الهام در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله'
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگ‌نامه' به 'سعیدیان‌فر و ایازی، [[فرهنگ‌نامه')
جز (جایگزینی متن - 'وسیله' به 'وسیله')
خط ۳۲: خط ۳۲:
==[[الهام]] [[فطری]]<ref>العقائد الاسلاميه، ج ۱، ص ۳۶؛ الميزان، ج ۲، ص ۱۱۵؛ فلسفه اخلاق، ص ۳۰۱.</ref>==
==[[الهام]] [[فطری]]<ref>العقائد الاسلاميه، ج ۱، ص ۳۶؛ الميزان، ج ۲، ص ۱۱۵؛ فلسفه اخلاق، ص ۳۰۱.</ref>==


تنها کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]] که به شکل ماضی آن آمده، به معنای [[الهام]] [[فطری]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> در توضیح [[آیات]] یاد شده و [[الهام]] [[فطری]] باید گفت که در [[بینش]] [[قرآنی]]، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو [[ساحت]] وجودی [[انسان]]، یعنی [[جسم]] و [[جان]] او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] قابل [[رشد]] تکاملی است <ref>الميزان، ج ۵، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۱۶۶؛ لب الاثر، ص ۲۶۷؛ العقايد الاسلاميه، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.</ref> در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و [[تغذیه]] سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و [[تغذیه]] ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[روح]] و [[جان آدمی]]، چیزی جز [[باورها]]، [[احساسات]] و [[عواطف]] و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاین‌رو، عناصر یاد شده، در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] با عناوینی چون [[توحیدی]]، شرک‌آلود، [[کفرآمیز]]، [[حرام]]، [[حلال]]، [[واجب]] و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه [[گزینش]] آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به [[رشد]] تکاملی و کمال مقصود [[آدمی]] فراهم گردد. [[آیات]] یاد شده {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> نیز در این راستا قابل [[تفسیر]] و ارزیابی است. از این [[آیات]] بر می‌آید که هنگام [[آفرینش]] [[روح]] و [[جان آدمی]] (نفس)، گونه‌ای از [[شناخت]] و [[آگاهی]] در [[ارتباط]] با آنچه که [[قرآن]] آن را «[[تقوا]] و [[فجور]]» می‌نامد به وی داده شده است <ref>الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ فلسفه اخلاق، ص ۱۳۳؛ فطرت و دين، ص ۲۱۰.</ref> برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۳؛ فتح القدير، ج ۵، ص ۴۴۹؛ الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۳.</ref> براساس این [[شناخت]]، اگر کسی با [[گزینش]] آزادانه [[تقوا]] و به [[وسیله]] آن، به [[تزکیه نفس]] و پرورش استعدادهای [[روحی]] خود بپردازد، با [[رسیدن به کمال]] [[انسانی]]، [[رستگار]] می‌شود و کسی که به سبب [[آلوده]] شدن به [[فجور]]، استعدادها و توانمندیهای [[روحی]] خود را تباه ساخته و از [[رسیدن به کمال]]، بازمانده، نادم و [[ناامید]] می‌گردد <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ نمونه، ج ۲۷، ص ۴۵ ـ ۴۸.</ref>؛ اما به‌رغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، [[ناشناخته بودن]] بسیاری از لایه‌های هزارتوی [[روح]] و روان [[آدمی]]، وجود گرایشهای جبرگرایانه و [[تصور]] دلالت [[آیه]] بر وجود تضاد ([[تقوا]] و [[فجور]]) در نهاد [[انسان]]، سبب شده است که از همان آغاز، [[تفاسیر]] و برداشتهای متفاوتی در این‌باره پدید آید. در آغاز، [[مفسران]] نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] نگریسته‌اند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از [[مفسران]] نامدار همانند [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] [[آدمی]] است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، [[آگاه]] کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) [[تفسیر]] کرده‌اند، [[خداوند]]، [[شناخت]] مربوط به [[تقوا]] و [[فجور]] را به [[انسان]] داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداخته‌اند<ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمع‌البيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۵۱.</ref> دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن [[زید]] و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای [[گریز]] از قول به [[لزوم]] تضاد در نهاد [[آدمی]] و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با [[گرایش]] [[اشعری]]، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[مؤمن]] را مُلْهَم به [[تقوا]] می‌داند. واحدی با تأکید بر تفاوت [[الهام]] باتعلیم، تعریف و [[تبیین]]، آن را به معنای «نهادن» چیزی در [[دل]] و [[جان انسان]] از سوی [[خداوند]] و در نتیجه ملزم ساختن وی بدان می‌داند <ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ التفسير الكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.</ref> در پاره‌ای از منابع تفسیری، روایتی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} و به عنوان [[مؤیّد]] این دیدگاه، گزارش شده است. ازاین [[روایت]] بر می‌آید که [[انسان]] براساس آنچه که از پیش برای او مقدر شده است عمل می‌کند <ref>جامع‌البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ كشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>.
تنها کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]] که به شکل ماضی آن آمده، به معنای [[الهام]] [[فطری]] [[تفسیر]] شده است: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> در توضیح [[آیات]] یاد شده و [[الهام]] [[فطری]] باید گفت که در [[بینش]] [[قرآنی]]، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو [[ساحت]] وجودی [[انسان]]، یعنی [[جسم]] و [[جان]] او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] قابل [[رشد]] تکاملی است <ref>الميزان، ج ۵، ص ۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ج ۶، ص ۱۶۶؛ لب الاثر، ص ۲۶۷؛ العقايد الاسلاميه، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref> گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است؛ سوره طه، آیه ۵۰.</ref> در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و [[تغذیه]] سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و [[تغذیه]] ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای [[رشد]] و [[تکامل]] [[روح]] و [[جان آدمی]]، چیزی جز [[باورها]]، [[احساسات]] و [[عواطف]] و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاین‌رو، عناصر یاد شده، در [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] با عناوینی چون [[توحیدی]]، شرک‌آلود، [[کفرآمیز]]، [[حرام]]، [[حلال]]، [[واجب]] و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه [[گزینش]] آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به [[رشد]] تکاملی و کمال مقصود [[آدمی]] فراهم گردد. [[آیات]] یاد شده {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت، پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۷ - ۱۰.</ref> نیز در این راستا قابل [[تفسیر]] و ارزیابی است. از این [[آیات]] بر می‌آید که هنگام [[آفرینش]] [[روح]] و [[جان آدمی]] (نفس)، گونه‌ای از [[شناخت]] و [[آگاهی]] در [[ارتباط]] با آنچه که [[قرآن]] آن را «[[تقوا]] و [[فجور]]» می‌نامد به وی داده شده است <ref>الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸؛ فلسفه اخلاق، ص ۱۳۳؛ فطرت و دين، ص ۲۱۰.</ref> برخی [[مفسران]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟؛ سوره بلد، آیه ۱۰.</ref> را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند <ref>رحمة من الرحمن، ج ۴، ص ۵۰۳؛ فتح القدير، ج ۵، ص ۴۴۹؛ الميزان، ج ۲۰، ص ۲۹۳.</ref> براساس این [[شناخت]]، اگر کسی با [[گزینش]] آزادانه [[تقوا]] و به وسیله آن، به [[تزکیه نفس]] و پرورش استعدادهای [[روحی]] خود بپردازد، با [[رسیدن به کمال]] [[انسانی]]، [[رستگار]] می‌شود و کسی که به سبب [[آلوده]] شدن به [[فجور]]، استعدادها و توانمندیهای [[روحی]] خود را تباه ساخته و از [[رسیدن به کمال]]، بازمانده، نادم و [[ناامید]] می‌گردد <ref>فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۹۱۷ ـ ۳۹۱۸؛ نمونه، ج ۲۷، ص ۴۵ ـ ۴۸.</ref>؛ اما به‌رغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، [[ناشناخته بودن]] بسیاری از لایه‌های هزارتوی [[روح]] و روان [[آدمی]]، وجود گرایشهای جبرگرایانه و [[تصور]] دلالت [[آیه]] بر وجود تضاد ([[تقوا]] و [[فجور]]) در نهاد [[انسان]]، سبب شده است که از همان آغاز، [[تفاسیر]] و برداشتهای متفاوتی در این‌باره پدید آید. در آغاز، [[مفسران]] نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] نگریسته‌اند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از [[مفسران]] نامدار همانند [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] [[آدمی]] است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، [[آگاه]] کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) [[تفسیر]] کرده‌اند، [[خداوند]]، [[شناخت]] مربوط به [[تقوا]] و [[فجور]] را به [[انسان]] داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداخته‌اند<ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ مجمع‌البيان، ج ۱۰، ص ۷۵۵؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۵۱.</ref> دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن [[زید]] و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای [[گریز]] از قول به [[لزوم]] تضاد در نهاد [[آدمی]] و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با [[گرایش]] [[اشعری]]، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[مؤمن]] را مُلْهَم به [[تقوا]] می‌داند. واحدی با تأکید بر تفاوت [[الهام]] باتعلیم، تعریف و [[تبیین]]، آن را به معنای «نهادن» چیزی در [[دل]] و [[جان انسان]] از سوی [[خداوند]] و در نتیجه ملزم ساختن وی بدان می‌داند <ref>جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ التفسير الكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.</ref> در پاره‌ای از منابع تفسیری، روایتی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} و به عنوان [[مؤیّد]] این دیدگاه، گزارش شده است. ازاین [[روایت]] بر می‌آید که [[انسان]] براساس آنچه که از پیش برای او مقدر شده است عمل می‌کند <ref>جامع‌البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۲۶۵؛ كشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶؛ روح‌المعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>.


[[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار می‌خواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را می‌رساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد می‌کند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانسته‌اند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] می‌شود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] می‌کند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش می‌سازد، [[ناامید]] می‌گردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روح‌المعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمع‌البيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريب‌القرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع‌البيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة‌ من‌ الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲‌؛ تفسير قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفته‌اند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>.
[[فخر رازی]] با [[پذیرش]] این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و [[الهام]] و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار می‌خواند. وی در ردّ [[استدلال]] به [[آیه]] {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}<ref>بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد، و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت؛ سوره شمس، آیه ۹ - ۱۰.</ref> که [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نوع [[بشر]] و [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] یکی از آن دو را می‌رساند، به قول شماری از [[مفسران]] نخستین استناد می‌کند که فاعلِ «[[زکی]]» و «دسّی» را [[خداوند]] دانسته‌اند؛ یعنی کسی ([[مؤمن]]) [[رستگار]] می‌شود که [[خداوند]] با دادن [[توفیق]] [[طاعت]]، وی را [[تزکیه]] و [[اصلاح]] می‌کند و [[کافر]] به سبب [[خواری]] و خذلانی که [[خداوند]] به آن دچارش می‌سازد، [[ناامید]] می‌گردد <ref>التفسيرالكبير، ج۳۱، ص۱۹۳؛ روح‌المعانى، مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۲۵۹.</ref> [[تفسیر]] جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب [[مفسران]] متأخر، اعم از [[شیعه]]<ref> مجمع‌البيان، ج۱۰، ص۷۵۵؛ غريب‌القرآن، ص۳۰۴؛ الصافى، ج ۵، ص ۳۳۱.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع‌البيان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶؛ رحمة‌ من‌ الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲‌؛ تفسير قرطبى، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.</ref> که [[تفسیر]] مبتنی بر [[آزادی]] [[اراده]] و [[اختیار]] را پذیرفته‌اند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۴]</ref>.
خط ۶۹: خط ۶۹:
در [[آیات]] [[سوره زلزال]]، {{متن قرآن|إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقَالَهَا  وَقَالَ الإِنسَانُ مَا لَهَا  يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا }}<ref> هنگامی که زمین از لرزه واپسین خود به لرزه افتد،  و زمین بارهای سنگین خود را، برون افکند،  و انسان پرسد که چه بر سر آن آمده است؟  در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید؛ سوره زلزال، آیه ۱ - ۴.</ref> [[خداوند]] در آغاز از [[زلزله]] و تکانهای شدید [[زمین]] به وقت [[قیامت]] گزارش می‌دهد و اینکه [[زمین]] بارهای سنگین درون خود را بیرون افکنده و [[اخبار]] و ناگفته‌های خویش را بازگو می‌کند، آنگاه در پاسخ [[انسان]] که از سر شگفتی می‌پرسد: [[زمین]] را چه شده است که چنین می‌کند؟ آن را نتیجه [[وحی]] [[خداوند]] به آن می‌خواند: {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref> در اینجا نیز [[مفسران]]، ایحا را به معنای [[الهام]] <ref>التبيان، ج۲، ص۴۵۸؛ مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۵۷۳؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۰.</ref>و شماری نیز به معنای «امر»<ref>تفسير مجاهد، ج ۲، ص ۷۴۲؛ جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۳۸؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۱۰۲.</ref> گرفته‌اند<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۱۱]</ref>.
