دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۲:۰۶
، ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰جایگزینی متن - 'بعنوان' به 'بهعنوان'
جز (جایگزینی متن - ' بسوی ' به ' بهسوی ') |
جز (جایگزینی متن - 'بعنوان' به 'بهعنوان') |
||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
:::::*«'''دلیل دوم: [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما بهطور کلی میتوان گفت که: آیات قرآن بهطور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینهها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تأکید میکند. مانند: {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>. (...) | :::::*«'''دلیل دوم: [[عصمت]]''': یکی از خصوصیات [[پیامبران]] و [[اهل بیت]] {{عم}} عصمت است. عصمت به معنای مصونیت همه جانبه در ناحیه گفتار، رفتار و اندیشه از هر گونه گناه و اشتباه و فراموشی است. دلائل اثبات عصمت انبیا و ائمه {{ع}} در کتب کلامی به تفصیل آمده است و ما درصدد پرداختن به آنها نیستیم اما بهطور کلی میتوان گفت که: آیات قرآن بهطور عام، متابعت از پیامبر را واجب کرده و تسلیم و انقیاد در برابر تمامی اقوال و افعال او را برای مسلمانان فریضه دانسته است و در تمامی زمینهها بر وجوب تأسی از پیامبر {{صل}} تأکید میکند. مانند: {{متن قرآن|يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم}} <ref> سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>. (...) | ||
::::::اینها نشانگر [[عصمت]] همه جانبه پیامبر در تمامی اقوال و رفتار خویش است. زیرا اگر احتمال خطا، جهل و سهو باشد متابعت مطلق و بدون قید و شرط از او جایز نخواهد بود. از سوی دیگر [[امامان]] {{عم}} جانشینان پیامبرند و [[جانشین پیامبر]] باید ویژگیهای او را داشته باشد بنابراین اهل بیت {{عم}} نیز دارای ویژگی عصمت خواهند بود. لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بینشی عمیق وعلمی خدادای است که با آن، حقیقت اشیاء را همانگونه هستند میتوان دید. [[علامه طباطبائی]] در این زمینه میگوید: عصمت نوعی علم است که صاحبش را بهطور دائم در راه بندگی قرار میدهد البته نه از قبیل علوم متعارف به حسن و قبح افعال <ref> در محضر [[علامه طباطبائی]] ،ص۱۳۰.</ref>. ایشان در جای دیگر میفرماید: عصمت نتیجه علمی است که خداوند به معصوم داده است. تعلیم الهی علت است برای عصمت پس حقیقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصیت دور است <ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹. </ref>. البته باید توجه داشت که علم علت تامه برای عصمت نیست زیرا انسان آزاد و مختار است. حال عصمت چه خودش علم باشد یا نتیجه آن، تفاوتی در اصل موضوع نخواهد داشت و مهم، وجود آن بینش عمیق و آگاهی دقیق است که [[معصومین]] بواسطه آن از گناه و خطا و اشتباه در امان هستند و در نتیجه تبعیت از آنان بهصورت مطلق واجب میباشد. چنین علمی قطعاً غیبی و خدادادی خواهد بود که خداوند به بندگان برگزیدهاش عطا کرده است زیرا با علوم عادی و متعارف بشری، کسی چنین آگاهی و با این ویژگی نمیتواند داشته باشد. | ::::::اینها نشانگر [[عصمت]] همه جانبه پیامبر در تمامی اقوال و رفتار خویش است. زیرا اگر احتمال خطا، جهل و سهو باشد متابعت مطلق و بدون قید و شرط از او جایز نخواهد بود. از سوی دیگر [[امامان]] {{عم}} جانشینان پیامبرند و [[جانشین پیامبر]] باید ویژگیهای او را داشته باشد بنابراین اهل بیت {{عم}} نیز دارای ویژگی عصمت خواهند بود. لازمه عصمت همه جانبه، داشتن بینشی عمیق وعلمی خدادای است که با آن، حقیقت اشیاء را همانگونه هستند میتوان دید. [[علامه طباطبائی]] در این زمینه میگوید: عصمت نوعی علم است که صاحبش را بهطور دائم در راه بندگی قرار میدهد البته نه از قبیل علوم متعارف به حسن و قبح افعال <ref> در محضر [[علامه طباطبائی]] ،ص۱۳۰.