آنچه به آنان خواهد رسید به او نیز میرسد و هیچیک از شما نباید روی بگرداند؛ بیگمان آنان را پیمانگاه، پگاه است؛ آی» سوره هود، آیه ۷۷- ۸۱).
| |
| #گروهی امدادگر [[مؤمنان]] به هنگام [[جنگها]] هستند، ({{متن قرآن|يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ}}«فرشتگان را با روح از (مبدأ) امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد فرو میفرستد که بیم دهید: هیچ خدایی جز من نیست بنابراین از من پروا کنید» سوره نحل، آیه ۲، {{متن قرآن|إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ}}«(یاد کن) آنگاه را که به مؤمنان میگفتی: آیا بسندهتان نیست که خداوند با سه هزار فرشته فرو فرستاده (از سوی خود) شما را یاری رساند؟ چرا؛ (بیگمان بسنده است و) اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید و آنان چنین شتابان به سوی شما آیند خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشانگذار یاری خواهد رساند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۴-۱۲۵ و....</ref>.
| |
| *اما از [[دلایل نقلی]] و [[قرآنی]] اثبات کننده [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[ائمه]]{{عم}}، یکی همان [[آیه]] مشهور به "[[آیه ولایت]]" است، که در آن تصریح شده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
| |
| *در این [[آیه]]، [[ولایت]] [[پیامبر]]{{صل}} و فرد صدقه دهنده در حال [[نماز]] -که بنابر [[روایات معتبر]] [[سنّی]] و [[شیعه]]، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است<ref>ر.ک: تفسیر الکشاف، ج۱، ص۶۲۴؛ مسند احمد حنبل، ج۵، ص۳۸، الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۹۳ - ۲۹۴.</ref>- همتای [[ولایت]] [[خداوند]] اعلام شده است؛ چون به تصریح مفسّران [[قرآن]]، [[وحدت سیاق]] [[آیه]] چنین اقتضا میکند<ref>ر.ک: المیزان، ج۶، ص۱۲ - ۱۴؛ المراجعات، سید شرف الدین عاملی، ص۱۴۳.</ref>.
| |
| *مراد از این [[ولایت]] چیست؟ به [[دلیل]] این که در این [[آیه]]، کلمه "[[ولایت]]" به صورت مطلق و بدون هرگونه قیدی آورده شد و از [[ولایت]] [[خداوند]] [[سخن]] رفته است، مراد از آن، [[ولایت]] تامّه و مطلقه [[الهی]]، اعم از [[تشریعی]] و [[تکوینی]] است و شامل هر دو [[قسم]] [[ولایت]] [[خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} میشود و هر دو [[قسم]] [[ولایت مطلقه]] [[تشریعی]] و [[تکوینی]] را برای آنان [[اثبات]] میکند <ref>شمیم ولایت، ص۱۷۷-۱۷۹ و ۴۳۲-۴۳۳؛ جمعی از نویسندگان، اسلام و جامعه، ج۱، ص۳۹۱. ر.ک: المیزان، ج۶، ص۸-۲۵.</ref>. با این توضیح که دلالت [[آیه]] مزبور بر [[ولایت مطلقه]] [[تشریعی]] بالمطابقه است ولی بر [[ولایت مطلقه]] [[تکوینی]] به دلالت التزامی است<ref>اگر ادعا شود که مراد از ولایت در این آیه، صرف ولایت تشریعی است و شامل ولایت تکوینی نمیشود، در پاسخ میگوییم: به فرض که به دلالت مطابقی و مستقیم شامل ولایت تکوینی نشود به طور حتم به دلالت التزامی و غیر مستقیم شامل آن میشود؛ زیرا ولایت تکوینی شرط لازم نیل به ولایت تشریعی است و تحقق ولایت تشریعی در کسی مستلزم وجود ولایت تکوینی در اوست؛ چون ولایت تکوینی باطن و حقیقت ولایت تشریعی و ولایت تشریعی ظاهر و نمود آن است.</ref>.
| |
| *این [[آیه]] از [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[سخن]] گفته و به حسب ظاهر، نسبت به [[ولایت تکوینی]] و [[تشریعی]] سایر [[ائمه]]{{عم}} ساکت است ولی شمول آن نسبت به [[ولایت]] سایر [[ائمه]]{{عم}}، از طریق برخی [[روایات]]، محرز است<ref>اصول کافی، ج۱، {{عربی|باب ما نصّ اللّه عزّ و جلّ و رسوله على الأئمّة واحدا فواحدا}}، ح۳.</ref>.
| |
| *در [[قرآن کریم]]، برای بسیاری از [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] نمونههایی از تصرفات [[تکوینی]] [[نقل]] شده است؛ از جمله آنها [[حضرت سلیمان]] [[نبی]]{{ع}} و [[وزیر]] او [[آصف بن برخیا]] است. به عنوان نمونه، [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۴۰ [[سوره نمل]]{{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ}}<ref> «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس میگزارم یا ناسپاسی میکنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بیگمان پروردگار من بینیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> درباره [[آصف بن برخیا]] آورده که او با [[اعمال]] [[ولایت]] در یک چشم بر هم زدن، توانست [[تخت بلقیس]] را از [[یمن]] به [[بیت المقدس]] نزد [[حضرت سلیمان]]{{ع}} حاضر سازد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۵، ص۳۶۳ - ۳۷۱.</ref>.
| |
| *او که به تصریح [[قرآن کریم]]، مقداری از [[علم کتاب]]<ref>درباره معنای «علم کتاب» وجوهی ذکر کردهاند. با توجه به روایات موجود در این زمینه، آنچه مسلم است علم کتاب همان اسم اعظم است که از سنخ الفاظ و مفاهیم نیست بلکه از سنخ حقیقت و واقعیت است و نوعی تصرّف وجودی در عالم به شمار میآید. (ر.ک: المیزان، ج۱۵، ص۳۶۳ - ۳۶۵)</ref>: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}} و به تصریح [[روایات]]، یک حرف از حروف و اسماء هفتاد و سهگانه [[اسم اعظم]] را در [[اختیار]] داشت<ref>ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۲۳۰؛ بصائر الدرجات، ص۲۰۸ - ۲۱۹.</ref>، توانست در محدودهای از [[عالم هستی]] تصرّف کند و آن کار عجیب را انجام دهد.
| |
| *[[ائمه معصومین]]{{عم}} که به [[دلیل]] در [[اختیار]] داشتن هفتاد و دو حرف از [[اسم اعظم]]، "عالم به همه کتاب" هستند، به طور مسلّم [[توانایی]] تصرّف در گستره هستی را دارند. [[ظهور]] [[معجزات]] و [[کرامات]] فزون از شمار و تصرّفات [[تکوینی]] شگفتانگیزی که از [[امامان معصوم]]{{عم}} در طول زندگیشان صورت گرفته است، [[گواه]] روشن و متقنی بر [[ولایت تکوینی]] گسترده و مطلقه آنان است<ref>ر.ک: بحارالانوار، ج۴۱، باب ۱۰۹، ص۱۶۶؛ بصائر الدرجات، به ویژه جزء پنجم و ششم، ص۲۱۲ - ۳۱۲؛ مناقب الطاهرین، عمادالدین طبری، ج۱ و ۲، در این کتاب دو جلدی کرامات بسیاری از ائمه{{عم}} نقل شده است.</ref>.
| |
| *با توجه به [[مقام معنوی]] و [[منزلت]] والای [[ائمه]]{{عم}} نزد [[خدای متعال]]، [[کرامات]] و تصرفات [[تکوینی]] ذکر شده در کتب [[تاریخی]] و [[منابع روایی]]، جلوههای کوچکی از [[ولایت تکوینی]] گسترده [[ائمه]]{{عم}} است.
| |
| *[[آیه اولی الامر]] نیز اثبات کننده [[ولایت تشریعی]] [[ائمه]]{{عم}} است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
| |
| *در این [[آیه]]، [[اطاعت از اولی الامر]] همانند [[اطاعت خدا]] و [[رسول]]، بدون قید و شرط و به صورت مطلق [[واجب]] شده است. از اینرو، [[اولی الامر]] نیز از [[ولایت مطلقه]] و اختیارات گسترده برخوردار بوده و اوامرش در همه [[شئون]] [[دینی]] و [[دنیوی]] لازمالاجراست؛ زیرا او مانند [[پیامبر]]{{صل}} از [[مقام عصمت]] برخوردار است و دستورهایش در جهت خیر و [[صلاح]] [[مردم]] است. اگر چنین نبود، هرگز [[اطاعت]] از او را همچون [[اطاعت]] خود و پیامبرش به طور مطلق و بدون چون و چرا [[واجب]] نمیکرد<ref>برگرفته از: تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۳-۱۴۴؛ تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۴.</ref>.
| |
| *[[شیعه]] و [[سنی]]، دلالت این [[آیه]] بر [[عصمت]] "[[اولی الامر]]" را پذیرفتهاند<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۴؛ تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref> و [[اختلاف]] فقط در مصداق [[اولی الامر]] است. از سوی دیگر، برای کسی از [[صحابه پیامبر]]{{صل}} جز [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} ادعای [[مقام عصمت]] کبری و کامل نشده است. نیز [[آیه تطهیر]] بر [[عصمت پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} تصریح دارد، بنابراین، مصداق [[حقیقی]] و [[عینی]] [[اولی الامر]]، فقط [[ائمه]]{{عم}}اند<ref>ر.ک: المیزان، ج۴، ص۳۹۱-۴۰۰؛ مجمع البیان، ج۳ (۳ - ۴)، ص۱۰۱-۱۰۳؛ تفسیر التبیان، ج۳، ص۲۳۵-۲۳۷.</ref>.
| |
| *براساس این [[آیه]] و [[آیه تبلیغ]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} در سال "[[حجةالوداع]]" در بازگشت از [[زیارت]] [[خانه خدا]] در محل "[[غدیر خم]]"، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را به عنوان "[[اولی الامر]]" و [[جانشین]] [[بلافصل]] خود به [[امّت]] [[مسلمان]] معرفی کرد و در بیانی رسا و پیامی گویا که به "[[حدیث غدیر]]" [[شهرت]] دارد<ref>ماجرای غدیر در بسیاری از کتابهای تاریخی، تفسیری و روایی نقل شده است، مانند: تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۹۰؛ تفسیر الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸ و ۲۵۹؛ تفسیر المنار، ج۲، ص۴۶۳-۴۶۴؛ تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۳-۵۹: الغدیر، علامه امینی، ج۱، ص۲۱۴-۲۲۹.</ref>، به [[مردم]] فرمود: آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟<ref>{{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟}}</ref>؛ همه گفتند: آری. آنگاه [[پیامبر]]{{صل}} [[دست]] [[علی]]{{ع}} را گرفته و فرمود: پس هر کس که من [[مولی]] و [[سرپرست]] او هستم، این [[علی]] نیز [[مولی]] و [[سرپرست]] اوست<ref>{{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}.</ref><ref>حدیث غدیر جزو احادیث متواتر و قطعی الصدور است که سنّی و شیعه آن را نقل کردهاند. (ر.ک: المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۹ - ۱۱۰؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۷؛ الغدیر، ج۱، ص۱۴ - ۲۱۳؛ احقاق الحق، قاضی نورالله تستری، ج۲، ص۴۱۵ - ۵۰۰؛ بحارالانوار،ج ۲۱، ص۳۸۷ و...) </ref>.
| |
| *مراد از "[[مولی]]" و "ولی" در [[حدیث غدیر]]، فقط [[محبّت]] به آن [[حضرت]] نیست؛ زیرا هم با جمله آغازین [[گفتار پیامبر]]{{صل}} همخوانی ندارد که با اشاره به [[آیه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref>، به [[ولایت مطلقه]] [[تشریعی]] خود بر [[مسلمانان]] استناد کرده بود و هم نیازی به اعلام [[ضرورت]] [[محبت]] به [[علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]]{{عم}} در آن هوای گرم و سوزان در آن محل نبود؛ زیرا قبلاً بارها بار به آن تصریح کرده بود و در بسیاری از [[آیات]]، به ویژه [[آیه مودت]]{{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>، به آن تصریح شده بود. از اینرو، این [[ولایت]]، از سنخ [[ولایت]] خود [[پیامبر]]{{صل}} یعنی [[ولایت تشریعی]] مطلقه است. به همین [[دلیل]]، [[حکومت]] و [[زعامت سیاسی]] - [[اجتماعی]] در همه ابعاد و [[اداره امور]] [[دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] از [[شئون]] [[ولایت تشریعی]] [[پیامبر]] و [[ائمه]]{{عم}} است.
| |
| *[[ولایت]]، جامع بین [[نبوت]] و [[امامت]] است که گاهی به صورت [[نبوت]] و زمانی به صورت [[امامت]] تجلّی میکند. با [[نبوت]] نبّی اکرم{{صل}} و [[امامت]] هر یک از [[ائمه]]{{عم}}، [[ظهور]] تازهای از [[ولایت الهی]] نصیب جهانیان میشده است. [[نعمت]] [[ولایت]]، از عالیترین مرحله [[تکوینی]] تا نازلترین مرتبه [[تشریعی]] آنکه [[اصلاح امور جامعه]]<ref>ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، ج۹، ص۱۸۵.</ref> [[انسانی]] از طریق [[فصل خصومت]] و [[داوری]] به [[حق]] باشد، سودمند و ضروری است.
| |
| *از اینرو، [[ولایت]] مانند [[نبوّت]] [[ضرورت]] دارد و [[بشر]] [[نیازمند]] آن است. [[بشر]] به [[دلیل]] نیاز به [[قوانین]] جامع، کامل و تأمینکننده [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]]، [[نیازمند]] [[نبوت]] است و به [[دلیل]] نیاز به [[رهبری]] [[شایسته]] و [[آگاه]] به [[قوانین]] [[وحیانی]] و [[متعهد]] به اجرای آن در [[جامعه]]، [[نیازمند]] [[امامت]] و [[ولایت]] است. سلسله [[نبوت]] با [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} به پایان رسید ولی سلسله [[ولایت]] هرگز به پایان نمیرسد و تا [[قیامت]] ادامه دارد؛ چون [[بشر]] همواره نیاز به [[رهبری الهی]] دارد<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۵۴-۵۹.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |