←شناخت وحیانی
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
===[[شناخت]] [[وحیانی]]=== | ===[[شناخت]] [[وحیانی]]=== | ||
*[[وحی]] به معنای القای حقایق به گونه مستقیم یا به [[وسیله]] [[فرشته]] [[مأمور]] [[وحی]] از [[مقام]] [[الهی]] به کسی است که [[شایستگی]] دریافت آن را دارد<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۱۹۵.</ref>؛ مانند القای [[قرآن]] بر [[قلب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}}<ref>«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست میشمارد، بیگمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}}<ref>«که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.</ref> شناختی که از [[وحی]] حاصل میشود، درست، روشن و [[پاکترین]] [[شناخت]] است و هیچگونه [[شک]] و شبههای در آن نیست. گیرنده [[وحی]] موظف است آنچه را به او [[وحی]] میشود عرضه کند تا منبع [[شناخت]] دیگران شود: {{متن قرآن|وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا}}<ref>«و آنچه به تو از کتاب پروردگارت وحی شده است بخوان! برای کلمات او هیچ دگرگونکنندهای نیست و هرگز جز وی پناهگاهی نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۲۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *[[وحی]] به معنای القای حقایق به گونه مستقیم یا به [[وسیله]] [[فرشته]] [[مأمور]] [[وحی]] از [[مقام]] [[الهی]] به کسی است که [[شایستگی]] دریافت آن را دارد<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۱۹۵.</ref>؛ مانند القای [[قرآن]] بر [[قلب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}}<ref>«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست میشمارد، بیگمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}}<ref>«که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.</ref> شناختی که از [[وحی]] حاصل میشود، درست، روشن و [[پاکترین]] [[شناخت]] است و هیچگونه [[شک]] و شبههای در آن نیست. گیرنده [[وحی]] موظف است آنچه را به او [[وحی]] میشود عرضه کند تا منبع [[شناخت]] دیگران شود: {{متن قرآن|وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا}}<ref>«و آنچه به تو از کتاب پروردگارت وحی شده است بخوان! برای کلمات او هیچ دگرگونکنندهای نیست و هرگز جز وی پناهگاهی نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۲۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | ||
==شناختهای بی اعتبار== | |||
*برخی شناختها از نگاه [[قرآن]] بیاعتبارند<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
===[[شناخت]] ظنی=== | |||
ظنّ، [[اعتقاد]] ضعیفِ غیر جزمی است که در آن یقینِ مستند به [[دلیل قطعی]] وجود ندارد <ref>التحقیق، ج۷، ص۲۱۷، «ظن».</ref>. [[ظن]] *، [[ارتباط]] [[انسان]] با [[حقیقت]] را تضمین نمیکند؛ به ویژه هنگامی که [[هواهای نفسانی]] در مقدمات ظنّ نقش داشته باشند: «اِن هِی اِلاّ اَسماءٌ سَمَّیتُموها اَنتُم و ءاباو ٔ کُم ما اَنزَلَ اللّهُ بِها مِن سُلطـنٍ اِن یَتَّبِعونَ اِلاّ الظَّنَّ و ما تَهوَی الاَنفُسُ». ([[نجم]] / ۵۳، ۲۳)<ref>نک: من هدی القرآن، ج۳، ص۱۷۱.</ref> وقتی ثبوت قضیهای بر اساس [[ظن]] ترجیح یافت، این ترجیح به [[دلیل]] و [[برهان]] قطعی مستند نیست و گرنه موجب [[قطع]] و [[یقین]] میشد، از این رو برای [[کشف]] واقعیات نمیتوان بر [[ظن]] تکیه کرد<ref>نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۱۸.</ref>. [[انسان]] برخوردار از [[سلامت]] [[فطرت]]، هرگز برای [[کشف]] واقع به ظنّ بسنده نمیکند<ref>المیزان، ج۱۳، ص۹۲.</ref>. [[قرآن کریم]] شناختهای بیشتر [[مردم]] را بر پایه [[ظن]] میداند و [[پیامبر]] را از [[پیروی]] آنان برحذر میدارد (انعام / ۶، ۱۱۶)، چنانکه دیدگاه و [[شناخت]] گروهی را از [[آفرینش]] و [[هدف]] آن [[مادّی]]، غیر [[علمی]] و بر اساس ظنّ میداند: «و قالوا ما هِی اِلاّ حَیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیا و ما یُهلِکُنا اِلاَّ الدَّهرُ و ما لَهُم بِذلک مِن عِلمٍ اِن هُم اِلاّ یَظُنّون» (جاثیه / ۴۵، ۲۴) و به صراحت [[پیروی]] از [[ظن]] و [[شناخت]] براساس آن را مردود و آن را برای [[اثبات حق]] ناکافی میداند: «و ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ اِن یَتَّبِعونَ اِلاَّ الظَّنَّ و اِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیئاً». ([[نجم]] / ۵۳، ۲۸)<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===[[شناخت]] تخیلی=== | |||
[[قوه]] متخیله از [[قوای ادراکی]] تحریکی است و به [[تصرف]] در [[صور خیالی]] میپردازد. متخیله اگر تحت [[رهبری]] قوای [[برتر]] [[عقل]] حصولی و [[قلب]] [[شهودی]] قرار گیرد، [[وسیله]] خوبی برای [[تفکر]] و یافتن [[حد وسط]] و واسطهای [[نیکو]] برای تصویر یافتههای [[عقلی]] و [[قلبی]] است و از اینرو آن را «متفکره» مینامند و اگر در [[اختیار]] واهمه قرار گیرد «متخیله» نامیده میشود<ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۲۹۹.</ref>. برخی از آنچه [[شناخت]] نامیده میشود، از هر جهت [[مطابق واقع]] نیست، بلکه آمیختهای از [[شناخت]] واقعی و واقعنمای [[فریبنده]] است؛ مانند [[شناخت]] برخی [[شاعران]]<ref>من هدی القرآن، ج۹، ص۱۳۶ - ۱۳۷؛ المنیر، ج۱۹، ص۲۴۵؛ فی ظلال القرآن، ج۵، ص۲۶۲۱.</ref> از [[زندگی]] که براساس [[خیالپردازی]] است، زیرا [[شاعران]] همواره [[حقیقت]] را بیان نمیکنند، بلکه حقایق را وارونه و اموری غیر [[حقیقی]] مانند [[دروغ]] و لغو را مطرح میکنند: «و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوون * اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیمون * و اَنَّهُم یَقولونَ ما لا یَفعَلون * اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّـلِحـتِ و ذَکَرُوا اللّهَ کَثیرًا». (شعراء / ۲۶، ۲۲۴ - ۲۲۷)<ref>من هدی القرآن، ج۳، ص۱۷۱؛ بیان المعانی، ج۲، ص ۳۰۳.</ref> شناختهای غیرحقیقی مانند سراباند، زیرا صاحبان آنها دچار [[غرور]] شده و [[گمان]] میکنند کارشان نیکوست: «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمـلا * اَلَّذینَ ضَلَّ سَعیهُم فی الـحَیاةِ الدُّنیا و هُم یَحسَبونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا». (کهف / ۱۸، ۱۰۳ - ۱۰۴) آنان در غفلتاند و کار [[زشت]] خود را [[زیبا]] میپندارند: «اَفَمَن کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِن رَبِّهِ کَمَن زُیِّنَ لَهُ سوءُ عَمَلِهِ» ([[محمّد]] / ۴۷، ۱۴؛ فاطر / ۳۵، ۸)<ref>فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۲۹۵.</ref>، زیرا بر اثر [[پیروی]] از [[شیطان]]، [[گمراه]] شده و به [[شناخت]] [[حقیقی]] نرسیدهاند و با وجود آن میپندارند که هدایتیافته حقیقیاند و شناختشان درست است: «فَریقًا هَدی و فَریقًا حَقَّ عَلَیهِمُ الضَّلـلَةُ اِنَّهُمُ اتَّخَذوا الشَّیـطینَ اَولِیاءَ مِن دونِ [[اللّه]] و یَحسَبونَ اَنَّهُم مُهتَدون». ([[اعراف]] / ۷، ۳۰)<ref>نمونه، ج۶، ص۱۴۶؛ المیزان، ج۸، ص۷۶ - ۷۷؛ نک: التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۲۲۸.</ref>[[شیطان]] با مغالطه چیزهایی را در نظر [[انسان]] [[زینت]] میدهد که [[زینت]] [[زمین]] است، نه [[زیور]] [[قلب]] و [[جان انسان]]: «لاَُزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الاَرضِ». (حجر / ۱۵، ۳۹) <ref>تسنیم، ج۳، ص۳۹۴.</ref>[[خیال]] و [[وهم]] اگر با [[ریاضت]] [[تربیت]] و کنترل نشوند، ابزار وسوسههای [[شیطانی]] خواهند شد و آفات بزرگ [[معرفتی]] در پی دارند و [[وسیله]] بیشتر بدبختیهایند<ref>آداب الصلاة، امام خمینی، ص۴۴.</ref>. [[فریبکاران]]، مانند [[سامری]] از [[خیال]] [[مردم]] [[سوء]] استفاده میکنند و [[باطل]] و [[دروغ]] را با [[زیور]] [[حق]] و [[حقیقت]] میآرایند: «قالَ بَصُرتُ بِما لَمیَبصُروا بِهِ فَقَبَضتُ قَبضَةً مِن اَثَرِ الرَّسولِ فَنَبَذتُها و کَذلک سَوَّلَت لی نَفسی». (طه / ۲۰، ۹۶)<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۹۹ - ۳۰۳.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===[[شناخت]] [[تقلیدی]]=== | |||
[[قرآن کریم]] اساس [[حیات]] فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] را بر [[شناخت]] و [[آگاهی]] او قرار داده و [[تقلید]] را جز در برخی از [[فروع]] متکی بر [[تحقیق]] و [[شناخت]] [[نفی]] میکند <ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۲۰۹.</ref>. [[شناخت]] [[تقلیدی]] [[پذیرش]] گفتار، [[کردار]] و [[رفتار]] و [[فکر]] دیگران است، بیآنکه شخص [[دلیل]] آن را بداند<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۱۲۷.</ref>.بیتردید [[تقلید]] در [[جهانبینی]] ناصواب و نزد [[دانشمندان]] [[علوم]] [[الهی]]<ref>الذخیره، ص۱۶۴ - ۱۶۵.</ref> مردود و نظر و بررسی و [[تفکر]] لازم است<ref>معرفتشناسی در قرآن، ص۳۱.</ref>. [[مشرکان]] در [[بتپرستی]]، بیدلیل از [[پدران]] خود [[پیروی]] میکردند: «و اِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیهِ ءاباءَنا اَوَلَو کانَ ءاباو ٔ هُم لا یَعقِلونَ شَیـئاً و لایَهتَدون» (بقره / ۲، ۱۷۰)، چنانکه دستهای از [[مردم]] بدون [[شناخت]] و [[آگاهی]] درباره [[خدا]] [[جدل]] و ستیزه و از [[شیطان]] [[پیروی]] میکنند و در نتیجه گرفتار [[گمراهی]] و [[عذاب الهی]] میشوند. ([[حجّ]] / ۲۲، ۳ - ۴) شناختی که در مراجعه [[جاهل]] به عالم، در [[امور دینی]] به دست میآید، به یکی از ادلّه [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل]] و [[اجماع]] مستند است. اصل [[تقلید]] و [[پیروی]] را با در نظر گرفتن امکانات و استعدادها باید ضرورتی اجتنابناپذیر دانست؛ ولی تعمیم [[تقلید]] درباره همه مسائل و موضوعات و نیز [[تقلید]] [[جاهل]] از [[جاهل]] مردود است، در حالی که [[تقلید]] [[جاهل]] از عالم سرانجام او را به [[دانش]] و [[هدایت]] میرساند<ref>المیزان، ج۶، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |