شناخت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←تقوا
(←تقوا) |
|||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
===[[تقوا]]=== | ===[[تقوا]]=== | ||
*از شرایط مهم [[شناخت]]، تقواست. [[شناخت]] درست که مساوی [[نور]] است، برای کسی حاصل نمیشود، جز آنکه [[رفتار]] خود را [[اصلاح]] کند. [[قرآن کریم]] از [[اصلاح]] [[رفتار]] با واژه [[تقوا]] یاد کرده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> و [[تقوا]] را [[وسیله]] [[هوشیاری]] و بازشناسی خیر از [[شرّ]] و [[حق]] از [[باطل]] دانسته است: {{متن قرآن| إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا }}<ref>«اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد » سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref><ref>نک: المیزان، ج۹، ص۵۶.</ref>. این [[آیه]] به صورت عام [[تقوا]] را شرط [[معرفت]] [[عرفانی]] و [[شناخت]] برهانی دانسته است؛ یعنی [[تقوا]] در فهمِ [[عقل]] و نیز در [[شهود]] مؤثر است و [[ادراک]] مفاهیم [[ذهنی]] و دیدن حقایق [[عینی]] در پرتو [[تقوا]] حاصل میشود<ref>شناختشناسی در قرآن، جوادی آملی، ص۴۴۰.</ref>. [[تقوا]] سبب [[شرح صدر]] و از میان رفتن تیرگیها از [[قلب]] میشود و در پی آن [[ظلمت]] از میان میرود و [[نور]] ظاهر میشود<ref>فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۴۹۹.</ref>. [[انسان]] باتقوا، [[حق]] را از [[باطل]] تشخیص میدهد: {{متن قرآن| وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>« هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref><ref>الفواتح الالهیه، ج۲، ص۴۲۲؛ روح البیان، ج۳، ص۳۳۷؛ المیزان، ج۹، ص۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | *از شرایط مهم [[شناخت]]، تقواست. [[شناخت]] درست که مساوی [[نور]] است، برای کسی حاصل نمیشود، جز آنکه [[رفتار]] خود را [[اصلاح]] کند. [[قرآن کریم]] از [[اصلاح]] [[رفتار]] با واژه [[تقوا]] یاد کرده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.</ref> و [[تقوا]] را [[وسیله]] [[هوشیاری]] و بازشناسی خیر از [[شرّ]] و [[حق]] از [[باطل]] دانسته است: {{متن قرآن| إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا }}<ref>«اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد » سوره انفال، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref><ref>نک: المیزان، ج۹، ص۵۶.</ref>. این [[آیه]] به صورت عام [[تقوا]] را شرط [[معرفت]] [[عرفانی]] و [[شناخت]] برهانی دانسته است؛ یعنی [[تقوا]] در فهمِ [[عقل]] و نیز در [[شهود]] مؤثر است و [[ادراک]] مفاهیم [[ذهنی]] و دیدن حقایق [[عینی]] در پرتو [[تقوا]] حاصل میشود<ref>شناختشناسی در قرآن، جوادی آملی، ص۴۴۰.</ref>. [[تقوا]] سبب [[شرح صدر]] و از میان رفتن تیرگیها از [[قلب]] میشود و در پی آن [[ظلمت]] از میان میرود و [[نور]] ظاهر میشود<ref>فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۴۹۹.</ref>. [[انسان]] باتقوا، [[حق]] را از [[باطل]] تشخیص میدهد: {{متن قرآن| وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>« هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۲.</ref><ref>الفواتح الالهیه، ج۲، ص۴۲۲؛ روح البیان، ج۳، ص۳۳۷؛ المیزان، ج۹، ص۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | ||
==موانع و آفات [[شناخت]]== | |||
*[[شناخت]]، آفات و موانعی دارد که با وجود آنها به کمال نمیرسد یا بینتیجه میماند. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی این موضوع را با تعبیرها و تمثیلهای گوناگون بیان میکند و [[متعصبان]] و دنبالهروان بیفکر را به کسانی [[تشبیه]] میکند که در [[غل و زنجیر]] و در محاصره دو سدّ نیرومند گرفتار شده و چشمانشان بسته است و نابینایند: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ}}<ref>«ما غلهایی بر گردنهایشان تا (زیر) چانه نهادهایم چنان که سرشان بالا مانده است و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۸-۹.</ref>. آنان از نظر به [[آیات]] انفسی محروماند و از این جهت به کسی [[تشبیه]] شدهاند که بر گردنش غل زده شده و نمیتواند [[بدن]] خود را ببیند و از اینرو که از نظر در [[آیات]] آفاقی بیبهرهاند، به کسی [[تشبیه]] شدهاند که در برابرش سدّی است که [[مانع]] دیدن آفاق است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۲۵۵.</ref>. چه بسا انسانهایی که با وجود [[شناخت]]، بر اثر موانع و آفات، به سوی [[تباهی]] رفتهاند: [[فرعونیان]] میدانستند [[موسی]]{{ع}}از سوی [[خداوند]] [[مبعوث]] شده است؛ ولی به سبب [[استکبار]] و تعصّبْ او را [[تکذیب]] کرده و نپذیرفتند. بنابراین شناختشان بینتیجه بود: {{متن قرآن| فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«و چون نشانههای ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۳-۱۴.</ref><ref>نک: تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۵۷۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۱۶۳ - ۱۶۴.</ref> موانع و آسیبهای [[معرفت]] عبارتاند از<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>: | |||
===[[کفر]]=== | |||
*[[کافر]] به سبب [[چشمپوشی]] از [[آیات الهی]] و نادیده گرفتن برهانها و زیرپا گذاشتن [[حقیقت]]، خود را از هرگونه [[ادراک]] و [[شناخت]] درست [[محروم]] ساخته و در نتیجه، [[خداوند]] بر [[دل]] او مهر زده و بر گوش و چشمهایش پرده افکنده است: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>. [[کافران]] ابتدا خود به سبب [[کفر]] بر چشم و گوش خود پرده میافکنند و از شنیدن و دیدن [[حق]] باز میمانند. سپس [[خداوند]] برای [[کیفر]] بر [[قلب]] آنان پرده میافکند و از همینرو مهر کردن و ختم [[قلب]] به [[خدا]] استناد یافته، ولی غشاوه به [[سمع]] و [[بصر]] خود آنان نسبت داده شده است، چنانکه درباره [[منافقان]] نیز [[مرض]] را در قلبهای خودشان دانسته و ازدیاد آن را به [[خدا]] اسناد داده است: {{متن قرآن|فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ}}<ref>«به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.</ref>. در [[حقیقت]] آنان با شیوهای که در برابر [[حق]] در پیش گرفتهاند، به جایی رسیدهاند که گوش و چشم و قلبشان از [[شناخت]] بازمانده و [[قدرت]] اندیشیدن و توان شنیدن سخن متفکران را ندارند: {{متن قرآن| وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ }}<ref>« بر دلهایشان پوششهایی افکندهایم تا درنیابند » سوره انعام، آیه ۲۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی ندادهایم و برای آنان گوش و دیدگان و دلهایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دلهای آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار میکردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا گرفت» سوره احقاف، آیه ۲۶.</ref><ref>من هدی القرآن، ج۱، ص۱۰۵.</ref>، در نتیجه [[خداوند]] راه به سوی [[شناخت حق]] و [[حقیقت]] را بر روی آنان میبندد {{متن قرآن|وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا}}<ref>«و چون قرآن بخوانی میان تو و آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند پردهای فراپوشیده مینهیم» سوره اسراء، آیه ۴۵.</ref> و [[مانع]] [[شناخت]] و [[فهم]] و [[تفکر]] آنان نسبت به [[آیات]] و ادلّه [[الهی]] میشود: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم- چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند- و آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref><ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۲۸۴؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۵، ص۱۵۶۷؛ تفسیر مراغی، ج۹، ص۶۵ - ۶۶.</ref> آنان نه تنها از [[شناخت]] راه درست رویگرداناند، بلکه راه [[باطل]] را میپیمایند. {{متن قرآن|سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ}}<ref>«به زودی کسانی را که در زمین ناحق گردنفرازی میورزند از نشانههای خود روگردان خواهم کرد و هر نشانهای ببینند بدان ایمان نخواهند آورد؛ و اگر راه درست را ببینند آن را راه (خویش) نخواهند گزید و چون کژراهه را ببینند آن را راه (خود) برخواهند گزید؛ این از آن روست که آنان نشانههای ما را دروغ شمردند و از آن غافل بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۶.</ref> آنان دچار [[حیرت]] و [[سرگردانی]] میشوند و شناختشان غیر واقعی و سرابگونه است و از اینرو میپندارند اعمالشان [[صالح]] است<ref>تفسیر مراغی، ج۱۸، ص۱۱۳.</ref>. [[زشتیها]] و آلودگیها در نظرشان [[پاکی]] و [[زیبایی]] و [[بدبختیها]] [[سعادت]] جلوه میکنند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}<ref>«و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب میپندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا مییابد که به حسابش تمام میرسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.</ref>. | |||
*[[قرآن کریم]]، [[بیایمانی]] را [[ظلمت]] و سبب [[تکذیب]] [[ادله]] روشن و قطعی [[توحید]] را [[فرورفتن]] در [[تاریکی]] میداند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يَشَإِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَمَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکیهایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا مینهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست میدارد» سوره انعام، آیه ۳۹.</ref> و کسانی را که در [[تاریکی]] [[عقلی]] و نبود [[ایمان]] به سرمیبرند و از [[روشنایی]] [[معنوی]] محروماند به کسی [[تشبیه]] کرده که در کشتی نشسته و کشتی در شبی بسیار تاریک در اقیانوسی ژرف و موّاج در حرکت است و امواج خروشان [[تعادل]] کشتی را برهم زده و هر لحظه [[بیم]] آن میرود که کشتی و سرنشینان آن [[غرق]] شوند. افزون بر آن [[تاریکی]]، ابرهای تیره بر فراز دریا گسترده شده و [[مانع]] تابش [[نور]] ماه و ستارگاناند و [[ظلمت]] چنان گسترده شده که چون دست خود را جلو چشمانشان میگیرند، آن را نمیبینند: {{متن قرآن|أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«یا چون تاریکیهایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو میپوشد، تاریکیهایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>مبانی شناخت، ص۴۰۱ - ۴۰۲.</ref>. براساس این [[آیه]]، [[کفر]]، [[حجاب]] متراکم و [[تاریکی]] بر روی [[دل]] است که نمیگذارد [[نور]] [[معرفت]] به آن [[نفوذ]] کند<ref>المیزان، ج۱۵، ص۱۳۲.</ref>. [[نور]] [[حقیقی]] در [[زندگی]] فقط [[نور ایمان]] است و این [[نور]] تنها از سوی خداست: {{متن قرآن| وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>« و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=== [[گناه]]=== | |||
*[[گناه]]، زنگار آیینه [[عقل]] و [[قلب]] [[انسان]] است و چهره [[فطری]] آن را [[تغییر]] میدهد و [[مانع]] [[شناخت]] اصیل میشود. | |||
*[[آیات]] {{متن قرآن|وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ}}<ref>در این روز، وای بر دروغانگاران! آنان که روز پاداش و کیفر را دروغ میشمرند، و جز تجاوزگر بزهکار، آن را دروغ نمیشمرد، همان که چون بر او آیات ما را بخوانند گوید: (اینها) افسانههای پیشینیان است؛ سوره مطفّفین، آیه: ۱۰ - ۱۳.</ref> و نیز [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند میگرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.</ref> شرح حال انسانهای گناهپیشهای هستند که گناهشان [[مانع]] [[شناخت]] حقایق هستی و [[جهان آخرت]] شده است. [[گناهان]] مانند زنگ و غبار، روشنی [[دل]] را میگیرند و آن را از بازشناسی خیر از [[شر]] و [[حقّ]] از [[باطل]] کور میکنند<ref>المیزان، ج۲۰، ص۲۳۴؛ المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.</ref>. گناهِ بسیار، [[انسان]] را از حقایق جاوید دور میکند و سبب [[انکار]] آن میشود<ref>نک: روح البیان، ج۱۰، ص۳۶۷ - ۳۶۸.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===[[فسق]]=== | |||
*[[فسق]]، خارج شدن از مقررات [[دینی]]، [[عقلی]] و [[اخلاقی]] و اعم از [[کفر]] است<ref>مفردات، ص۶۳۶؛ التحقیق، ج۹، ص۹۷، «فسق».</ref>. کسی که از راه [[حق]] خارج میشود و [[رفتار]] خلاف دارد، با [[انتخاب]] خود و [[پیروی]] از [[هوا و هوس]] [[فاسق]] شده و [[قدرت]] [[شناخت حق]] را از دست میدهد و [[گمراه]] میشود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ}}<ref>«خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند میدانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند میگویند: خداوند از این مثل، چه میخواهد؟»؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب میکند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمیگرداند» سوره بقره، آیه ۲۶.</ref><ref>مبانی شناخت، ص۳۴۰ - ۳۴۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===[[هوای نفس]]=== | |||
*[[قرآن]] [[هوای نفس]] را از ریشههای [[گمراهی]] و عدم [[شناخت]] میداند: {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>. هوا به معنای میل نفس به [[شهوت]] است<ref>التحقیق، ج۱۱، ص۳۲۸، «هوی».</ref>. [[هوس]] در واقع ریشه [[کفر]] و [[فسق]] است که در بندهای پیشین از موانع [[شناخت]] دانسته شدند. چنانچه کسی بخواهد موانع [[شناخت]] را بزداید، باید [[هوس]] را از خود دور کند. [[هوس]] [[مانع]] فعالیت [[عقل]] است<ref>مبانی شناخت، ص۳۵۲.</ref>. کسی که از [[عقل]] [[پیروی]] کند، به [[ایمان]] رهنمون میشود و بهرهمندی از [[ایمان]] نشان [[بهکارگیری عقل]] است؛ ولی پیرو [[هوای نفس]]، [[عقل]] را معطل کرده و به [[ایمان]] نمیرسد. او مانند کسی است که درهای قلبش را بسته تا به [[حقیقت]] نرسد <ref>من هدی القرآن، ج۱۳، ص۹۵ - ۹۶.</ref>. [[آیه]] به کسی اشاره میکند که با وجود [[شناخت حق]]، بر اثر [[پیروی]] از [[هوای نفس]] [[گمراه]] شده است. بنابراین چنان نیست که [[شناخت]] همیشه با [[هدایت]] همراه باشد، بلکه شناختِ همراه با [[تعهد]] و عمل به مقتضای آن هدایتآور است؛ نه با [[پیروی]] از هوا. | |||
*[[خداوند]] [[پیروان]] [[هوای نفس]] را گمراهترین [[انسانها]] میداند: {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref> در [[حقیقت]]، کسی که [[ادله]] [[شناخت]] را رها و از [[هوای نفس]] [[پیروی]] کند، از همه گمراهتر است. | |||
*[[هوس]] گاهی در صورت [[عشق]] و [[محبت]] و گاه به شکل [[کینه]] و [[خشم]] بروز میکند. در ماجرای [[عشق]] [[زلیخا]] به [[یوسف]]{{ع}}، [[زلیخا]] بر اثر [[عشق]] شدید به [[یوسف]]، [[ادراک]] عقلیاش را از دست داد. {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام ! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۳-۲۴.</ref>.[[زنان]] [[مصر]] نیز با دیدن [[یوسف]] چنان مجذوب او شدند که عقلشان از کار افتاد و به جای میوه، [[دست]] خود را بریدند و در نتیجه، درباره [[یوسف]] و [[زلیخا]] به [[شناخت]] [[حقیقت]] نرسیدند: {{متن قرآن|فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و چون (همسر عزیز مصر، ملامت) فریب (آمیز) آنان را شنید (کسی را) نزدشان فرستاد و برای آنها تکیهگاهی آماده ساخت و به هر یک از ایشان کاردی داد و (به یوسف) گفت: خود را به آنان نشان ده! چون او را دیدند بزرگش یافتند و دست خویش را (از خودباختگی) بریدند و گفتند: پاکاکه خداوند است! این، نه آدمیزاد که جز فرشتهای ارجمند نیست» سوره یوسف، آیه ۳۱.</ref><ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۴۹ - ۱۵۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===[[کبر]]=== | |||
*خودبزرگ انگاری، [[حجاب]] و [[مانع]] [[شناخت]] [[جهان]] و [[آیات]] نازل شده از سوی [[خداوند]] و به طور کلی [[مانع]] [[تفکر]] و [[شناخت]] [[حقیقت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref><ref>نک: التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۵۲۶؛ کنز الدقائق، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref>. [[متکبران]] به هیچ حقیقتی اعتراف نمیکنند، جز آنچه مطابق هوای نفسشان باشد. [[استکبار]] در برابر [[شناخت حق]] به جایی میرسد که [[انسان]] با دست خود قوا و ابزار [[شناخت]] خود را از کار میاندازد، چنانکه [[قوم نوح]] نه تنها از [[دعوت]] به [[حق]] بهره نبردند، زیرا بر [[انکار]] و [[کفر]] خود [[اصرار]] میورزیدند، [[دعوت]] آن [[حضرت]] موجب فرار بیشتر آنان میشد و هرچه بیشتر میان آنان و [[حق]] فاصله میانداخت: {{متن قرآن|وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا}}<ref>«و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.</ref><ref>نک: من هدی القرآن، ج۱۶، ص۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>. [[خودبرتربینی]] بر چشم و [[گوش]] [[بنیاسرائیل]] نیز پردهای افکند و به سبب آن از دیدن [[آیات]] [[خدا]] و شنیدن کلمات [[حق]] [[محروم]] شدند: {{متن قرآن|وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا }}<ref>«و گمان بردند که آزمونی در کار نخواهد بود پس کور و کر شدند » سوره مائده، آیه ۷۱.</ref><ref>نمونه، ج۵، ص۳۰ - ۳۱.</ref> در مقابل، با [[تفکر]] در [[جهان هستی]] همراه با [[عبودیت]] و [[خشوع]] میتوان به شناختی رسید که با تمام وجود به [[حاکمیت]] و [[ربوبیت خدا]] بر [[عالم هستی]] [[اقرار]] کرد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
==== [[لجاجت]] و بهانه جویی=== | |||
*برخی از [[مردم]] برای توجیه خودخواهیهای نابجای خود و نیز رها نکردن اصول و [[باورهای نادرست]] پیشساخته که در روانشان رسوب ایجاد کرده، در برابر واقعیتهای شناخته شده [[لجاجت]] و [[بهانهجویی]] میکنند: {{متن قرآن|وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو میفرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس میکردند، باز کافران میگفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.</ref> [[لجاجت]] آنها به اندازهای است که روشنترین [[محسوسات]] را دیده و لمس؛ ولی به بهانهای آنها را [[انکار]] میکنند<ref>نمونه، ج۵، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۷، ص۱۸.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
====[[غفلت]]=== | |||
*[[قرآن کریم]] غافلان را از حیوانات [[پستتر]] میداند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> روشن است که مقصود از بازماندن [[دل]] از [[فهم]] و چشم و گوش از دیدن و شنیدن، از کار افتادن طبیعی این اعضا نیست، بلکه مقصود، به کار نبستن رهنمود [[عقل]] است که در نتیجه، [[قلب]] [[حق]] را نمیشناسد و چشم راه راست را نمیبیند و [[گوش]] [[موعظه]] [[الهی]] را نمیشنود<ref>المیزان، ج۸، ص۳۳۵؛ مواهب علیه، ج۱، ص۳۶۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
=== وسوسههای درونی=== | |||
*از آفات و موانع [[شناخت]]، وسوسههای درونی است. [[وسوسه]]، [[افکار]] بد و نامطلوب است که [[شیطان]] و انسانهای شیطانصفت در [[دل]] و [[جان]] ایجاد میکنند. آنان به گونهای [[حق و باطل]] را به هم میآمیزند و در گوش و [[جان انسان]] میدمند که [[باور]] کند خیر است و بدین [[وسیله]]، راه [[شناخت]] [[حقیقی]] را میبندند <ref>نمونه، ج۲۷، ص۴۷۳.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===ماندن در [[شک]]=== | |||
*[[شک]] مقابل [[یقین]] و [[قطع]]<ref>التحقیق، ج۶، ص۱۲۷، «شک».</ref>و گاهی مقدمه [[شناخت]] [[حقیقت]] است؛ مشروط به اینکه [[ذهن]] به احراز [[شناخت]] [[حقیقت]] بیاعتنا نباشد و گرنه [[شکّ]] نوعی [[بیماری]] و ضدّ [[شناخت]] است<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۱۰.</ref>، چنان که [[مشرکان]] عصر [[نزول]] گرفتار چنین شکّی بودند و با وجود [[نشانهها]] و [[ادله]] بر [[حقانیت]] [[توحید]] و [[معاد]] و... در [[شکّ]] غوطهور بودند و [[شکّ]] آنان در مسیر راهیابی به [[حقیقت]] نبود: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ }}<ref>«هیچ خدایی جز او نیست که زنده میدارد و میمیراند؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۸-۹.</ref> <ref>التفسیر الکاشف، ج۷، ص۷؛ تفسیر مراغی، ج۲۵، ص۱۲۱؛ من وحی القرآن، ج۲۰، ص۲۸۱.</ref> این گونه افراد همه استعداد [[شناخت]] را صرف [[امور دنیوی]] کرده و در نتیجه درباره امور [[آخرت]] در [[جهل]] و تردید و [[نابینایی]] هستند: {{متن قرآن|بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ}}<ref>«بلکه دانش آنان درباره جهان واپسین پایان یافته است ؛ یا در آن تردید دارند یا در (دریافتن) آن کوردلند» سوره نمل، آیه ۶۶.</ref><ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۸۶.</ref> کسانی در برابر [[ادله]] روشن و [[حق]] صریح [[شک و تردید]] میکنند که لجباز و بیماردلاند و [[طاقت]] شنیدن [[حق]] را ندارند و به عمد خود را از [[شناخت]] آن [[محروم]] میکنند: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}<ref>«آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمیشناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهانها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شدهاید انکار میکنیم و بیگمان به آنچه ما را بدان فرا میخوانید در دودلی گمانانگیزی هستیم» سوره ابراهیم، آیه ۹.</ref><ref>المیزان، ج۱۲، ص۲۴.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
===عمل نکردن به رهاورد [[شناخت]]=== | |||
*از موانع تأثیر [[شناخت]]، عمل نکردن به رهاورد آن است. [[قرآن]] عالمانی را که به [[علم]] خود عمل نکردهاند<ref>المیزان، ج۱۹، ص۲۶۶؛ فتح القدیر، ج۵، ص۲۶۸.</ref>، به الاغی [[تشبیه]] میکند که لوحها و کتابهایی را حمل میکند: {{متن قرآن|مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند؛ داستان آن گروه که آیات خداوند را دروغ شمردند بد (داستانی) است و خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره جمعه، آیه ۵.</ref>. از [[آیه]] پیشگفته به دست میآید که میان حیوانِ فاقد [[عقل]] و [[تفکر]] و [[انسان]] بیعمل تفاوتی نیست و [[آدمی]] آنگاه میتواند از مرز حیوانیت بگذرد و به قلمرو [[انسانیت]] برسد که به اقتضای [[دانش]] و شناختی که به او داده شده عمل کند <ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۸۸؛ نک: من وحی القرآن، ج۲۲، ص۲۱۱؛ نک: مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>. | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |