یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۵: خط ۸۵:
*در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست می‌دهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او می‌شود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبه‌ای یافت نمی‌شود و چیزی بر آن افزودن نمی‌شاید، چنانکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.
*در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست می‌دهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او می‌شود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبه‌ای یافت نمی‌شود و چیزی بر آن افزودن نمی‌شاید، چنانکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>.


==آثار يقين==
==آثار [[یقین]]==
دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکه‌ای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا می‌شود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکت‌ها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار میدهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و ۹ چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت می‌شود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی میکنیم.
*دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکه‌ای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا می‌شود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکت‌ها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار می‌دهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت می‌شود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی می‌کنیم:
۵-۱. [[خضوع]] و [[خشوع]]
===[خضوع]] و [[خشوع]]===
[[خشوع]] از حالت‌های [[قلب]] و [[خضوع]] از صفت‌های جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر میدهد<ref>سید روح‌الله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری می‌شود، [[خضوع]] نامیده می‌شود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته می‌شود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه میرفت، [[گمان]] میکردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref>.
*[[خشوع]] از حالت‌های [[قلب]] و [[خضوع]] از صفت‌های جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر می‌دهد<ref>سید روح‌الله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری می‌شود، [[خضوع]] نامیده می‌شود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته می‌شود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه می‌رفت، [[گمان]] می‌کردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۸.</ref>.
۵-۲. [[شجاعت]]
===[[شجاعت]]===
کسی که [[خدا]] را به [[ربوبیت]] بشناسد و [[یقین]] کند که هیچ سببی بدون [[اذن]] و [[اراده]] او اثرگذار نیست، [[شجاع]] می‌شود و از هیچ چیز جز [[خدا]] هراسی به [[دل]] راه نمی‌دهد.
*کسی که [[خدا]] را به [[ربوبیت]] بشناسد و [[یقین]] کند که هیچ سببی بدون [[اذن]] و [[اراده]] او اثرگذار نیست، [[شجاع]] می‌شود و از هیچ چیز جز [[خدا]] هراسی به [[دل]] راه نمی‌دهد.
[[امام صادق]]{{ع}}در جواب کسی که پرسیده بود [[حد یقین]] چیست، فرمود:
*[[امام صادق]]{{ع}} در جواب کسی که پرسیده بود [[حد یقین]] چیست، فرمود: "اینکه با [[توجه به خدا]] از چیزی نترسی"<ref>{{متن حدیث|أَلاَّ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَيْئاً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
{{متن حدیث|أَلاَّ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَيْئاً}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
*و فرمود: گنجی که در [[سوره کهف]] در داستان [[خضر]]{{ع}} و موسی{{ع}} آمده، طلا و نقره نبود بلکه نوشته‌ای بود مشتمل بر چهار جمله. آنگاه در تقریر جمله چهارم فرمود: "کسی که به تقدیر الاهی [[یقین]] کند، جز از [[خدا]] نمی‌ترسد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اَللّهَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
اینکه با [[توجه به خدا]] از چیزی نترسی.
*در خبر است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] می‌کرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بی‌پایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
و فرمود:
*در [[روایت]] است: [[قنبر]] [[غلام]] [[علی]]{{ع}}، آن [[حضرت]] را بسیار [[دوست]] داشت به همین [[دلیل]] شب‌ها که [[امیرالمؤمنین]] از [[خانه]] بیرون می‌رفت، او نیز [[شمشیر]] به دست در پی‌اش می‌رفت. شبی [[حضرت]] او را دید، فرمود برای چه آمده‌ای؟ گفت برای اینکه از شما [[حفاظت]] کنم. فرمود: از [[اهل آسمان]] حفظم کنی یا از [[اهل]] [[زمین]]؟ عرض کرد: از [[اهل]] [[زمین]]. فرمود: [[اهل]] [[زمین]] بی‌اذن [[خدا]] نمی‌توانند با من کاری کنند، برگرد و [[قنبر]] بازگشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۹.</ref>.
گنجی که در [[سوره کهف]] در داستان [[خضر]] و موسیه آمده، طلا و نقره نبود بلکه نوشته‌ای بود مشتمل بر چهار جمله. آنگاه در تقرير جمله چهارم فرمود:
*در روایتی آمده است: به [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} گفتند: در این زمانی که از شمشیرها [[خون]] می‌چکد تو از [[امامت]] خود سخن می‌گویی؟! فرمود: [[خدا]] را سرزمینی است از طلا که با ضعیف‌ترین مخلوق خود یعنی مورچه از آن محافظت می‌کند، اگر شتر [[خراسانی]]<ref>نوعی شتر قوی‌هیکل با گردن بلند است که به آن بخاتی میگویند.</ref> بخواهد وارد آن شود نمی‌تواند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۸-۳۱۹.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اَللّهَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
===[[صبر]]===
کسی که به تقدير الاهی [[یقین]] کند، جز از [[خدا]] نمی‌ترسد.
*اگر [[صبر]] را به معنی جامع خود که همان [[مقاومت]] در برابر [[هواهای نفسانی]] است، در نظر بگیریم، یکی از مهم‌ترین [[آثار یقین]] در هر زمینه [[صبر]] است. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: "[[صبر]] میوه [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلصَّبْرُ ثَمَرَةُ اَلْيَقِينِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳.</ref>.
در خبر است:
*مستفاد از [[آیات]] و [[روایات]] این است که [[یقین]] در هر باب، [[استقامت]] [[انسان]] را در برابر برخی هواها و خواهش‌ها موجب می‌شود و در صورتی که منظومه‌ای کامل از [[یقین]] و [[معرفت]] به دست آید، [[مقام]] نهایی [[صبر]] که [[مقاومت]] در برابر هم خواهش‌های نارواست، برای نفس حاصل می‌شود. منظور از این منظومه [[یقین]]، [[معرفتی]] سه بُعدی از خویشتن، [[جهان]] و خداست که با هر بخش از آن مراتبی از [[صبر]] پدیدار می‌شود.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] میکرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بی‌پایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>.
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خودشناسی]]====
در [[روایت]] است:
*[[یقین]] به [[هدفمندی]] و حرکت پیوسته [[انسان]]، [[یقین]] به وجود [[دشمنی]] قسم خورده و قبول [[مقام عبودیت]]، شاخه‌هایی از [[صبر]] و [[استواری]] را موجب میشوند. [[یقین]] به اینکه [[خداوند]] [[انسان]] را برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[آفریده]] است، نه برای [[رفاه]] و [[آسایش]]، موجب تعدیل انتظارات [[انسان]] می‌شود.
[[قنبر]] [[غلام]] [[علی]]{{ع}}، آن [[حضرت]] را بسیار [[دوست]] داشت به همین [[دلیل]] شب‌ها که [[امیرالمؤمنین]] از [[خانه]] بیرون میرفت، او نیز [[شمشیر]] به دست در پی‌اش میرفت. شبی [[حضرت]] او را دید، فرمود برای چه آمدهای؟ گفت برای اینکه از شما [[حفاظت]] کنم. فرمود: از [[اهل آسمان]] حفظم کنی یا از [[اهل]] [[زمین]]؟ عرض کرد: از [[اهل]] [[زمین]]. فرمود: [[اهل]] [[زمین]] بی‌اذن [[خدا]] نمی‌توانند با من کاری کنند، برگرد و [[قنبر]] بازگشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۹.</ref>.
*[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ}}<ref>«که بی‌گمان انسان را در رنج آفریده‌ایم،» سوره بلد، آیه ۴.</ref>. [[باور]] اینکه [[انسان]] مسافری در حال رفتن است، [[آمادگی]] بیشتری را برای قبول [[مشکلات]] موجب می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. [[شناخت]] [[هوای نفس]] به عنوان [[دشمنی]] که موجب [[گمراهی]] و دوری از مقصد می‌شود، [[انگیزه]] [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] را تقویت می‌کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۶۹.</ref>: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. قبول [[مقام عبودیت]] و [[اعتقاد]] به خدا مالکی، باعث می‌شود که [[انسان]] با از دست دادن [[نعمت]]، بی‌تاب نشود و در حال برخورداری [[طغیان]] نکند؛ {{متن قرآن|وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ}}<ref>«و هر نعمتی دارید از خداوند است سپس هنگامی که گزندی به شما می‌رسد به (درگاه) او لابه می‌کنید» سوره نحل، آیه ۵۳.</ref>.
در روایتی آمده است:
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[جهان‌شناسی]]====
به [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}}گفتند: در این زمانی که از شمشیرها [[خون]] میچکد تو از [[امامت]] خود سخن میگویی؟! فرمود: [[خدا]] را سرزمینی است از طلا که با ضعیف‌ترین مخلوق خود یعنی مورچه از آن محافظت می‌کند، اگر شتر [[خراسانی]]<ref>نوعی شتر قوی‌هیکل با گردن بلند است که به آن بخاتی میگویند.</ref> بخواهد وارد آن شود نمی‌تواند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۹.</ref>.
*آشنایی با ماهیت [[دنیا]] که ترکیبی است از گذر، کوتاهی، [[محدودیت]] و بی‌قراری، هر مصیبتی را قابل [[تحمل]] می‌کند.
۵-۳. [[صبر]]
*[[امام کاظم]]{{ع}} می‌فرماید: بر [[طاعت]] و از [[عصیان]] [[خدا]] [[صبر]] کنید. [[دنیا]] فقط یک [[ساعت]] است، گذشته‌اش نه موجب [[اندوه]] است نه [[شایسته]] [[شادمانی]]، آینده‌اش نیز بر ما معلوم نیست؛ پس در همین [[ساعت]] چنان [[صبر]] پیشه کن که گویی همیشه آسوده‌ای<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۱۱.</ref>.
اگر [[صبر]] را به معنی جامع خود که همان [[مقاومت]] در برابر [[هواهای نفسانی]] است، در نظر بگیریم، یکی از مهم‌ترین [[آثار یقین]] در هر زمینه [[صبر]] است. [[امام علی]]{{ع}}میفرماید:
اگر [[انسان]] بداند که [[دنیا]] گذرگاه است و به طور طبیعی مناسب [[آسایش]] و [[رفاه]] نیست و میدان تمرین و [[تکامل انسان]] است و به طور طبیعی با زحمت و [[سختی]] همراه است، [[مصیبت]] و [[مشقت]] [[دنیا]] در نظرش کوچک می‌شود. [[آگاهی]] از اینکه [[دنیا]] محدود است و همه کس به همه چیز نمی‌رسد، بلکه زحمت و راحت و [[نعمت]] و نقمت در آن توزیع شده و هر کسی از هرکدام بهره‌ای دارد، [[تحمل]] [[محرومیت]] و [[مصیبت]] را آسان می‌کند؛ [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref>
{{متن حدیث|اَلصَّبْرُ ثَمَرَةُ اَلْيَقِينِ}}<ref>على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳.</ref>.
*اگر [[انسان]] بداند [[عمر]] [[دنیا]] کوتاه است و هر زحمت و [[راحتی]] در آن به سر می‌آید و به خاطره تبدیل می‌شود، در حالی که [[آسایش]] و [[عذاب]] [[آخرت]] ماندنی، پایدار و همیشگی است، چنین دانشی [[انسان]] را در مقابل [[مشکلات]] [[استوار]] می‌کند.
[[صبر]] میوه يقين است.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "هرکس [[صبر]] کند، اندکی [[صبر]] کرده است و هرکس [[بی‌تابی]] کند اندکی [[بی‌تابی]] کرده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلاً وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلاً}}؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۲، ص۲۱۹؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۶۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۸.</ref>.
مستفاد از [[آیات]] و [[روایات]] این است که يقين در هر باب، [[استقامت]] [[انسان]] را در برابر برخی هواها و خواهش‌ها موجب می‌شود و در صورتی که منظومه‌ای کامل از [[یقین]] و [[معرفت]] به دست آید، [[مقام]] نهایی [[صبر]] که [[مقاومت]] در برابر هم خواهش‌های نارواست، برای نفس حاصل می‌شود. منظور از این منظومة يقين، [[معرفتی]] سه بعدی از خویشتن، [[جهان]] و خداست که با هر بخش از آن مراتبی از [[صبر]] پدیدار می‌شود.
====[[صبر]] و [[یقین]] در حوزه [[خداشناسی]]====
۵-۳-۱. [[صبر]] و يقين در حوزه [[خودشناسی]]
*[[علی]]{{ع}} می‌فرماید: "ریشه [[صبر]] [[یقین]] [[نیکو]] به [[خدا]] داشتن است"<ref>{{متن حدیث|أَصْلُ اَلصَّبْرِ حُسْنُ اَلْيَقِينِ بِاللَّهِ}}؛ جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
[[یقین]] به [[هدفمندی]] و حرکت پیوسته [[انسان]]، يقين به وجود [[دشمنی]] قسم خورده و قبول [[مقام عبودیت]]، شاخه‌هایی از [[صبر]] و [[استواری]] را موجب میشوند. [[یقین]] به اینکه [[خداوند]] [[انسان]] را برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[آفریده]] است، نه برای [[رفاه]] و [[آسایش]]، موجب تعدیل انتظارات [[انسان]] می‌شود. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ}}<ref>«که بی‌گمان انسان را در رنج آفریده‌ایم،» سوره بلد، آیه ۴.</ref>. [[باور]] اینکه [[انسان]] مسافری در حال رفتن است، [[آمادگی]] بیشتری را برای قبول [[مشکلات]] موجب می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. [[شناخت]] [[هوای نفس]] به عنوان [[دشمنی]] که موجب [[گمراهی]] و دوری از مقصد می‌شود، [[انگیزه]] [[مخالفت]] با [[هوای نفس]] را تقویت می‌کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۶۹.</ref>: {{متن قرآن|وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. قبول [[مقام عبودیت]] و [[اعتقاد]] به خدامالکی، باعث می‌شود که [[انسان]] با از دست دادن [[نعمت]]، بی‌تاب نشود و در حال برخورداری [[طغیان]] نکند؛ {{متن قرآن|وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ}}<ref>«و هر نعمتی دارید از خداوند است سپس هنگامی که گزندی به شما می‌رسد به (درگاه) او لابه می‌کنید» سوره نحل، آیه ۵۳.</ref>.
*[[یقین]] به حضور، [[اعتقاد به توحید]] افعالی، [[یقین]] به قضا و قدر، [[امید]] قطعی به [[فرج]] و [[گشایش]] و [[یقین]] به [[پاداش]] الاهی، هریک به نوعی موجب [[ایستادگی]] نفس [[آدمی]] در برابر [[سختی‌ها]] می‌شوند.
۵-۳-۲. [[صبر]] و يقين در حوزه [[جهان‌شناسی]]
*[[علی]]{{ع}} نیز می‌فرماید: "با [[صبر]] [[استوار]] و [[یقین]] [[نیکو]]، غم‌های از راه رسیده را از خود دور کن"<ref>{{متن حدیث|اِطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ اَلْهُمُومِ بِعَزَائِمِ اَلصَّبْرِ وَ حُسْنِ اَلْيَقِينِ}}؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۳؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۷۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۵.</ref>.
آشنایی با ماهیت [[دنیا]] که ترکیبی است از گذر، کوتاهی، [[محدودیت]] و بی‌قراری، هر مصیبتی را قابل [[تحمل]] می‌کند.
*[[یقین]] به اینکه همه [[جهان]] محضر خداست، [[تحمل]] هر مصیبتی را آسان، [[طاعت]] راگوارا و [[ترک معصیت]] را سهل می‌کند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا}}<ref>«و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمی‌خیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.</ref>.
[[امام کاظم]]{{ع}} میفرماید:
*این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] می‌کند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ "تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالت‌های تو بر ما مخفی نیست". چنانکه [[مفسران]] نوشته‌اند این تعلیل برای تأکید امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبت‌های سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] می‌کنند.  
بر [[طاعت]] و از [[عصیان]] [[خدا]] [[صبر]] کنید. [[دنیا]] فقط یک [[ساعت]] است، گذشته‌اش نه موجب [[اندوه]] است نه [[شایسته]] [[شادمانی]]، آینده‌اش نیز بر ما معلوم نیست؛ پس در همین [[ساعت]] چنان [[صبر]] پیشه کن که گویی همیشه آسوده‌ای<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۱۱.</ref>.
*[[یقین]] به قضا وقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بی‌اذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقت‌ها [[یاری]] می‌دهد. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
اگر [[انسان]] بداند که [[دنیا]] گذرگاه است و به طور طبیعی مناسب [[آسایش]] و [[رفاه]] نیست و میدان تمرین و [[تکامل انسان]] است و به طور طبیعی با زحمت و [[سختی]] همراه است، [[مصیبت]] و [[مشقت]] [[دنیا]] در نظرش کوچک می‌شود. [[آگاهی]] از اینکه [[دنیا]] محدود است و همه کس به همه چیز نمی‌رسد، بلکه زحمت و راحت و [[نعمت]] و نقمت در آن توزیع شده و هر کسی از هرکدام بهره‌ای دارد، [[تحمل]] [[محرومیت]] و [[مصیبت]] را آسان می‌کند؛ [[قرآن کریم]] میفرماید:
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۱۹-۳۲۳.</ref>.
{{متن قرآن|إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ}}<ref>«اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.</ref>
===[[زهد]]===
اگر [[انسان]] بداند [[عمر]] [[دنیا]] کوتاه است و هر زحمت و [[راحتی]] در آن به سر میآید و به خاطره تبدیل می‌شود، در حالی که [[آسایش]] و [[عذاب]] [[آخرت]] ماندنی، پایدار و همیشگی است، چنین دانشی [[انسان]] را در مقابل [[مشکلات]] [[استوار]] می‌کند.
از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ امیر المؤمنین{{ع}} میفرماید:
[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ مَنْ صَبَرَ صَبَرَ قَلِيلاً وَ إِنَّ مَنْ جَزِعَ جَزِعَ قَلِيلاً}}<ref>على بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۲، ص۲۱۹؛ ابوالفضل على طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۶۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۸۸.</ref>.
هرکس [[صبر]] کند، اندکی [[صبر]] کرده است و هرکس [[بی‌تابی]] کند اندکی [[بی‌تابی]] کرده است.
۵-۳-۳. [[صبر]] و يقين در حوزه [[خداشناسی]]
[[علی]]{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|أَصْلُ اَلصَّبْرِ حُسْنُ اَلْيَقِينِ بِاللَّهِ}}<ref>جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلال‌الدین محدث، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
ریشه [[صبر]] [[یقین]] [[نیکو]] به [[خدا]] داشتن است.
يقين به حضور، [[اعتقاد به توحید]] افعالی، [[یقین]] به قضاوقدر، [[امید]] قطعی به [[فرج]] و [[گشایش]] و [[یقین]] به [[پاداش]] الاهی، هریک به نوعی موجب [[ایستادگی]] نفس [[آدمی]] در برابر [[سختی‌ها]] میشوند. [[علی]]{{ع}} نیز میفرماید:
{{متن حدیث|اِطْرَحْ عَنْكَ وَارِدَاتِ اَلْهُمُومِ بِعَزَائِمِ اَلصَّبْرِ وَ حُسْنِ اَلْيَقِينِ}}<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۳؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۷۹؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۵.</ref>.
با [[صبر]] [[استوار]] و [[یقین]] [[نیکو]]، غم‌های از راه رسیده را از خود دور کن.
[[یقین]] به اینکه همه [[جهان]] محضر خداست، [[تحمل]] هر مصیبتی را آسان، [[طاعت]] راگوارا و [[ترک معصیت]] را سهل می‌کند. [[قرآن کریم]] میفرماید:
{{متن قرآن|وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا}}<ref>«و بر فرمان پروردگارت شکیب کن که تو را زیر نظر داریم و چون برمی‌خیزی پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای!» سوره طور، آیه ۴۸.</ref>.
این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] می‌کند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ «تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالت‌های تو بر ما مخفی نیست». چنانکه [[مفسران]] نوشته‌اند این تعلیل برای تأكيد امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبت‌های سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] میکنند. [[یقین]] به قضاوقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بی‌اذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقت‌ها [[یاری]] میدهد. [[قرآن کریم]] میفرماید:
{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جان‌هایتان نمی‌رسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است * تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمی‌دارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref>
و میفرماید:
{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref>.
۵-۴. [[زهد]]
از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ امير المؤمنین{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>.
{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>.
يقين [[زهد]] به بار میآورد.
[[یقین]] [[زهد]] به بار میآورد.
[[زهد]] از [[آثار یقین]] به [[آخرت]] است. امیرالمونین{{ع}}میفرمود:
[[زهد]] از [[آثار یقین]] به [[آخرت]] است. امیرالمونین{{ع}}میفرمود:
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ عَلَى اَلدُّنْيَا}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۹.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ يَحْرِصْ عَلَى اَلدُّنْيَا}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۱۹.</ref>.
خط ۱۴۳: خط ۱۲۵:
و میفرمود:
و میفرمود:
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ سَلاَ عَنِ اَلدُّنْيَا}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ سَلاَ عَنِ اَلدُّنْيَا}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
هرکس به [[آخرت]] يقين داشته باشد [[دنیا]] را فراموش میکنند.
هرکس به [[آخرت]] [[یقین]] داشته باشد [[دنیا]] را فراموش میکنند.
کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمت‌های جاوید آن به [[پستی]] و بی‌ارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمی‌کند.
کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمت‌های جاوید آن به [[پستی]] و بی‌ارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمی‌کند.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید:
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>.
{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>.
اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمیکنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمی‌فروشی.
اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمیکنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمی‌فروشی.
بنابراین هرکس به اندازه يقين خویش به [[دنیا]] بی‌رغبت می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید:
بنابراین هرکس به اندازه [[یقین]] خویش به [[دنیا]] بی‌رغبت می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}<ref>خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref>.
{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}<ref>خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref>.
بی رغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه يقين او به [[جهان]] جاویدان است.
بی رغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه [[یقین]] او به [[جهان]] جاویدان است.
۵-۵. [[شوق]] و [[محبت]]
۵-۵. [[شوق]] و [[محبت]]
[[شوق]] و [[محبت]]، ثمره يقين به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی میانگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون میافروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب می‌شد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] میرسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله میگرفت که گویا اطرافیان خود را نمی‌شناسد<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>.
[[شوق]] و [[محبت]]، ثمره [[یقین]] به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی میانگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون میافروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب می‌شد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] میرسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله میگرفت که گویا اطرافیان خود را نمی‌شناسد<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>.
دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفته‌اند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>.
دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفته‌اند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>.
اینها جلوه‌هایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است.
اینها جلوه‌هایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است.
۵-۶. حيا
۵-۶. حیا
حيا، ثمره يقين به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات می‌کند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمی‌کند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکت‌ها و سکناتش متفاوت می‌شود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را میبیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] می‌کند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او میشتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}در وصیتش به [[محمد]] بن حنیفه، میفرماید:
حیا، ثمره [[یقین]] به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات می‌کند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمی‌کند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکت‌ها و سکناتش متفاوت می‌شود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را میبیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] می‌کند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او میشتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}در وصیتش به [[محمد]] بن حنیفه، میفرماید:
{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}<ref>علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>.
{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}<ref>علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>.
بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند
بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند
خط ۱۶۲: خط ۱۴۴:
[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref>.
[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref>.
۵-۷. [[شکر]]
۵-۷. [[شکر]]
[[شکر]]، ثمره يقين به [[احسان]] الاهی است. کسی که میداند تمامی [[خیرات]] و [[نعمت‌ها]] از جانب اوست و حتى [[بلاها]] و گرفتاری‌هایی که میفرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] می‌شود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسان‌ها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمت‌ها]] و صفت‌های [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسان‌ها]] اساسی‌ترین نعمت‌های مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایده‌های آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب میفرماید:
[[شکر]]، ثمره [[یقین]] به [[احسان]] الاهی است. کسی که میداند تمامی [[خیرات]] و [[نعمت‌ها]] از جانب اوست و حتی [[بلاها]] و گرفتاری‌هایی که میفرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] می‌شود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسان‌ها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمت‌ها]] و صفت‌های [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسان‌ها]] اساسی‌ترین نعمت‌های مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایده‌های آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب میفرماید:
{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>.
{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>.
در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمت‌ها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز میفرماید:
در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمت‌ها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز میفرماید:
بگویید اگر [[خداوند]] [[شب]] را تا [[روز قیامت]] پیوسته و دائمی کند، غیر از او کدام [[معبود]] میتواند برای شما نوری بیاورد؟ آیاگوش فرانمی‌دارید؟! بگو اگر [[خداوند]] روز را تا [[روز قیامت]] پیوسته و دائمی کند، غیر از او کدام [[معبود]] میتواند برای شما شبی بیاورد که در آن بیاساید؟ آیا چشمان تان را باز نمی‌کنید<ref>قصص: ۷۱-۷۲.</ref>؟!
بگویید اگر [[خداوند]] [[شب]] را تا [[روز قیامت]] پیوسته و دائمی کند، غیر از او کدام [[معبود]] میتواند برای شما نوری بیاورد؟ آیاگوش فرانمی‌دارید؟! بگو اگر [[خداوند]] روز را تا [[روز قیامت]] پیوسته و دائمی کند، غیر از او کدام [[معبود]] میتواند برای شما شبی بیاورد که در آن بیاساید؟ آیا چشمان تان را باز نمی‌کنید<ref>قصص: ۷۱-۷۲.</ref>؟!
۵-۸. [[نشاط]] عمل
۵-۸. [[نشاط]] عمل
يقين، [[علم کامل]]، [[ثابت]] و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه میدهد<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است؛
[[یقین]]، [[علم کامل]]، [[ثابت]] و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه میدهد<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است؛
پسرم عمل جز به يقين نيست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
پسرم عمل جز به [[یقین]] نیست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>.
[[نشاط]] در عمل محصول [[یقین]] به دو گزاره است: نخست آنکه مشتر [[انسان]] محدود به [[زندگی دنیوی]] نیست. بلکه عمری به درازای ابد دارد که بخش اصلی آن در سرای [[آخرت]] اتفاق میافتد و [[انسان]] در آنجا نیز به [[سرمایه]] و [[ثروت]] [[نیازمند]] است؛ دوم آنکه هر عملی که در این [[دنیا]] انجام میدهد، به طور مستقیم در [[زندگی]] او تأثیرگذار است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:
[[نشاط]] در عمل محصول [[یقین]] به دو گزاره است: نخست آنکه مشتر [[انسان]] محدود به [[زندگی دنیوی]] نیست. بلکه عمری به درازای ابد دارد که بخش اصلی آن در سرای [[آخرت]] اتفاق میافتد و [[انسان]] در آنجا نیز به [[سرمایه]] و [[ثروت]] [[نیازمند]] است؛ دوم آنکه هر عملی که در این [[دنیا]] انجام میدهد، به طور مستقیم در [[زندگی]] او تأثیرگذار است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>.
{{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>.
هنگامی که [[انسان]] به این دو گزاره [[یقین]] کند، برای عمل [[نشاط]] دیگری پیدا می‌کند. در اینجا به نمونه‌ای از شور و [[نشاط]] [[امامان]] در عمل اشاره میکنیم، باشد که سرمشقی برای ما باشد.
هنگامی که [[انسان]] به این دو گزاره [[یقین]] کند، برای عمل [[نشاط]] دیگری پیدا می‌کند. در اینجا به نمونه‌ای از شور و [[نشاط]] [[امامان]] در عمل اشاره میکنیم، باشد که سرمشقی برای ما باشد.
یکی از [[یاران]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} به نام [[حبه]] عرنی میگوید:
یکی از [[یاران]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} به نام [[حبه]] عرنی میگوید:
شبی بانوف بالی در محوطه [[مسجد]] [یا کاخ [[حکومتی]]] خوابیده بودیم، در اواخر [[شب]]، اميرالمؤمنين{{ع}}را دیدیم که مانند شخصی و اله و سرگشته، [[دست]] بر دیوار گذاشته و این [[آیه]] را تا آخر [[تلاوت]] میفرمود:
شبی بانوف بالی در محوطه [[مسجد]] [یا کاخ [[حکومتی]]] خوابیده بودیم، در اواخر [[شب]]، امیر المؤمنین{{ع}}را دیدیم که مانند شخصی و اله و سرگشته، [[دست]] بر دیوار گذاشته و این [[آیه]] را تا آخر [[تلاوت]] میفرمود:
{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن باده» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن باده» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>.
میگوید:
میگوید:
[[حضرت]] این [[آیات]] را میخواند و به سان شخص [[عقل]] پریده، می‌گذشت. تا اینکه مرا صدا زد و فرمود: ای [[حبه]]، خوابی یا بیدار، عرض کردم: بیدارم. شما که چنین میکنید، پس ما چگونه باید باشیم؟ چشمان [[حضرت]] پر از [[اشک]] شد. گریست و فرمود: ای [[حبه]]، [[خداوند]] را مقامی است، و ما را در پیشگاه او جایگاهی، و هیچکدام از [[اعمال]] ما بر او پوشیده نیست. ای [[حبه]]، [[خداوند]] نسبت به تو و من از رگ گردن نزدیک‌تر است. ای [[حبه]]، هیچ چیز نمی‌تواند من و تو را از دید [[خداوند]] [[پنهان]] بدارد.
[[حضرت]] این [[آیات]] را میخواند و به سان شخص [[عقل]] پریده، می‌گذشت. تا اینکه مرا صدا زد و فرمود: ای [[حبه]]، خوابی یا بیدار، عرض کردم: بیدارم. شما که چنین میکنید، پس ما چگونه باید باشیم؟ چشمان [[حضرت]] پر از [[اشک]] شد. گریست و فرمود: ای [[حبه]]، [[خداوند]] را مقامی است، و ما را در پیشگاه او جایگاهی، و هیچکدام از [[اعمال]] ما بر او پوشیده نیست. ای [[حبه]]، [[خداوند]] نسبت به تو و من از رگ گردن نزدیک‌تر است. ای [[حبه]]، هیچ چیز نمی‌تواند من و تو را از دید [[خداوند]] [[پنهان]] بدارد.
سپس فرمود: اي نوف، آیا خوابیدهای؟ نوف عرض کرد: نه، یا [[امیرالمؤمنین]]، [[خواب]] نیستم، امشب بسیار مراگریاندی. [[حضرت]] فرمود: «ای نوف، اگر امشب گريه زيادت از [[خوف]] [[خدا]] بود، فردای [[قیامت]] در پیشگاه أو چشمانت روشن خواهد شد. اي نوف، هیچ قطره‌ای از چشم [[انسان]] به خاطر [[ترس]] از [[عظمت خدا]] به [[زمین]] نمی‌ریزد، مگر اینکه دریاهای [[آتش جهنم]] را خاموش سازد. ای نوف، [[مقام]] و [[منزلت]] هیچ کس والاتر از کسی که از [[ترس]] [[خدا]] بگرید، و [[دوستی]] و دشمنی‌اش برای رضای او باشد، نیست. ای نوف، هرکس برای [[خدا]] [[دوستی]] کند، [[محبت]] هیچ کس را بر [[محبت خدا]] مقدم نمی‌دارد و هرکس [[دشمنی]] هایش برای [[خدا]] باشد، خیری به [[دشمنان خدا]] نمی‌رساند و به این [[وسیله]] به حقایق ابتان نایل می‌شود».
سپس فرمود: ای نوف، آیا خوابیدهای؟ نوف عرض کرد: نه، یا [[امیرالمؤمنین]]، [[خواب]] نیستم، امشب بسیار مراگریاندی. [[حضرت]] فرمود: «ای نوف، اگر امشب گریه زیادت از [[خوف]] [[خدا]] بود، فردای [[قیامت]] در پیشگاه أو چشمانت روشن خواهد شد. ای نوف، هیچ قطره‌ای از چشم [[انسان]] به خاطر [[ترس]] از [[عظمت خدا]] به [[زمین]] نمی‌ریزد، مگر اینکه دریاهای [[آتش جهنم]] را خاموش سازد. ای نوف، [[مقام]] و [[منزلت]] هیچ کس والاتر از کسی که از [[ترس]] [[خدا]] بگرید، و [[دوستی]] و دشمنی‌اش برای رضای او باشد، نیست. ای نوف، هرکس برای [[خدا]] [[دوستی]] کند، [[محبت]] هیچ کس را بر [[محبت خدا]] مقدم نمی‌دارد و هرکس [[دشمنی]] هایش برای [[خدا]] باشد، خیری به [[دشمنان خدا]] نمی‌رساند و به این [[وسیله]] به حقایق ابتان نایل می‌شود».
سپس [[حضرت]] آن دو را [[پند]] و [[اندرز]] داد و [[موعظه]] نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از [[خداوند]] بترسید و [[تقوا]] پیشه کنید، که من شما را [[بیم]] دادم». سپس راه افتاد، میرفت و عرض میکرد خداوندا، ای کاش میدانستم که در حال [[غفلت]] هایم آیا از من روی گردانی، یا به من مینگری و ای کاش میدانستم که در خواب‌های طولانی و کوتاهی ام از [[شکر]] و [[سپاس]] [[نعمت]] هایت، چه جایگاهی دارم
سپس [[حضرت]] آن دو را [[پند]] و [[اندرز]] داد و [[موعظه]] نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از [[خداوند]] بترسید و [[تقوا]] پیشه کنید، که من شما را [[بیم]] دادم». سپس راه افتاد، میرفت و عرض میکرد خداوندا، ای کاش میدانستم که در حال [[غفلت]] هایم آیا از من روی گردانی، یا به من مینگری و ای کاش میدانستم که در خواب‌های طولانی و کوتاهی ام از [[شکر]] و [[سپاس]] [[نعمت]] هایت، چه جایگاهی دارم
[[حبه]] میگوید:
[[حبه]] میگوید:
خط ۱۸۳: خط ۱۶۵:
در [[روایت]] دیگری از [[نوف بکالی]] [[نقل]] شده است که گفت:
در [[روایت]] دیگری از [[نوف بکالی]] [[نقل]] شده است که گفت:
شبی در [[خدمت]] [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودم، ناگاه از بستر بلند شد، نگاهی به [[ستارگان]] کرد، سپس این [[آیه]] را از [[سوره آل عمران]] قرائت فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن باده» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، سپس فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم ای [[امیر مؤمنان]]! پس از آن فرمود: ای نوف! خوشا به حال [[پارسایان]] در [[دنیا]] و دلباختگان [[آخرت]]. اینان‌اند کسانی که [[زمین]] را بساط و خاکش را فرش خود کردند و آبش را چون [[عطر]] به کار بردند، شعارشان [[قرآن]] و [[لباس]] افتخارشان دعاست، چون [[عیسی بن مریم]] [[دنیا]] را عاریت دانستند...<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج۱، ص۴۹، باب سوم، زهد دنیا و میل به عبادت، ص۲۹.</ref>.
شبی در [[خدمت]] [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودم، ناگاه از بستر بلند شد، نگاهی به [[ستارگان]] کرد، سپس این [[آیه]] را از [[سوره آل عمران]] قرائت فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو می‌بارد و زمین را پس از مردن، بدان زنده می‌دارد و بر آن هرگونه جنبنده‌ای را می‌پراکند و در گرداندن باده» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، سپس فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم ای [[امیر مؤمنان]]! پس از آن فرمود: ای نوف! خوشا به حال [[پارسایان]] در [[دنیا]] و دلباختگان [[آخرت]]. اینان‌اند کسانی که [[زمین]] را بساط و خاکش را فرش خود کردند و آبش را چون [[عطر]] به کار بردند، شعارشان [[قرآن]] و [[لباس]] افتخارشان دعاست، چون [[عیسی بن مریم]] [[دنیا]] را عاریت دانستند...<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج۱، ص۴۹، باب سوم، زهد دنیا و میل به عبادت، ص۲۹.</ref>.
این همه شور و [[نشاط]] در شب‌های [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، همه ناشی از [[نور]] [[یقینی]] بود که اندرونش را روشن میکرد. غیر از [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} کسی به [[مقام]] يقين أمير المؤمنین [[علی]]{{ع}} نرسیده و نخواهد رسید. [[عشق]] وحب به [[خدا]]، از مناجات‌ها و رازونیازهای شبانه او هویداست. برای مناجات‌های [[علی]]{{ع}} نمی‌توان نمونه‌ای در [[تاریخ]] پیدا کرد. [[ابودرداء]] میگوید:
این همه شور و [[نشاط]] در شب‌های [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، همه ناشی از [[نور]] [[یقینی]] بود که اندرونش را روشن میکرد. غیر از [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} کسی به [[مقام]] [[یقین]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} نرسیده و نخواهد رسید. [[عشق]] وحب به [[خدا]]، از مناجات‌ها و رازونیازهای شبانه او هویداست. برای مناجات‌های [[علی]]{{ع}} نمی‌توان نمونه‌ای در [[تاریخ]] پیدا کرد. [[ابودرداء]] میگوید:
شب‌های متوالی [[علی]]{{ع}} را میدیدم که از منزل خارج میشد و بعد از رسیدگی به حال [[فقرا]] به اطراف [[مدینه]] میرفت. در یکی از شب‌ها که [[امیرالمؤمنین]] متوجه من نبود؛ دیدم در بین نخل‌ها [[نماز]] میخواند. بعد از [[نماز]] مشغول [[مناجات]] شد. لحظه‌ای دیدم خاموش شد، نزدیک رفتم. دیدم عالی{{ع}} همانند خشک بر روی [[زمین]] افتاده، [[گمان]] کردم [[حضرت]] [[جان]] داده به سمت [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} آمدم وقتی حضرتش را از ماجرا باخبر کردم، فرمود: [[ابودرداء]] این حالت همه شب‌های [[علی]] است او از [[خوف]] [[خدا]] مدهوش شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۱۲ با تلخیص.</ref>.
شب‌های متوالی [[علی]]{{ع}} را میدیدم که از منزل خارج میشد و بعد از رسیدگی به حال [[فقرا]] به اطراف [[مدینه]] میرفت. در یکی از شب‌ها که [[امیرالمؤمنین]] متوجه من نبود؛ دیدم در بین نخل‌ها [[نماز]] میخواند. بعد از [[نماز]] مشغول [[مناجات]] شد. لحظه‌ای دیدم خاموش شد، نزدیک رفتم. دیدم عالی{{ع}} همانند خشک بر روی [[زمین]] افتاده، [[گمان]] کردم [[حضرت]] [[جان]] داده به سمت [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} آمدم وقتی حضرتش را از ماجرا باخبر کردم، فرمود: [[ابودرداء]] این حالت همه شب‌های [[علی]] است او از [[خوف]] [[خدا]] مدهوش شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۱۲ با تلخیص.</ref>.
۵-۹. [[سرور]] پیوسته
۵-۹. [[سرور]] پیوسته
[[شادمانی]]، ثمره يقين به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمت‌هایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن میفرماید:
[[شادمانی]]، ثمره [[یقین]] به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمت‌هایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن میفرماید:
{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}<ref>علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>.
{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}<ref>علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>.
در آن نعمت‌هایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است.
در آن نعمت‌هایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است.
کسی که به این يقين آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او میگذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثه‌ها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمی‌کند. اميرالمؤمنين{{ع}} میفرماید:
کسی که به این [[یقین]] آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او میگذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثه‌ها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمی‌کند. امیر المؤمنین{{ع}} میفرماید:
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref>.
آنکس که به تقدير يقين دارد، [[مصیبت]] اندوه‌اش را از اندازه به در نمی‌برد.
آنکس که به تقدیر [[یقین]] دارد، [[مصیبت]] اندوه‌اش را از اندازه به در نمی‌برد.
۵-۱۰. [[حزن]] و [[اندوه]]
۵-۱۰. [[حزن]] و [[اندوه]]
[[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی می‌شود، حادثه‌ای که همه رشته‌های او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] می‌کند. او را از همه دوست‌ها و [[دوست]] داشتنی هایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ می‌کند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثه‌ای که تمامی لذت‌های [[انسان]] را تباه می‌کند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل می‌شود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش [[طی]] تحولاتی دهشت آور و [[رقت]] بار فنا می‌شود.
[[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی می‌شود، حادثه‌ای که همه رشته‌های او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] می‌کند. او را از همه دوست‌ها و [[دوست]] داشتنی هایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ می‌کند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثه‌ای که تمامی لذت‌های [[انسان]] را تباه می‌کند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل می‌شود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش [[طی]] تحولاتی دهشت آور و [[رقت]] بار فنا می‌شود.
خط ۲۰۸: خط ۱۹۰:
کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمی‌شود.
کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمی‌شود.
۵-۱۱. [[آسایش]] [[دنیا]]
۵-۱۱. [[آسایش]] [[دنیا]]
کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او يقين ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر میداند؛ از این رو برای کسب خواستنی‌ها، چون [[نعمت]] و روزی بی‌قاعده تلاش می‌کند و آنجا که تلاش بی‌اثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر مینشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنی‌ها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] می‌کوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش می‌سپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمی‌چشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه میدارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده می‌دارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>.
کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او [[یقین]] ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر میداند؛ از این رو برای کسب خواستنی‌ها، چون [[نعمت]] و روزی بی‌قاعده تلاش می‌کند و آنجا که تلاش بی‌اثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر مینشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنی‌ها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] می‌کوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش می‌سپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمی‌چشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه میدارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده می‌دارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}}میفرماید:
[[امام صادق]]{{ع}}میفرماید:
{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>.
[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در يقين و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است.
[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در [[یقین]] و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است.
نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین مینماید که ### [[313]]### و [[آرامش]]، نتيجة طبيعی يقين و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است.
نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین مینماید که ### [[313]]### و [[آرامش]]، نتیجه طبیعی [[یقین]] و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است.


==راه به‌دست آوردن [[یقین]]==
==راه به‌دست آوردن [[یقین]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش