←= لجاجت و بهانه جویی
(←تقوا) |
|||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
===[[کبر]]=== | ===[[کبر]]=== | ||
*خودبزرگ انگاری، [[حجاب]] و [[مانع]] [[شناخت]] [[جهان]] و [[آیات]] نازل شده از سوی [[خداوند]] و به طور کلی [[مانع]] [[تفکر]] و [[شناخت]] [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref><ref>نک: التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۲۶؛ کنز الدقائق، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref>. [[متکبران]] به هیچ حقیقتی اعتراف نمیکنند، جز آنچه مطابق هوای نفسشان باشد. [[استکبار]] در برابر [[شناخت حق]] به جایی میرسد که [[انسان]] با دست خود قوا و ابزار [[شناخت]] خود را از کار میاندازد، چنانکه [[قوم نوح]] نه تنها از [[دعوت]] به [[حق]] بهره نبردند، زیرا بر [[انکار]] و [[کفر]] خود [[اصرار]] میورزیدند، [[دعوت]] آن [[حضرت]] موجب فرار بیشتر آنان میشد و هرچه بیشتر میان آنان و [[حق]] فاصله میانداخت: {{متن قرآن|وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا}}<ref>«و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.</ref><ref>نک: من هدی القرآن، ج۱۶، ص۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>. [[خودبرتربینی]] بر چشم و [[گوش]] [[بنیاسرائیل]] نیز پردهای افکند و به سبب آن از دیدن [[آیات]] [[خدا]] و شنیدن کلمات [[حق]] [[محروم]] شدند: {{متن قرآن|وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا }}<ref>«و گمان بردند که آزمونی در کار نخواهد بود پس کور و کر شدند » سوره مائده، آیه ۷۱.</ref><ref>نمونه، ج۵، ص۳۰ - ۳۱.</ref> در مقابل، با [[تفکر]] در [[جهان هستی]] همراه با [[عبودیت]] و [[خشوع]] میتوان به شناختی رسید که با تمام وجود به [[حاکمیت]] و [[ربوبیت خدا]] بر [[عالم هستی]] [[اقرار]] کرد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *خودبزرگ انگاری، [[حجاب]] و [[مانع]] [[شناخت]] [[جهان]] و [[آیات]] نازل شده از سوی [[خداوند]] و به طور کلی [[مانع]] [[تفکر]] و [[شناخت]] [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref><ref>نک: التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۲۶؛ کنز الدقائق، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref>. [[متکبران]] به هیچ حقیقتی اعتراف نمیکنند، جز آنچه مطابق هوای نفسشان باشد. [[استکبار]] در برابر [[شناخت حق]] به جایی میرسد که [[انسان]] با دست خود قوا و ابزار [[شناخت]] خود را از کار میاندازد، چنانکه [[قوم نوح]] نه تنها از [[دعوت]] به [[حق]] بهره نبردند، زیرا بر [[انکار]] و [[کفر]] خود [[اصرار]] میورزیدند، [[دعوت]] آن [[حضرت]] موجب فرار بیشتر آنان میشد و هرچه بیشتر میان آنان و [[حق]] فاصله میانداخت: {{متن قرآن|وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا}}<ref>«و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.</ref><ref>نک: من هدی القرآن، ج۱۶، ص۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>. [[خودبرتربینی]] بر چشم و [[گوش]] [[بنیاسرائیل]] نیز پردهای افکند و به سبب آن از دیدن [[آیات]] [[خدا]] و شنیدن کلمات [[حق]] [[محروم]] شدند: {{متن قرآن|وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا }}<ref>«و گمان بردند که آزمونی در کار نخواهد بود پس کور و کر شدند » سوره مائده، آیه ۷۱.</ref><ref>نمونه، ج۵، ص۳۰ - ۳۱.</ref> در مقابل، با [[تفکر]] در [[جهان هستی]] همراه با [[عبودیت]] و [[خشوع]] میتوان به شناختی رسید که با تمام وجود به [[حاکمیت]] و [[ربوبیت خدا]] بر [[عالم هستی]] [[اقرار]] کرد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | ||
=== [[لجاجت]] و بهانه جویی=== | |||
*برخی از [[مردم]] برای توجیه خودخواهیهای نابجای خود و نیز رها نکردن اصول و [[باورهای نادرست]] پیشساخته که در روانشان رسوب ایجاد کرده، در برابر واقعیتهای شناخته شده [[لجاجت]] و [[بهانهجویی]] میکنند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو میفرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس میکردند، باز کافران میگفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.</ref> [[لجاجت]] آنها به اندازهای است که روشنترین [[محسوسات]] را دیده و لمس؛ ولی به بهانهای آنها را [[انکار]] میکنند<ref>نمونه، ج۵، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۸.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *برخی از [[مردم]] برای توجیه خودخواهیهای نابجای خود و نیز رها نکردن اصول و [[باورهای نادرست]] پیشساخته که در روانشان رسوب ایجاد کرده، در برابر واقعیتهای شناخته شده [[لجاجت]] و [[بهانهجویی]] میکنند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو میفرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس میکردند، باز کافران میگفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.</ref> [[لجاجت]] آنها به اندازهای است که روشنترین [[محسوسات]] را دیده و لمس؛ ولی به بهانهای آنها را [[انکار]] میکنند<ref>نمونه، ج۵، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۸.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | ||
====[[غفلت]]=== | ====[[غفلت]]=== | ||
*[[قرآن کریم]] غافلان را از حیوانات [[پستتر]] میداند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> روشن است که مقصود از بازماندن [[دل]] از [[فهم]] و چشم و گوش از دیدن و شنیدن، از کار افتادن طبیعی این اعضا نیست، بلکه مقصود، به کار نبستن رهنمود [[عقل]] است که در نتیجه، [[قلب]] [[حق]] را نمیشناسد و چشم راه راست را نمیبیند و [[گوش]] [[موعظه]] [[الهی]] را نمیشنود<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳۵؛ مواهب علیه، ج۱، ص۳۶۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *[[قرآن کریم]] غافلان را از حیوانات [[پستتر]] میداند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> روشن است که مقصود از بازماندن [[دل]] از [[فهم]] و چشم و گوش از دیدن و شنیدن، از کار افتادن طبیعی این اعضا نیست، بلکه مقصود، به کار نبستن رهنمود [[عقل]] است که در نتیجه، [[قلب]] [[حق]] را نمیشناسد و چشم راه راست را نمیبیند و [[گوش]] [[موعظه]] [[الهی]] را نمیشنود<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳۵؛ مواهب علیه، ج۱، ص۳۶۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. |