سمیه دختر خباط: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۵۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*"[[یاسر بن عامر عنسی]]" از [[طایفه]] "مذجح"، [[قبیله]] "عنس" در [[یمن]] بود<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.</ref> و تا [[دوران جوانی]] در آنجا [[زندگی]] میکرد. وی سه [[برادر]] داشت که یکی از آنها مفقود شد؛ به همین [[دلیل]]، او به همراه دو [[برادر]] دیگرش به نام‌های "مالک" و "[[حارث]]" برای یافتن [[برادر]] گمشده خویش به [[مکه]] آمدند؛ ولی از جستجو [[ناامید]] شدند. مالک و [[حارث]] به [[یمن]] بازگشتند؛ اما [[یاسر]] [[تصمیم]] گرفت در [[مکه]] بماند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.</ref>. در آن زمان، [[حکومت]] قبیله‌ای حکم فرما بود و افراد [[بیگانه]] و [[غریب]] در صورت [[پیوستن]] به یکی از [[قبایل]] [[امنیت]] [[مالی]] و جانی داشتند؛ از این رو [[یاسر]] پس با "[[ابوحذیفه]]" بزرگ خاندان قبیله "[[بنی‌مخزوم]]"[[پیمان]] بست و به آنها ملحق شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.</ref>.
* [[سمیه]] یکی از زنانی است که طبق [[روایت]] [[امام صادق]] {{ع}} جزو [[یاران]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} خواهد بود. [[مادر]] [[عمار یاسر]] بود. او هفتمین نفری بود که به [[اسلام]] گروید و به همین سبب بدترین شکنجه‌ها را بر او روا داشتند. گاهی که گذر [[پیامبر]] {{صل}} به [[عمّار]] و [[پدر]] و مادرش می‌افتاد و می‌دید که آنان در گرمای سوزان [[مکه]] روی زمین‌های داغ در حال [[شکنجه]] هستند، می‌فرمود: ای [[خاندان]] یاسر! [[صبر]] کنید؛ بدانید که وعده‌گاه شما [[بهشت]] است. سرانجام [[سمیه]] با نیزه دژخیمی خونخوار چون ابو [[جهل]]، به [[شهادت]] رسید و او نخستین [[زن]] [[شهید]] در [[اسلام]] است<ref>اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۸۱.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۹.</ref>.
*پس از مدتی [[ابوحذیفه]]، یکی از کنیزانش را به [[ازدواج]] [[یاسر]] درآورد و [[عمار]]، نخستین ثمرهی این [[ازدواج]]، در [[مکه]]، [[چشم]] به [[جهان]] گشود. از آنجایی که [[مادر]] [[عمار]] [[کنیز]] بود، طبق [[قانون]] [[بردگی]]، او نیز برده [[ابوحذیفه]] شد؛ ولی بعدها [[آزاد]] شد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۸.</ref>؛ از این رو [[عمار]] را با عنوان [[مولی]] ([[غلام]] [[آزاد]] شده) [[ابوحذیفه]] یاد می‌کنند. [[یاسر]] و [[سمیه]]، [[فرزند]] دیگری نیز به نام "[[عبدالله]]" داشتند که همراه [[پدر]] و مادرش [[مسلمان]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۰۱.</ref>.
*یکی از زنانی است که [[امام صادق]] {{ع}} در [[روایت]] [[مفضل بن عمر]]، از آن به‌عنوان همراه [[حضرت قائم]] {{ع}} نام می‌برد. در [[دولت مهدی]] {{ع}} سیزده [[زن]] برای معالجه زخمیان، زنده گشته، به [[دنیا]] بازمی‌گردند که یکی از آنان صیانه است که [[همسر]] حزقیل و آرایشگر دختر [[فرعون]] بوده است و شوهرش حزقیل، پسرعموی [[فرعون]] و گنجینه‌دار وی بوده است. به گفته او، حزقیل، [[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]] است و به [[پیامبر]] زمانش -[[حضرت موسی]] {{ع}}- [[ایمان]] آورد<ref>ریاحین الشریعه، ج ۵، ص ۱۵۳؛ خصائص فاطمیه، ص ۳۴۳.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "در شب [[معراج]]، در سیر میان [[مکه]] و [[مسجد الاقصی]]، ناگهان بوی خوشی به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییده‌ام. از [[جبرئیل]] پرسیدم که این بوی خوش چیست‌؟ گفت: ای [[رسول خدا]]! [[همسر]] حزقیل به [[حضرت]] [[موسی بن عمران]] [[ایمان]] آورده بود و [[ایمان]] خود را [[پنهان]] می‌کرد. عمل او آرایشگری در حرمسرای [[فرعون]] بود. روزی مشغول آرایش دختر [[فرعون]] بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بی‌اختیار گفت: "بسم [[الله]]" دختر [[فرعون]] گفت: آیا [[پدر]] مرا [[ستایش]] می‌کنی‌؟ گفت: نه؛ بلکه آن‌کسی را [[ستایش]] می‌کنم که [[پدر]] تو را آفریده است و او را از بین خواهد برد. دختر [[فرعون]] شتابان نزد [[پدر]] رفت و گفت: صیانه به [[موسی]] [[ایمان]] دارد. [[فرعون]] او را احضار کرد و به او گفت: مگر به خدایی من اعتراف نداری‌؟ صیانه گفت: هرگز، من از خدای حقیقی دست نمی‌کشم و تو را [[پرستش]] نمی‌کنم. [[فرعون]] [[دستور]] داد، تنور مسی را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، همه بچه‌های آن [[زن]] را در حضور او در [[آتش]] انداختند. زمانی که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند و در [[آتش]] بیندازند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان، از [[دین]] اظهار [[برائت]] کند که ناگاه به امر [[خدا]]، آن کودک به سخن آمد و گفت: "[[مادر]]! [[صبر]] کن تو راه [[حق]] را می‌پیمایی". [[فرعونیان]] آن [[زن]] و بچه شیرخوارش را نیز در [[آتش]] افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این [[زمین]] ریختند و تا [[روز قیامت]] این بوی خوش، از این سرزمین استشمام می‌شود<ref>منهاج الدموع، ص ۹۳.</ref>. صیانه از زنانی است که زنده می‌شود و به [[دنیا]] باز می‌گردد و در رکاب [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[انجام وظیفه]] می‌کند<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۶۳.</ref>.
*از آنجا که [[عمار]] در سن ۹۴ سالگی در سال ۳۷ [[هجری]] و در [[جنگ صفین]] به [[شهادت]] رسید<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۶.</ref>، باید ولادت او ۴۴ سال قبل از [[بعثت]] باشد. همچنین اگر فرض کنیم [[یاسر]] در بیست سالگی [[ازدواج]] کرده است، چنین به نظر می‌رسد که او و همسرش در [[آغاز بعثت]] حدود شصت سال داشته‌اند. همچنان که "[[ابن سعد]]" به [[سند صحیح]] از [[مجاهد]] می‌گوید:  [[سمیه]] در [[پیری]] به [[شهادت]] رسید<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، جا ص۱۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۰۷.</ref><ref>[[علی محمد تاج‌الدین|تاج‌الدین، علی محمد]]، [[یاسر و سمیه (مقاله)|یاسر و سمیه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۹۹-۴۰۰.</ref>.
==سمیه در فرهنگنامه آخرالزمان==
*[[سمیه]] اولین زنی بود که [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] به [[شهادت]] رسید. در [[مکه]] پس از اینکه‌ گروه اندکی به [[رسول خدا]]{{صل}} [[ایمان]] آوردند، [[مشرکین]] در پی [[مبارزه]] با [[دین اسلام]]، به‌ اذیت و [[آزار]] [[مسلمانان]] می‌‌پرداختند و این آزارها بیشتر متوجه اقشار پایین [[جامعه]] بود. [[خانواده]] یاسر که در [[جامعه]] آن روز از قبیله‌ای برخوردار نبودند که آنان را [[حمایت]] کنند‌ مورد [[هجوم]] [[مشرکین]] قرار گرفتند. [[سمیه]] را در زیر [[آفتاب]] به همراه شوهرش و فرزندش‌ [[عمار]] روزهای متمادی [[شکنجه]] می‌‌نمودند تا اینکه [[سمیه]] و یاسر در زیر [[شکنجه]] جان‌ باختند و به [[شهادت]] رسیدند و اولین [[شهیدان]] [[اسلام]] شدند. [[عمار]] نیز باقی ماند تا در‌ [[جنگ صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست [[سپاهیان]] [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید. [[سمیه]] جزو معدود بانوان پاک‌دامن و بلند مرتبه‌ای است که [[پس از ظهور]] حضرت‌ [[مهدی]]{{ع}} به [[دنیا]] باز می‌‌گردد و در زمره [[یاران]] ایشان خواهد بود<ref>ر.ک: زنان.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۳۶۸.</ref>.


==[[مسلمان]] شدن [[خاندان]] [[یاسر]]==
==[[مسلمان]] شدن [[خاندان]] [[یاسر]]==
۲۱۸٬۰۹۰

ویرایش