</ref>. ایشان در جای دیگر میفرماید: عصمت نتیجه علمی است که خداوند به معصوم داده است. تعلیم الهی علت است برای عصمت پس حقیقت عصمت علم است و معصوم بواسطه آن از معصیت دور است <ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹. </ref>. البته باید توجه داشت که علم علت تامه برای عصمت نیست زیرا انسان آزاد و مختار است. حال عصمت چه خودش علم باشد یا نتیجه آن، تفاوتی در اصل موضوع نخواهد داشت و مهم، وجود آن بینش عمیق و آگاهی دقیق است که [[معصومین]] بواسطه آن از گناه و خطا و اشتباه در امان هستند و در نتیجه تبعیت از آنان بهصورت مطلق واجب میباشد. چنین علمی قطعاً غیبی و خدادادی خواهد بود که خداوند به بندگان برگزیدهاش عطا کرده است زیرا با علوم عادی و متعارف بشری، کسی چنین آگاهی و با این ویژگی نمیتواند داشته باشد. | ||
:::::*«'''دلیل سوم: حجت خداوند بودن''': درلسان روایات، اهل بیت {{عم}} | :::::*«'''دلیل سوم: حجت خداوند بودن''': درلسان روایات، اهل بیت {{عم}} بهعنوان حجتهای خداوند بر خلق معرفی شدهاند که زمین هیچگاه خالی از حجت نبوده نخواهد بود و نیز حجت خدا باید به جمیع اموری که بندگان در امر معاش و معاد بدو محتاجند عالم باشد. [[امام علی|علی]] {{ع}} در نهج البلاغه میفرماید: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ... هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ... أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی ارضه"}} <ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.</ref>. آری، زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مکتوم هست و مردم او را نمیبینند، به وسیله همان حجتهاست که خداوند دلائل خود را در میان مردم حفظ و نگهداری میکند... علم بر آنها هجوم میآورد "نه این که آنها بهسوی علم بروند؛ مقصود این است که علمشان افاضی است" و بصیرت به معنای حقیقی را به آنها میبخشد "یعنی در آن علم، اشتباهی، نقصی، خطایی وجود ندارد." و روح یقین را مباشرتا واجدند و آنان جانشینان خداوند در زمین هستند. [[امام صادق]] {{ع}} به ملازمه میان حجت خدا بودن و آگاهی وسیع و لدنی اشاره کرده میفرماید: {{عربی|"مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ یحْتَجُّ بِعَبْدٍ فِی بِلَادِهِ ثُمَّ یسْتُرُ عَنْهُ جَمِیعَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ فَقَدِ افْتَرَی عَلَی اللَّه"}}، هر کس گمان کند خدا بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان میکند بر خدا افترا زده است. <ref>بحارالانوار، ج۲۶ ص ۱۳۷. </ref> | ||
:::::*«'''دلیل چهارم: [[قاعده لطف]]''': متکلمان مسلمان، هم برای اثبات ضرورت وجود [[پیامبر]] و [[امام]] و هم برای اثبات صفات کمالی آنان از جمله علم، به قاعده لطف استناد میکنند. قاعده لطف "بطور اختصار" چنین است : وجود پیامبر و امام لطف است در حق بندگان و مقصود از لطف این است که وجود آنان مایه هدایت مردم و سبب گرایش به انجام تکالیف و دوری از گناهان است. از آن جا که خداوند خواهان چنین کمالی برای بندگان میباشد، طبعاً باید سبب آن را فراهم سازد تا هدف مطلوب به دست آید. لذا پیامبر و امامی که وجودش لطف است باید از عصیان و اشتباه و فراموشی مصون باشند و هرچیزی که طبع آدمی از آن تنفر دارد منزه باشند و از همه مردم در صفات کمال روحی و جسمی افضل و برتر باشند تا قلبها متوجه او شده و حجت بر مردم تمام شود. حال آیا پیامبر و امام دارای صفات کمالی از جمله علم لدنی و وسیع باشند بهتر و نافعتر به حال خلق است یا جاهل و دارای علم محدود باشند. قطعاً هر چه بیشتر واجد صفات کمالی باشند برای هدایت خلق نفع بیشتری دارد و چنانچه مردم بدانند که [[امام]] و [[پیامبر]] اعمال آنان را میدانند حداقل در میان معتقدان به [[امامت]] موجب میشود که از معصیت دور و به طاعت نزدیک شوند. از طرف دیگر مقتضی موجود و مانع نیز مفقود است و قدرت و جود خداوند نیز، مطلق است، پس [[اهل بیت]] {{عم}} از باب لطف دارای [[علم غیب]] خواهند بود. | :::::*«'''دلیل چهارم: [[قاعده لطف]]''': متکلمان مسلمان، هم برای اثبات ضرورت وجود [[پیامبر]] و [[امام]] و هم برای اثبات صفات کمالی آنان از جمله علم، به قاعده لطف استناد میکنند. قاعده لطف "بطور اختصار" چنین است : وجود پیامبر و امام لطف است در حق بندگان و مقصود از لطف این است که وجود آنان مایه هدایت مردم و سبب گرایش به انجام تکالیف و دوری از گناهان است. از آن جا که خداوند خواهان چنین کمالی برای بندگان میباشد، طبعاً باید سبب آن را فراهم سازد تا هدف مطلوب به دست آید. لذا پیامبر و امامی که وجودش لطف است باید از عصیان و اشتباه و فراموشی مصون باشند و هرچیزی که طبع آدمی از آن تنفر دارد منزه باشند و از همه مردم در صفات کمال روحی و جسمی افضل و برتر باشند تا قلبها متوجه او شده و حجت بر مردم تمام شود. حال آیا پیامبر و امام دارای صفات کمالی از جمله علم لدنی و وسیع باشند بهتر و نافعتر به حال خلق است یا جاهل و دارای علم محدود باشند. قطعاً هر چه بیشتر واجد صفات کمالی باشند برای هدایت خلق نفع بیشتری دارد و چنانچه مردم بدانند که [[امام]] و [[پیامبر]] اعمال آنان را میدانند حداقل در میان معتقدان به [[امامت]] موجب میشود که از معصیت دور و به طاعت نزدیک شوند. از طرف دیگر مقتضی موجود و مانع نیز مفقود است و قدرت و جود خداوند نیز، مطلق است، پس [[اهل بیت]] {{عم}} از باب لطف دارای [[علم غیب]] خواهند بود. | ||
:::::*«'''دلیل پنجم: دلیل اعجاز''': اگر اثبات [[رسالت]] پیامبر نیازمند این باشد که وی از باب اعجاز علم غیب بداند و از غیب خبر دهد باید مسلح به آن بوده و توانایی آن را داشته باشد. از طرفی چون امامت، [[خلافت]] از رسول است، بنابراین اگر لازمه اثبات امامت آنان نیز داشتن علم غیب باشد، قطعاً واجد آن خواهند بود. البته این در رسول به عنوان معجزه و در غیر او به عنوان [[کرامت]] خواهد بود. آنچه در تاریخ و سیره [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و اهل بیت {{عم}} ثابت و مسلم است وجود اخبارات غیبی آنان است که به عنوان معجزه و کرامت قابل تبیین است»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۸۲-۸۷.</ref>. | :::::*«'''دلیل پنجم: دلیل اعجاز''': اگر اثبات [[رسالت]] پیامبر نیازمند این باشد که وی از باب اعجاز علم غیب بداند و از غیب خبر دهد باید مسلح به آن بوده و توانایی آن را داشته باشد. از طرفی چون امامت، [[خلافت]] از رسول است، بنابراین اگر لازمه اثبات امامت آنان نیز داشتن علم غیب باشد، قطعاً واجد آن خواهند بود. البته این در رسول به عنوان معجزه و در غیر او به عنوان [[کرامت]] خواهد بود. آنچه در تاریخ و سیره [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و اهل بیت {{عم}} ثابت و مسلم است وجود اخبارات غیبی آنان است که به عنوان معجزه و کرامت قابل تبیین است»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۸۲-۸۷.</ref>. |