یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف'
جز (جایگزینی متن - 'خارجی' به 'خارجی')
جز (جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف')
خط ۲۸: خط ۲۸:
*'''مرتبه سوم اینکه،''' [[انسان]]، بودن یک چیز را [[تصدیق]] کند و خلاف آن را به هیچ‌وجه احتمال ندهد. این مرتبه از [[آگاهی]] را [[یقین]] می‌گویند.
*'''مرتبه سوم اینکه،''' [[انسان]]، بودن یک چیز را [[تصدیق]] کند و خلاف آن را به هیچ‌وجه احتمال ندهد. این مرتبه از [[آگاهی]] را [[یقین]] می‌گویند.
*در این اصطلاح [[یقین]] به دو صورت [[عام و خاص]] اطلاق می‌شود:
*در این اصطلاح [[یقین]] به دو صورت [[عام و خاص]] اطلاق می‌شود:
#'''اطلاق عام:''' [[اعتقاد قطعی]] و [[تصدیق جزمی]] با [[صرف]] نظر از منشأ پیدایش آن. طبق این اصطلاح است که باورهای عموم [[مردم]] که غالبا از راه [[تقلید]] به دست آمده، [[یقین]] نامیده می‌شوند. همان اعتقاداتی که تا مورد تشکیک و تردید قرار نگرفته، پابرجاست و صاحبش خلاف آن را احتمال نمی‌دهد، ولی در صورتی که مورد مناقشه قرار گیرد، چه بسا احتمال خلاف در نفس ایشان مجال بروز پیدا کند<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۱-۲.</ref>.
#'''اطلاق عام:''' [[اعتقاد قطعی]] و [[تصدیق جزمی]] با صرف نظر از منشأ پیدایش آن. طبق این اصطلاح است که باورهای عموم [[مردم]] که غالبا از راه [[تقلید]] به دست آمده، [[یقین]] نامیده می‌شوند. همان اعتقاداتی که تا مورد تشکیک و تردید قرار نگرفته، پابرجاست و صاحبش خلاف آن را احتمال نمی‌دهد، ولی در صورتی که مورد مناقشه قرار گیرد، چه بسا احتمال خلاف در نفس ایشان مجال بروز پیدا کند<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۱-۲.</ref>.
#'''اطلاق خاص:''' [[اعتماد]] و [[تصدیق قطعی]] که از [[تحقیق]] و [[برهان]] به دست آمده باشد و به هیچ وجه [[شک و تردید]] در آن راه نیابد<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. مولا [[صالح مازندرانی]] در [[تحریف]] [[یقین]] نوشته است: [[یقین]]، [[علم]] قطعی ثابتی است که با واقع مطابق باشد؛ به عبارت دیگر [[یقین]] مرکب از دو [[علم]] است: [[علم]] به [[حق]] به اضافه [[علم]] به اینکه خلافش تحقق ندارد. او این تعریف را به [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اوصاف الاشراف نسبت داده است<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۳۶۶.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>.
#'''اطلاق خاص:''' [[اعتماد]] و [[تصدیق قطعی]] که از [[تحقیق]] و [[برهان]] به دست آمده باشد و به هیچ وجه [[شک و تردید]] در آن راه نیابد<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. مولا [[صالح مازندرانی]] در [[تحریف]] [[یقین]] نوشته است: [[یقین]]، [[علم]] قطعی ثابتی است که با واقع مطابق باشد؛ به عبارت دیگر [[یقین]] مرکب از دو [[علم]] است: [[علم]] به [[حق]] به اضافه [[علم]] به اینکه خلافش تحقق ندارد. او این تعریف را به [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اوصاف الاشراف نسبت داده است<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۳۶۶.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>.
====[[یقین]] در اصطلاح منقول و تصوف====
====[[یقین]] در اصطلاح منقول و تصوف====
*در این اصطلاح هر [[اعتقادی]] که [[قلب]] [[انسان]] را [[تسخیر]] کرده، بر [[عقل]] مستولی شود، [[یقین]] نام دارد؛ بنابراین [[یقین]] در اصطلاح منقول از [[یقین]] [[فلسفی]] اخص است، زیرا علاوه بر [[باور]] قطعی بدون [[شک]]، استیلای بر [[قلب]] را نیز در [[صدق]] [[یقین]] شرط می‌دانند. [[یقین]] به این معنی به [[ضعف]] و [[قوت]] توصیف می‌شود؛ مثلا می‌گویند [[یقین]] فلانی به [[مرگ]]، ضعیف است، در حالی که می‌دانیم [[مرگ]] [[شک]] بردار نیست، و همه [[مردم]] به آن [[اعتقاد قطعی]] که گویی دارند، [[مرگ]] ولی را برخی [[باور]] به ندارند این [[اعتقاد]] و برخی خود دیگر توجه [[فکر]] نمی‌مرگ کنند چنان و برای [[قلب]] [[مرگ]] شان را، سازوبرگی نمی‌سازند، چنان [[مرگ]] می‌کنند. این دو گروه [[مرگ]] را به [[تسخیر]] کرده که تمام [[همت]] خود را [[صرف]] [[کسب آمادگی]] برای [[مرگ]] می‌کنند. این دو گروه [[مرگ]] را به یک اندازه [[باور]] دارند؛ ولی در مورد گروه اول می‌گوییم [[یقین]]‌نشان به [[مرگ]] ضعیف است و در مورد گروه دوم می‌گوییم [[یقینی]] [[قوی]] دارند. این توصیف فقط به این تجویز شده که [[یقین]] در این دو جمله به معنی [[اعتقادی]] است که [[قلب]] را [[تسخیر]] کرده است<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۰۷-۳۰۸.</ref>.
*در این اصطلاح هر [[اعتقادی]] که [[قلب]] [[انسان]] را [[تسخیر]] کرده، بر [[عقل]] مستولی شود، [[یقین]] نام دارد؛ بنابراین [[یقین]] در اصطلاح منقول از [[یقین]] [[فلسفی]] اخص است، زیرا علاوه بر [[باور]] قطعی بدون [[شک]]، استیلای بر [[قلب]] را نیز در [[صدق]] [[یقین]] شرط می‌دانند. [[یقین]] به این معنی به [[ضعف]] و [[قوت]] توصیف می‌شود؛ مثلا می‌گویند [[یقین]] فلانی به [[مرگ]]، ضعیف است، در حالی که می‌دانیم [[مرگ]] [[شک]] بردار نیست، و همه [[مردم]] به آن [[اعتقاد قطعی]] که گویی دارند، [[مرگ]] ولی را برخی [[باور]] به ندارند این [[اعتقاد]] و برخی خود دیگر توجه [[فکر]] نمی‌مرگ کنند چنان و برای [[قلب]] [[مرگ]] شان را، سازوبرگی نمی‌سازند، چنان [[مرگ]] می‌کنند. این دو گروه [[مرگ]] را به [[تسخیر]] کرده که تمام [[همت]] خود را صرف [[کسب آمادگی]] برای [[مرگ]] می‌کنند. این دو گروه [[مرگ]] را به یک اندازه [[باور]] دارند؛ ولی در مورد گروه اول می‌گوییم [[یقین]]‌نشان به [[مرگ]] ضعیف است و در مورد گروه دوم می‌گوییم [[یقینی]] [[قوی]] دارند. این توصیف فقط به این تجویز شده که [[یقین]] در این دو جمله به معنی [[اعتقادی]] است که [[قلب]] را [[تسخیر]] کرده است<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۳۰۷-۳۰۸.</ref>.
====[[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]====
====[[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]====
* [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاص‌تر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزه‌های [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آورده‌اند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزه‌های [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.
* [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاص‌تر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزه‌های [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آورده‌اند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزه‌های [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش