حبة بن جوین عرنی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']](' به ']] ('
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']](' به ']] (')
خط ۲۲: خط ۲۲:
*برخی علمای [[اهل سنت]] هم به [[تکریم]] حبّه پرداخته، گفته‌اند که او [[انسانی]] با [[صداقت]]، [[راستگو]] و [[موثق]] است. [[ابن حجر]] می‌نویسد: حبة بن جوین عرنی، مردی [[راستگو]] است، اگر چه اغلاطی دارد<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. و [[عجلی]] او را [[ثقه]] می‌داند<ref>معرفه الثقات، عجلی، ج۱، ص۲۸۱. (حبه العرنی الکوفی تابعی ثقه).</ref>. [[ابن عدی]] گفته است: در [[روایت]] حبّه به ندرت [[حدیث]] منکری دیده است و با اینکه [[علی]] در [[ضعف]] او [[اجماع]] دارند، ولی روایاتش نوشته می‌شده است<ref>الکامل. ابن عدی جرجانی، ج۲، ص۴۳۰.</ref>. [[حافظ هیثمی]]<ref>مجمع الزواید، ج۹، ص۱۰۳.</ref>و [[طبرانی]]<ref>کتاب الاوائل، ص۷۸.</ref> حبّه را [[موثق]] و قابل [[اعتماد]] معرفی کرده‌اند و [[خطیب]] [[بغدادی]] [[موثق]] بودن حبّه را از [[صالح بن احمد]]، به [[نقل]] از پدرش؛ در [[تاریخ]] خود آورده است<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۷۰.</ref>.
*برخی علمای [[اهل سنت]] هم به [[تکریم]] حبّه پرداخته، گفته‌اند که او [[انسانی]] با [[صداقت]]، [[راستگو]] و [[موثق]] است. [[ابن حجر]] می‌نویسد: حبة بن جوین عرنی، مردی [[راستگو]] است، اگر چه اغلاطی دارد<ref>تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. و [[عجلی]] او را [[ثقه]] می‌داند<ref>معرفه الثقات، عجلی، ج۱، ص۲۸۱. (حبه العرنی الکوفی تابعی ثقه).</ref>. [[ابن عدی]] گفته است: در [[روایت]] حبّه به ندرت [[حدیث]] منکری دیده است و با اینکه [[علی]] در [[ضعف]] او [[اجماع]] دارند، ولی روایاتش نوشته می‌شده است<ref>الکامل. ابن عدی جرجانی، ج۲، ص۴۳۰.</ref>. [[حافظ هیثمی]]<ref>مجمع الزواید، ج۹، ص۱۰۳.</ref>و [[طبرانی]]<ref>کتاب الاوائل، ص۷۸.</ref> حبّه را [[موثق]] و قابل [[اعتماد]] معرفی کرده‌اند و [[خطیب]] [[بغدادی]] [[موثق]] بودن حبّه را از [[صالح بن احمد]]، به [[نقل]] از پدرش؛ در [[تاریخ]] خود آورده است<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۷۰.</ref>.
*از دیدگاه رجالیون [[شیعه]]، حبّه، محدثی والامقام و موجه بوده است. [[ابن داوود]] حلی به [[نقل]] از رجال [[شیخ طوسی]] و [[کشی]]، او را [[ممدوح]] دانسته است؛ هر چند در [[رجال]] کشی موجود، از وی ذکری نیامده است <ref>رجال ابن داوود، ص۹۸؛ مرحوم خویی می‌نویسد: نسخه کشی از ذکر و مدح حبه خالی است؛ یا سهوی اتفاق افتاده و یا در نسخهای با عنوان حبة عرنی موجود بوده است. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۲(.</ref>. [[سید]] ابن طاوس در کتاب [[فلاح]] السائل پس از [[نقل]] ماجرای حبّه و [[نوف بکالی]]، می‌نویسد: این مسئله بر نزدیکی او به [[امام]]{{ع}} و [[عطوفت]] [[امام]] نسبت به او دلالت دارد<ref>فلاح السائل، ص۲۶۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] هم ایشان را [[ممدوح]] دانسته است<ref>الوجیزه فی الرجال، ص۵۱؛ و نیز ر.ک: خاتمه المستدرک، میرزا حسین نوری، ج۱۷، ص۲۳۷؛ منهج المقال، استرآبادی، ج۳، ص۳۰۸؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۷، ص۳۲۶.</ref>.
*از دیدگاه رجالیون [[شیعه]]، حبّه، محدثی والامقام و موجه بوده است. [[ابن داوود]] حلی به [[نقل]] از رجال [[شیخ طوسی]] و [[کشی]]، او را [[ممدوح]] دانسته است؛ هر چند در [[رجال]] کشی موجود، از وی ذکری نیامده است <ref>رجال ابن داوود، ص۹۸؛ مرحوم خویی می‌نویسد: نسخه کشی از ذکر و مدح حبه خالی است؛ یا سهوی اتفاق افتاده و یا در نسخهای با عنوان حبة عرنی موجود بوده است. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۲(.</ref>. [[سید]] ابن طاوس در کتاب [[فلاح]] السائل پس از [[نقل]] ماجرای حبّه و [[نوف بکالی]]، می‌نویسد: این مسئله بر نزدیکی او به [[امام]]{{ع}} و [[عطوفت]] [[امام]] نسبت به او دلالت دارد<ref>فلاح السائل، ص۲۶۶.</ref>. [[علامه مجلسی]] هم ایشان را [[ممدوح]] دانسته است<ref>الوجیزه فی الرجال، ص۵۱؛ و نیز ر.ک: خاتمه المستدرک، میرزا حسین نوری، ج۱۷، ص۲۳۷؛ منهج المقال، استرآبادی، ج۳، ص۳۰۸؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج۱۷، ص۳۲۶.</ref>.
*درباره غالی بودن حبّه و اینکه چرا علمای [[عامه]] حبّه را غالی گفته‌اند، در کتاب‌های [[اهل سنت]] چنین آمده است: از [[حبه بن جوین]] [[نقل]] شده است که: هشتاد نفر از کسانی که در [[غزوه بدر]] با [[علی]]{{ع}} [[شرکت]] داشتند، در [[جنگ صفین]] هم بودند. [[ذهبی]] پس از [[نقل]] این [[حدیث]]، آن را محال دانسته، به همین [[دلیل]] حبّه را از غلاه [[شیعه]] معرفی کرده است<ref>میزان الاعتدال فی نقدالرجال، ذهبی، ج۱، ص۴۵۰.</ref> و [[ابن حجر]] به [[نقل]] از [[ابن جوزی]] آورده که او به [[دلیل]] [[حدیث]] یاد شده حبّه را [[دروغگو]] پنداشته است<ref>تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۱۵۵.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] نیز همین [[روایت]] را عامل [[ضعف]] وی شمرده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۱۴۰.</ref>. [[ثقفی کوفی]] می‌نویسد: [[علمای رجال]] [[اهل سنت]] هم نام او را در کتاب‌های [[رجال]] آورده‌اند ولی به خاطر اینکه او [[فضائل علی]]{{ع}} را [[نقل]] می‌کرده است، طبق روش خود به او نسبت [[غلو]] داده‌اند و [[اخبار]] او را مردود اعلام کرده‌اند<ref>الغارات، ج۲، ص۷۹۵.</ref>. [[سید محسن امین عاملی]] نیز پس از [[نقل]] قول علمای [[اهل سنت]]، می‌نویسد: این [[مرد ]](حبّه(گناهی جز [[شیعه]] بودن ندارد و برای [[علی]]{{ع}} نیز بلند مقامی نیست که گفته شود هشتاد بدری با او در [[صفین]] بوده‌اند؛ بلکه این [[حدیث]] [[مقام]] و مرتبه کسانی را بالا می‌برد که با [[علی]]{{ع}} در [[صفین]] بوده‌اند؛ زیرا [[علی]]{{ع}} بر [[حق]] است و [[حق]] با [[علی]]{{ع}} است و هر کجا [[علی]]{{ع}} باشد، [[حق]] هم با او در گردش خواهد بود و [[علی]]{{ع}} در [[فضائل]] و [[مناقب]] [[فقیر]] نیست تا با بودن [[بدریون]] در [[صفین]] فضیلتش زیاد شود؛ مگر [[غزوه بدر]] با حضور او به [[پیروزی]] نرسید<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ص۳۸۷: {{عربی|و الرجل{{ع}} ذنب له الا تشیعه و علی{{ع}} یرتفع قدره بان یکون معه یوم صفین ثمانون بدریا بل یرتفع قدر من کان معه بکونه معه انی و هو مع الحق و الحق معه یدور معه کیفما دار و لیس فقیرا فی فضله و مناقبه حتی یضاف إلیها کثرة البدریین معه بصفین و هل کانت بدر الا له و به}}.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبه بن جوین (مقاله)|حبه بن جوین]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۷۱-۲۷۴.</ref>.
*درباره غالی بودن حبّه و اینکه چرا علمای [[عامه]] حبّه را غالی گفته‌اند، در کتاب‌های [[اهل سنت]] چنین آمده است: از [[حبه بن جوین]] [[نقل]] شده است که: هشتاد نفر از کسانی که در [[غزوه بدر]] با [[علی]]{{ع}} [[شرکت]] داشتند، در [[جنگ صفین]] هم بودند. [[ذهبی]] پس از [[نقل]] این [[حدیث]]، آن را محال دانسته، به همین [[دلیل]] حبّه را از غلاه [[شیعه]] معرفی کرده است<ref>میزان الاعتدال فی نقدالرجال، ذهبی، ج۱، ص۴۵۰.</ref> و [[ابن حجر]] به [[نقل]] از [[ابن جوزی]] آورده که او به [[دلیل]] [[حدیث]] یاد شده حبّه را [[دروغگو]] پنداشته است<ref>تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۱۵۵.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] نیز همین [[روایت]] را عامل [[ضعف]] وی شمرده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۲، ص۱۴۰.</ref>. [[ثقفی کوفی]] می‌نویسد: [[علمای رجال]] [[اهل سنت]] هم نام او را در کتاب‌های [[رجال]] آورده‌اند ولی به خاطر اینکه او [[فضائل علی]]{{ع}} را [[نقل]] می‌کرده است، طبق روش خود به او نسبت [[غلو]] داده‌اند و [[اخبار]] او را مردود اعلام کرده‌اند<ref>الغارات، ج۲، ص۷۹۵.</ref>. [[سید محسن امین عاملی]] نیز پس از [[نقل]] قول علمای [[اهل سنت]]، می‌نویسد: این [[مرد ]] (حبّه(گناهی جز [[شیعه]] بودن ندارد و برای [[علی]]{{ع}} نیز بلند مقامی نیست که گفته شود هشتاد بدری با او در [[صفین]] بوده‌اند؛ بلکه این [[حدیث]] [[مقام]] و مرتبه کسانی را بالا می‌برد که با [[علی]]{{ع}} در [[صفین]] بوده‌اند؛ زیرا [[علی]]{{ع}} بر [[حق]] است و [[حق]] با [[علی]]{{ع}} است و هر کجا [[علی]]{{ع}} باشد، [[حق]] هم با او در گردش خواهد بود و [[علی]]{{ع}} در [[فضائل]] و [[مناقب]] [[فقیر]] نیست تا با بودن [[بدریون]] در [[صفین]] فضیلتش زیاد شود؛ مگر [[غزوه بدر]] با حضور او به [[پیروزی]] نرسید<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ص۳۸۷: {{عربی|و الرجل{{ع}} ذنب له الا تشیعه و علی{{ع}} یرتفع قدره بان یکون معه یوم صفین ثمانون بدریا بل یرتفع قدر من کان معه بکونه معه انی و هو مع الحق و الحق معه یدور معه کیفما دار و لیس فقیرا فی فضله و مناقبه حتی یضاف إلیها کثرة البدریین معه بصفین و هل کانت بدر الا له و به}}.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبه بن جوین (مقاله)|حبه بن جوین]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۷۱-۲۷۴.</ref>.


==حبّه و [[نقل روایت]]==
==حبّه و [[نقل روایت]]==
خط ۷۲: خط ۷۲:
==حبّه و [[نقل]] ماجرای [[راهب]]==
==حبّه و [[نقل]] ماجرای [[راهب]]==
*حبّه [[روایت]] کرده است: چون [[علی]]{{ع}} در [[رقه]] فرود آمد، در جایی بر ساحل [[فرات]] که آن را بلیخ می‌خواندند، اردوگاه زد و در آنجا راهبی از دیر خویش پایین آمد و به [[علی]] گفت: "نزد ما نوشته‌ای است که از [[پدران]] خود به [[ارث]] برده‌ایم و آن را [[یاران]] [[عیسی بن مریم]]{{ع}} نوشته‌اند؛ آن را به تو عرضه می‌دارم"؛ [[علی]]{{ع}} فرمود: "بسیار خوب، در آن چه نوشته است؟"
*حبّه [[روایت]] کرده است: چون [[علی]]{{ع}} در [[رقه]] فرود آمد، در جایی بر ساحل [[فرات]] که آن را بلیخ می‌خواندند، اردوگاه زد و در آنجا راهبی از دیر خویش پایین آمد و به [[علی]] گفت: "نزد ما نوشته‌ای است که از [[پدران]] خود به [[ارث]] برده‌ایم و آن را [[یاران]] [[عیسی بن مریم]]{{ع}} نوشته‌اند؛ آن را به تو عرضه می‌دارم"؛ [[علی]]{{ع}} فرمود: "بسیار خوب، در آن چه نوشته است؟"
*[[راهب]] گفت: " به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]] که قضایش را چنین راند و بر) [[لوح]]) مسطور چنین رقم زد که در میان مردمی درس ناخوانده، [[پیامبری]] از خودشان بر می‌انگیزد که کتاب و [[حکمت]] را به ایشان می‌آموزد و آنان را به [[راه خدا]] [[راهنمایی]] می‌کند، ([[پیامبری]](که [[درشتی]] نمی‌کند، و در بازارها عربده نمی‌کشد (و غوغا نمی‌کند(، و [[بدی]] را به [[بدی]] [[پاداش]] نمی‌دهد، ولی) در عوض) می‌بخشاید و درمی‌گذرد. [[امّت]] او [[خداوند]] را در هر حالی و در هر فراز و نشیبی می‌ستایند و زبانشان به [[تهلیل]] و [[تکبیر]] و [[تسبیح]] رام و هموار است. [[خداوند]] او را بر هر چه قصد کند، [[یاری]] می‌دهد، و چون [[خدا]] او را به سوی خود خواند، امّتش [[اختلاف]] می‌کنند و سپس [[متحد]] می‌شوند، و چنانکه [[خدا]] بخواهد؛ بر آن ([[همبستگی]]) بمانند تا اینکه (به [[حشر]] پراکنده شوند؛ پس مردی از [[امّت]] او بر ساحل این آب رود [[فرات]] بگذرد؛ او [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کند، به [[حق]] [[داوری]] می‌راند و در [[حکمرانی]] [[رشوه]] نمی‌ستاند. [[دنیا]] به دیده او از ( مشتی) خاکستر (در معرض تندباد) به روزی طوفانی، پستتر و ناچیزتر است، و [[مرگ]] برای او از [[نوشیدن آب]] به هنگام [[تشنگی]] شدید آسان‌تر و گواراتر؛ در [[نهان]] از [[خدا]] می‌ترسد و در [[آشکار]] [[خیرخواه]] اوست؛ در [[راه خدا]] از [[سرزنش]] هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسد؛ هر کس از [[مردم]] این [[سرزمین]] آن [[پیامبر]]{{صل}} را ببیند و به او [[ایمان]] آورد، [[خرسندی]] و [[بهشت]] من [[پاداش]] اوست، و هر کس این [[بنده]] [[صالح]] را دریابد باید او را [[یاری]] کند؛ زیرا کشته شدن در کنار او [[شهادت]] است". آن گاه [[راهب]] گفت: "پس من همراه تو هستم و از تو جدا نمیشوم تا آنچه تو میرسد، به من نیز رسد".
*[[راهب]] گفت: " به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]] که قضایش را چنین راند و بر) [[لوح]]) مسطور چنین رقم زد که در میان مردمی درس ناخوانده، [[پیامبری]] از خودشان بر می‌انگیزد که کتاب و [[حکمت]] را به ایشان می‌آموزد و آنان را به [[راه خدا]] [[راهنمایی]] می‌کند، ([[پیامبری]] (که [[درشتی]] نمی‌کند، و در بازارها عربده نمی‌کشد (و غوغا نمی‌کند(، و [[بدی]] را به [[بدی]] [[پاداش]] نمی‌دهد، ولی) در عوض) می‌بخشاید و درمی‌گذرد. [[امّت]] او [[خداوند]] را در هر حالی و در هر فراز و نشیبی می‌ستایند و زبانشان به [[تهلیل]] و [[تکبیر]] و [[تسبیح]] رام و هموار است. [[خداوند]] او را بر هر چه قصد کند، [[یاری]] می‌دهد، و چون [[خدا]] او را به سوی خود خواند، امّتش [[اختلاف]] می‌کنند و سپس [[متحد]] می‌شوند، و چنانکه [[خدا]] بخواهد؛ بر آن ([[همبستگی]]) بمانند تا اینکه (به [[حشر]] پراکنده شوند؛ پس مردی از [[امّت]] او بر ساحل این آب رود [[فرات]] بگذرد؛ او [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کند، به [[حق]] [[داوری]] می‌راند و در [[حکمرانی]] [[رشوه]] نمی‌ستاند. [[دنیا]] به دیده او از ( مشتی) خاکستر (در معرض تندباد) به روزی طوفانی، پستتر و ناچیزتر است، و [[مرگ]] برای او از [[نوشیدن آب]] به هنگام [[تشنگی]] شدید آسان‌تر و گواراتر؛ در [[نهان]] از [[خدا]] می‌ترسد و در [[آشکار]] [[خیرخواه]] اوست؛ در [[راه خدا]] از [[سرزنش]] هیچ ملامت‌گری نمی‌هراسد؛ هر کس از [[مردم]] این [[سرزمین]] آن [[پیامبر]]{{صل}} را ببیند و به او [[ایمان]] آورد، [[خرسندی]] و [[بهشت]] من [[پاداش]] اوست، و هر کس این [[بنده]] [[صالح]] را دریابد باید او را [[یاری]] کند؛ زیرا کشته شدن در کنار او [[شهادت]] است". آن گاه [[راهب]] گفت: "پس من همراه تو هستم و از تو جدا نمیشوم تا آنچه تو میرسد، به من نیز رسد".
*[[راوی]] گوید: پس [[علی]]{{ع}} گریست و سپس گفت: "[[سپاس]] خدایی را که مرا نزد خود فراموش شده نگذاشته و [[سپاس]] خدایی را که مرا جزو [[نیکان]] و [[صالحان]] نوشته و یاد کرده است". سپس [[راهب]] با آن [[حضرت]] همراه شد و روز و [[شب]] با [[علی]]{{ع}} به سر میبرد تا اینکه روز [[صفّین]] کشته شد. چون افراد به [[دفن]] کشتگان خود پرداختند، [[علی]]{{ع}} فرمود: "او را بجویید!" چون او را یافتند، بر او [[نماز]] خواند و او را به [[خاک]] سپرد و فرمود: "او این از ما و از [[اهل بیت]] ماست" و بارها برای او آمرزش طلبید<ref>واقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۴۷-۱۴۸؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۲، ص۳۶۷- ۳۶۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۰۵؛ موسوعة التاریخ الإسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۹۴.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبه بن جوین (مقاله)|حبه بن جوین]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۸۴-۲۸۵.</ref>.
*[[راوی]] گوید: پس [[علی]]{{ع}} گریست و سپس گفت: "[[سپاس]] خدایی را که مرا نزد خود فراموش شده نگذاشته و [[سپاس]] خدایی را که مرا جزو [[نیکان]] و [[صالحان]] نوشته و یاد کرده است". سپس [[راهب]] با آن [[حضرت]] همراه شد و روز و [[شب]] با [[علی]]{{ع}} به سر میبرد تا اینکه روز [[صفّین]] کشته شد. چون افراد به [[دفن]] کشتگان خود پرداختند، [[علی]]{{ع}} فرمود: "او را بجویید!" چون او را یافتند، بر او [[نماز]] خواند و او را به [[خاک]] سپرد و فرمود: "او این از ما و از [[اهل بیت]] ماست" و بارها برای او آمرزش طلبید<ref>واقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۴۷-۱۴۸؛ شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۲، ص۳۶۷- ۳۶۹؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۰۵؛ موسوعة التاریخ الإسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۹۴.</ref><ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[حبه بن جوین (مقاله)|حبه بن جوین]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۲۸۴-۲۸۵.</ref>.


۲۱۸٬۱۵۹

ویرایش