در [[آیات]] [[سوره زلزال]]، {{متن قرآن|إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقَالَهَا  وَقَالَ الإِنسَانُ مَا لَهَا  يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا }}<ref> هنگامی که زمین از لرزه واپسین خود به لرزه افتد،  و زمین بارهای سنگین خود را، برون افکند،  و انسان پرسد که چه بر سر آن آمده است؟  در آن روز زمین رازهایش را باز می‌گوید؛ سوره زلزال، آیه ۱ - ۴.</ref> [[خداوند]] در آغاز از [[زلزله]] و تکانهای شدید [[زمین]] به وقت [[قیامت]] گزارش می‌دهد و اینکه [[زمین]] بارهای سنگین درون خود را بیرون افکنده و [[اخبار]] و ناگفته‌های خویش را بازگو می‌کند، آنگاه در پاسخ [[انسان]] که از سر شگفتی می‌پرسد: [[زمین]] را چه شده است که چنین می‌کند؟ آن را نتیجه [[وحی]] [[خداوند]] به آن می‌خواند: {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref> در اینجا نیز [[مفسران]]، ایحا را به معنای [[الهام]] <ref>التبيان، ج۲، ص۴۵۸؛ مجمع‌البيان، ج ۶، ص ۵۷۳؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۰.</ref>و شماری نیز به معنای «امر»<ref>تفسير مجاهد، ج ۲، ص ۷۴۲؛ جامع البيان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۳۸؛ تفسير قرطبى، ج ۲۰، ص ۱۰۲.</ref> گرفته‌اند<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۱۱]</ref>.
==[[الهام]] در فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]]==
==[[الهام]] در فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]]==
*مراد از کلمه «[[الهام]]» که مصدر «اَلهَم» است، به معنای آن است که [[تصمیم]] و آگهی و [[علمی]] از خبری در [[دل]] [[آدمی]] بیفتد، و این خود مرتبه‌ای از دریافت‌های [[باطنی]] [[انسان]] و افاضه‌ای است [[الهی]]، که به [[وسیله]] آن صورت علمیه‌ای [[تصوری]] و یا [[تصدیقی]] برای [[انسان]] حاصل می‌گیرد و در مرتبه‌ای پایین از [[وحی]] و بسا تجربه‌ای [[باطنی]] برای عموم است که [[خدای تعالی]] به [[دل]] هر کس که بخواهد می‌اندازد. در این مدخل که در [[آیات]] فراوان با واژه [[تعلیم]] و [[علم لدنی]] یاد شده، اشاره به این [[حقیقت]] دارد. {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی  بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>
*مراد از کلمه «[[الهام]]» که مصدر «اَلهَم» است، به معنای آن است که [[تصمیم]] و آگهی و [[علمی]] از خبری در [[دل]] [[آدمی]] بیفتد، و این خود مرتبه‌ای از دریافت‌های [[باطنی]] [[انسان]] و افاضه‌ای است [[الهی]]، که به وسیله آن صورت علمیه‌ای [[تصوری]] و یا [[تصدیقی]] برای [[انسان]] حاصل می‌گیرد و در مرتبه‌ای پایین از [[وحی]] و بسا تجربه‌ای [[باطنی]] برای عموم است که [[خدای تعالی]] به [[دل]] هر کس که بخواهد می‌اندازد. در این مدخل که در [[آیات]] فراوان با واژه [[تعلیم]] و [[علم لدنی]] یاد شده، اشاره به این [[حقیقت]] دارد. {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی  بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>
*'''نکته''': در این [[آیه]] بر [[الهام معارف]] و [[علوم]] [[دست]] نایافتنی [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] تأکید شده و یکی از دلائل [[عصمت]] و صیانت [[پیامبر]] شمرده شده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.
*'''نکته''': در این [[آیه]] بر [[الهام معارف]] و [[علوم]] [[دست]] نایافتنی [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] تأکید شده و یکی از دلائل [[عصمت]] و صیانت [[پیامبر]] شمرده شده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۶۳.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش