حسان بن ثابت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص'
جز (ویرایش Heydari (بحث) به آخرین تغییری که Wasity انجام داده بود واگردانده شد)
برچسب: واگردانی
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==نسب==
==نسب==
*[[ابوالولید]]، [[حسّان بن ثابت بن منذر]] (تیم‌الله)<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>، شاعر و [[صحابی رسول خدا]]{{صل}}، هفت یا هشت سال پیش از [[میلاد پیامبر]]{{صل}} دیده به [[جهان]] گشود<ref>ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۲۸۰؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۱۱۰.</ref>. او از [[قبیله]] [[خزرج]] و از [[طایفه]] بنی‌نجار بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پدرش، "[[ثابت بن منذر بن حرام]]"، با "مطلب"، عموی [[عبدالمطلب]] [[دوست]] بود و او در سفری که برای [[عمره]] به [[مکه]] رفته بود با سخنانی که درباره شیبه ([[عبدالمطلب]])<ref>وی در مدینه ساکن بود.</ref> به مطلب گفت، سبب شد که او شیبه را به [[مکه]] بیاورد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷.</ref>. مادرش، "فریعه"، دختر "[[خالد بن خنیس بن لوذان]]"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref> یا دختر "[[خنیس بن لوذان]]"، [[خواهر]] خالد <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶.</ref> است. [[مادر]] حسان، [[اسلام]] را [[درک]] کرد؛ به [[رسول خدا]]{{صل}}[[ایمان]] آورد و با ایشان [[بیعت]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
*[[ابوالولید]]، [[حسّان بن ثابت بن منذر]] (تیم‌الله)<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>، شاعر و [[صحابی رسول خدا]]{{صل}}، هفت یا هشت سال پیش از [[میلاد پیامبر]]{{صل}} دیده به [[جهان]] گشود<ref>ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۲۸۰؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۱۱۰.</ref>. او از [[قبیله]] [[خزرج]] و از [[طایفه]] بنی‌نجار بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پدرش، "[[ثابت بن منذر بن حرام]]"، با "مطلب"، عموی [[عبدالمطلب]] [[دوست]] بود و او در سفری که برای [[عمره]] به [[مکه]] رفته بود با سخنانی که درباره شیبه ([[عبدالمطلب]])<ref>وی در مدینه ساکن بود.</ref> به مطلب گفت، سبب شد که او شیبه را به [[مکه]] بیاورد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷.</ref>. مادرش، "فریعه"، دختر "[[خالد بن خنیس بن لوذان]]"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref> یا دختر "[[خنیس بن لوذان]]"، [[خواهر]] خالد <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶.</ref> است. [[مادر]] حسان، [[اسلام]] را [[درک]] کرد؛ به [[رسول خدا]]{{صل}}[[ایمان]] آورد و با ایشان [[بیعت]] کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
*[[کنیه]] مشهور حسان، [[ابوالولید]] است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱.</ref>. از دیگر کنیه‌های او می‌توان به ابوالمضرب، ابوالحسام و ابوعبدالرحمن اشاره کرد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[حسان بن ثابت]]، پیش از [[اسلام]] و در ایام [[جاهلیت]]، شاعر [[انصار]] بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۶، ص۱۷۲.</ref>. پس از ورود [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]]، [[حسان بن ثابت]] مانند بسیاری دیگر از [[انصار]] به آن [[حضرت]] [[ایمان]] آورد. او پس از [[اسلام آوردن]] این اشعار را خواند:{{عربی|" شَهِدْت فلم أَكذِب بأَنَّ محمداً رسولُ الذي فوقَ السَّموات من عَل‏"}}<ref>"به [[اذن خداوند]]، [[شهادت]] می‌دهم که [[محمد]]{{صل}} فرستاده آسمانی است که از جانب [[خداوند]] آمده است"؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۴۰۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "من نیز با تو [[گواهی]] می‌دهم"<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۶-۲۹۷.</ref>
*[[کنیه]] مشهور حسان، [[ابوالولید]] است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱.</ref>. از دیگر کنیه‌های او می‌توان به ابوالمضرب، ابوالحسام و ابوعبدالرحمن اشاره کرد<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[حسان بن ثابت]]، پیش از [[اسلام]] و در ایام [[جاهلیت]]، شاعر [[انصار]] بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۶، ص۱۷۲.</ref>. پس از ورود [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]]، [[حسان بن ثابت]] مانند بسیاری دیگر از [[انصار]] به آن [[حضرت]] [[ایمان]] آورد. او پس از [[اسلام آوردن]] این اشعار را خواند:{{عربی|" شَهِدْت فلم أَكذِب بأَنَّ محمداً رسولُ الذي فوقَ السَّموات من عَل‏"}}<ref>"به [[اذن خداوند]]، [[شهادت]] می‌دهم که [[محمد]]{{صل}} فرستاده آسمانی است که از جانب [[خداوند]] آمده است"؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۴۰۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "من نیز با تو [[گواهی]] می‌دهم"<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>


==[[صفات اخلاقی]] [[حسان بن ثابت]]==
==[[صفات اخلاقی]] [[حسان بن ثابت]]==
*بسیاری از مؤرخان و سیره‌نویسان، معتقدند که وی [[ترسو]] بود<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸.</ref>. حکایتی که مؤرخان بیان کرده‌اند نیز نشانگر [[ترس]] [[حسان بن ثابت]] است: "در یکی از [[غزوات]]، حسان به همراه [[زنان]] و [[کودکان]] در یکی از قلعه‌های [[مدینه]] [[پناه]] گرفته بود. [[صفیه]]، دختر [[عبدالمطلب]]، عمه [[رسول خدا]]{{صل}} می‌گوید: یکی از [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] به کنار قلعه‌ای که ما در آن بودیم آمد و شروع به گردش دور قلعه کرد تا بلکه راهی به داخل پیدا کند، و کسی هم نبود که از ما [[دفاع]] کند؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در میدان [[جنگ]] بودند و نمی‌توانستند آنجا را رها کنند و برای محافظت ما به [[شهر]] بیایند؛ از این‌رو، من به [[حسان بن ثابت]] گفتم: این [[یهودی]] مشغول گردش در اطراف قلعه است و شاید جایی را پیدا کند و داخل قلعه شود، از جا برخیز و او را به [[قتل]] برسان. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! به [[خدا]] تو خود می‌دانی که من مرد این کار نیستم، و کشتن او از عهده من خارج است. [[صفیه]] می‌گوید: وقتی این پاسخ را از [[حسان بن ثابت]] شنیدم، کمرم را محکم بستم و عمودی به دست گرفتم و از قلعه به زیر آمدم؛ آن [[یهودی]] را از پای درآوردم؛ آن‌گاه به قلعه بازگشتم و به [[حسان بن ثابت]] گفتم: من او را کشتم.
*بسیاری از مؤرخان و سیره‌نویسان، معتقدند که وی [[ترسو]] بود<ref>ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸.</ref>. حکایتی که مؤرخان بیان کرده‌اند نیز نشانگر [[ترس]] [[حسان بن ثابت]] است: "در یکی از [[غزوات]]، حسان به همراه [[زنان]] و [[کودکان]] در یکی از قلعه‌های [[مدینه]] [[پناه]] گرفته بود. [[صفیه]]، دختر [[عبدالمطلب]]، عمه [[رسول خدا]]{{صل}} می‌گوید: یکی از [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] به کنار قلعه‌ای که ما در آن بودیم آمد و شروع به گردش دور قلعه کرد تا بلکه راهی به داخل پیدا کند، و کسی هم نبود که از ما [[دفاع]] کند؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در میدان [[جنگ]] بودند و نمی‌توانستند آنجا را رها کنند و برای محافظت ما به [[شهر]] بیایند؛ از این‌رو، من به [[حسان بن ثابت]] گفتم: این [[یهودی]] مشغول گردش در اطراف قلعه است و شاید جایی را پیدا کند و داخل قلعه شود، از جا برخیز و او را به [[قتل]] برسان. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! به [[خدا]] تو خود می‌دانی که من مرد این کار نیستم، و کشتن او از عهده من خارج است. [[صفیه]] می‌گوید: وقتی این پاسخ را از [[حسان بن ثابت]] شنیدم، کمرم را محکم بستم و عمودی به دست گرفتم و از قلعه به زیر آمدم؛ آن [[یهودی]] را از پای درآوردم؛ آن‌گاه به قلعه بازگشتم و به [[حسان بن ثابت]] گفتم: من او را کشتم.
*اکنون تو برخیز و جامه و اسلحه‌اش را بر گیر. اگر مرد نبود، من خودم این کار را می‌کردم. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! من به [[جامه]] و اسلحه او احتیاج ندارم. مرا به حال خود واگذار"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۷-۲۹۸.</ref>.
*اکنون تو برخیز و جامه و اسلحه‌اش را بر گیر. اگر مرد نبود، من خودم این کار را می‌کردم. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! من به [[جامه]] و اسلحه او احتیاج ندارم. مرا به حال خود واگذار"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۷-۲۹۸.</ref>.
*برخی از مؤرخان، این جریان را مربوط به [[سال سوم هجری]] و زمان [[غزوه احد]] می‌دانند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. عده‌ای می‌گویند: او به علت [[ترس]]، در هیچ معرکه‌ای ([[جنگی]]) حاضر نشد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به نظر می‌رسد این بیان چندان درست نباشد؛ چراکه اشعار وی در بعضی از [[غزوات]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۷ به بعد و شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref> نشان حضور او در [[جنگ]] است. برخی، علت [[ترسو بودن]] وی را ضربه شمشیری می‌دانند که [[صفوان بن معطل]] به او زد. [[پیامبر]] به علت همین ضربه، قصر بنی‌جدیله را در [[مدینه]] به او داد، و "سیرین"، [[کنیز]] قبطی ([[خواهر]] [[ماریه]])<ref>ماریه قبطیه همسر رسول خدا{{صل}} بود.</ref> را به او بخشید<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن سعد می‌نویسد: پیامبر{{صل}} خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبد الرحمن را به دنیا آورد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۲۲.</ref>.
*برخی از مؤرخان، این جریان را مربوط به [[سال سوم هجری]] و زمان [[غزوه احد]] می‌دانند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. عده‌ای می‌گویند: او به علت [[ترس]]، در هیچ معرکه‌ای ([[جنگی]]) حاضر نشد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به نظر می‌رسد این بیان چندان درست نباشد؛ چراکه اشعار وی در بعضی از [[غزوات]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۷ به بعد و شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref> نشان حضور او در [[جنگ]] است. برخی، علت [[ترسو بودن]] وی را ضربه شمشیری می‌دانند که [[صفوان بن معطل]] به او زد. [[پیامبر]] به علت همین ضربه، قصر بنی‌جدیله را در [[مدینه]] به او داد، و "سیرین"، [[کنیز]] قبطی ([[خواهر]] [[ماریه]])<ref>ماریه قبطیه همسر رسول خدا{{صل}} بود.</ref> را به او بخشید<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن سعد می‌نویسد: پیامبر{{صل}} خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبد الرحمن را به دنیا آورد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۲۲.</ref>.
*مؤرخان، [[حسان بن ثابت]] را از جمله کسانی می‌دانند که در جریان [[افک]]<ref>تهمت به عایشه.</ref> به سبب [[بدگویی]] از [[عایشه]] به [[دستور پیامبر]] حد خورده‌اند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۱۶.</ref>. البته برخی نیز منکر این امر شده<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> و در [[نقلی]] از [[عایشه]] آورده‌اند که او چیزی نگفته است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۸-۲۹۹.</ref>.
*مؤرخان، [[حسان بن ثابت]] را از جمله کسانی می‌دانند که در جریان [[افک]]<ref>تهمت به عایشه.</ref> به سبب [[بدگویی]] از [[عایشه]] به [[دستور پیامبر]] حد خورده‌اند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۱۶.</ref>. البته برخی نیز منکر این امر شده<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> و در [[نقلی]] از [[عایشه]] آورده‌اند که او چیزی نگفته است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref>.


==[[حسان بن ثابت]] شاعر==
==[[حسان بن ثابت]] شاعر==
*[[حسان بن ثابت]]، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۵.</ref>، از [[شاعران]] اصطلاحاً "مُخَضْرم" است که هم در [[جاهلیت]] و هم در [[اسلام]] [[شعر]] گفته‌اند<ref>دایرة المعارف تشیع، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. او که از مشاهیر [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بود از [[راویان]] [[رسول الله]]{{صل}} نیز شمرده می‌شود. پسرش [[عبدالرحمن بن حسان بن ثابت]] و [[سعید بن مسیب]] و [[ابوسلمه بن عبدالرحمن]] و دیگران، از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶.</ref>. [[حسان بن ثابت]] با سرودن اشعار خویش از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و [[مسلمانان]]، [[دفاع]] و با [[شاعران]] مخالف [[اسلام]] مقابله می‌کرد. یک بار [[حضرت]] (در جواب [[اعتراض]] [[عمر بن خطاب]] به [[شعر]] [[خواندن]] حسان) فرمود: "ای [[عمر بن خطاب]]! [[دست]] از او بردار. [[سوگند]] به خداوندی که [[جان]] من در دست [[قدرت]] اوست، سخنان او از فرو رفتن تیر به [[جان]] [[کفار]] سخت‌تر و مشکل‌تر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
*[[حسان بن ثابت]]، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۵.</ref>، از [[شاعران]] اصطلاحاً "مُخَضْرم" است که هم در [[جاهلیت]] و هم در [[اسلام]] [[شعر]] گفته‌اند<ref>دایرة المعارف تشیع، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. او که از مشاهیر [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بود از [[راویان]] [[رسول الله]]{{صل}} نیز شمرده می‌شود. پسرش [[عبدالرحمن بن حسان بن ثابت]] و [[سعید بن مسیب]] و [[ابوسلمه بن عبدالرحمن]] و دیگران، از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶.</ref>. [[حسان بن ثابت]] با سرودن اشعار خویش از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و [[مسلمانان]]، [[دفاع]] و با [[شاعران]] مخالف [[اسلام]] مقابله می‌کرد. یک بار [[حضرت]] (در جواب [[اعتراض]] [[عمر بن خطاب]] به [[شعر]] [[خواندن]] حسان) فرمود: "ای [[عمر بن خطاب]]! [[دست]] از او بردار. [[سوگند]] به خداوندی که [[جان]] من در دست [[قدرت]] اوست، سخنان او از فرو رفتن تیر به [[جان]] [[کفار]] سخت‌تر و مشکل‌تر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
*در [[نقلی]] آمده است: "برتری [[حسان بن ثابت]] از دیگر شعرا این است که او در [[جاهلیت]] شاعر [[انصار]]، در [[اسلام]] شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} و در عصر [[اسلام]]، شاعر منحصر به فرد کل مملکت [[یمن]] بود"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[علامه امینی]] به [[نقل]] از [[ابوعبیده]] می‌نویسد: "همه عرب‌ها [[اجماع]] کرده و بالاتفاق پذیرفته‌اند که [[حسان بن ثابت]]، در میان [[شاعران]] شهرنشین<ref>در مقابل شاعران بادیه.</ref> از همه تواناتر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۹.</ref>.
*در [[نقلی]] آمده است: "برتری [[حسان بن ثابت]] از دیگر شعرا این است که او در [[جاهلیت]] شاعر [[انصار]]، در [[اسلام]] شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} و در عصر [[اسلام]]، شاعر منحصر به فرد کل مملکت [[یمن]] بود"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[علامه امینی]] به [[نقل]] از [[ابوعبیده]] می‌نویسد: "همه عرب‌ها [[اجماع]] کرده و بالاتفاق پذیرفته‌اند که [[حسان بن ثابت]]، در میان [[شاعران]] شهرنشین<ref>در مقابل شاعران بادیه.</ref> از همه تواناتر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۹.</ref>.
*به نظر می‌رسد این سخن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} که درباره او فرمود: "خدایا او را [[تأیید]] شده [[روح القدس]] قرار بده"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَيِّدْه‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ }}؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>؛ به صورت مشروط بیان شده باشد؛ چرا که بسیاری از مؤرخان می‌گویند که [[حضرت]] درباره او فرمود: "ای [[حسان بن ثابت]]! تا وقتی که از ما [[دفاع]] کنی مؤید به تأییدات [[روح‌القدس]] خواهی بود"<ref>شیخ محمد بن جریر طبری، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۷۵.</ref>. البته این [[دعا]] به صورت‌های مختلفی بیان شده است. در یک مورد از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است که درباره او فرمود: "خدایا! حسان را با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کن، به علت [[حمایت]] او از مسلمانان"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۱۵.</ref>. در [[نقلی]] دیگر [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]]، حسان را تا زمانی که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[پشتیبانی]] می‌کند با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کند".<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۹۷.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۹-۳۰۰.</ref>.
*به نظر می‌رسد این سخن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} که درباره او فرمود: "خدایا او را [[تأیید]] شده [[روح القدس]] قرار بده"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَيِّدْه‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ }}؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>؛ به صورت مشروط بیان شده باشد؛ چرا که بسیاری از مؤرخان می‌گویند که [[حضرت]] درباره او فرمود: "ای [[حسان بن ثابت]]! تا وقتی که از ما [[دفاع]] کنی مؤید به تأییدات [[روح‌القدس]] خواهی بود"<ref>شیخ محمد بن جریر طبری، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۷۵.</ref>. البته این [[دعا]] به صورت‌های مختلفی بیان شده است. در یک مورد از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است که درباره او فرمود: "خدایا! حسان را با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کن، به علت [[حمایت]] او از مسلمانان"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۱۵.</ref>. در [[نقلی]] دیگر [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]]، حسان را تا زمانی که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[پشتیبانی]] می‌کند با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کند".<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۹۷.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref>.
*گاهی [[رسول الله]]{{صل}} از [[حسان بن ثابت]] می‌خواست که در برابر [[دشمنان]] [[شعر]] بگوید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>؛ برای نمونه، زمانی که [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمده بودند و قصد مفاخره داشتند، گفتند: "ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمده‌ایم تا با شما مفاخره کنیم". [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نخست در پاسخ آنها فرمود: "من نه برای [[شعر]] گفتن [[مبعوث]] و نه به [[فخرفروشی]] [[مأمور]] شده‌ام؛ ولی حالا که آمده‌اید، بیایید". نخست [[زبرقان بن بدر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۵.</ref> و به [[نقلی]] [[عطارد بن حاجب]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.</ref> سخنانی بیان کرد، و [[ثابت بن قیس بن شماس]]، به امر آن [[حضرت]]، به او پاسخ داد. سپس شاعر ایشان [[زبرقان بن بدر]] در [[برتری]] [[قوم]] خویش اشعاری سرود و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حسان بن ثابت]] بیاید و به اشعار او پاسخ دهد. [[حسان بن ثابت]] با اشعاری، پاسخ او را داد. آنها [[اقرار]] کردند که [[خطیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[خطیب]] خودشان بهتر و شاعر آن [[حضرت]] از شاعرشان ماهرتر است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. آن‌گاه همه فرستادگان تمیم [[مسلمان]] شدند و [[پیغمبر]] به آنها هدایایی داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
*گاهی [[رسول الله]]{{صل}} از [[حسان بن ثابت]] می‌خواست که در برابر [[دشمنان]] [[شعر]] بگوید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>؛ برای نمونه، زمانی که [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمده بودند و قصد مفاخره داشتند، گفتند: "ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمده‌ایم تا با شما مفاخره کنیم". [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نخست در پاسخ آنها فرمود: "من نه برای [[شعر]] گفتن [[مبعوث]] و نه به [[فخرفروشی]] [[مأمور]] شده‌ام؛ ولی حالا که آمده‌اید، بیایید". نخست [[زبرقان بن بدر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۵.</ref> و به [[نقلی]] [[عطارد بن حاجب]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.</ref> سخنانی بیان کرد، و [[ثابت بن قیس بن شماس]]، به امر آن [[حضرت]]، به او پاسخ داد. سپس شاعر ایشان [[زبرقان بن بدر]] در [[برتری]] [[قوم]] خویش اشعاری سرود و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حسان بن ثابت]] بیاید و به اشعار او پاسخ دهد. [[حسان بن ثابت]] با اشعاری، پاسخ او را داد. آنها [[اقرار]] کردند که [[خطیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[خطیب]] خودشان بهتر و شاعر آن [[حضرت]] از شاعرشان ماهرتر است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. آن‌گاه همه فرستادگان تمیم [[مسلمان]] شدند و [[پیغمبر]] به آنها هدایایی داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
*برخی می‌گویند اشعار پیش از [[اسلام]] [[حسان بن ثابت]]، [[برتر]] از اشعار پس از [[اسلام]] او بوده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. بنابر برخی نقل‌ها، از خود او علت این امر را پرسیدند. وی گفت: "شعر در [[جاهلیت]]، قید و بندی نداشت، و نیکویی [[شعر]]، [[افراط]] در بیان بود، و این [[افراط]]، [[کذب]] است. [[اسلام]] نیز از [[کذب]] منع کرده است"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. [[حسان بن ثابت]] درباره بسیاری از وقایع مهم [[صدر اسلام]] [[شعر]] سروده است. این اشعار طوری هستند که بعضاً سندهای [[تاریخی]] شمرده شده‌اند؛ برای نمونه، او درباره [[فتح مکه]]<ref>عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، [[نبرد خیبر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۰۶؛ عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۵۲۲.</ref>، [[نبرد]] [[احزاب]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>، [[روز غدیر]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ ۶۰۹.</ref>، [[قتل]] [[کعب بن اشرف]] و [[سلام بن ابی‌حقیق]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۶.</ref> و در رثای [[پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۵.</ref>[[شعر]] سرود.
*برخی می‌گویند اشعار پیش از [[اسلام]] [[حسان بن ثابت]]، [[برتر]] از اشعار پس از [[اسلام]] او بوده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. بنابر برخی نقل‌ها، از خود او علت این امر را پرسیدند. وی گفت: "شعر در [[جاهلیت]]، قید و بندی نداشت، و نیکویی [[شعر]]، [[افراط]] در بیان بود، و این [[افراط]]، [[کذب]] است. [[اسلام]] نیز از [[کذب]] منع کرده است"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. [[حسان بن ثابت]] درباره بسیاری از وقایع مهم [[صدر اسلام]] [[شعر]] سروده است. این اشعار طوری هستند که بعضاً سندهای [[تاریخی]] شمرده شده‌اند؛ برای نمونه، او درباره [[فتح مکه]]<ref>عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، [[نبرد خیبر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۰۶؛ عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۵۲۲.</ref>، [[نبرد]] [[احزاب]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>، [[روز غدیر]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ ۶۰۹.</ref>، [[قتل]] [[کعب بن اشرف]] و [[سلام بن ابی‌حقیق]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۶.</ref> و در رثای [[پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۵.</ref>[[شعر]] سرود.
*[[شیعیان]]، همواره به این [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] درباره [[ولایت علی]]{{ع}} استناد کرده‌اند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷ به بعد و علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۷۰-۶۹.</ref>.
*[[شیعیان]]، همواره به این [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] درباره [[ولایت علی]]{{ع}} استناد کرده‌اند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷ به بعد و علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۷۰-۶۹.</ref>.
*[[دیوان]] اشعار او سال ۱۹۶۶ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۰۰-۳۰۱.</ref>.
*[[دیوان]] اشعار او سال ۱۹۶۶ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱.</ref>.


==[[حسان بن ثابت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}==
==[[حسان بن ثابت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}==
*[[حسان بن ثابت]] در دوره [[عمر بن خطاب]] در [[مسجد]] [[شعر]] می‌خواند. [[عمر بن خطاب]] به او [[اعتراض]] کرد. وی در پاسخ گفت: "من اینجا [[شعر]] خواندم؛ در حالی که بهتر از تو ([[رسول خدا]]) در آن بود"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. سپس به [[ابوهریره]] گفت: "تو سخن [[رسول خدا]] را شنیدی که می‌گفت: خداوندا! [[حسان بن ثابت]] را به [[روح القدس]] مؤید فرما و دعایم را [[اجابت]] کن؟" [[ابوهریره]] او را [[تصدیق]] کرد<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
*[[حسان بن ثابت]] در دوره [[عمر بن خطاب]] در [[مسجد]] [[شعر]] می‌خواند. [[عمر بن خطاب]] به او [[اعتراض]] کرد. وی در پاسخ گفت: "من اینجا [[شعر]] خواندم؛ در حالی که بهتر از تو ([[رسول خدا]]) در آن بود"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. سپس به [[ابوهریره]] گفت: "تو سخن [[رسول خدا]] را شنیدی که می‌گفت: خداوندا! [[حسان بن ثابت]] را به [[روح القدس]] مؤید فرما و دعایم را [[اجابت]] کن؟" [[ابوهریره]] او را [[تصدیق]] کرد<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
*برخی معتقدند که [[حسان بن ثابت]]، پس از دوره [[رسول الله]]{{صل}} از [[شعر]] گفتن دست کشید و تنها شعری در رثای [[عثمان]] سرود<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۶ ص۲۸۰.</ref>. [[حسان بن ثابت]]، از [[راویان حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} نیز بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پس از به [[خلافت]] رسیدن [[علی]]{{ع}}، عده‌ای از [[بیعت]] با آن [[حضرت]] [[امتناع]] ورزیدند. [[حسان بن ثابت]] از جمله آنان بود. [[شیخ مفید]] می‌نویسد: "گروهی از [[بیعت]] با [[علی]]{{ع}} سر باز زدند، مانند [[عبدالله]] پسر [[عمر بن خطاب]]، [[سعد وقاص]]، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]. [[امام علی|امیرالمؤمنان]] پس از [[امتناع]] آنان از [[بیعت]] [[سخنرانی]] کرد. در بخشی از سخن [[حضرت]] آمده است: "... از جانب [[عبدالله بن عمر بن خطاب]]، [[سعد وقاص]]، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]، چیزهایی به من رسیده است که آن را خوش ندارم، و [[حق]] در میان من و ایشان [[حاکم]] است"<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.
*برخی معتقدند که [[حسان بن ثابت]]، پس از دوره [[رسول الله]]{{صل}} از [[شعر]] گفتن دست کشید و تنها شعری در رثای [[عثمان]] سرود<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۶ ص۲۸۰.</ref>. [[حسان بن ثابت]]، از [[راویان حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} نیز بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پس از به [[خلافت]] رسیدن [[علی]]{{ع}}، عده‌ای از [[بیعت]] با آن [[حضرت]] [[امتناع]] ورزیدند. [[حسان بن ثابت]] از جمله آنان بود. [[شیخ مفید]] می‌نویسد: "گروهی از [[بیعت]] با [[علی]]{{ع}} سر باز زدند، مانند [[عبدالله]] پسر [[عمر بن خطاب]]، [[سعد وقاص]]، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]. [[امام علی|امیرالمؤمنان]] پس از [[امتناع]] آنان از [[بیعت]] [[سخنرانی]] کرد. در بخشی از سخن [[حضرت]] آمده است: "... از جانب [[عبدالله بن عمر بن خطاب]]، [[سعد وقاص]]، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]، چیزهایی به من رسیده است که آن را خوش ندارم، و [[حق]] در میان من و ایشان [[حاکم]] است"<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.
*به هر حال، [[حسان بن ثابت]] را از [[منحرفان]] و [[مخالفان علی]]{{ع}} شمرده‌اند<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی؛ الغارات، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۴۲۹.</ref>. [[علامه امینی]] درباره او می‌نویسد: "[[حسان بن ثابت]]، از [[بینش]] ظاهری<ref>نابینا شده بود.</ref> و [[باطنی]] [[محروم]] شده بود. زمانی که [[امیرمؤمنان]]، [[قیس بن سعد بن عباده]] را از استانداری [[مصر]] [[عزل]] کرده بود، و او به [[مدینه]] برگشته بود، [[حسان بن ثابت]] نزد او آمد و [[قیس بن سعد بن عباده]] را [[سرزنش]] کرد و به او گفت: [[عثمان]] را [[کشتی]] و گناهش بر گردن تو ماند، و اکنون سخنانش ناراحت شد و به او گفت: ای کوردلِ [[نابینا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر از وقوع [[جنگ]] بین [[قبیله]] خود و [[اقوام]] تو نمی‌ترسیدم گردنت را می‌زدم" و سپس او را از خود راند<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۵۵۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۰۲-۳۰۳.</ref>.
*به هر حال، [[حسان بن ثابت]] را از [[منحرفان]] و [[مخالفان علی]]{{ع}} شمرده‌اند<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی؛ الغارات، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۴۲۹.</ref>. [[علامه امینی]] درباره او می‌نویسد: "[[حسان بن ثابت]]، از [[بینش]] ظاهری<ref>نابینا شده بود.</ref> و [[باطنی]] [[محروم]] شده بود. زمانی که [[امیرمؤمنان]]، [[قیس بن سعد بن عباده]] را از استانداری [[مصر]] [[عزل]] کرده بود، و او به [[مدینه]] برگشته بود، [[حسان بن ثابت]] نزد او آمد و [[قیس بن سعد بن عباده]] را [[سرزنش]] کرد و به او گفت: [[عثمان]] را [[کشتی]] و گناهش بر گردن تو ماند، و اکنون سخنانش ناراحت شد و به او گفت: ای کوردلِ [[نابینا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر از وقوع [[جنگ]] بین [[قبیله]] خود و [[اقوام]] تو نمی‌ترسیدم گردنت را می‌زدم" و سپس او را از خود راند<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۵۵۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref>.


==[[وفات]] [[حسان بن ثابت]]==
==[[وفات]] [[حسان بن ثابت]]==
در اینکه [[حسان بن ثابت]] در چه سالی و کجا از [[دنیا]] رفته است، [[اختلاف]] است. بنا بر [[نقلی]]، وی پیش از سال [[چهل]] [[هجری]] و در زمان [[خلافت علی]]{{ع}}<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref> در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. به قولی دیگر، او در سال پنجاه<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۵۶.</ref> یا ۵۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۷.</ref> مُرد. در جایی دیگر آمده است که او در سال هشتاد [[هجری]] در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. [[حسان بن ثابت]] در زمان [[مرگ]] ۱۲۰ سال داشت؛ شصت سال در [[جاهلیت]] و شصت سال در [[اسلام]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به قولی دیگر، وی هفتاد سال در [[جاهلیت]] و پنجاه سال در [[اسلام]] [[زندگی]] کرد<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۰۳.</ref>.
در اینکه [[حسان بن ثابت]] در چه سالی و کجا از [[دنیا]] رفته است، [[اختلاف]] است. بنا بر [[نقلی]]، وی پیش از سال [[چهل]] [[هجری]] و در زمان [[خلافت علی]]{{ع}}<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref> در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. به قولی دیگر، او در سال پنجاه<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۵۶.</ref> یا ۵۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۷.</ref> مُرد. در جایی دیگر آمده است که او در سال هشتاد [[هجری]] در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. [[حسان بن ثابت]] در زمان [[مرگ]] ۱۲۰ سال داشت؛ شصت سال در [[جاهلیت]] و شصت سال در [[اسلام]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به قولی دیگر، وی هفتاد سال در [[جاهلیت]] و پنجاه سال در [[اسلام]] [[زندگی]] کرد<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۰۳.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۱۹۹

ویرایش